مقام انسانی زن در نظر قرآن کریم
قرآن کریم با آیات زندگی بخش خود زن را از عزلت نجات بخشیده و نگاه های پست و بدبینانه جوامع را نسبت به او اصلاح نموده است. اسلام با خرافات و نظریات تحقیر آمیزی که نسبت به زن در آیین های قبل از اسلام وجود داشت مبارزه نمود. «یکی از این نظریات مربوط به ریاضت جنسی و تقدس تجرد و عزوبت است چنانچه پیروان این آیین ها معتقدند که ازدواج را فقط از جنبه دفع افسد به فاسد اجازه می دهند یعنی مدعی اند که چون غالب افراد قادر نیستند با تجرد صبر کنند و اختیار از کف می دهند و گرفتار فحشا می شوند و با زنان متعددی تماس پیدا می کنند بهتر است ازدواج کنند که با بیش از یک زن در تماس نباشند. ریشه افکار ریاضت طلبی و طرفداری از تجرد و عزوبت بدبینی به جنس زن است به طوری که محبت زن را جز مفاسد بزرگ اخلاقی به حساب می آورند.» و شاهد بر این مدعا آیه: «.... هنّ لباسٌ لکم و انتم لباسُ لهنَّ ....» «زنان زینت و پوشش شما هستند و شما نیز زینت و پوشش آنان می باشید.» و بانو امین (ره) در این زمینه در ضمن تفسیر این آیه شریفه چنین بیان می کند: «زنها لباس اند برای شما و شما نیز لباس هستید برای آنها معنی لباس ظاهر است که لباس آن چیزی است که انسان بدن خود را به آن می پوشاند و خود را از سرما و گرما حفظ می گرداند و شاید کنایه باشد که زن و شوهر هر یک دیگری را حفظ می کنند که در خلاف و حرام واقع نگردند یا برای این است که مثل لباس ملصق به هم می گردند از این مبارک آیه و آیات دیگر می توان استفاده نمود که زن و مرد در تمام شئونات زندگانی مساوی می باشند مگر آنچه را که اختصاص به مرد پیدا نموده یا آنچه را به زن اختصاص داده اند زیرا که لباس مساوی با قامت و قامت مساوی با لباس است. و نکته قابل توجه این جا است که سنت زن و شوهر را تشبیه نموده اند به لباس که لباس بستگی به انسان دارد و همان طوری که بشر نمی تواند بدون لباس که وی را از سرما و گرما محفوظ دارد امرار حیات نماید در عین حال لباس عورت او را می پوشاند و سبب تزیین و مزید بر جمال و فضیلت وی است و از آن لذت می برد همین طور زن و شوهر هر یک دیگری را محفوظ می دارند که در خلاف افتند و هر یک نسبت به دیگری لباسی می باشند که «یواری به سوأته» که قبایح اعمال وی را می پوشاند و بستگی آنها با هم و آن ارتباط زوجیت و تولید مثل که در زناشویی پدید می گردد یک نوع وحدت و یگانگی بین آنان تولید می نماید که در مشکلات امور زندگانی معاون یکدیگر و در خوشی و غم با هم شرکت می نمایند و نیز به طور مشروع از لذائذ طبیعی و شهوی برخوردار می گردند و با این وسیله حیات مقرون به عیش و خوشی و امیدواری می یابند. و نیز ازدواج قوه محرکه انسانی را به هیجان آورده و فعالیت روحی و جسمی در او پدید می گردد و آن قوای شهویه ای که ناظم و مدبر عالم در طبیعت بشری قرار داده که به آن جذب ملایم شود و به کار و عمل می گردد و از روی میل و شوق فعالیت می نمایند و تأمین امور معاش و تعمیر عمارت دنیا که یکی از مظاهر قدرت الهی است و به دست انسان بایستی تعمیر شود غالباً در اثر ازدواج صورت می گیرد.این است که شارع مقدس اسلام در امر ازدواج خیلی اهمیت داده و آن را مورد نظر قرار داده و پایه و اساس آن را به قواعد و اصول عقلی استوار گردانیده و مردم را ترغیب و تشویق نموده به ازدواج چنانچه فرموده: «تناکحوا و تناسلوا» و نیز فرموده: « انّی اباهی لکم الامم یوم القیامة و لو بالسّقط» در مقام تهدید فرموده: «شرار موتاکم العزاب» بدبخت ترین شما کسی می باشد که زن نگیرد تا وقتی که بمیرد و از رهبانیت منع فرموده است.» «یکی دیگر از نظریات تحقیر آمیر که در گذشته درباره زن وجود داشته این است که زن را از نظر مرد یک شر و بلای اجتناب ناپذیری دانسته اند بسیاری از مردان با همه بهره هائی که از وجود زن می برده اند او را تحقیر و مایه بدبختی و گرفتاری خود می دانسته اند قرآن کریم مخصوصاً این مطلب را تذکر می دهد و وجود زن را برای مرد خیر و مایه سکونت و آرامش او می داند.» «هو الذی خلقکم من نفس واحدة و جعل فیها زوجها لیسکن الیها .....» او خدایی است که شما را از یک فرد آفریده و قرار داد و از جنس خودتان همسرانی که در کنار آنان بیاسایید .... و باز در آیه ای دیگر می فرماید: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة ...» از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفریده تا در کنار آنان آرامش بیابید و در میان شان مودت و رحمت قرار داد. «دوم از آیات بزرگ خلقت مربی عالم چنین است از جنس بشر جفت و همتا برای او آفرید که با او انس گیرد و بین آنان محبت و شفقت استوار گردد زیرا اگر جفت انسان از غیر جنس او بود هرگز ممکن نبود که با هم انس گیرند و آمیزش نمایند و بین آنها محبت و ملایمت پدید گردد تا آنکه از آنان تولید مثل شود و افراد بشر در زمین منتشر گردند» از جمله دیگر نظریات در این باب در ناحیه استعدادهای روحانی و معنوی زن است. می گفتند زن به بهشت نمی رود زن مقامات معنوی و الهی را نمی تواند طی کند و به مقام قرب الهی چونان مردان برسد. قرآن در آیات فراوانی تصریح کرده است که پاداش اخروی و قرب الهی به جنسیت مربوط نیست و به ایمان و عمل مربوط است چه از طرف زن یا مرد. قرآن در کنار هر مرد قدیسی از یک زن بزرگ و قدیسه یاد می کند از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسی و عیسی در نهایت تجلیل یاد کرده اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانی ناشایسته برای شوهران شان ذکر می کند از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگی که گرفتار مرد پلیدی بوده است غفلت نکرده است. گویی قرآن خواسته است در داستان های خود توازن را حفظ کند و قهرمانان داستان ها را منحصر به مردان ننماید.» برای نمونه: «و اوحینا الی امّ موسی اَن اَرضعیه» به مادر موسی الهام کردیم که شیر ده. «ما کنت لدیهم اذ یلقون اقلامهم ایهم یکفل مریم و ما کنت لدیهم اذ یختصمون» و تو در آن هنگام که قلم های خود را (برای قرعه کشی) به آب می افکندند که کدام یک کفالت و سرپرستی مریم را عهده دار شود (نیز) به هنگام که دانشمندان بنی اسرائیل برای کسب افتخار سرپرستی او با هم کشمکش داشتند حضور نداشتی همه اینها از راه وحی به تو گفته شد. در این آیه الهامات خداوندی را که به حضرت مریم داده شده به وضوح بیان می کند و باز می بینیم در مقام و منزلت حضرت مریم (سلام الله علیها) چنین می گوید: «و کلما دخل علیها ذکریا المحراب وجد عندها رزقاً» هر زمان که زکریا وارد محراب او می شد غذای مخصوص در آنجا می دید. و آیا عزت و شرافتی بیش از این برای زن، که از طرف خداوند به او وحی می شود و یا اینکه غذای بهشتی برای او آورده می شود. و باز در رفع مظلومیت او همین بس که خدای تعالی سوره نساء را در حقوق انسانی پایمال شده زن نازل نمود. «در کتاب روش خوشبختی از بانوی ایرانی (ره) چنین آمده: چنانچه تاریخ نشان می دهد در اکثر ملل و اقوام زن را یک موجود ضعیف و ناچیز به شمار می آوردند. به دختران ارث نمی دادند و بعضی او را از افراد بشر و انسانیت به شمار نمی آورند. فقط زن را برای خدمت به مردان و اطفای شهوت جنسی برای مردها نگاه می داشتند مخصوصاً اعراب مشرک خشن و بی رحم متعصب که گویا درنده خویی بودند به شکل آدم که دختران معصوم خود را زنده به گور می کردند تا وقتی که خورشید اسلام از پس ابرهای تاریک عربستان طلوع نمود پیغمبر اسلام پس از ارشاد کلمه توحید اول کاری که کرد از این عادت شوم اعراب جلوگیری نمود. حضرتش به زنان و دختران احترام می گذاشت و با تمام عظمتش به زنهای پیر سلام می کرد و چنان که شیعه و سنی نقل کرده اند مکرر دست دخترش فاطمه را می بوسید و می فرمود: «فاطمه بضعة منی من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله» شاید غرض اصلی او نشان دادن مقام و فضیلت فاطمه (سلام الله علیها) بوده لکن ضمن این عمل مقام زنها را به مردها می نمایاند که دختر و زن را عار ندانند.» تفاوت های زن و مرد در تکوین در مباحث قبل سخن در یکسان بودن زن و مرد در انسانیت و در رسیدن به کمال والای انسانی بود «هو الذی خلقکم من نفس واحدة ...» و نتیجتاً آفرینش زن و مرد یک هدف مشترک را دنبال می کند. اما با تمام این گفته ها یک چیز قابل انکار نیست آن تفاوت تکوینی زن و مرد است اما آنچه بحث انگیز است محدوده این تفاوت ها است که آیا فقط منحصر به ویژگی های جسمی و نیز بیولوژیک می شود یا پهنه وسیع تری را شامل می شود اگر از فمینست ها بپرسیم آنان بر این باورند که هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد جز یک سری تفاوت های بیولوژیک و اختلافات رفتاری و فکری که در آنها دیده می شود همه ناشی از تأثیرات محیطی و فرهنگی است و ریشه تکوینی ندارد و بر خلاف بسیاری از روانشناسان که تفاوت های ساختاری و رفتاری میان زن و مرد را جدی گرفته اند و بر اساس آن نظریات روانشناسانه خود را در زمینه خانه و خانواده و تربیت فرزند بیان نموده اند. اما در دین مبین اسلام نظر به درجه اهمیتی که انسان و تربیت والای او دارد و نقش خانواده و شکل گیری مکانی مناسب برای زمینه سازی در رشد و تربیت انسانی با توانایی های والای اجتماعی و فرهنگی بسیار حائز اهمیت می داند لذا با در نظر گرفتن تفاوت های تکوینی بین زن و مرد تشریع را در بستر آن پی ریزی نموده و بر این اساس پر واضح است که تکوین و تشریع هر دو در راستای یک هدف به وجود آمده اند و همیشه با هم متناسب و هم سو هستند. آنچه از آیات و روایات به دست آمده زن و مرد نه تنها در بعد جسمانی بلکه در تمام ابعاد روحی و روانی، رفتاری و ذهنی با هم متفاوت اند. و این تمایز را ما در ساختمان بدنی چون وزن، قد، جسم، روحیات، استعدادهای هنری، نوع تفکرات، احساسات، تحریک پذیری آن بسیار می بینیم. آیه «الرجال قوامون علی النساء بما فضّل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله و اللاتی تخافون نشوزهنَّ فعظوهنَّ واهجروهنَّ فی المضاجع واضربوهنَّ فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا انَّ الله کان علیاً کبیراً» «مردان بر زنان تسلط و حق نگهبانی است به واسطه آن برتری (نیرو عقل) که خدا بعضی را به بعضی مقرر داشته و هم به واسطه آن که مردان از مال خود به زنان نفقه دهند پس زنان شایسته و مطیع آنهایند که در غیبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را که خدا به حفظ آن امر فرموده نگهدارند و زنانی که از مخالفت و نافرمانی آنان بیمناکند باید نخست آنها را موعظه کند اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنها دوری گزینید اگر مطیع نشدند آنها را به زدن تنبیه کنید چنانچه اطاعت کردند دیگر بر آنها حق هیچگونه ستم ندارید که همانا خدا بزرگوار عظیم الشأن است (و بر ظلم مظلوم از ظالم انتقام خواهد کشید.) و باز آیه: اهُم یقسمون رحمت ربک نحن قسمنا بینهم معیشتهم في الحیوة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضاً سخریا و رحمت ربک ....» آیا آنها باید فضل و رحمت خدای تو را تقسیم کنند؟ در صورتی که ما خود معاش و روزی آنها را در حیات دنیا تقسیم کرده ایم و بعضی را بر بعضی برتری داده ایم تا بعضی از مردم بعض دیگر را مسخّر خدمت کنند. رحمت خدا از آنچه جمع می کنند از مال دنیا بسی بهتر است. این آیات همه بیانگر همسو بودن تکوین و تشریع و خلقتی حکیمانه و هدفمند برای دست یابی زن و مرد به غایت و جایگاه حقیقی خود در دستگاه آفرینش است در ضمن تفسیر آیه (الرجال قوامون علی النساء) بانو مفسره (ره) این مفهوم را چنین بیان داشته اند: «قیم کسی را گویند که مهم کس دیگر را انجام می دهد و قیّام صیغه مبالغه است و فضل، فزونی بعضی است نسبت به بعض دیگر و چون غالباً بالطبع هم در تدبیر و هم در نیرومندی و تحمل شدائد مردها بر اغلب زنها فزونی دارند و چنانچه دانشمندان گفته اند و نیز به تجربه معلوم شده زندگانی زنها احساسی و عاطفی است و بر نازک کاری و ظرافت تکیه دارد به این جهات (و بما انفقوا من اموالهم) یعنی و نیز از جهت انفاق مردها بر زنها و مهر و بعض خصوصیات دیگر فرموده (بما فضل الله) خدای تعالی مردها را در این جهات بر زنها فضیلت داده و باید دانست که این فضیلت و برتری مردها بر زنها از جهت قوت عقلی و نیروی بدنی به طور کلی بر کلی است نه به طور شمول بر تمام افراد زیرا چنانچه معلوم است خیلی از زنهای بوده و هستند که در تدبیر و عقل بلکه در قوای بدنی بر بعضی از مردها فضیلت دارند. «فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله ...» نشوز به معنی سر پیچی از اطاعت شوهر است از روی تکبر و به دلالت (تخافون) ظهور و علائم و آثار آن است و برای جلوگیری از تمکین نکردن زن از شوهرش خدای تعالی به مردها به سه عمل دستور می دهد که به ترتیب برای علاج نشوز زن عمل نمایند ظاهراً این حکم ارشادی است نه مولوی که به طور وجوب و لزوم باشد که وقتی علائم ظهور و نشوز زن را دید به سه علاج دست بزند.
(فعظوهنّ) او را موعظه و نصیحت کند.
(واهجروهن فی المضاجع) اگر موعظه سودی نبخشید از بستر او دوری نماید.
اگر این دو عمل فایده نبخشید (واضربوهن) موقع آن می رسد که او را بزنید.
«فان اطعنکم فلا تبغوا علیهنّ سبیلا » آیه پس از حکم ارشادی برای جلوگیری از نشوز زن از آن سه عمل هر یک پس از دیگری فرموده پس اگر زن تمکین نمود دیگر هیچ ستم بر او روا ندارید اشاره به اینکه قوت و برومندی شما مردها سبب نشود که به خود مغرور گردید و چنین گمان کنید که ستم نمودن بر زن که ضعیف تر از خود می دانید روا است بایست بدانید خدا بزرگ و غالب است و حق مظلوم را از ظالم می گیرد.» راز تفاوت زن و مرد در ساختار روحی و جسمی می توان از لطایف شگفت انگیز جهان هستی و راز دلبستگی و پیوستگی این دو جنس به یکدیگر دانست. انسان موجودی طبیعتاً اجتماعی است و به تنهایی نمی تواند امور خود را به انجام برساند بنابراین به دنبال مکمل خود در بین انسان ها می گردد تا با او تکمیل شده و به کمال برسد. از آنجا که خداوند انسان را به منظور میل به مراتب متعالی آفریده و مرد و زن هر یک در میل به آرامش و تعالی از توانایی کامل برخوردار نبوده اند با ایجاد حس نیاز متقابل حیات آن دو هر دو را در پیمودن این راه یاری نموده و پیوندی عاطفی و محبت آمیز میان آن دو را مقدس و الهی دانست و زوجیت و با هم بودن را از برترین صفات دانست پس برای بقای این زوجیت و تکامل قوانین تشریع را قرار داد تا از هیچ کدام از آنها حقی ضایع نشود. و لذا آیات و روایات زیادی در این باب وارد شده که برای نمونه «مَن تزوج فقد احرَزَ نصف دینه فلیتق الله فی النصف الباقی» پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: کسی که ازدواج کند پس به تحقیق بدست آورده نصف دینش را پس بترسید خدا را در نصف باقی آن. «حال ببینیم غرب با شعار تشابه حقوق زن و مرد چه ارمغانی را برای زنان داده است به نظر پاره ای از محققان در دنیای غرب از شعار تشابه بیش از همه زنان صدمه دیده اند. اولاً به بهانه تشابه زن و مرد تقسیم مسؤولیت های خانوداگی به طور مساوی میان زن و مرد مطرح شده و مهریه و نفقه به دلیل آن که توهین به شخصیت مستقل زن به حساب می آمد و زن را موجودی وابسته می انگاشت از میان رفت و زنان به ناچار برای تأمین مالی و برای بدست آوردن شخصیت اجتماعی به بازارهای کار هجوم آورده اند اما از سوی دیگر زنان به دلیل دغدغه مسائل خانوادگی و تفاوت های استعدادی از امکان رقابت کافی با مردان به ویژه در سمت های مدیریتی عاجز ماندند مهد کودک ها و پانسیون ها می توانست تا حدودی از دغدغه آنان بکاهد و غذای آماده تا اندازه ای می توانست خلاء حضور آنان در منزل را پر کند اما در عمل زنان بیش از مردان از نظر جسمی و روحی فرسوده می شوند و مجبور بودند علاوه بر فعالیت های شغلی فشار کار خانگی را هم تحمل کنند و از هم مهمتر آن که زنان شاغل عملاً قدرت ابتکار در میدان خانواده را به عنوان مادر و همسر از دست داده اند به این ترتیب زنان ماندند با زندگی بی روح و شرایط نا مناسب در محیط کار و فقدان تفاهم و سازگاری با همسران و بالاخره فرزندانی که در دامن عاطفه مادری پرورش نمی یافتند و در اولین فرصت پیوند خویش را از خانواده می گسیختند و والدین خود را مانعی بر سر راه خویش می دانستند.» بانوی فهمیده، فیلسوف و متفکر ایرانی که تمام سال های عمر خود را به تحصیل و کسب معرفت و دانش گذارنده بر مخالفت با نظریه غرب و دفاع از حقوق واقعی و حقیقی زن تاکید فراوانی دارد و براین عقیده است که زن براساس ساختار وجودی خود، تکالیف مختصه ای شریعت برای او قرار داده که باید سعی کند آنها را به نحو احسن انجام دهد و اگر کاری ازعهده او برداشته شده و یا کاری بر او واگذارده شده این به خاطر خلقت حکیمانه زن و تناسب بین تکوین و تشریع می باشد. و این مهم را از زبان خود ایشان می گوییم: «وظایفی که اختصاص به زن دارد و بسیار است بعضی راجع به احکام و عبادات از قبیل حیض و نفاس و استحاضه که آن راجع به رساله های عملیه است و بعضی راجع به حقوق و وظایف او نسبت به دیگران که آن بسیار است در اینجا اجمالاً سه وظیفه مهم او را می نگارم: اول وظیفه او نسبت به شوهر دوم وظیفه او نسبت به اولاد سوم وظیفه او نسبت به اجانب وظیفه زن نسبت به شوهر بسیار است که شارع حقوق به زن تأکید فرموده که مراعات حقوق شوهر را به جای آورد و به تارک آن وعده عذاب و لعنت فرموده در قرآن مجید درباره زنان ناشزه که در حقوق شوهر تمکینی ندارند و تضییع حق او را می نمایند اگر شوهر نتوانست به طور دیگر مثل اعراض از فراش و غیره وی را رام گرداند حتی اجازه ضرب و کتک هم به وی داده در صورتی که در مورد تمکین این قدر سفارش در تجلیل زنان و امر به مهربانی به آنها نموده چون دین اسلام بر حد وسط و قوانین عادله در تنظیم امور اجتماعیه و تعیین قواعد فاضله استوار گردیده لذا در معاشرات و معاملات و امور اجتماعی و داد و ستد حکم عادلانه ای وضع فرموده. این است که در موضع زناشوئی نیز مراعات این قانون عادلانه را خوب فرموده حقی برای زن قرار داده نسبت به شوهر و حقی برای شوهر قرار داده نسبت به زن.»
نظام حقوق زن در اسلام، ص 118
ازدواج کنید و تولید نسل نمائید.
همانا من روز قیامت به شما و او به بچه های سقط شده نسبت به امم دیگر مباحات می کنیم.
نظام حقوق زن در اسلام، ص 119
نظام حقوق زن در اسلام، ص 117
بحار الانوار، ج 28، ص 303 ـ فاطمه پاره تن من است هر کس او را بیازارد مرا آزرده و کسی که مرا بیازارد حقیقتاً خدا را آزرده.
زن مظهر خلاقیت الله، ص 30
مخزن العرفان، ج4 ، ص 63 و 64
در آمدی بر شخصیت زن در اسلام، ص 69
|