کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
مقام و شخصیت زن در اسلام ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

مقام و شخصیت زن در اسلام در آثار بانو (ره)

هستی هدفمند
در تفکر مادی گرایان، جهان هستی آغاز و انجامی ندارد و آفرینش بدون فرجامی مشخص است و به این ترتیب موجودات این عالم غایتی هدفمند و مقصدی معین ندارند و در این بین انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست آینده ای تاریک و نا پیدا که هیچ نقطه روشنی جز تمایلات و غرایز او در پیش روی او وجود ندارد و نهایت تکامل خود را رسیدن به تمام این امیال می داند.
اما در اندیشه اسلامی نظام عالم و آفرینش تحت یک برنامه ای هدفدار و غایتی حکیمانه پی ریزی شده و هیچ موجودی بی هدف آفریده نشده و نتیجتاً هیچ سستی و انحرافی در خلقت و آفرینش وجود ندارد و هر آنچه از تفاوت ها در طبیعت دیده می شود همه در راستای خلقت حکیمانه آن است و این تنوع ها و تفاوت ها کاملاً طبیعی و هدفمند است و برای اثبات این گفته از زبان قرآن آن را بررسی می کنیم.
«و ما خلقنا السماوات و الارض و ما بینهما لاعبین و ما خلقناهما الا بالحق و لکن اکثرهم لا یعلمون»
«و ما آسمانها و زمین و آنچه بین آنهاست را بیهوده در بازی نیافریدیم و بلکه نیافریدیم آنها را مگر به حق و درستی و لکن بیشتر مردم نمی دانند.»
نظر بانو امین (ره) در این رابطه چنین است:
«قبلاً برای اثبات قیامت ارشاد به حکم عقل می نماید که هر کس رجوع به عقل خود کند می فهمد که ما آسمان ها و زمین و آن چه بین آنها است بیهوده نیافریده ایم بلکه خلقت ننمودیم آنها را مگر به حق و درستی و از روی حکمت غایت و فایده خلقت آسمان ها و زمین پیدایش انسان است  و از آیه به ضمیمه آیات بعد می توان استفاده نمود که غایت و فایده وجود انسان همان محشور شدن وی است در روز حشر و اگر غیر از این باشد خلقت آسمان ها و زمین لغو و بیهوده می گردد.»
و شاهد دیگر در این خصوص:
«ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور»
«هیچ در نظم خلقت خدای رحمان بی نظمی و نقصان نخواهی یافت بارها به دیده عقل در نظام مستحکم آفرینش بنگر تا هیچ سستی و خلل هرگز در آن توانی یافت»
انسان خلیفه خدا
در فرهنگ غرب از قرن 17 میلادی به بعد با فلسفه اومانیسم و اصالت انسان در مقابل وحی مداری و در تقابل با مسیحیت که انسان را در چارچوب افکار خشک و مستبدانه کلیسا محدود کرده بود آغاز شد، و امکانات انسانی را تنها نقطه قابل اعتنا و اتکاء جهان دانست. آیین اسلام با هیچ یک از این دو نگرش (بیهوده بودن خلقت و اومانیسم) قرابت و آشتی ندارد و بلکه انسان و کل هستی را در یک نسبت هماهنگ و متناسب می نگرد و معتقد به اصالت انسان در مدار وحی الهی و حاکمیت پروردگار عالم می باشد و امتیاز انسان شناسی قرآن دقیقاً به همین نکته باز می گردد که از یک سو انسان را در بهترین و والاترین جایگاه تصویر می کند و از سوی دیگر هویت انسان را تنها در ارتباط با خالق جهان و کل نظام هستی دارای معنا و مفهوم می داند.
قرآن انسان را خلیفه خدا و جانشین حق تعالی بر روی زمین معرفی می کند این ویژگی تنها به انسان داده شده و بدین وسیله او را از کلیه مخلوقات ممتاز کرده است.
«و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون»
«متذکر شو ای پیغمبر وقتی که پروردگار تو به ملائکه گفت براستی و درستی که من در زمین خلیفه و نماینده ای قرار می دهم ملائکه گفتند آیا قرار می دهی در زمین کسی را که فساد کند در آن و خونریزی نماید و حال آن که ما ها تسبیح می کنیم به حمد تو و تقدیس و ستایش می نمائیم تو را خداوند فرمود: بدرستی که من می دانم آنچه را که شما نمی دانید.»
نظر بانوی مفسره (ره) در مورد دلالت این آیه
«این مبارک آیه دلالت واضح دارد بر شرافت و فضیلت انسان بر قسمتی از ملائکه اگر نگوئیم بر تمام ملائکه زیرا شرافت بسته به کمال و تمامیت وجود خواهد بود و انسان از بین موجودات به جامعیت و تمامیت اختصاص پیدا نموده آنچه در موجودات پراکنده به نظر می آید در نسخه جامعه انسانی جمع است و بشر خصوصاً کامل آن دارای تمام مراتب و مزایای وجود است این است که منصب خلیفه الهی پیدا نموده و آدم و ذریه او از انبیاء و اولیاء مطابق اخبار واسطه اند در افاضه فیوضات که از مبدأ فیاض اول فیض وجود به آنها نازل می گردد و به توسط آنها به باقی موجودات سرایت می نماید و آنها در سیاست و هدایت خلق از طرف حق تعالی سمت نیابتی دارند.»
و سپس انسان امانت بزرگ الهی را طبق آیه قرآن بر دوش گرفت آن امانتی که زمین و آسمان از پذیرش آن امتناع کردند.
«انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولاً»
«به حقیقت ما امانت را عرضه کردیم بر آسمان ها و زمین و کوه ها و همه آنان از برداشتن آن اباء نمودند و از برداشتن آن ترسیدند و انسان برداشت ( آن بار امانت را) و به درستی که انسان بسیار ستمکار و بسیار جاهل و نادان است»
بانو (ره) پیرامون این آیه می فرمایند:
«محققاً انسان بسیار ظالم به نفس خود می باشد و بسیار جاهل و نادان است زیرا که نه قدر آن امانت خدایی را شناخته و به آن دانا گردیده و نه حق او را اداء نموده، آیا امانتی بزرگتر و شریفتر از آن روح ملکوتی انسانی که از عالم امر پروردگار که درباره آن بعد از خلقت بدن عنصری فرمود: (و نفخت فیه من روحی) عظیم تر و شریف تر تصور دارد که انسان ظالم نادان قدر او را نشناخته و آن را پرورش نداده و آن را اسیر سر پنجه قوای نفسانی قرار داده در صورتی که این فضیلت را که از روح خودم نفخه به انسان دمیدم درباره خلقت هیچ موجودی از موجودات نفرموده و برای همان روح ملکوتی آدم بود که تمام ملائکه مأمور گردیدند به آدم سجده کنند و کسی که این امانت الهی را درست نگاه داری کرده و آن را قوی و نیرومند گردانیده و در روز موعود به صاحبش برگردانیده چنین کسی حق امانت را ادا نموده
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست                   روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم.»
سپس مرحومه مفسره (ره) پیرامون آیات 12 تا 14 سوره مؤمنون می فرماید:
«این آیات اشاره به حسن تدبیر و نظام آفرینش و عظمت انسان و چگونگی ابتدا خلقت اوست که این موجود شریف را از پست ترین موجودات که خاک است آفریدیم.....
پس از آن که سه [دوره] چهل روز گذشت و صورت بندی نطفه تمام شد و تغییرات و تحولاتی که بایستی در آن محل رحم علی الدوام عارض وی گردد به پایان رسید آن وقت قابل می گردد که به وی خلقت دیگری افاضه شود و آن نفخه روح است قوله تعالی در سوره الحجر آیه 30 (و نفخت فیه من روحی) و پس از نفس نباتی روح حیوانی و قوای طبیعی در او ظاهر می گردد و در همان اول خلقت عقل هیولانی و استعداد ترقی و تعالی به مقام عالی، عقل بالفعل نیز در او به ودیعه گذارده می شود که هرگاه پس از آمدن به نشأه دنیا اگر با کوشش در علم و عمل مستعد گردید که خود را به مقام ارجمند انسان کامل برساند خواهد رسید و نظر به همین استعداد و روح پاکی است که در قطعه خاکی نهاده شده که انسان را از پست ترین موجودات که خاک باشد وی را به مقام ارجمندی رسانیده که ممکن است از ملک و فلک برتر و بالاتر گردد این است که در آخر آیه خود را به بزرگی و عظمت ستوده و آفرینش خود را تمجید نموده و درباره خود فرموده:
«فتبارک الله احسن الخالقین»
از اینجا معلوم می شود چقدر خلقت انسان عجیب و مهم است .......»
همچنین در ذیل آیه 29 سوره حجر می فرماید:
«آیه اشاره به مقام بلند آدم است که خدای جلیل له به ملائکه خطاب می نماید که من وقتی آدم را از خاک آفریدم و بین اجزاء بدن وی تسویه قرار دادم یعنی بدن او را کامل گردانیدم به طوری که قابل تعلق روح باشد و پس از تکمیل جسم او از روح خودم به او نفخه ای دمیدم شما همگی به آدم سجده کنید.....
و چون حق تعالی منزه و مبراء است از صفات ممکنات و در این آیه (و نفخت فیه من روحی) نسبت روح را به ذات مقدس خودش می دهد این نسبت اضافه تشریفیه است که عظمت روح انسانی را به ملائکه بنمایاند و پس از آنکه مقام بلند آدم را شناختند آنان را امر نماید که (فقعوا له ساجدین)»
و نهایتاً هر آنچه در آسمان و زمین از خورشید و ماه و روز و شب ... همه را به تسخیر او در آورده و نعمت های پنهان و آشکار خویش را بر او فرو فرستاده
«و سخّر لکم الفلک لتجری فی البحر بأمره و سخّر لکم النهار * و سخّر لکم الشمس و القمر دائبین و سخّر لکم اللیل و النهار * و اتاکم من کل ما سألتموه و ان تعُدُّوا نعمت الله لا تحصوها»
«... و برای شما کشتی را مسخّر گردانید تا جاری شود و در دریا به امر خدا و برای شما نهرها را مسخر گردانیده و خورشید و ماه را برای شما به تسخیر در آورده در حالی که در عمل خود مستمرند و برای شما شب و روز را مسخر گردانید و عطا نمود به شما بعض چیزها که نخواسته بودید از او یا خواسته بودید و نتوانستید نعمت های خدا را احصاء و شماره نمایید...»
بدین سان عالم در تسخیر آدم قرار گرفته و با وجود این توانایی می تواند در جهت اهداف خود آگاهانه قدم بر دارد و او تنها موجودی در میان موجودات است که از چار چوب قوانین جبری به دور است و می تواند با آگاهی از قوانین هستی و با اراده و اختیار شرایط حاکم را در راستای اغراض خویش متحول سازد. ولی با این همه او موجودی بریده از عالم هستی نیست و او آفریده ای است که با دیگر مخلوقات پیوندی نزدیک و پایدار دارد و با وجود توانایی بالای او هرگز هستی نامحدود نیست و رفتارش بر اساس قوانین و سنت های حاکم الهی تنظیم و هدفمند گشته و در سایه این سنت ها هویت حقیقی خود را بدست آورده است.
اصل آفرینش زن
«بسیاری از غربیان و غرب زدگان اسلام را متهم کرده اند که زن را از جنس دوم و خرد تر از مرد می داند که در آفرینش نقش طفیلی بر عهده دارد ایشان در اثبات مدعای خویش گفته اند که ادیان الهی آفرینش نخستین زن (حوا) را پس از از مرد و از دنده چپ آدم می دانند. پوشیده نیست که مطلب فوق نسبتی ناروا دست کم نسبت به دین اسلام است که از بی توجهی نسبت به معارف اسلامی پدید آمده است.
توجه به نکات زیر می تواند در تبیین موضوع و رفع پاره ای از ابهامات مؤثر باشد.
نخست آن که از دیدگاه قرآن هدف از خلقت زن و مرد عبودیت خداوند و تقرب به درگاه اوست و زن نیز چون مرد برای رسیدن به چنین هدفی خلق شده است.
ثانیاً: از ظواهر آیات قرآن استفاده می شود که خلقت حوا پس از آدم بوده اما این دلیل بر فروتر بودن و تبعی بودن زن نیست.»
«یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق فیها زوجها و بث منهما رجالاً کثیراً و نساء و اتقوا الله الذی تسائلون به و الارحام ان الله کان علیکم رقیبا»
ای مردم از عذاب پروردگارتان بترسید آن کسی که شما را از یک تن آفریده از آن یک تن جفت او را آفریده و از آن دو در زمین مردهای بسیار و زنان بسیار پراکنده گرانیده و بپرهیزید از آن خدایی که به نام او از یکدیگر حاجت می طلبید و از قطع ارحام بپرهیزید همانا خدا همیشه رقیب و نگهبان شما است.
بانو (ره) در بیان این آیه چنین می فرماید:
«الذی خلقکم من نفس واحدة ...
ظاهراً مقصود این است که تمام افراد بشر از یک مرد و زن خلقت شده اند؛ کثرتی که بین افراد است و تماماً در حقیقت انسانیت یکی و متحد می باشد و از یک اصل و ریشه پیدایش نموده اند و شاهد آن خود آیه است که فرموده (خلقکم من نفس واحدة) زیرا که ضمیر (کم) راجع به تمام افراد است در اینکه خدای تعالی حوا را از چه آفریده دو قول است اکثر مفسرین و مشهور بین آنها این است که پس از آفرینش آدم (علیه السلام) حوا را از دنده چپ آدم بیرون آورده لکن بعضی اخبار آن را انکار می نماید.»
«از بعض مفسرین است که گفته، ظاهر جمله (و خلق فیها زوجها) این است که می خواهد بگوید زوج این فرد هم مثل خودش از همین نوع است و این افراد پراکنده هم همه از یک اصل می باشند بنابراین لفظ (من) نشریه است و این آیه همان معنایی را بیان می کند که در آیات ذیل بیان شده می فرماید:
«و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة»
«و الله جعل لکم من انفسکم ازواجاً و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفدة»
و نظیر همین آیه است «و من کل شیء خلقنا زوجین»
پس آن چه از کتب تفسیر ذکر شده که در صدد بیان این مطلب است که جفت این فرد از خودش گرفته شده و این طور که در بعض اخبار است که خداوند زن آدم را از یکی از دنده های وی آفریده هیچ شاهدی از خود آیه بر آن نمی توان یافت:
آری چنانچه گفته شده چون در خود آیه از کیفیت خلقت حوا بیانی نشده و احادیثی که دراین خصوص رسیده مختلف است می توان گفت که همان طوری که در بعض اخبار است خدای تعالی حوا را از بقیه طینت آدم آفریده و بنابراین معنی آیه چنین می شود که خدا آدم را آفریده و از زیادی گل او حوا را آفریده و این معنی به حقیقت نزدیک تر می نمایند زیرا که زن و مرد هر دو انسانند و باید از یک ماده آفریده شده باشند.»
اما روایات در این خصوص وارده شده سه دسته است:
دسته اول: خلقت حوا را از دنده چپ آدم می داند که اکثراً از اتقان سندی برخوردار نیست و با متن تورات موافقت دارد.
دسته دوم: روایاتی که کلاً این نظریه را رد کرده مثل آنچه که بانو (ره) بیان می کند: 
«در کتاب علل الشرایع در ضمن حدیث طویلی از زراره از ابا عبدالله (علیه السلام) نقل می کند که از ایشان از خلقت حوا سوال نمودم که مردم می گویند:
خدای عزّ وجلّ حوا را از دنده چپ آدم آفریده حضرت فرمود: (سبحان الله و تعالی عن ذلک) آیا خداوند قادر نبود          زوجه آدم را از غیر دنده او خلق کند و این کلام شنیعی است که گفته شود»
دسته سوم: روایاتی که می توانند به عنوان شاهدی بر جمع میان دو دسته قرار گیرد و آن این که خداوند حوا را از زیادی گل مربوط به دنده چپ آدم آفرید نه آن که از بدن مرد زن را خلق کرده باشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که آن اکثر روایات دسته اول نیز از معصوم صادر شده باشد آنها نیز به همین معنا نظر داشته اند به معنایی که در میان عامه رواج داشته است.
اما سخن این است که هیچ کدام از احتمالات ذکر شده منافاتی با آفرینش اصل زن ندارد چون بحث ما در حقیقت زن و اصالت در هدف خلقت زن است نه خلقت جسمانی زن و مرد یا آدم و حوا»

 

دخان / 38

مخزن العرفان، ج 12، ص 77

ملک / 3

بقره / 30

مخزن العرفان، جلد 1 ، ص 239

احزاب / 72

مخزن العرفان، ج 10، ص 263

مخزن العرفان، ج 9، ص 12

«فإذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین»

مخزن العرفان، ج 7، ص 126 و 127

ابراهیم / 32 تا 34

در آمدی بر شخصیت زن در اسلام، ص 56

نساء / 1

مخزن العرفان، ج 4، ص 6

روم / 21

نحل / 74

الذاریات / 49

مخزن العرفان، ج 4، ص 8

مخزن العرفان ، ج 4، ص 7

در آمدی بر شخصیت زن در اسلام، ص 57