سلوك الي الله
1ـ فناء في الله با توجه به اين كه هدف از آفرينش بشر كمال اوست. و اين استكمال جز از طريق اصلاح اخلاق امكان پذير نمي باشد. همچنان كه هدف از بعثت انبياء هم اتمام و استكمال اخلاق بشر عنوان گرديده است، اين سوال مطرح مي شود كه آخرين حد اين استكمال كجاست؟ و نهايت آن چيست ؟ بانو (ره) در پاسخ به اين سوال مي فرمايند: «غرض آن كه انسان وقتي تمام مراتب ودرجات كمال را پيمود، ودر نردبان ترقي و تعالي حایزمقام عالي گرديد، و مسير استكمالي خود را به منتهي درجه كمال رسانيد،آن وقت ربط خود و موجودات را به حق مشاهده مي نمايد. و جلوه معشوق كه عبارت از آن نفس قدسي الهي اوست، از پس پرده قوا نمودار مي گردد.آن وقت كانّه متحّد به حق گشته. يعني مستغرق در وجود حق تعالي مي گردد، و ديگر خود را نمي بيند. فقط حقيقتي را مي يابد كه محيط و مستولي بر تمام مراتب وجود است. و همين است مقصود فناء في الله كه در زبان هاي اهل الله دائر است .» «غايت وجود چنان كه گفته شد همان مبدأ وجود است يعني حق تعالي.و مقصود از رسيدن به او قرب به اوست، قرب معنوي، نه قرب مكاني كه مخصوص به اجسام است.و چون خداي متعال وجود تام و فوق التمام و كامل مطلق است، قرب هر كسي به او تعالي به قدر كمال وتماميّت اوست. و بُعد و دوري ما، از آن نقاط ضعف و نقص وجود ما پديد گشته. پس از اينجا معلوم مي شود كه انسان هر قدر در قوس صعود بالا رود، و ترقي و تعالي پيدا كند، به حق تعالي نز ديكتر مي گردد. و سعادتمندتر مي شود. و مقربين را علامت و نشانه اي است. و آن اين است كه در مظاهر موجود ات و عالم خلقت آينه مانند، وجود ازلي و ابدي حقّ را مشاهده و مطالعه مي نمايند. و هر چه هست قائم به او و او را قائم به ذات مي يابند.» 2ـ مراحل سلوك پس معلوم مي شود كه غايت و هدف انسان رسيدن به خداست تلاشي كه انسان در اين مسير انجام مي دهد سلوك الي الله ناميده شده است كه مرحومه بانو امين براي آن مراحل و منازلي را بيان مي كند: «منازل و مراحلي كه سُلّاك الي الله بايد در وي سلوك نمايند.... اصل آن و امّهات آن كه باقي تحت وي و مندرج در آن است چهار اصل است.... : نخست : حرص و نشاط در طلب است.كه پس از بيداري از خواب غفلت، و كوشش در طلب، و تخليه نفس از صفات زشت دني، يك حالت حرص آميخته به نشاط در نفس آدمي پديد مي گردد . دوم: تحصيل علوم حقيقي و معارف.كه در اثرجدّ و جهد بسيار،وتحليه نفس به صفات حميده انساني،در روح و قلب نورانيتي پديد مي گردد كه به آن،حقايق امور بر وي مكشف مي گردد. وبه قدري كه اشراق نور معرفت در قلب او نمودار گرديد، به همان قدر بر شوق و اشتياق وي افزوده مي گردد تا به حد عشق و وله. يعني به بيخودي از خود برسد. سوم : حياء از جهل و بي خردي ، وقتی انسان چشم بصيرتش باز شد، آن وقت جهل و ناداني خود را مشاهده مي نمايد، و مي فهمد كه چقدر نادان است. ودر اثر اهمال و مسامحه كاري چه اندازه به خود ظلم نموده . چهارم : پس از آنكه التفات به جهل و بي خردي خود نمود،آن وقت به قدري كه ممكن است كوشش مي نمايد تا آنكه خود را به مقام لايق برساند و پس از جدّ و جهد بسيار، وكوشش وزحمات فوق العاده، و تر قيات دائمي، به مرتبه ای مي رسد كه اگر فعاليت او با موفقيت توام گردد، وي را به مقام فناء في الله مي كشاندو ارتباط به حق پيدا مي نمايد... » و درجاي ديگر رسيدن به خدا و مقصد نهايي را در پرتو علم و عمل و در جاده مستقيم شريعت مي داند: «وراه مستقيم كه نزديكترين راه به مقصود است ، همان طريق شريعت اسلام خواهد بود، و بايد دانست كه به مجرد ورود در دين اسلام به مقصد نمي رسد مگر در پرتو علم و عمل .» و در جاي ديگر شناخت مبدأ را گام نخست وشناخت مسير را گام دوم براي سلوك الي الله مي دانند: «... همين طور است حال طالبين سعادت و سلوك الي الله تعالي كه بايستي اولا مبدأ كه غايت و منتهي و هدف آمال آنها است درنظر بگيرند و تمام هم خود را مصروف نمايند به رسيدن و نزديك گرديدن به جوار قرب او و پس از آن طريقي كه بايستي در آن سير نمايند و منازل و مراحلی كه بايد از وي بگذرند نيز بشناسند......» 3ـ مراحل نزول از حق «بايد دانست همين طوري كه مراحل صعود در ترقي بشر به مراتب عاليه به تدريج صورت مي گيرد، و يكدفعه ممكن نيست از مرتبه اول به آخر مرتبه برسد. همين طور در تنزلات نيز به تدريج پايين مي آيد تا به منتهي درجه پستي و نزول برسد. و ابن مسكويه ازكلام الله و كلمات اهل بيت عصمت اقتباس نموده و براي سقوط انسان چهار مرتبه تعيين كرده: نخست مرتبه (زيغ) است. كه همين قدر از جهت اعمال و تنبلي شخص از حق تعالي اعراض نمايد. مرتبه دوم (رين) است. كه به اضافه ی اعراض از حق مايل به شهوات وعياشي گردد . ومرتبه سوم (غشاوه) است که در اثر پيروي شهوات حجاب وپرده جلوي قلب وي را مي گيرد و از مشاهده آيات وجود حق تعالي وي را محجوب مي گرداند.مرتبه چهارم پس از آنكه امور شهواني وي را مشغول گردانيد و زنجيرآرزو وآمال دنيوي بدست وپاي او پيچيد، بالنتيجه چنان اورا در گودال لجن زار دنيا فرو مي برد، كه جوهر نفس وي را كدر مي نمايد. بطوري كه گويا بر قلب او مهر خورده آن وقت در منتهي درجه شقاوت مي ماند.»
اخلاق ص76 و سیروسلوک ص183
اخلاق ص277 پاورقی2 و ص228
اخلاق ص229 پاورقی2 و ص230
|