کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
انسان دارای فضیلت ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

انسان دارای فضیلت جسمانی و روحانی است
 و دیگر فضیلت جسمانی که به او سنخیت و مشابهت دارد با حيوانات و چهار پایان زیرا که بشر ترکیب یافتۀ از روح وبدن است و چند روزی در دنیا حیات دارد و زندگانی مي نمايد و در عالم طبیعت اقامت مي كند برای اینکه دنیا را تعمیر کند و امور عالم را منظم گرداند و نیز اکتساب فضائل نماید پس از آن به واسطه ي آن جزء روحانی که در وی است اگر بمرتبۀ کمال رسدی منتقل مي گردد به عالم علوی و در آنجا اقامت مي نمايد و با موجودات ملاء اعلی و با ملائکه و اوراح طیبه ابدالاباد مصاحبت مي نمايد .
و باید دانست هر جا که از عالم علوی و سفلی سخنی گفته شد نه مقصود مکان بالا و پاین است که درمحسوسات می بینیم بلکه مقصود از عالم علوی معقولاتی است که به طریق عقل مي توان آن را درک نمود اگر چه ادراک کننده در مکان پائین باشد و مقصود از عالم سفی محسوساتی است که بحواس و مشاعر وي را ادراک مي نمائيم ولو آنکه در مکان باشد .
و ارواح پاک بشر وقتی از این عالم منتقل گردند به عالم علوی و از این بدن مستغنی گردند آن وقت به مشاهدۀ موجودات پاک طاهر عالم بالا مشغول و محفوظ مي گردند و چنان شیفتۀ جمال و بهاء آنها مي شود که دیگر نظری به تمتعات عالم طبع ندارند و سعادت حقیقی را در پرتو امر حقیقی می یابند پس برای آن ارواح پاک سعادتی نیست مگر در نفس يعني: سعادت انسان فقط در معقولات ابدی است .
و انسان مادامي كه انسانیت به طور اطلاق نمي توان وي را سعادتمند نامید مگر وقتي كه دارای فضیلت جسمانی و روحانی هر دو گردد و دراین دو جهت تکمیل نمي گردد مگر به چیزهائی که به حال وی نافع باشد و او را به حکمت ابدی برساند.
پس از اینجا معلوم مي شود که سعادتمند از بشر کسی است كه در یکی از این دو مرتبه زیست نماید یا در مرتبۀ جسمانیات و طبیعیات يعني: تعلق به آنها داشته و از آنها محسوب گردد لکن وقتی مي توان وي را سعادتمند نامید که با تمکن او در این مرتبۀ نازله مشغول باشد به مطالعه امور شریفه و از وی بحث نماید و شائق و مایل و متحرک به طرف او گردد و آرزوی وصول و اتصال به آن را در دل خود بپروراند .
و یا در مرتبه موجودات روحانی استوار گردد و مرتط باشدبه عالم ملئکه در حالیکه هنوز متعلق به عالم طبیعت و مرتبط به بدنست لکن به چشم بصیرت آثار قدرت را می نگرد و علامات حکمت را در موجودات مشاهده مي نمايد و در نظر امور اضافه خیرات و تربیت موجودات به قدر قوه استطاعت مي كوشد و اقتداء مي نمايد به مربی عالم و خالق کون و تدبیر امور افضل آن را مراعات مي نمايند .
انسانی که پابند طبیعت شد از حيوان بدتر و پست تر است
 كسي كه در رتبه یکی از این دو فرقه نباشد در رتبه چهار پایان و در تعداد آنها محسوب مي گردد بلکه بدتر و پست تر از آنها به شمار مي رود  زیرا حيوان فاقد عقل و شعور است و صعود نمودن به مراتب عالیه برای وی میسر نیست و در اجرای اوامر تکوینی حقتعالی همیشه مي كوشد تا آنکه خود را برای چيزي كه خلق شده برساند بر عکس انسان از آنچه برای آن خلق شده وغایت و فائدۀ وجود او در آن است اعراض مي نمايد بلکه بضد و برخلاف قوۀ شریف عقل را پابند طبیعت نموده و در امور دنی و پست مصرف مي نمايد و با آنکه  راه رسیدن به كمال را بر روی بشر گشاده اند و به چندین سبب درهای هدایت را برای آنان باز نموده اند با اين حال اهمال نمود و خود را از آن مقامی که برای وی مهیا و آماده کرده اند پرتاب مي نمايد.
پس از اینجا معلوم مي شود که انسان در اینکه خود را محروم نماید از جوار رحمت حقتعالی و دخول در بهشت عدن که به اهل تقوی وعده شده معذور نیست لکن حيوان چون فاقد عقل و شعور است در باز ماندن از صعود به مراتب عالیه معذور است مثال بازماندن انسان و حيوان از سعادت مثال کور و بینائی است که هر دو در چاه افتند که شخص کور معذور و در مورد ترحم است لکن بینا غیر معذور و در مورد ملامت و سرزنش دیگران واقع مي گردد.
بعد از آنکه معلوم شد که سعادتمند کسی است که در یکی از این دو مرتبه ئی که گفته شد واقع شود معلوم مي شود که یکی از این دو نسبت به دیگری ناقص مي نمايد ناقص خالی نیست از آلام و حسرت های گوناگون که از جهات طبیعی و فقدان لذائذ مادی و زینتهای حسی وی را عارض مي گردد و امور جسمانی باز مي دارد و ی را از توجه بامور عقلی و نظر نمودن در امور مادی مانع مي گردد وي را از ترقی و تعالی به مراتب عالیه به آن طوري كه بایستی ترقی نماید پس صاحب این مرتبه را نمي توان کامل وطلق و سعادتمند تام نامید .
و كسي كه داخل مرتبه دوّم گردید و از اهل آنها محسوب شد دارای سعادت تام گردیده و به طور کلی او را سعادتمند مي ناميم وآن کسی است ک حظ و نصیب وی از حکمت بسیار است و به اعتبار اینکه جهات روحانیت بر جسمانیت در او غالب گردیده در مرتبۀ روحانیین واقع شده و در آنجا تمکن و تمرکز پیدا نموده و در عالم علوی ساکن گردیده و لطائف حکمت را از آنها اخذ مي نمايدو دم به دم قلب وی به نور الهی روشن مي گردد و هر قدر توجه و التفات او به آن عالم زیادتر باشد و موانع کمتر فضیلت وی زیادتر است .

 

 


مثل دیدن ، شنیدن، بوئیدن ، چشیدن ، لمس نمودن اینها را حواس ظاهره گویند و چیزهائی که به حواس ظاهره اداراک مي توان کرد محسوسات نامند آنچه را که به طریق عقل ادراک مي شود معقولات خوانند.

يعني: دارای سعادت طبیعی گردد به طوري كه مستعد باشد برای رسیدن به مراتب عالیه لکن جهات مادی و لذائذ جسمانی بدون آنکه مقدم باشند برای سعادت روحانی به اتفاق تمام حکماء از تحت سعادت خارجند زیرا جهات طبیعی بتنهائی شخص را سعادتمند نمي گرداند .

و مجرد گردد و ادراک مجردات کند و در زمره آنها و اهل آنها محسوب گردد( رو مجرد شود مجرد را ببین دیدن هر چیز را شرط است این ) و همچه کسی دیگر تعلق به امور طبیعی ندارد مگر برای تدبیر امورد و تربیت بشر و نجات دادن فرورفتگان در گودال جهالت که با آنکه در آن مقام عالی اقامت دارد به اين عالم فانی به اين لحاظ التفات مي نمايد و آثار قدرت و حکمت حق را در مظاهر عالم جلوه گر مي نمايد .

همچه کسی خلیفه و نماینده حقتعالی در زمین و بایستی در تنظیم امور و تربیت موجودات از قانون طبیعت پیروی نماید يعني: همانطوري كه دست قدرت ازلی امور عالم را مرتب و منظم نموده و هر چیزی را در محل خود به شکل طبیعی در آورده قانون مدنی را نیز مطابق قانون طبیعی در آورد خلاصه در مقام تربیت بشر به همانطوري كه در امور طبیعی مشاهده مي شود از مرتبه دانی گرفته مردم را قدم به قدم و درجه به درجه رو به كمال آورد و چنان قانونی تأسیس نماید که هر فردی به قدر قابلیت و استعداد به كمال لایق خود برسد.(م)

چنانکه حضرت امیر (ع) در آنحدیث فرموده ( سه دسته و سه قسمند  عالم ربانی و متعلم علي سبیل نجاة و همج رعاع اتباع کل ناعق)

اقتباس از آیه کریمه است که فرموده ( اولئک کالانعام بل هم اضل سبیلا.

یکی مرتبه جسمانیت در صورتي كه در مقام سیر و سلوک يعني: در طریق حق باشد و آرزوی رسیدن بمقام عالی را در دل بپروراند و مرتبه دوّم رتبه و مقام کسی است كه در مرتبۀ روحانیات واقع گردیده يعني: جنبۀ روحانیت در وی غالب گشته و مجرد صرف شده و اگر نظری به اين عالم مادی طبیعی دارد از جهت تنظیم امور و تربیت بشر است نه از جهت هوای نفسانی او .