وظايف زن
وظیفه زن نسبت به اولاد و تربیت فرزند «از جمله وظایف و مسؤولیت های بسیار مهم والدین تربیت کودکان است اسلام به این مسئولیت اهمیت بسیاری داده و برنامه های تربیتی جامعی ارائه کرده است. بیش از هزار روایت در مورد تربیت کودک از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) وارد شده که حدود 500 روایت آن را «وسایل الشیعه» آورده است در برنامه تربیتی اسلام برای تربیت اسلامی فرزندان دستورهای آمده است که مراحل پیش و پس از تولد را در بر می گیرد به طوری که عوامل تربیتی کودکان را در شرایط ازدواج گنجانده شده زیرا با توجه به «قانون وراثت» که قانون مسلمی است شخصیت والدین در تکوین شخصیت کودکان اثر به سزایی دارد.» از این رو معیارهایی در احادیث برای انتخاب همسر مقرر کرده. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): «ایاکم و خضراء الدمن. قیل یا رسول الله ما خضراء الدمن ؟ قال المرأة الحسنات فی منبت السوء» بپرهیزید از آن گلی که در منجلاب روئیده باشد. پرسیدند؟ یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) گلی که در منجلاب روئیده به چه معناست؟ فرمودند: زن زیبایی که در خانواده پست تربیت شده است. اسلام تأکید فراوانی دارد زنی را که برای همسری بر می گزینی باید دارای صفات و سجایای اخلاقی نیکو باشد تا فرزند در دامن مادری، پاک از خصلت های شیطانی پرورش یابد و مسلماً انسانی برجسته خواهد شد و به مادران در تغذیه سفارش شده چنانچه در تکوین شخصیت کودکان مؤثر است اگر نطفه از مال حرام منعقد شود یا مادر در زمان بارداری از مال حرام بخورد زمینه شقاوت در نهاد فرزند هموار می شود و انسانی شقی پا به عرصه اجتماع می گذارد زیرا در این نطفه و یا در این جنین شیطان شریک بوده «و شارکهم فی الاموال و الاولاد وعدهم و ما یعدهم الشیطان الا غروراً» (ای شیطان) با اموال و فرزندان هم با ایشان شریک شو و به وعده های دروغ آنها را فریب و مغرور ساز. آری! وعده شیطان چیزی جز غرور و فریب نخواهد بود. اگر به مقدمات ولادت گوهر تابناک عصمت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دقت کنیم به اهمیت رزق حلال و نقش آن در کودک پی می بریم. «از جمله مقدمات ولادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) این است که خداوند به رسولش و حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) دستور داد تا از خلق دوری گزینید از این رو چهل شبانه روز به غار حراء رفت و به عبادت پرداخت و حضرت خدیجه (سلام الله علیها) طی این مدت در خانه عزلت گزیدند و با کسی تماس نداشتند سپس دستور آمد که پیامبر به منزل برو و شب چهلم جبرئیل پیام الهی را بدو رساند و گفت: یا محمد خداوند تو را سلام می رساند و این سیب را از بهشت برای تو فرستاده است. پیامبر سیب را گرفت و به سینه خود فشرد و هنگامی که سیب را دو نیم کرد نوری از آن درخشید. جبرئیل گفت: یا رسول الله این نور بانویی است که در آسمان منصوره و در زمین فاطمه است.» حضرت مأمور به تناول از آن سیب جهت جهت انعقاد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شدند. چنانچه اولین غریزه طفل پس از تولد احساس گرسنگی و سیری است حقیقت جویی و تعلم نیز در مرحله بعد قرار دارد که باید به فعلیت برسد و غرایز بالقوه دیگر کودک در طول زمان بروز خواهد کرد اما والدین باید غرایز و استعداد کودکان خویش را به خوبی شناسایی و ارزیابی کنند و آنها را با الهام از تعالیم الهی تحت تربیت صحیح اسلامی قرار دهند و دقت داشته باشند که کودک قبل از رسیدن زمان هر موضوع فطری به شکل غیرطبیعی با آن مواجه نشود مثلاً هرگز قبل از بلوغ جنسی نباید صحنه های جنسی را حتی با عکس و یا فیلم ببیند. روانشناسان معتقدند که غرایز کودکان اگر زودتر از حد معمول به فعلیت برسد باعث انحراف از مسیر هدفمند خود می شود. به هر صورت مسؤولیت پدر و مادر در تربیت فرزند مذهبی بزرگتر و عمیق تر از آن است که بشود بدون بررسی های علمی و دینی به آن پرداخته شود دین مبین اسلام چنان که در آیه زیر مشاهد می شود. «و اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنی لا تشرک بالله و انّ الشرک لظلم عظیم» ای رسول ما یاد کن وقتی را که لقمان در مقام پند و موعظه به فرزندش گفت: ای پسر عزیزم هرگز به خدا شرک نیاور که شرک ظلم بسیار بزرگی است. راهکارهای مناسبی را در آیات و روایات در روش تربیت فرزند توصیه نموده و از جمله مهمترین آن نقش لطف و مهربانی در پرورش کودکان است. بعضی از بزرگان معتقدند که قید «و هو یعظه» به حسب ظاهر اضافه است ولی از این جهت در کلام آمده است که آیه شریفه در صدد بیان این نکته است که لقمان در مقام موعظه با «تلطف» و «مهربانی» عمل کند» بانو (ره) در توصیه ای به خوهران مسلمان در باب تربیت فرزند و اثر ارزنده ای که زن در این زمینه دارد چنین می گوید: «چنانکه معلوم است اصلاً حکمت زناشویی و این همه تشریفات و وظایفی که شارع مقدس در امر ازدواج مقرر فرموده روی اصل اولاد است که نسل بشر سالم و لایق کمالات و ترقیات شایسته و تربیت نیکو گردد و از وقت انعقاد نطفه تا وقتی که اولاد بالغ و رشید گردد در هر موقعی شارع مقدس دستوراتی فرموده و حقوقی برای اولاد مقرر فرموده و چون حالت روحیه و جسمیه پدر و مادر در حین انعقاد نطفه بسیار مؤثر در روح و جسم اولاد است این است که از موقع انعقاد نطفه تا وقت وضع حمل یک سلسله دستوراتی دارد که بایستی کاملاً رعایت شود مثل اینکه در حال حیض و نا پاکی زن نطفه بسته نشود و از زنا اولاد به عمل نیاید، بلکه در آن حال مرد نظر به زن اجنبیه نداشته باشد و در حال اضطراب و پریشانی خاطر نطفه بسته نشود و شکم آنها به مشروبات الکلی آلوده نباشد و از غذای حرام شبهه ناک تغذیه نکرده باشند و حین مقاربت بسم الله بگوید پدر و مادری که عمر خود را با لهو و لعب و فساد اخلاق و الکل و باقی مشروبات می گذارنند و پروائی از غذای حلال و حرام ندارند اخلاق آنها در طفل تأثیر کلی دارد زیرا که روحیه طفل بسیار مناسب روحیه پدر و مادر است و در زمان حمل بایستی بسیار مراعات زن بشود که غذای حرام نخورد مضطرب و پریشان خاطر و عصبانی نشود و نیز افکار و خیالات وی فاسد نباشد بلکه در ایام حمل همیشه او را شاد و امیدوار نگاه دارند و نگذارند مکدر و مغموم و دل شکسته گردد و در مناظر زیبای طبیعی نظر کند و با اشخاصی که دوست دارد تکلم نماید و چنانچه در بعض اخبار رسیده سیب و انار بسیار خورد و نیز قدری (کندر) تناول نماید و از خوردن مأکولات بد بو مثل پیاز و سیر خوداری کند و غیر اینها از چیزهائی که در صحت و زیبایی فضائل اخلاقی بچه بسیار تأثیر دارد و از تمام اینها مؤثرتر غذای پاک و حلال است. بعضی گفته اند که به تجربه معلوم شده که اگر مادر نمونه جمالی که میل و آرزو دارد بچه اش دارای آن باشد همیشه پیش چشم خود مجسم دارد بچه اش شبیه همان می شود و پس از تولد نخستین وظیفه پدر و مادر این است که نام نیک بر وی نهند مثل نام انبیاء، اوصیا و به شیر مادر او را تغذیه نمایند زیرا که شیر مادر ملایم طبع بچه است و اگر مانعی پدید شد دایه ای اختیار کنند که عاقله و فهمیده و از خانواده های نجیب و محترم باشد و میکروب سفلیس (syphilis ) یا مرض دیگر در شیر وی نباشد و زن در ایام رضاع از غذای حرام و شبهه ناک و نجس اجتناب نماید زیرا در بچه جسماً و روحاً تأثیر کلی دارد. و پس از آن که ایام ارضاع به پایان رسید بر پدر و مادر لازم است که در تعلیم و تربیت بچه بکوشند، زیرا که ذهن بچه در ابتدا مثل کاغذی ماند که در وی هیچ نقشی نباشد و قابل هر طور نقشی است. ای بانوان شما موظف به امر بزرگی هستید زیرا که جای تردید نیست که کلاس اول تربیت بشر دامن مادر است وقتی بشر پا در این عالم می گذارد چون لوح وجود او خالی است تربیت مادر و آنچه از قِبَل او به وی القاء می شود مثل نقشی که بر سنگ زده می شود همین طور در لوح سینه طفل نفوذ می کند و سعادت و یا شقاوت در همان ابتدا در وی تعبیه می شود. بدیهی است که هر خلق و ملکه ای که در انسان رسوخ نماید زائیده شده تکرار عمل است و عمل ابتداء به صورت ساده ای به نظر می آید لکن اگر جلوگیری نشود کم کم به سبب تکرار در ذهن رسوخ می نماید و ملکه نفسانی می گردد اگر مادر از ابتدا نگذارد طفل پیرامون اعمال زشت مثل یاوه گویی، هرزگی، دروغ، کتک زنی، فحش، سرقت مال غیر و امثال اینها گردد وقتی بزرگ شد به فساد اخلاق گرفتار نخواهد شد خانم ها بایستی بدانند اگر اطفال خود را در کودکی به اخلاق خوب عادت ندهند. مرتکب گناه بزرگی شده اند زیرا تربیت مادر به نحو معجزه آسایی در طفل تأثیر می نماید هر مردی که به قله کوه فضیلت و شرافت رسید در اثر تعلیم و تربیت اولیه او بود و در اثر فقدان تربیت نیکو اگر در بزرگی گناهی مرتکب شود مظلمه او به گردن مادر است که از ابتداء از وی جلوگیری نکرده است. و باید دانست که چون طفل بیش از اشخاص بزرگ تحت تأثیر غیر، واقع می شود و از اعمال خوب یا بد و اخبار ناگوار در اعماق روح و قلب او بیشتر اثر می بخشد و او را دست خوش تأثیرات خود می سازد لهذا برای تربیت او هیچ چیز مؤثر تر از این نیست که خود پدر و مادر و اهل خانه دارای فضیلت اخلاقی و ایمانی و تقوی باشند که عکس العمل اعمال خوب و اخلاق پسندیده آنها در قلب بچه ثابت گردد. پس نخستین طریق تربیت طفل اعمال و افعال خود پدر و مادر است پس از آن ممانعت نمودن او از حرکت زشت و کلمات نابهنجار....... اگر ما مسلمان به دستورات دین مقدس اسلام عمل می کردیم و خود را تربیت می نمودیم البته اطفال ما نیز تربیت خوب می پذیرفتند وقتی طفل دید که مادر و پدر فحش می دهند یا دروغ می گویند یا اعمال زشت دیگری انجام می دهند چگونه می توانند از اولاد ممانعت نمایند که او پیرامون چنین اعمالی نگردد. و بایست طفل را از همان کودکی اصول عقاید و کلمات توحید را به وی بیاموزند و احکام شرعیه را به وی تلقین نمایند و اگر در وی خلق بدی دیده می شود با کمال جدیت او را باز دارند که در وی رسوخ ننماید و ملکه نفسانی او نشود. و بایستی به طفل بیاموزد که شرافت به عقل و فضیلت به اخلاق نیکو و تقوی و ایمان است نه به مال و جاه در برابر او از بچه های خوب با تربیت تعریف کنند و اگر عمل نیکی از وی دیدند از او تعریف کنند و وی را تشویق نمایند و اگر اندک عمل قبیحی از وی سر زد آن را در نظر او بزرگ نمایند و او را بترسانند لکن کاری نکنند که حیای بچه بریزد و به اعمال بد عادت کند و بایستی وی را طوری عادت دهند که به کمتر غذایی حتی نان خالی قناعت نماید و سرد و گرم روزگار را به وی بچشانند و طریق تربیت اطفال بسیار است مختصر کردیم. و پس از آن در مقام تعلم علوم او را به دبستان فرستند لکن بایستی خیلی جدیت و کوشش نمود که معلمان و رؤسای آن مدرسه اشخاص دین دار و با ایمان و تقوی باشند و نیز باید بسیار مراعات نمود که بچه های هم کلاس او از خانواده های محترم و دین دار باشند زیرا اخلاق بچه ها در هم تأثیر کلی دارد. بایستی خیلی احتراز نمود از آن دبستان های که از مذاهب مختلفه اطفالی برای تدریس جمع آوری می نمایند و باک ندارند عیسوی باشند یا موسوی یا بهایی یا زردشتی یا هر چه باشند باید اولیاء بچه بدانند اگر مراعات این جهات نشود دین و اخلاق بچه هر دو خراب و فاسد می شود کلمات پراکنده می شنود اخلاق و آداب و عقاید مختلف می بیند آن وقت است که به هیچ عقیده و دیانتی ثابت و پایدار نمی ماند و این ظلم بزرگی است که از قبل اولیاء اطفال و رؤسای مدارس به بچه وارد می شود و اگر آن بچه بی دین گردید یا اخلاق وی فاسد گشت گناه او به گردن اولیاء اوست. البته هر پدر و مادری میل دارند که بچه آنها با کمال و با تربیت رشد نماید و در زمان پیری و شکستگی آنان را دستگیر و کمک نماید و به آنها احترام بگذارد، لکن شاید متوجه به این نکته نباشند که رعایت پدر و مادر و محترم داشتن آنها یکی از وظایف دینی است که شرع مقدس اسلام دستور داده و دین قدر سفارش در مراعات حقوق پدر و مادر فرموده بلکه در قرآن مجید احسان به پدر و مادر را مقارن عبادت خود قرار داده است. پس اگر میل داری اولاد تو احترام به تو گذارد و کمک حال تو باشد وی را به قانون اسلام آشنا نما و گرنه وقتی خود را بی نیاز و تو را شکسته و وبال خود دید علاوه بر اینکه رعایت حق تو را نمی نماید شاید آرزوی مرگ تو را می کشد و میل دارد راحت شود. آن شارع مقدس است که می فرماید (بهشت زیر پای مادران است) و چقدر صواب و فضیلت مقرر فرموده برای کسی که محبت و مهربانی به پدر و مادر نماید به خصوص مادر که فرموده هر قدر محبت به مادر کنی، باز حق او را ادا ننموده ای ببین در چند جای قرآن مجید امر به اطاعت و مهربانی به پدر و مادر فرموده بلکه احسان به پدر و مادر را در ردیف بندگی و عبادت خود نموده و در سوره اسراء است. «و قضی ربک ان لاتعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لها اف و لا تنهر هما و قل لهما قولاً کریما * و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة فقل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا» مضمون آیه پروردگار تو حکم فرموده که عبادت و بندگی نمایید مگر ذات مقدس او را و به پدر و مادر احسان و نیکی نمایید و وقتی یکی یا هر دو آنها به پیری و شکستگی رسیدند مبادا به آنها اف بگویی یا آنها را زجر کنی و برنجانی بلکه به آنها مهربانی کن و با لهجه نیکو با آنها سخن بگو و در برابر آنها متواضع و فروتن باش و درباره آنها دعا نما و بگو پروردگارا رحم کن به پدر و مادر من همان طوری که در کودکی مرا تربیت نمودند. خلاصه بایست بچه را برای تعلیم و تربیت به مدرسه فرستاد، نمی توان انکار نمود، علوم و تحصیلات امروز جنبه خوبی هم دارد و هر وقتی بایست به مقتضیات همان وقت در صورتی که مخالف با تعلیمات اسلامی نباشد پیشرفت نمود و تمدنات کنونی از حیث علوم فنی و مخترعات صنعتی که در اثر تجربه های فراوانی به دست آورده اند قدری پیشرفت نموده لکن با این ترقیات مادی که از روز خلقت به قدر امروز فراوان نبوده می بینیم توانگر ترین مردم و داناترین آنها باز خود را خوشبخت نمی دانند و از زندگانی خود خرسند نیستند. خطای ما از اینجاست که طریق خوشبختی را نمی دانیم و آنچه سعادت روحی ما است کنار گذاشته ایم و همیشه در امور طبیعی و حظوظ جسمانی می کوشیم غرض آن که بایستی اطفال را طوری تربیت نمود که دارای علوم طبیعی ترقیات مادی گردند و در عین حال روح ایمان وتقوی و اخلاق نیکو در آنها نیز پدید گردد و ترقیات مادی و معنوی با هم توأم گردد تا آنکه در دنیا به خوشی و راحتی زندگانی کنند و در آخرت نیز مقام بلندی احراز نمایند. عیب کار اینجا است که در ذهن ما ایرانیها کرده اند که تمدن و ترقیات مادی و تحصیلات جدید با دیانت منافی است در صورتی که یک قسمت مهم تعلیمات اسلامی راجع به تربیت و تنظیم امور اجتماعی و تحصیل علوم است. ببین چگونه در قرآن مجید مکرر امر به تفکر و تدبّر در خلقت آسمان و زمین و تمام امور مادی و طبیعی می فرماید و چقدر توصیه می نماید در کسب علوم و دانش، مقام علم و علماء را تمجید و تعریف می کند حتی آن که در قرآن در مقام تعجب فرموده (آیا عالم و غیر عالم مساوی می باشند) یعنی فرق است بین عالم و غیر عالم. البته معلوم است نقطه نظر انبیاء شناسانیدن طریق معرفت حق و بندگی و رسیدن به قرب اوست. لکن چون زندگی دنیا و تحصیل معاش مقدمه سعادت اخروی و کمالات روحی است و انسان در زندگانی محتاج به تمدن است این است که پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) یک قسمت مهم دستورات را راجع به تنظیم امور طبیعی قرار داده است. پس در این دوره که علوم طبیعی ترقی نموده برای استقلال مملکت و حفظ تمدن اسلام و رفع احتیاجات امور اجتماعی لا بد باید به قدر رفع احتیاج مملکت و مقاومت با بیگانگان اشخاصی باشند که در تحصیل علوم جدید پیشروی کنند و احتیاج افراد را بر طرف نمایند، لکن باز مکرر می گویم باید اولیاء اطفال این نکته را در نظر گیرند که با جدیت تمام اول اصول عقاید و علم توحید و طریق بندگی حق را به فرزندان خود بیاموزند و احکام و آداب دین اسلام را تلقین آنها نمایند به طوریکه در ذهن آنها نفوذ نماید و مستحکم گردد. پس از آن وی را به مدرسه ای فرستند که اخلاق وی فاسد و روحیه او خراب نگردد یعنی معلمین و شاگردان آن دبستان دین دار و با تقوی باشند.» زن و اجتماع چنانچه مسلم است زن در اجتماع بسیار آسیب پذیر و در معرض تعارض مردان متجاوز می باشد و نتیجتاً اجتماع کوچک خانواده ضربه ای مهلک دیده که دود آن تا فرسنگ ها جامعه ای را به سیاهی می کشاند لذا برای جلوگیری از این آسیب اجتماعی چه باید اندیشید؟ سؤالاتی در اینجا مطرح است:
آیا بهتر است زن اصلاً در اجتماع وارد نشود؟
و یا اگر وارد شد چگونه باشد تا در معرض تجاوز قرار نگیرد؟
در جواب سوال اول بهتر است به بررسی وظایف اجتماعی زن بپرداریم. الف) وظایف اجتماعی زن: در متون دینی ما چه آیات و چه احادیث به جایگاه مهم زن چه در نقش همسر و یا در نقش مادر توجهی ویژه نموده و احساسات و عواطف لطیف او را مایه استحکام و بقاء و سلامت خانواده و به دنبال آن جامعه دانسته اما با ورود فرهنگ غرب در میان زنان مسلمان آنان جایگاه الهی خود را فراموش کرده و حتی آن را به باد تمسخر می گیرند و مدیریت و محوریت در خانه را به عنوان عزلت و خانه نشینی معرفی می کنند چرا که فرهنگ غرب با تحلیل ناپخته و کورکورانه ای که از زن و شاخص های شخصیتی او دارد برای جبران گذشته اسف باری که زن در اروپا داشته دست به کار خطرناک تر از آن زدند و زن را از آنچه که قبل از آن بوده بدبخت تر و بی پناه تر نمودند در نگرش های اجتماعی قبل از انقلاب فرانسه اگر دقت کنیم زن از نگاه اندیشمندان غرب موجودی فرومایه و کم ارزش به حساب می آید «ژان ژاک روسو» در کتاب «امیل» از تفاوت های دو جنس دفاع می کند و بر این عقیده پای می فشارد که زنان به طور طبیعی وابسته به مردان هستند در نگاه روسو زنان فاقد ویژگی های شهروندی اند یعنی خصوصیاتی مانند عقل، نیرو و خود مختاری، طبیعتاً مردانه اند و همچنین «مونتسکیو» نویسنده شهیر فرانسوی و از بنیانگذاران انقلاب فرانسه در کتاب «روح القوانین» آنجا که به بحث از شیوه های صحیح حکومت داری و رعایت حقوق فردی می پردازد زنان را موجوداتی با روح های کوچک و دارای ضعف دماغی، متکبر و خودخواه معرفی می کند.» تا اینکه در قرن هیجدهم میلادی اروپا شاهد تحولی عظیم در تاریخ خود بود و انقلاب کبیر فرانسه نیز در این میان انجام شد و بعد از بدست آوردن نظام جمهوری در فرانسه حرف از حقوق بشر و لوایح آن به میان آمد اما حرف از حقوق زنان نبود تا اینکه خانم «اولیمپ دگونگ» از رهبران انقلابی فرانسه با همرزمان خود دست به انتشار اعلامیه ای در زمینه حقوق زنان و اعتراض به اعلامیه حقوق بشر زدند و این جریانات ادامه پیدا نمود تا قرن نوزدهم که آرمان های فمینستی رواج پیدا کرد واژه فرانسوی «فمینیسم» برای اشاره به طرفداران برابری بر حقوق زن و مرد به کار رفت. وقوع انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم در گسترش جنبش های اجتماعی زنان اروپا نقش به سزایی داشت، پیدایش صنایع بزرگ و متمرکز و رقابت شدید کارفرمایان در تولید کالاهای ارزانتر برای به دست آوردن بازارهای خارجی سبب شد که آنان به زنان به عنوان نیروی کار ارزان و مطیع توجه ویژه ای پیدا کنند و طرح شعار (مالکیت زنان) توانست به عنوان عاملی در جذب بیشتر آنان به بازار کار به حساب آید بنابراین کارفرمایان از اولین مدافعان حق مالکیت زنان بودند تا آن زمان زنان اروپایی از تصرف در اموال خود محروم بودند پس از ازدواج شوهران مالک اموال همسر می شدند جذب زنان به بازار کار مشکلات فراوانی را در پی داشت از یک سو بسیاری مردان از کارخانه ها اخراج شدند و از سوی دیگر فشار کار طاقت فرسا در کارخانجات مشکلات جسمی و روحی فراوانی را بر زنان تحمیل کرد امنیت جنسی و وسایل رفاهی از جمله مهد کودک در محیط کار وجود نداشت و قانون از حمایت آنان سر باز می زد و هنوز از قوانینی چون مرخصی زایمان و ازدواج خبری نبود زنان باید در هر شبانه روز 15 تا 20 ساعت در کارگاه هایی با امکانات کم کار کنند اما هنوز زنان در اروپا حق رأی نداشتند و به سبب بدست آوردن این موفقیت قانون جنبش های فمینیستی فعال تر و به سوی مبارزات بنیادین رهنمون شد. تا اینکه بالاخره با تأسیس سازمان ملل متحد در سال 1945 تدوین اعلامیه جهانی که تمامی آحاد بشریت را مخاطب قرار می داد تساوی حقوق زنان و مردان با صراحت بیان شد اما از آن جایی که اعلامیه فاقد ضمانت اجرایی و اعتبار حقوقی بود معاهدات بین المللی که جنبه حقوقی داشت به طور جزئی و مشخص به مباحث زنان پرداخت و در دستور کار قرار داد. و این چنین موج دوم جریان های فمینستی از دهه 60 آغاز شد و این خود زمینه ساز شکل گیری گرایش های تند (رادیکال) در جریان های فمینستی شد که معتقد به برخورداری از فرصت های برابر با مردان بودند آنان خواهان انقلابی اساسی در تمامی زوایای زندگی فردی و اجتماعی شدند از نظر آنها فرهنگ با تعریف زنان به عنوان مادر، همسر موجوداتی زینتی و جنس مونث آنان را در محدودیت تاریخی قرار می دهد و باید برای آرمان برابری و مقابله با ستم های جنسی از تمامی زوایای پیدا و پنهان جامعه مبارزه کرد آنان علاوه بر طرح شعار برابری مطلق زنان پای می فشردند لذا ارزیابی دستاورد بیست ساله این دوره در اروپا این گونه می توان یافت:
جدا سازی روابط جنسی از تولید مثل: بر این اساس زنان خواستار به دست آوردن حق کنترل بر موالید شدند در «مانیفست 343» که توسط 343 نفر از زنان مشهور اروپایی منتشر شده بود آنان خواهان حق سقط جنین شدند و در سال 1967 در انگلستان و در سال 1973 در فرانسه و در سال 1978 در ایتالیا سقط جنین آزاد شد.
آزادی کامل زنان در امور جنسی از جمله حق تسلط بر بدن و بر روابط جنسی بدین ترتیب خواسته فمینست های افراطی در این دو دهه آزادی روابط جنسی، آزادی همجنس گرایی و همزیستی بدون ازدواج بوده و به علاوه ارتباط جنسی مرد با همسر خود بدون رضایت وی تجاوز جنسی به حساب می آمد.
کاهش ازدواج و زاد و لد در مقابل افزایش آمار طلاق: زیرا با طرح نظریه های تند که ازدواج و همسری را مهمترین عامل تاریخی مردسالاری و فروتری زنان می دانست دختران جوان از اقدام به ازدواج خود داری می کردند و گسترش شعار «زنان بدون مردان» مربوط به این دوره است.
ایجاد سازمان ها و نشریات که موج فمینیسم را تا اقصا نقاط جهان می رسانید.
کسب قدرت های اقتصادی و سیاسی: برخورداری از استقلال اقتصادی از نگاه فمینست ها نه به آن دلیل که زنان را از مواهب زندگی مادی بهره مند می سازد بلکه به عنوان عاملی اساسی در کسب قدرت در خانواده و جامعه و وسیله ای برای مبارزه سیاسی با جنس مرد لازم شمرده می شد میل به اشتغال و احراز مناصب مختلف به نوبه خود در بالا رفتن میزان طلاق در اروپا مؤثر بوده اند اما از آنجا که شعارها و اقدمات فمنیست های دهه شصت 1960 بسیار افراطی و مخالف با فطرت و طبیعت زنانه بود چندان استمرار نیافت و از دهه هشتاد به بعد افول جریانات تند فمینیستی «موج دوم» آغاز شد و از آن پس شاهد به وجود آمدن گرایش های معتدل تری در نظریات فمینیستی هستیم این گرایشات که متأثر از دیدگاه های پست مدرنیستی است بر اصل تفاوت انسان ها تأکید می کند و معتقد است که در هویت زنانه چه از نظر زیستی و چه از نظر اجتماعی قابلیت های مثبتی وجود دارد و نقش مادری، ظرفیت پرورش دهندگی و حس مسؤولیت زنان را افزایش می دهد. این گرایش کلیت خانواده را انکار نمی کند و در عین حال خواهان نقش برابر زن و مرد در وظایف و مسؤولیت های خانگی و اجتماعی است و (کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان) که به عنوان مهمترین سند سازمان ملل متحد پیرامون زنان در سال 1979 به تصویب مجمع عمومی رسید بی تأثیر از دیدگاه های فمینستی جدید نیست.
اما این معاهده سال (1376 ش) در شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی ایران مورد بحث قرار گرفت هوشیاری اعضای شورا و دقت نظر کارشناسان و علمای حوزه علمیه در ارزیابی کنوانسیون که نمایانگر وجود بیش از هفتاد مورد مغایرت این معاهده با قوانین داخلی و بیش از چهل مورد مغایرت با احکام شرعی بود و همراه با اعلام نظر صریح مقام معظم رهبری و مراجع عالی قدر سبب شد که جمهوری اسلامی مخالفت خود را با الحاق به معاهده مذکور اعلام کند و بالاخره در سال 1995 میلادی ده ها هزار تن از اعضای سازمان های دولتی و غیر دولتی زنان در پکن گرد آمدند تا سند پکن را که براساس (کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان) تنظیم شده بود امضا کنند. پیش نویس سند پکن به اندازه ای با فطرت و اخلاق انسانی بیگانه بود که برخی سازمان های غیر دولتی و دولتی در کشورهای مختلف را به واکنش واداشت به گونه ای که شیخ جاء الحق رئیس مرکز تحقیقات اسلامی الازهر بیانیه ای مفصل مخالفت صریح خود را با سند پیشنهادی مطرح کرد. وی اظهار داشت: «تنظیم کنندگان این سند تلاش می کنند که بنیان خانواده را تضعیف نمایند آنها تلاش می کنند در این موضع که خانواده واحد اصلی شکل دهنده جامعه است تردید ایجاد کنند این سند سعی می کند که اختلاط جنسی را خارج از چار چوب ازدواج ترویج نماید و حتی همجنس گرایی را در میان زنان و مردان به رسمیت می شناسد والدین را تشویق می کند که چشم خود را بر روی روابط جنسی کودکان ببندد. آنها سعی می کنند مذهب را عامل تبعیض و فشار معرفی کنند.» انجمن اسلامی پزشکان مسلمان هم اعلام کردند: «هر کس در رابطه با این سند به افشای حقایق اقدام نکنند و دنیای اسلام را به خطرات آن آگاه ننماید شیطان است.» گزارش توصیفی از اجلاس پکن، شورای فرهنگی اجتماعی زنان واتیکان که تحت عنوان «ناظر محترم» در این کنفرانس شرکت کرده بود طی بیانیه هایی متعدد و شرکت در کنفرانس های مطبوعاتی شدیدترین حملات خود را متوجه اتحادیه اروپا نمود و آن را اقلیتی خواند که نظرات خود را بر کنفرانس پکن تحمیل می کند. سخنگوی واتیکان اعلام داشت: «اتحادیه اروپا درصدد است دیدگاه مذهب را نسبت به نقش مادری تغییر دهد و از حقوق و مسؤولیت والدین نسبت به فرزندان بکاهد.» خانم شارون هیر نماینده پارلمان کانادا و رئیس هیأت کانادایی نیز با ترک جلسه کنفرانس خطاب به خبرنگاران گفت: «تساوی مورد نظر سند پکن برای زنان تساوی به ارمغان نخواهد آورد و کشور من وقتی گروهی را دعوت به کارمی نماید باید 50% مرد و 50% زن استخدام شود اما متأسفانه بیش از 50% از زنان را استخدام می نماید و مردان بی کار می مانند و این در حالی است که من هم باید در خانه کار کنم و هم بیرون از خانه و همسرم باید بیکار باشد پس این تساوی نیست. من با اولین پرواز به وطنم باز می گردم و سعی می کنم تفاوت بین زن و مرد را حفظ کنم همان گونه که این تفاوت در خلقت وجود داشته است چون این تفاوت ها ما را حفظ خواهد کرد.» این در حالی بود که مادلین البرات نماینده هیأت آمریکایی در یک مصاحبه مطبوعاتی گفته بود اهداف این کنفرانس در راستای سیاست های دولت آمریکاست هر چند نمایندگان جمهوری اسلامی با همکاری برخی نمایندگان دولتی و غیر دولتی از جمله واتیکان در اصلاح سند پکن نقش فعالی داشتند و زمینه ساز حذف موادی از جمله آزادی های جنسی شدند. اما نتوانستند دیدگاه های نظام اسلامی پیرامون زن و خانواده را به صورت شفاف و صریح بیان کنند. متن نهایی سند پکن با نام «کار پایه عمل و اعلامیه پکن» و اعلام نظر نمایندگان جمهوری اسلامی نشان از ضعف بینش هیئت ایرانی و عدم تحلیل جامع از جریانات جهانی و دیدگاههای پذیرفته شده غربی دارد. و نهایتاً از این زمان به بعد با توجه به اختلاف در چند اصل که اولین آن چنین می باشد علت فرودستی زنان چیست؟ و دوم از آن: راه حل پیشنهادی برای اصلاح وضعیت زنان کدام است. فمینست ها به گروه های مختلف تقسیم می شوند: فیمینیسم لیبرال: که در پاسخ به سوال اول معتقدند نقش های جنسیتی تبعیض آمیز، پیش داوری های تبعیض آمیز و باورهای پذیرفته شده درباره تفاوت های طبیعی دو جنس و روابط اجتماعی است که سرنوشت های متفاوتی برای زن و مرد رقم می زند. در پاسخ به سؤال دوم: می گویند با اصلاح قوانین و ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه می توان به اهداف تساوی طلبانه رسید آرمان آنان تحقق جامعه ای دو جنسی است. فمینیسم مارکسیستی: (کارل مارکس) و (فردریش انگلس) بنیانگذاران نظریه مارکسیسم در قرن نوزدهم که محور اصلی توجه آنان به نقش اختلافات طبقاتی و تحول ابزار تولید در وقوع تحولات فرهنگی و اجتماعی است آنان معتقدند تابعیت تاریخی جنس زن نسبت به مرد ریشه اقتصادی دارد و بر اهمیت زیست شناختی زنان مبتنی نیست. تأکید مارکس بر این بود که تنها با تغییر شکل سرمایه داری طبیعت آزاد انسانی شکوفا می شود و تساوی جنسی پدید می آید. فیمینیسم رادیکال: آنان بر این اعتقاد اند که هر یک از نهادهای اجتماعی، نظامی است که با آن برخی از انسان ها برخی دیگر را تحت تسلط در آورده و بر آنان ستم می کنند اما از میان تمامی ستم های طبقاتی ـ قومی ـ مذهبی ـ نژادی و جنسیتی بنیادی ترین ساختار ستمگری به جنسیت تعلق دارد. (سیمون دوبوار) در کتاب مشهور خود (جنس دوم) در سال 1949 زمینه ساز موج دوم جریان فمینیستی در دهه 1960 شد او بر این باور بود که هیچ انسانی زن یا مرد متولد نمی شود بلکه هویت زنانه یا مردانه را در طول حیات خود کسب می کند و تفاوت های فیزیولوژیک تنها زن و مرد را از نظر زیست شناختی از هم متمایز می سازد و تفاوت های ذهنی و روحی و اختلاف در نگرش ها و استعدادها تماماً محصول روابط اجتماعی و تاریخی است. سوسیال فیمینیسم: گرایشی است که در دهه 1970 میلادی از آمیزش مارکسیسم فمینیسم و رادیکال فیمینیسم به وجود آمد این گروه بر این باورند که بهترین عناصر فکری این دو گرایش را پذیرفته و از اشتباهات آن مبرا هستند. به نظر ایشان هم نظام جنسیتی پدر سالار انه و هم نظام سرمایه داری در ستم علیه زنان نقش اساسی دارند. آنان برای رهایی زنان علاوه بر مبارزه طبقاتی، مبارزه جنسیتی را نیز ضروری می دانند. فمینیسم فرا مدرن: گفته اند نسبی گرایی شاخصه اصلی دیدگاه فرا مدرن است آنان قبول ندارند حقیقت نمایی یا عینیتی وجود داشته باشد که با کاربرد مفاهیم مربوط به عصر جدید غرب (روشنگری) همچون خرد و شناخت قابل فهم باشد از این دیدگاه هر مکتب فکری که مدعی درک واقعیت در وجهی یکسان و یکپارچه باشد، هم گمراه کننده و هم ظاهر فریب است. آنها تلاش برای ایجاد یک مکتب فمینیستی خاص را رد می کنند چرا که روش زنان برای درک خویش چندگانه و متنوع است. هویت هر زن از طریق یک رشته عوامل ادراک می شود که به یکدیگر تأثیر می گذارند. سن، قومیت، طبقه، نژاد، فرهنگ، جنسیت و تجربه و هیچ تلاشی برای کشاندن این عوامل به یک اردوگاه ایدئولوژیک واحد مثمر ثمر نیست. بنابراین مدل واحدی از فمنیسم که بتوان آن را بر همه زنان تحمیل کرد وجود ندارد. فمینیسم اسلامی: پدیده ای نو در کشورهای اسلامی به ویژه ایران است و عمر آن در کشور ما به کمتر از دو دهه می رسد برخی فمینیسم اسلامی را روش ها و رفتارهایی در زمینه اجرای مساوات و علامت جنسی در قالب ارزش های اسلامی دانسته اند. فمنیست های اسلامی در داخل و خارج غالباً مباحث خود را بر نسبیت فرهنگی استوار می کنند یعنی تا حدودی متأثر از نظریه های پست مدرن است. آنها هم چون بسیاری از گروه های زن گرا، مرد سالاری را مسأله اساسی زنان در خانواده و اجتماع می دانند و به سمت آرمان های تساوی طلبانه پیش می روند و تفاوت های زن و مرد مسلمان در احکام و قوانین را مورد انتقاد قرار می دهند. اینان مفاهیمی هم چون اومانیسم، سکولاریسم، حقوق بشر و تشابه زن و مرد را با تفسیر متداول در جهان غرب به عاریت گرفته اند و سعی بر آن دارند که با ارائه برداشت های جدید از آیات قرآن قرائنی از دین ارائه دهند که به الگوهای شناخته شده در جهان غرب نزدیک باشد شاخصه اصلی تفکرات این گروه را می توان در چند محور بیان نمود. الف: تفکیک میان دین داری و دین مداری ب: تأکید بر تشابه حقوق زن و مرد ج: عدم ثبات در شریعت د: توجه به نقش زن در خانواده در حدود هفتاد یا هشتاد سال پیش بانوی عالمه ایرانی برای جلوگیری از حاکم شدن این افکار بر ذهن زنان مسلمان ایرانی توصیه های ارزنده ای در این زمینه به زنان نموده، ایشان با استدلال زیبای خود راه و رسم خوب زندگی را این چنین به زنان آموخته اند. وظایف زن در جامعه اسلام: «زن و مرد اگر چه در انسانیت شریکند لکن شالوده خلقت زن و مرد از لحاظ قوای دماغی جسمی، احساسات و مزاجی تفاوت بسیار دارد. بعضی از دانشمندان گفته اند زن و مرد اگر چه از حیث قوی و احساسات با هم اختلاف کامل دارند ولی هیچکدام قوی تر از دیگری نیست و به واسطه اختلاف طبیعت زن و مرد وظیفه آنها نیز مختلف می گردد یعنی در سازمان خلقت هر یک برای کاری ساخته شده اند. پس بنابراین نه کار مرد کاملاً از زن ساخته می شود نه کار زن از مرد، چنانچه تاریخ نشان می دهد. قبل از اسلام به حکم غلبه قوی بر ضعیف، زن ها تحت فشار و ستمکاری مردها قرار گرفته بودند و چون اخلاق نیک و وظایف انسانیت در بین اهالی آن زمان وجود نداشت همین قدر که خود را قوی تر از زن می دیدند او را تحت تأثیر خود در آورده و از هیچ گونه جفاکاری و ستمگری نسبت به این صنف ضعیف خودداری نمی نمودند و به هیچ وجه برای زن شخصیت و ارزشی قائل نبودند و او را مالک و مختار در امور شخصیه خود نمی دانستند بلکه وی را مثل شیء مملوک مورد معامله قرار می دادند و دختر را اسباب ننگ و عار می دانستند این بود که متمولین اعراب از شدت عصبیت که جبلی آنها بود دخترهای خود را زنده به گور می کردند تا آن که نور اسلام طالع گردید و زن را از فشار مردها نجات داد و وی را در بسیاری از حقوق مثل مالکیت اموال خود و خرید و فروش و اجاره و استجاره و وکالت و وصایت و غیر اینها در ردیف مردها قرار داد و به میزان تعادل و تساوی که در همه امور مراعات می فرمود حقوق عادلانه ای برای وی معین نمود و تمام امور زندگانی وی را به عهده مرد گذارد و حقوق زناشویی را بر اصول مصلحت جامعه استوار گردانید و برای زن کاری معین فرمود مثل حمل و وضع حمل و ارضاع و پرستاری اطفال و تربیت و منزل و امثال اینها و مشقت کسب و کار را به عهده مرد که قوی تر و تدبیر او در معاملات زیادتر است قرار داد و اینها منت بزرگی است بر مسلمان ها مخصوصاً صنف زن که او را اسارت مردها آزاد فرمود و تربیت معاش او را به گردن مرد گذارد که به فراغت خاطر در امور شخصیه خود کوشش نماید و در تربیت فرزندان خود بکوشد و اشخاص با شرافت و فضیلت بار آورد. بعضی از رجال این دوره که خود را از مصلحین جامعه می شمارند در مقام بر آمده اند و به اسم استقلال و آزادی زن، همت بر این گماشته اند که زن را با مرد در کسب و تجارت و امور اداری و اجتماعی هم دوش گردانند. می گویند چه فرق است بین زن و مرد که زن بایستی در خانه بنشیند و از هر کمال و فضیلتی محروم بماند؟ لکن بر نخورده اند که آزادی مطلق برای زن علاوه بر این که به نفع وی تمام نمی شود متضمن مفاسد بسیار و خطرات اجتماعی است حتی برای خود زنان زیان دارد. چنانچه می بینیم در این دوره که با اسم آزادی و استقلال حجاب زنان را دریدند و در نتیجه مواجه با چه زحمات فوق العاده ای گردیدند زیرا هرگز نمی تواند زن به قدر مرد متحمل مشقت تحصیل معاش شود و اگر بخواهد در اموری که تخصیص به مردها دارد وارد شود بایستی به کمک آنها کار کند. زن نمی تواند به تنهایی و مستقلاً کار سیاسی یا اداری کند مگر به ندرت زنی پیدا شود که مستقلاً عمل مهمی را انجام دهد و این چه شرافت و استقلالی است برای زن که بعد از زحمات بسیار مقام خدمت گذار یا پرستار یا معاونت را پیدا کند و در نتیجه از وظیفه اختصاصی خود باز ماند و شخصیت مستقل خود را از دست بدهد و بایست به رؤسا و زمامداران جامعه گفت اول شما این قدر کار در مملکت پیدا کنید که مردها از درد بیکاری ننالند اگر مردها نتوانستند از عهده بر آیند آن وقت نوبت زنها برسد. بعضی از دانشمندان در معرفی هویت و شخصیت زن گفته: فطرت اولیه زن برای انجام وظیفه مادری، شوهر داری، صفا دادن به زندگانی خانوادگی و وابستگی به دیگران در غم و شادی ساخته شده است. چنانچه تجربه شده دختر انی که از طبیعت اولیه خود منحرف گشته اند و گول بعضی از مردمان کم تجربه را خورده اند و در تحصیل حیثیت و جلب منفعت و مال، شوهر اختیار نکرده اند و مشغول به کسب و تأمین معاش خود شده اند و تا اندازه ای هم موفق گرده اند لکن پس از مدتی برخورده اند به اینکه سعادت و خوشبختی آنها در انجام دادن وظیفه مادری و دلبستگی به امور خانوادگی است. خلاصه زن بایستی دست از وظایف اختصاصی خود بر دارد و دوش به دوش مردان کار کند یا آنکه در خانه مشغول وظایف اختصاصی خود شود، هرگز نمی تواند امور خارجی و داخلی هر دو را متحمل گردد، کدام منصفی روا می دارد که زن با ضعف بنیه، باری به شکم داشته باشد و باری به دوش کشد؟ مرد که قوی تر است باید یک قسمتی از امور اجتماعی را انجام دهد زن هم قسمت داخلی و هم قسمت خارجی را تعهد نماید دانشمندان راجع به زن در دو اصل گفتگو کرده اند، یکی آن که آیا زن به اعتبار طبیعت اولیه خود ضعیف تر و ناتوان تر از مرد خلقت شده یا نه؟ و دیگر بر فرضی ضعیف تر آیا به تعلیم و تربیت ضعف طبیعی او علاج پذیر هست یا نه؟ و در جامعه حائز چه مقام و مرتبه ای است. اصل اول چنانچه واضح و هویدا است غالباً زن هم در قوای جسمی و هم قوای دماغی ضعیف تر و ناتوان تر از مرد به شمار می رود. اصل دوم که به تعلیم و تربیت و ورزش قوی شود در قوت و عمل مساوی با مرد گردد آن نیز به طور کلی ممکن نیست، به ندرت زنانی پیدا می شوند که خوش فهم تر و لایق تر و تواناتر در فعالیت و رأی و تدبیر مساوی با مردها بلکه برتر از آنها به شمار آیند در مثل گویند (از یک گل بهار نمی شود) این از جهت اصل طبیعت لکن از لحاظ امور اجتماعی، نمی توان گفت اهمیت مرد در جامع زیادتر از زن است، هر یک عهده دار یک قسمتی از امور اجتماعی بشرند و برای کاری ساخته شده اند. چنانچه علمای طبیعی گفته اند ساختمان جسمی، مادی و معنوی این دو صنف با هم تفاوت دارند، یعنی اصلا طبیعت زن و مرد دو تا است و چون در طبیعت با هم مختلفند در عمل و وظیفه نیز بایست مختلف باشند و گرنه هیچ کدام کاملاً از عهده وظیفه خصوصی خود بر نمی آیند و امور عالم مختل می گردد. اگر بخواهی بفهمی در نظام خلقت و امور اجتماعی زن و مرد هر یک عهده دار چه عملی می باشند ببین دختران و پسرانی که در یک خانه نشو نما می کنند و اولاد یک پدر و مادر می باشند و با آنکه طرز تربیت آنها یکسان است طریق بازی کردن دختران و پسران با هم بکلی تفاوت دارد، دختر به مقتضای طبیعت خود بدون آن که اجبار یا تربیتی در کار باشد با عروسک و بچه درست کردن و شیر دادن و از این کارها که مخصوص به زن است و در آتیه خود با یست انجام دهد سر و کار دارد و عشق می ورزد، پسر نیز بالطبع با چوب و طناب، سواری، بنایی، آب کشی خود را مشغول می کند از اینجا می توان فهمید که مربی عالم هر یک از زن و مرد را برای کاری خلقت فرموده بلکه هر فردی را به مقتضای میل و طبیعت خود قسمتی از امور اجتماعی را عهده دار گردانیده است اگر زن بخواهد در کارهای خصوصی مردها شرکت کند از کار خصوصی خود که یک قسمت مهم از زندگانی بشر به شمار می رود باز می ماند. چنانچه می بینیم دخترانی که شغل معلمی در مدارس یا ماشین نویسی در بانک ها و ادارات یا پرستاری بیماران در مریض خانه ها و غیر اینها را به عهده گرفته اند یا باید اصلاً شوهر اختیار نکنند یا باید دست از کار بردارند و اگر بخواهند با هم جمع کنند نه کار خارجی را درست می توانند انجام دهند نه کار اختصاصی خود را از عهده بر می آیند. جای سوال از خانم های فهمیده: آیا اگر زن با کمال عفت و نجابت در خانه خود بنشیند و زوج و همسری اختیار کند و بقاء نوع و تولید مثل و تربیت اولیه بشر را عهده دار شود و اولاد آورد و از فرزندان خود لذت ببرد و در پیری و شکستگی پرستار و دلجوی او باشند و اسباب سرگرمی و امیدواری او باشند بهتر وظیفه اختصاصی خود را انجام داده و خدمت به نوع نموده یا آن که در خارج زیر دست مرد کار مختصری را انجام دهد؟ هر خردمند منصفی حکم می کند که بایستی زن به کارهای اختصاصی خود مشغول شود و وظیفه شناس گردد و بداند که وظیفه او چیست و موقعیت او کدام است و برای چه خلق شده و شرافت و فضیلت او در چیست؟ و کسی که بداند باید به چه عملیاتی مشغول شود که رضایت خالق خود را تحصیل نماید هرگز پیرامون هوس های کودکانه نمی گردد. خانه نشینی زن و مهجور ماندن وی از امور سیاسی و اجتماعی نتیجه زبونی و نقص و پستی او نیز، بلکه لازمه بقاء نوع و رعایت حال بشر و امور اجتماعی است و اگر بر خلاف این شد خلاف قانون تمدن و موجب اختلال نظام جامعه خواهد گردید. اگر چه مرد در بسیاری از صفات و فعالیت بر زن برتری دارد لکن زن را نیز خصوصیاتی است که از آن جهت بر مرد برتری دارد. قلب حساس، پر عاطفه، بردبار، فداکار، نوع دوست، نوع پرور، رقیق القلب، مدبر عالم زن را طوری خلقت فرمود که مشقت آبستنی زاییدن، شیر دادن و تربیت بچه های نوزاد را تا مدت مدیدی بلکه در تمام ایام جوانی عهده دار باشد. چنانچه بسیار دیده شده برای زن ممکن است در کارهای خصوصی مرد شرکت کند چنانچه در کشورهای خارجه زنان مشغول بعضی از امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شده اند و در مملکت خودمان در ایلات و دهات زنها نوعاً با مردها در امور زراعتی شرکت می کنند و در شهرها نیز بسیاری از زنهای بی شوهر عهده دار عائله و و چند نفر بچه های بی پدر خود می باشند که علاوه بر پرستاری کودکان تأمین معیشت آنها نیز به عهده اوست. لکن هرگز میسر نیست مرد بچه آورد، شیر بدهد بلکه می توان گفت پرستاری بچه نوزاد نیز از عهده وی خارج است. از اینجا معلوم می شود که قسمت مهم زندگانی بشر به عهده زن است. پس چگونه می توان زن را حقیر و ناتوان دانست؟ توانایی فقط به بزرگی جثه و قوت بازو نیست، توانایی در سنجش عمل است. دانشمندانی که خواسته اند به اسم آزادی زنان را با مردان در کسب و کار و عمل و امور اجتماعی شریک گردانند به گمان اینکه خانه نشینی زن وی را از هر فضیلت و هنر و اخلاق نیک باز می دارد در اشتباه اند آیا فکر نمی کنند زن با ضعف بنیه چگونه می شود به آن وظیفه سنگینی که بر گردن اوست مشغول کسب و امر معاش نیز بشود و اگر خواهد در امور خارجی داخل شود امور داخلی او مختل می گردد. آیا اگر زن خودش متکفل تربیت اولاد نوزاد خود بشود و امور خانوادگی خود را تنظیم نماید بهتر است یا فرزند خود را به دست دایه یا کلفت بدهد و در ادارات کار کند و مقداری اجرت بگیرد و زیادتر از آن را خرج لباس و مد کند؟ چون البته دایه و کلفت دلش به حال بچه نمی سوزد نتیجه این می شود که بچه در اثر بی تربیتی جسماً و روحاً ضعیف و ناتوان و به فساد اخلاق گرفتار خواهد شد. ای خواهر گول اشخاص مغرض بی تجربه را نخور در خانه خود بنشین سعی کن که فرزندان تو در اثر تربیت نیکو از نوابغ عالم گردند. اشتباه نشود نمی گویم زن از کار و کسب بالمره معاف است و باید تنبلی و تن پروری را شعار خود نماید تمام افراد بشر بلکه تمام موجودات بایستی مشغول کار باشند غرض این است که زن نخستین وظیفه او این است که به کارهای داخلی اختصاصی خود بپردازد پس از آن به کاری که منافی با مقام عفت و تستّر وی نباشد و زن های دهاتی و ایلات که معمولاً در کار زراعت با شوهر های خود شرکت می کنند با زنهای شهری به جهاتی فرق دارند. اولاً زنهای دهاتی با لباس کرباس و چادر شب و سر و گردن بسته با کمال نجابت مشغول کارند و البته از زحمات آنها قدر دانی می کنیم لکن زنهای شهری این طور نیستند اگر خواستند مشغول کار خارجی شوند عوض اینکه خدمت به مملکت و ملت کنند اول به لباس و تجملات خود می پردازند و ثروت ایران را در جیب بیگانگان می ریزند. و ثانیاً اهل دهات مقید به تربیت منزل و تنظیم خانه و تجملات و خوراکی های گوناگون نیستند غالباً خوراک آنها نان جو و ماست و شیر و دوغ است پس محتاج تنظیم منزل نیستند.» حجاب اما در بیان سوال دوم از این قسمت: زن چگونه وارد جامعه شود تا مورد تعرض قرار نگیرد؟ برای جواب این سوال در بیان نخست مناسب است سخنی از حریم های عفاف در قرآن را عوامل حفظ شخصیت و محبوبیت زن گفته شود. دین مقدس اسلام به عنوان یک آیین جامع و کامل الهی نه تنها با ظهور خود به زن شخصیتی انسانی داده بلکه حقوق از دست رفته او را احیاء نموده و او را در تحصیل کمالات معنوی با مرد برابر دانسته و به خاطر تعدی مردان به او و به جهت حفظ حرمت و شخصیت آسمانیش و کارایی جاذبه های ظاهریش و همچنین شأن معشوق بودنش نزد همسر و خانواده اش و مهمتر از همه حفظ انسانیت و عفت عمومی دستورهای حکیمانه مبتنی بر لزوم رعایت عفت و حیاء در ابعاد گوناگون صادر نموده است. همان گون که مردان را نیز موظف نموده تا حافظ و نگهبان شخصیت ملکوتی و محبوبیت نوامیس خود باشند. «عفت یک صفت انسانی و ملکه نفسانی و زینت باطنی است که موجب می شود که تمام اعمال و حرکات و گفتار و پوشش انسان عفیفانه و فاقد رذیلت های شهوانی و هوس مآبانه باشد.» بر این اساس قرآن کریم که تنها کتاب بی نظیر انسان شناسی و روان شناسی است و انسان را تفسیر و نیازهای حقیقی او را تشریح می کند جلوه های عفت زنان را بیان فرموده تا در تشخیص مصادیق آن به اشتباه نیفتد و حرمتشان شکسته نشود و عفت و اخلاق عمومی نیز جریحه دار نگردد و ضمن بیان های گوناگون تشویقی و هشداری، رعایت آن امور عفیفانه را توصیه و واجب نموده و آنان را مسؤول حفظ آرامش و عفاف جامعه دانسته است که البته رعایت و عدم رعایت آنها بستگی به میزان ایمان و معرفت زن دارد هم چنان که روشنگر سلامت یا بیماری شخصیت او نیز می باشد زیرا جان انسان فطرتاً خواهان حق و حقیقت است از این رو اگر کسی در برابر سخن حق ناراحت گشت و از عمل به آن سر بر تافت حکایت از بیمار بودن شخصیت او کند. لذا زنان با ایمان که خواهان سعادت حقیقی هستند باید اعمال و گفتار و پوشش خود را بر آیات نورانی این کتاب هستی بخش عرضه کنند و نواقص آن را بر طرف سازند و در این زمینه سعی کنند که قضاوت درست و صحیح از مسائل روشنگر آن داشته باشند و اولین آیه ای که در این باره می توان بیان نمود آیه 31 سوره نور می باشد که مشتمل بر چندین دلیل بر وجوب رعایت رفتارهای عفیفانه و حجاب خدا پسندانه و حرمت تبرّج و خودنمایی در جامعه است: «و قُل للمؤمِناتِ یغضُضنَ من ابصارِهِنَّ و یحفظنَ فروجَهُنَّ و لا یُبدیِن زینتهنَّ الا ما ظهر منها و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهن و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهنَّ او آبائهنّ او آباءِ بعولتهنَّ او أبنائهنَّ اَو ابناءِ بعولتهنَّ او اخوانهنَّ او بنی اخوانهنَّ او بنی أخواتهنَّ او نسائهن او ما ملکت أیمانهنَّ اَو التابعین غیر أولی الاربة من الرجال أو الطِّفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء و لا یضربن بأرجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن و توبوا الی الله جمیعاً أیّه المومنون لعلکم تفلحون.» «بگو که دیده های خود را از نگاه هوس آلود به مردان نامحرم و آن چه که نظر کردن به آنها حرام است فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را جز آن مقدار که طبیعتاً ظاهر است آشکار ننمایند و سرپوش های خویش را بر گریبان و سینه خود بیندازند تا گوش ها و زیر چانه و گردن و سینه با آن پوشیده شود و زینت خود را آشکار نسازند، مگر برای شوهران شان یا پدران شان یا پسران شان یا پسر همسر ان شان یا برادر ان شان یا پسران برادران شان یا پسران خواهران شان یا زنان هم کیششان یا بردگان شان، کنیزان یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند یا کودکی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند و زنان هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهان شان دانسته شود. و صدای خلخال که بر پا دارند به گوش نامحرمان رسد و همگی به سوی خداوند باز گردید ای مومنان تا رستگار شوید» وظایفی که در آیه فوق به عنوان جلوه ها و مصادیق عفاف زن بیان فرمود به شرح ذیل است:
عفت در نگاه
«... یغضضن من ابصارهن ...» این آیه اولین وظیفه زنان را حفظ و کنترل نگاه خود از نامحرمان می داند. بنابراین چنانکه در آیه 32 احزاب چنین بیان نموده «یا نساءَ النبی لستنّ کاحدٍ من النساء اِن اتَّقیتنَّ فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلنَ قولاً معروفاً» ای همسران پیامبر شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید. این آیه تکلم زنان با مردان نامحرم را منحصر به چنین گفت و گوی هایی کرده است چرا که چشم و گوش و سایر حواس، ابزار اطلاع رسانی به دل هستند و عدم اطلاع رسانی صحیح موجب عدم فهم صحیح قلب و عقل می گردد.
عفت مردان
«یحفظن فروجهنّ» که طبق روایتی از امام صادق (علیه السلام) منظور، نگاه دیگران می باشد ولو از زنان و محارم غیر از همسر، مردان نیز در این حکم همانند حکم سابق با زنان یکسان می باشند.
عفت در پوشش
از آنجایی که جسم و اندام زن تحریک آمیز است لذا خداوند حکیم در این آیه با تعبیرهای گوناگونی توصیه به پوشاندن و مستور نمودن اندام ها و مواضع زینت بانوان نموده: الف: «و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها» زنان نباید جاذبه ها و زینت های طبیعی و مصنوعی خود را آشکار سازند که منظور از زینت های طبیعی اندام سر و گردن سینه و موی او و زینت های مصنوعی تحریک آمیز در صورتی که روی بدن او باشد. لباس های زینتی و رنگارنگ است اما استثنای «الا ما ظهر منها» جز آن چه طبیعتاً آشکار است و پوشاندن آن برای زن دشوار بوده و غالباً توام با مشکلات و محدودیت هایی در فعالیت زن می باشد که براساس روایات گردی صورت و دو دست تا مچ می باشد در صورتی که از هر نوع زینت و آرایشی که توجه مردان و جوانان را جلب می کند و موجب مشتعل شدن غریزه آنان شود خالی باشد. ب) «ولیضربن بخمرهنَّ علی جیوبهن» زنان باید خمارها و سرپوش های خود را بر روی سینه انداخته و حائل قرار دهند «خمر» جمع خمار به معنای پوشش است که زنان سر و موی خود را با آن می پوشانند و جیوب جمع جیب به معنای گریبان و سینه است زنان عرب قبل از نزول این آیه معمولاً لباس هایی می پوشیدند که یقیه پیراهن و گریبان هایشان باز بوده به طوری که گردن و کمی از سینه آنان نمایان می شد و از طرفی دامنه پوشش هایی را که با آن سر و موی خود را می پوشانند نیز به شانه یا پشت سر می انداختند. به طوری که گوش ها و بناگوش ها و گوشواره ها آشکار می شد. لذا آیه مورد بحث نازل شد که زنان باید پوشش های سر خود را از دو طرف روی گریبان و سینه خود بیفکنند تا تمام قسمت های مذکور که نمایان شده پوشیده گردد. ج) «و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن او ...» زنان نباید جاذبه ها و زینت های خود را آشکار سازند جز برای شوهران خود .... و بعد از دوازده مورد از محارم نسبی و سببی و غیر اینها را ذکر می فرماید و باز هم موضوع حجاب حرمت خود آرایی و خودنمایی زنان مورد تاکید قرار گرفته که آنان حق ندارند زینت های پنهان طبیعی و مصنوعی را ظاهر کنند. آیه دیگری که درباره موضوع مورد بحث یعنی عفت در پوشش وارد شده این آیه شریفه است «یا ایها النبی قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یُدنین علیهنَّ من جلابیبهن ذلک اَدنی اَن یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیماً.» ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلباب ها ـ چادر ها و مقنعه های خویش را به خود نزدیک سازند این کار برای این که به عفاف و حریت شناخته شوند و مورد تعرض و آزار ـ هوس بازها ـ قرار نگیرند نزدیک تر است و اگر تا کنون خطا و کوتاهی از آنان سر زده توبه و استغفار کنند خداوند همواره آمرزنده و رحیم (رحمت بخش به مؤمنان) است. در شأن نزول این آیه گفته شده که زنان مسلمان به مسجد می رفتند و پشت سر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نماز می خواندند هنگام شب موقعی که برای نماز مغرب و عشا می رفتند جوانان هوس باز بر سر راه آنها می نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنان را اذیت می کردند و مزاحم آنان می شدند لذا این آیه نازل شد. جلابیب را اهل تفسیر و لغت در بررسی آن چند معنا ذکر کرده اند:
چادر:
ابن عباس صحابی بزرگ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می گوید: «الرداء الذی تسیر من فوق الی اسفل» جلباب ردایی است که از سر تا پا را می پوشاند.
مقنعه بلند و چادر کوتاه
روسری بلند و چادر قد و مقنعه کوتاه
با توجه به معانی مختلفی که برای جلباب ذکر شده و هم چنین با در نظر گرفتن آیه اول که بحث تفسیری آن گذشت روشن می شود که جلباب و حجاب اسلامی دارای مراتب: برترین و برتر و متوسط و حداقل می باشد. حجاب برتر چادر های ساده و ضخیم عربی و ایرانی است و حجاب متوسط چادر کوتاه با مقنعه های بلند که قسمت بالای زن را از هر طرف به طور یکسان به جز گردی صورت می پوشاند و بر آمدگی های سینه و جاذبه های بدن را کاملاً مستور می سازد در حداقل پوشش اسلامی، مقنعه کوتاه و چادر قد و روسری بلندی است که تا نیمی از اطراف بالای تن را می پوشاند و منتهی اگر از پوشش متوسط و یا حداقل حجاب استفاده شود باید برای پوشش بقیه بدن از لباس های ساده و ضخیم و غیر زینتی، مثل مانتو، شلوار ساده و غیر چسبان استفاده نمود پوشاندن صورت و دست ها تا مچ در نظر اسلام به خاطر مصلحت سهولت و راحتی ضرورت ندارد. البته در صورتی که از آرایش و زینت های تحریک آمیز خالی باشد.
عفت در گفتار:
از وظایف دیگر بانوان لزوم رعایت عفاف در سخن گفتن با مردان نامحرم است. «فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا» با ناز و نرمی و لحن هوس انگیز سخن نگو که بیمار دل در شما طمع کند و سخن نیک و شایسته ای که عقل و وحی آن را به رسمیت شناخته است بگویید. بانو (ره) در ذیل آیه 31 سوره نور که شرح آن گذشت مطالبی را فرموده اند: «در این آیه خداوند به زنها دستوراتی فرموده، نخستین آن چشم های خود را از نامحرم بپوشانند و عصمت خود را حفظ نمایند دوم بایستی زنها زینت خود را ظاهر نکنند مگر برای آن عده ای که در همین آیه استثناء شده و آنها را محارم نامند سوم زنها باید مقنعه که در عرب متداول بوده و هنوز هم هست و به جای چهار قد ایرانی ها مقنعه خود را بیاورند تا زیر گلو و سینه و گردن و گلوی خود را بپوشانند. چهارم زنها بایستی ملایم و آهسته راه بروند برای آن که صدای خلخال آنها را که عرب مرسوم بوده مردها نشنوند. توضیح: زینتی که در این آیه دستور داده که ظاهر نکنند مگر برای محارم اگر چه بعضی مفسرین حمل نموده اند بر حمل زینت و بعضی زینت را اختصاص می داده اند به طلا آلات مثل گوشواره و دست بند و گلو بند و امثال اینها لکن ظاهر عرفی زینت آن چیزی است که خود را به آن بیارایند و مزید بر حسن و جمال گردد پس بنابراین معنی لباس الوان خوش دوخت و مد و آلاتی که به آن آرایش می کنند از قبیل پودر و ماتیک و امثال اینها از مصادیق زینت به شمار می رود زیرا که تمام آنها مزید بر حسن و زیبایی زن می شود و بیشتر مورد توجه مردها قرار می گیرد و غرض شارع این است که زن مأمور است آنها را ظاهر نکند در سوره احزاب آیه 33 خطاب به زنهای پیغمبر است «و قرن فی بیوتکنَّ و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی» در خانه های خود بنشینید و مانند زمان جاهلیت (که مردم وحشی بودند) آرایش و جلوه گری نکنند و زینت خود را وانمود ننمایند.» و نیز در همین سوره آیه 52 «اذا سألتموهن متاعاً فاسئلوهن من وراء حجاب ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن» هر گاه از زنان پیغمبر چیزی بخواهید از پس پرده طلب نمایید برای اینکه دلهای شما و دلهای آنها پاک و پاکیزه بماند. و نیز در سوره احزاب است «یا ایها النبی قل لا زواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرض فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیما» ای پیغمبر بگو به زنهای خود و دختران خود زنهای مؤمنین که هنگام بیرون رفتن از خانه خود را بپوشانند به چادرها و روپوش های خود برای اینکه بحریت و عفت شناخته شود تا از تعرض و اذیت مردمان هوس ران محفوظ مانند و خداوند آمرزنده و مهربان است. و باز در همین سوره خطاب به زنهای پیغمبر (اگر خدا ترس و با تقوی می باشید بایست نازک و نرم با مردها گفتگو ننمائید. مبادا اشخاص بوالهوس به طمع افتند بلکه متین و پاکیزه گویید.) این بود آیاتی چند از قرآن مجید که با ترجمه تحت اللفظی آن تذکر داده شد. از بانوان تقاضا می نماییم خود آنها این آیات را با هم جمع کنند و با فهم خودشان قضاوت کنند و انصاف دهند آیا این آیات با این همه تأکید دلالت ندارد بر وجوب حجاب در صورتی که کم حکمی در قرآن به این صراحت و وضوح ذکر شده، حتی نماز و روزه و زکات که از ارکان دین اسلام به شمار می روند فقط در قرآن اشاره ای به آن فرموده و جزئیات آن را بیان نموده است. نمی دانم کسانی که مدعی اند که حجاب از اسلام نیست و برای اثبات گفتار خود به یک سلسله حرف های بی منطق متوسل شده اند و به گمان خود به دلیل و برهان وجوب حجاب را رد نموده اند به این آیات چه جواب می دهند، ببین در نظر شارع چقدر امر به حجاب اهمیت دارد که با این که به زن امر فرموده خود را بپوشاند هم به زن و هم به مرد امر می فرماید نگاه به یکدیگر ننمایید و چون برای زن و مرد هر دو به حکم قرآن واجب است از نظر نمودن به یکدیگر خودداری نمایند در جایی که مرد مخالفت نمود و به زن نگاه شهوت آمیز نمود زن برای این که (اعانت به اثم) یعنی کمک در گناه وی نکرده باشد بایستی حتی صورت خود را از نظری وی محجوب گرداند زیرا که در جای خود مدلل شده که کمک نمودن در گناه، گناه است. اگر معارضه به مثل نمایند و بگویند بنابراین مرد هم بایستی خود را بپوشاند که زن نگاه شهوت آمیز به وی ننماید. گوئیم چون عمده امور مملکت از قبیل تنظیم امور سیاسی اقتصادی، تجارت، زراعت، وکالت و غیره به عهده مرد است و با حجاب انجام دادن آن مشکل است پس برای رفع و عسر و حرج این تکلیف از آنها بر داشته شده لکن اجل کار زن در خانه انجام می گیرد بلکه می توان گفت همان حجاب سبب می شود که زن کارهای اختصاصی خود را بهتر انجام دهد زیرا وقتی از کارهای خارجی مانع پیدا نمود به ناچار مشغول می شود به کارهای داخلی خود وانگهی برای مرد هم غیر از صورت که همیشه معمول بوده باز باشد جایز نیست در مقابل زنان غیر از محارم سر و بدن خود را مکشوف گردانند. طرفداران کشف حجاب چه می گویند: گویند مفسده حجاب دو چیز است: یکی آن که حجاب مانع ترقی زن است و زن را از هر کمال و فضیلت محروم می گرداند و بزرگتر، جلوگیر آنها از کسب علوم و صنایع و تجارت و فلاحت و آنچه موجب استقلال و سعادت آنها است همان حجاب است هر دانشمندی می داند که تعلیم و تعلم و کسب علوم به هیچ وجه منافات با حجاب ندارد و حجاب مربوط به رشد عقلی و علمی زن نیست مدارس دخترانه و پسرانه از هم ممتاز و جدا است و نیز زن هرگونه علمی و صنعتی را می تواند در منزل خود با کمال عفت و نجابت فرا گیرد اگر محتاج به مرد شد در پشت پرده به طوری که مواجه به هم نباشند تحصیل نماید و به این ترتیب بهتر تحصیل علوم می شود زیرا اگر این طور شد تمام توجه به مطالب می شود و از مفسده نظر نیز محفوظ می ماند. آری ما قبول داریم که زن با حجاب به خصوص با پوشانیدن صورت در جایی که مظنّه مفسده باشد نمی تواند مشغول تجارت و ایالت و وکالت و باقی امور اجتماعی شود لکن به ناچار نوع انسان بایستی برای تنظیم امور تمدن دو قسمت شوند بعضی امور خارجی را انجام دهند و بعضی در اصلاح امور داخلی بپردازند و معلوم است که در سازمان خلقت طبیعت و شالوده زن طوری خلقت شده که امور داخلی را بهتر می تواند انجام دهد و طبیعت مرد طوری است که برای امور خارجی بهتر است و چون امور (تشریعی) مطابق امور (تکوینی) است لذا شرع اسلام امور معاش را به عهده مرد گذاشته و تنظیم امور داخلی را به عهده زن. بعضی گفته اند غرض اصلی از حجاب جلوگیری از زنا است و زنا در حجاب زیادتر می شود زیرا به حکم آن که (الانسان حریص علی ما منع) انسان را از هر چه منع کنند به آن حریص تر می گردد و هر قدر زن خود را بپوشاند مرد حریص تر می شود که او را ببیند. و روی این اصل می گویند حجاب از اسلام نیست لکن این حرف خلاف وجدان و تجربه است و مثل این است که بگویند اگر کسی جواهرات خود را در صندوق پنهان کند و در کوچه و بازار پخش نماید بهتر محفوظ می ماند زیرا وقتی مانعی در کار نیامد کسی میل نمی کند دستبردی به آنها بزند آری اگر قوه شهوت در بشر تمام شود دیگر مایل به نگاه نیست مگر از حس منظر. هر کس در عمر خود چندین دفعه گل و ریاحین و مناظر زیبا دیده آیا چون مکرر دیده است دیگر مایل به دیدن نیست. در بعضی جرائد دیدم نوشته بود تأسیس حجاب از زمان خلفای عباسی شده که آمیزش با ایرانی ها داشتند و حجاب را از آنها آموختند کدام عاقل منصفی قبول می کند که حکم به این مشکلی که به قول متجددین زنان را به روپوشی و زندانی دائمی وا دارد بدون اصل مسلمی و قانون محکمی انجام گیرد! در صورتی که طبیعت زن مایل به خود آرایی و جلوه گری است آن هم این طور عمومیت پیدا نماید و به تمام فرق مسلمین و ممالک اسلامی سرایت نماید. نمی دانم حضراتی که چنین می گویند آیا آیاتی که در خصوص حجاب وارد شده که بعضی از آن را تذکر دادم و نیز به اخبار راجعه به حجاب چه می گویند: آیا تعلیمات اسلام را غیر از آنچه از قرآن و احادیث معلوم می شود از جای دیگری می توان استفاده نمود؟ و چون در سابق حجاب و روپوشی زنان از مسلمیات تمام فرق اسلامی به شمار می رفت لهذا علمای اسلام کمتر در مقام ادله و بیان اخباری که در این خصوص رسیده بر آمده و متعرض خصوصیات آن می شدند لکن چون اخیراً مسأله حجاب خیلی اهمیت پیدا نموده به طوری که بعضی یا از روی جهل و نادانی یا تجاهل نموده و از روی اغراض شخصی منکر وجوب و مشروعیت آن شده اند و گویند اصلا حجاب در شریعت نرسیده. این است که علماء در مقام بر آمده اند کتاب های بسیاری راجع به حجاب تألیف نموده اند و در دسترس مردم گذارده اند و بهترین کتابی که در این فن تألیف گردید «سفینه النجات» است که از تألیفات فاضل دانشمند آقای ابوالفضل خراسانی که الحق کتاب جامعی است مراجعه نمائید تا آن که بدانید حجاب در شریعت محمدی خیلی اهمیت دارد و بیشتر فساد اخلاقی که امروز بین مردم شیوع پیدا نموده زیر سر بی عفتی و بی حیایی زنها است. و از عموم مسلمین که پای بند به دیانت اسلامند تقاضا می نماییم که همت گمارند که این گمگشته را باز آرند که شاید اندازه ای از این وحشیگری و بی عفتی که سرتاسر ممالک اسلامی را گرفته و شیوع پیدا نموده جلوگیری شود. ای مردهای با غیرت با ایمان که اندازه ای پای بند قرآن می باشید ببینید خداوند در کلام مجید به شما چه دستور می دهد (یا ایها الذین امنوا قوا انفسکم و اهلیکم ناراً وقودها الناس و الحجارة علیها ملائکة غلاظ شداد لا یعسون الله ما امر هم و یفعلون ما یؤمرون) خداوند در این آیه مبارکه به مؤمنین خطاب فرموده که خودتان و اهل بیت خودتان را نگاه دارید از آتشی که آتش گیر آن خود مردم می باشند و ملائکه غلاظ و شدادی موکل بر آن شدند که نافرمانی از امر حق تعالی نمی نمایند و آن چه امر می فرماید اطاعت می نمایند. پس به حکم قرآن شما بایستی جلوگیری کنید از خانواده خودتان اگر زنهای شما یا دخترها یا پسرها به کج روی رفتند و برخلاف حکم خدا عمل نمودند به هر ترتیبی که ممکن است آنها را از کج روی باز دارید لکن بایستی اول خود را از اعمال ناشایسته نگاه دارید سپس آنها را هدایت نمایید وگرنه کلام شما تأثیر ندارد. خوب است حضرات متجددین عوض اینکه حجاب از اسلام نیست بفرمایند حجاب در تمدن اروپایی ها نیست اگر این طور بگویند اروپا منش ها زودتر بی حجابی را عملی می کنند همان تقلید بیگانگان است که ایرانیهای بیچاره را به خاک سیاه نشانیده (ای دو صد لعنت بر این تقلید باد) خطاب به برادران دینی: به شما توصیه می نمایم هر یک از شما زن عفیفه پرهیزکار داری از وی بسیار قدر دانی کنید و وی را عزیز و محترم بشمارید و از هیچ فداکاری درباره وی خودداری ننمائید و بدانید که وی یک فرشته معنوی است در منزل شما که سعادت دنیوی همین اوست البته می دانید مال و عرض و ناموس شما به دست همسر شماست اگر زن شما عفت خود را از دست داده، میل پیدا نمود همیشه آرایش کند و لباس های شیک و مد بلکه تقریباً عریان و در معابر و خیابان ها خود نمایی و جلوه گری کند با این حال چه طور مطمئن نمی شوید که مال و عرض و ناموس شما محفوظ ماند اگر خوب دقت کنید می فهمید قسمت عمده بی عفتی های زنهای امروزه زیر سر مردهای سابق است که غالباً به نظر حقارت آمیز زنهای محترم خود را می نگریستند و دختر معصومی که در منزل می آوردند از هیچ گونه آزاری نسبت به وی خودداری نمی نمودند روزها بایستی امور خانه را انجام دهد و شب ها بچه داری کند و بی خوابی کشد و زحمات وی را به هیچ وجه لایق تقدیس نمی دانستند و کسان شوهر نیز گویا وظیفه خود را چنین می دانستند که بایستی هر یک نیش زبانی به او بزنند و وی را آزار نمایند (اف) بر این عادت شوم [بعضی] ایرانی ها، دعوی مسلمانی می کنیم و از قانون اسلام و حقوق زناشویی که پیغمبر اسلام مقرر فرموده هیچ خبر نداریم. همین جفاهای مردها بود که زنها را جری نمود. (فواره چون بلند شود سرنگون شود) اگر مردها زن عفیفه پرهیزکار خود را محترم دارند و با صداقت و مهربانی با وی رفتار کنند و امور معاش خانوادگی را تأمین نمایند گمان نمی کنیم دیگر زن های نجیب میل نمایند با مردهای اجنبی روبرو شوند و با آنها دوستی پیدا کنند همان نشستن با شوهر و بچه های خود از هر لذتی در نظر آنها لذیذتر است. با آن محبتی که در دل ما درنهفته چه شد که بعضی مادرها نوزاد عزیز خود را به دست دیگران می سپارند و خود در ادارات با مغازه ها مشغول عملیات می شوند عامل بزرگ این فجیعه همان تعدی بعضی از مردها بوده که حقوق زنها را آن طوری که شارع مقدس دستور داده عملی نمی کردند. خلاصه اگر مردها به زن محترم با تقوای خود به نظر تقدیس و تجلیل نظر نمایند زنهای بی عفت می فهمند که شرافت و فضیلت زن مولود عفت و تقوای می باشد.»
بحار الانوار، ج 42، اقتباس از کتاب خانواده در اسلام
این کلمات بانو مربوط به زمانی است که رژیم پهلوی به شدت سکولاریسم و غرب گرایی و دوری از دین را ترویج و تبلیغ می کرد.
در آمدی بر شخصیت زن در اسلام، ص 92
«feminism » این واژه که با اندکی تغییر در تلفظ در زبانهای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی به یک معنا به کار می رود و از ریشه «feminine » گرفته شده است. خود کلمه «feminn » به معنای زن یا جنس مؤنث است که در اصل از ریشه لاتینی «femina » اخذ شده است. فمینیسم در انگلیسی دو معنای مختلف دارد: نخست به معنای حضور صفات زنانه در مردان است و دوم که در اینجا مقصود است «به نظریه ای گفته می شود که معتقد به برابری زنان و مردان از جنبه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی است» این واژه در عربی به «نِسویّه» و در فارسی به «زن گرایی» ، «زن باوری»، «زن وری» یا «زنانه نگری» ترجمه کرده اند. در آمدی بر شخصیت زن در اسلام، ص 95 به نقل از فرهنگ نشر نو ص 421ـ فرهنگ اصطلاحات معاصر ص 597
در آمدی بر شخصیت زن، ص 10
اقتباس از کتاب در آمدی بر شخصیت زن در اسلام
آسیب شناسی و محبوبیت زن، ص 293
|