کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
تبيين منازل سلوك ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

تبيين منازل سلوك

بانو (ره)  در تبيين منازل سلوك چنين مي فرمايند:
«اول مرحله اين طريق طلب است و طلب دوشعبه دارد يكي دانستن  به دليل و ديگري شناختن به وجدان ، مرحله دوم تهذيب اخلاق مرحله سوم پديد شدن احوال ، مرحله چهارم شوق و اضطراب مرحله پنجم عشق و محبت ، مرحله ششم سكروحيرت، مرحله هفتم فنا و بقاء مرحله هشتم توحيد چنانچه گفته شد در تعداد مراحل ترقي و تكامل اختلاف بسيار است هفت و هفتاد و هفتصد و هزار و كمتر و زياد تر گفته شده لكن اصل همه آنها همين مراحل فوق است و باقي درجات و شعب آنها مي باشد زيرا كه انسان بعد از آنكه به خود آمد و از خواب غفلت بيدرا گرديد اول قدم اواين است كه در مقام طلب بر مي آيد:
طلب اي عاشقان خوش رفتار                       طرب اي نيكوان شيرين كار
تا آنكه ( بعلم اليقين ) بداند كه وي را خالقي و صانعي هست و به دليل عقل و نقل صفات كماليه او را ثابت مي گرداند و مادامي كه خود را به مألوهيت و عبوديت نشناسيم هرگز خدا را به الوهيت و ربوبيت نتوانيم شناخت و بعد از آنكه دانستيم كه مألوهیم و براي ما الهي است متصف به تمام صفات كمال و منزه از جميع نقائص ممكنات در طلب و جستجو‌ي آن فرد يكتاي بي همتا بر مي آئيم و چون به ظاهر راهي به سوي او نداريم و خط راه ما منحصر به سير و سلوك باطن و شناسايي به قلب است بايستي چشم قلب را بينا كنيم وگردو غبار و خاك و خاشاك آرزو و آمال طبيعي را از جلو چشم عقل پاك نمائيم و دل و قلب را از صفات بهيمي شست و شوي دهيم و وي را به اخلاق روحانیون آشنا سازيم تا آنكه به تدريج حالات نوراني و ترشحاتي از منبع فيض سبحاني حاصل گردد و شايد به همين مطلب اشاره دارد كلام پيغمبر (صلي الله عليه و آله) كه درآن حديث مشهور فرمود: (ان لله في ايام دهركم نفحات الافتعرضوا لها) و بعد از آنكه شخص سالك را ذوقی حاصل گرديد يعني پس از آنكه قدري آشنا شد شوق و اضطراب در وي پديد مي گردد تا آن كه اين شوق به حد محبت وعشق مي رسد و وقتي آن عشق و محبت به حد كمال رسيد آن جذبه الهي او را به مقام وحدت مي رساند وقتي كه به مقام وحدت رسيد حالت سكروحيرت او را دست مي دهد تا آنكه برسد به جايي كه خود و ديگران در نظر وي هيچ نباشند فقط يك حقيقت وحداني ببيند كه به تمام ذرات عالم وجود احاطه دارد .
هم توئي اي قديم فرد اله                              وحدت خويش را دليل و گواه
شهد الله بشنو و تو بگو                 وحده لا اله الا هو
اين است مقصود از فناء و بقاء   مرحوم حاجيه خانم امين درادامه به تبيين اين مراحل هشتگانه پرداخته اند.
سالك محبوب ، محبوب سالك
تقسيم بندي سالكان الي الله به سالك محبوب و محبوب سالك از جمله مطالب ديگري است كه بانو (ره)  در مباحث مربوط به سلوك به طرح آن پرداخته اند. ايشان در اين زمينه چنين مي فرمايند:
«بعضي چنان اند كه جذابيت و محبت  خدايي به طوري ايشان را فرا گرفته و مجذوب حق گشته اند كه قبل از آن كه متحمل مشقت رياضت و عبادت گردند  انوار الهي در قلب آنها پديدار گشته و آثار خدايي را در عالم كون مشاهده مي نمايند ولي اين قسم از مردمان خيلي كم يابند و بعض ديگر اين طور نيستند بلكه ابتدا چشم و گوش آنان را پرده تاريك طبيعت فرا گرفته و در بر طرف كردن آن بايستي زحمت و مشقت و بارگران رياضات وعبادات را متحمل گردند تا آنكه پس از  زحمات بي اندازه پرده ظلماني ‌را پاره كرده و به مقام مشاهده برسند ولي اين جماعت هم بالاخره مجذوب حق مي گردند و فضل و احسان او دست آنها را  مي گيرد و از اين آب و گل طبيعت و اين گرداب پر بلاي دنيا به ساحل نجات رهبري مي نمايد لكن نخست بايستي زحمات و مشقاتي را متحمل گردند تا آنكه استعداد حضور پروردگار را پيدا نمايند.»  
تبيين شروط تحصيل نور معرفت در قلب
ایشان در تبيين اموري كه بواسطه احراز  آن انسان مي تواند به معرفت شهودي دست يابد چنين مي فرمايند :
«و عمده شروط طريق كشف و شهود سه چيز مي باشد اولين آن عبارت است از اينكه تحصيل عقائد حقه از ادله نموده و نفس خويش را تشويق به تفكر در آيات خدا و نظردرملكوت آسمان ها و زمين بنمايد كما اينكه در اخبار وارد شده است (ان تفکر ساعة خیرٌ من عبادة ستین سنة)
يك لحظه تفكر از شصت سال عبادت برتر است.
دومين آن عبارت است از اينكه باطن خويش را از آلودگي هاي نفسانی اعم از (آلودگي هاي) حیوانی و درندگي پاك كند و نفس خويش را به فضائل انساني آراسته نمايد تا اينكه براي آن صفا و تجردي حاصل شود كه بواسطه آن راهنمايي بشود به سوي آن چيزي كه برتر است از مشاهده و معاينه و توجه تام به واسطه تمام قوي به سوي حق و عالم الوهيت  نماید به گونه اي كه به جهان مادي مگر به قدر ضرورت و احتياج توجه ننمايد و همواره فكرش را در مدت حياتش در جميع موجودات قرار دهد تا به حقيقت موجودات به قدر طاقتش برسد.
سومين آن عبارت است از انجام عمل صالح و امتثال به آنچه كه خداوند در اوامر و نواهيش تكليف نموده درحالي كه اين امور را با خلوص در نيت به جا آورد و به آنچه كه محبوب و مورد رضايت خدا است عمل كند همان گونه كه در حديثي در اصول كافي چنين آمده است:
(من اخلص لله اربعین صباحاً جرت ینابیع الحکمة من قلبی علی لسانه)
كسي كه چهل روز خود را براي خدا خالص كند چشمه هاي حكمت از قلبش بر زبانش جاري خواهد گشت پس در هنگام تحقق اين سه امر قواي روحاني (شخص سالك) تقويت شده و مراتب كمال را از اولين درجه ها طي نموده تا به نهايت شرف انسانيت برسد و مستعد قبول وارادات قلبيه و فيوضات غيبيه گردد پس اين امور در وجود او تقرر يافته و براي او از امور الهيه چيزهايي كشف مي شود كه در نوشتار نمي آيد به گونه اي كه با وجود اين واردات قلبيه و فيوضات غيبيه احتياجي به قياس برهاني و دليل نظري ندارد زيرا برهان عبارت است از ارتقاء و حرکت از بدیهیات عقلی به امور نظری و اين روشنايي حاصل مي شود از حركت در مراتب عقل، پس اين امور غيبيه بلند مرتبه تر از برهان مي باشد بلكه اين امور غيبيه و اشراقات رباني نوراني تر و بهجت انگيز تر و شكوهمندتر از آنچه است كه تصور شود پس حاصل مي شود در قلب نورمعرفت ومحبت ( نوري فوق نور) تا اينكه به مقام عشق و شوق به لقاء حق منجر مي شود  واز علامات اين مطلب زهد در دنيا و اعراض و روی برگرداندن از  زينت هاي دنيوي است بلكه بغض هر آن چيزي كه عارف را از حق منع كند و همت عارف منحصر به تماشاي وجه كريم خداوند است و توجهي به سوي غير خدا ندارد تا اينكه براي عارف ادراك حضور در نزدش حاصل مي شود يعني خود را متعلق به خدا مي يابد وخويشتن را موجود به اراده خدا مشاهده مي كند و همين گونه همواره ترقي نموده و مدارج كمال را طي مي نمايد تااينكه از خويش فاني شده و باقي به حق مي گردد در نتيجه وجود مطلق (خداوند) را مشاهده مي كند كه خودش به واسطه خودش مشاهده مي شود و مخلوقات خودش را به نفس ذات خودش مشاهده مي كند و هنگامي كه اين امر رامشاهده نمود و به واسطه كشف براي او اين دريافت محقق گردید مي يابد كه سبب كمال علم حق به اشياء همانا منحصر دراين است كه نفس حق خويش را براي خويش روشن نموده و كثرت وجودات و غيريت آنها در وحدت حق مستهلك گشته و به خاطر همين است كه مي گوئيم همانا خداوند به واسطه خويش به خويش آگاهي دارد و به اشياءنيز به همان گونه كه به خويش آگاهي دارد آگاه مي باشد.  
ویژگی های عارف حقیقی
از جمله خطرات و آسیب ها برای سالک الی الله  این است که شخص تحت خیالاتی که منشاء نفسانی و شیطانی داشته قرار گرفته و خود را از زمره نه تنها عارفین به حق بلکه از کملین تصور نموده در حالی که چنین شخصی به واقع حظ و بهره ای از عرفان نبرده است.
بانو (ره)  در تبیین اموری که بواسطه آن شخص می تواند خود را محک زده تا برایش روشن شود که در زمره عارفان می باشد یا نه پرداخته در این باره چنین می فرمایند:
«در روز دهم از ماه رمضان المبارک در سال 1362 هـ . ق گویا فرشته ای غیبی مرا مورد خطاب قرار داد و به من گفت فرض نما که تو یکی از اولیاء الهی را ملاقات نمودی و او از تو سوال نمود که نشانه شناخت عارف بالله چیست و به واسطه چه چیزی شخص توانائی شناخت این مطلب را دارد که تشخیص بدهد خودش از عارفین می باشد؟ پس نگاه و تأمل نمابه چه چیزی جواب او را می دهی؟ پس در این هنگام پرودگارم به من الهام نمود به این که به او جواب بدهم نشانه کسی که آثار پرودگار را در مظاهر موجودات مشاهده می کند و دلیل صدق عرفان او و تمییز بین تجلی رحمانی و روحانی که چه بسا باعث وقوع انسان در خط و اشتباه        می شود عبارت از اموری است که از آن امور عبارت است از اینکه از خصوصیت تجلی رحمانی این است که باعث از بین رفتن انانیت عارف و فانی شدن او از نفس خویش می شود یعنی در هنگام تجلی رحمانی عارف غافل از خویش گشته و برای خود وجودی نمی بیند و وجود الهی واحدی را مشاهده می کند که به جمیع مراتب موجودات احاطه دارد به گونه ای که عارف چیزی را نمی بیند مگر این که آن را اثری از آثار او مشاهد می کند و مشاهده می نماید که خداوند متعال به همه موجودات احاطه داشته و همه موجودات قوام هستی  و موجودیت ایشان به دست خداست پس هنگامی که عارف این گونه گردید می يابد که خداوند را به اندازه مرآت و آئینه وجود خویش شناخته بلکه عارف کامل کسی است که خداوند را بشناسد به گونه ای که نه داخل در اشیاء است و نه چیزی داخل در او و نه چیزی خارج از اوست و شناخت خدا به این نحو از صفات نه بواسطه علوم حصولی و نه به واسطه عقل و نه بواسطه و هم و نه بواسطه حس ظاهر و باطن حاصل می شود زیرا احدی خدا را نمی بیند جز او و احدی او را درک نمی نماید جز او، کسی به او آگاهی ندارد جز او، خودش را می بیند و بواسطه خودش ذاتش شناخته می شود احدی غیر از او، خدا را نمی بیند و از ویژگی هایی که مخصوص حضرت حق است عبارت از قیومیت او و احاطه  او به هر چیزی و مستغرق بودن وجود هر چیزی در دریای وجود او به گونه ای که با این [ مشاهده ] شیئیت و انانیتی برای عارف نمی ماند پس به واسطه ادراک حضوری خود می يابد که او فقط حق است و باقی موجودات حقیقیتا باطل محض می باشند و اما عارفی که این گونه نباشد یعنی برای خود و غیر خود از موجودات هستی و وجودی قائل باشد پس او در خطر بزرگی است زیرا ممکن است بعضی از صفات روحانی برای او تجلی کند و او گمان نماید که آن تجلی ، تجلی رحمانی است . و خلاصه کلام این که در هنگام اشراق نور الهی و لمعات انوار او در نظر عارف وجودی برای نفس عارف و موجودات باقی نمی ماند پس موجودی نیست مگر این که در حالی است که وجود او پیچیده در وجود خداوند و مستغرق در دریای عظمت خداوند می باشد و از آن امور عبارت است از اینکه از علامت شناخت خداوند متعال این است که عارف حقیقیت واحد الهی را می شناسد به گونه ای که همراه با وحدت و بساطت وجود او آن را جامع هر وجود و بهاء و زیبائی و کمال یافته و همه چیز را مستغرق درعلم و قدرت و اراده خدا می یابد و همچنین از علامات معرفت حق این است که عارف احاطه خداوند به هر چیزی از کوچک و بزرگ را مشاهده می کند و همه موجودات را حاضر در نزد خدا و قائم به او می یابد پس کسی که در عرفان و معرفت کامل است همه این امور را از روی کشف و شهود مشاهده می نماید و از آن امور عبارت از این است که از علامات معرفت حق، این است که عارف وحدت و بساطت حق را می شناسد پس آن را اعتبار می کند آیا تو وحدت خداوند را ممتاز از دیگر اقسام وحدت ها می یابی به این معنا که وحدت خدا از جنس وحدت های دیگر نیست و آیا وحدت حقه حقیقیه را که شبیهی برای آن در موجودات نیست مشاهده نموده ای و آیا در نزد تو روشن شده است و بواسطه نور قلب خویش مشاهد نموده ای که وحدت خداوند همانند باقی صفات او که پاک و منزه است عین ذات او می باشد پس اگر این موارد به واسطه کشف و شهود برای تو روشن گشت به گونه ای که کشف و شهود دلیل بر ذات خدا و وحدت و الوهیت اوست و در این هنگام نه برای اثبات وجود او و نه برای وحدت او و نه برای باقی صفات او احتیاجی به ادله خارجیه نمی باشد ( پاک و منزه است خداوندی که خویش را بواسطه خود ظاهر نموده است پس [ اگر این امور در تو محقق گشت ] بدان که تو مومن کامل و موحد مستبصری هستی و از جمله آن امور آن است که از نشانه های معرفت حق این است که عارف علم خدا و وسعت علم او را مشاهده می کند پس اگر تا حدودی احاطه علم خدا و شمول آن  را مشاهده نمودی به گونه ای که اجمالاً از روی علم و شهود مشاهده نمودی که همه موجودات چه موجوداتي از ایشان كه در نزد ما حاضر است و چه از موجوداتی که در نزد ما غائب است همراه با زمان های وجودشان در نزد خداوند حاضر است (عالم الغیب لا یضرب عنه مثقال ذرة فی السموات و لا فی الارض و لا اصغر من ذلک و لا اکبر الا فی کتاب مبین)
«خداوند عالم و آگاه به امور پنهانی است و مثقال ذره ای نه در آسمان و نه در زمین و نه کوچکتر از ذره و نه بزرگتر او نیست مگر این که در کتاب مبین بوده و از خدا مخفی نیست» پس بدان تو عارف کاملی  می باشی . و از جمله آن امور عبارت است از این که نظر نمائی به آنچه که برای تو متجلی شود و به سوی این که تو بواسطه چه چیزی خدا را می شناسی پس بعد از دقت نظر اگر ظاهر شد برای تو که خدا را به یکی از قوای جسمانی یا روحانی می شناسی پس بدان که تو هرگز او را نشناخته ای بلکه آنچه که شناخته ای [و خدا فرض نموده ای] مخلوقی مثل تو و امری بازگردانده شده به سوی توست زیرا آنچه که بواسطه مشاعر و قوی درک می شود برای او صورتی ذهنی است پس آن چیز محدود و محاط می باشد و محدود و محاط بودن از صفات واجب تعالی نیست و یا اینکه مشاهده می کنی که ادراک تو خداوند را به واسطه یکی از قوی ظاهری یا باطنی نیست بلکه خدا را به خدا شناخته ای پس بدان که تو در این صورت اززمره کاملان در ایمان و عرفان تا حدودی هستی لکن کملین از مومنین خود و هرچیزی را فیض و اثرخدا می بینند و مباينت (به نحو مبانیت جسمانی و جدائی دو شئی مادی از همدیگر) بین خدا و مخلوقات وجود ندارد همان گونه که ایشان خود و ذاتشان را مظهر وجود حق می بینند و همه این امور در آن واحد که جامع بین این احکام و غیر آن است برای عارف رخ می دهد و از شان این نحوه از شناخت، شناخت خدای پاک و منزه است به این که خداوند به هر وصفی موصوف و به هر شأنی از شئون نامتناهیش منسوب می باشد.»
در جائی دیگر مرحومه بانو (ره) به پنج ویژگی عارف حقیقی که عبارتند از فانی شدن عارف از خود، مستغرق شدن عارف در وجود خدای متعال، موت اختیاری، برخورداری از لذت و سرور دائمی، مشاهده وجود قیوم حق، وبرخورداری از لذت قرب اشاره می کنند.
شناسایی الهامات ملکی از القائات شیطانی
از جمله امور بایسته برای هر سالکی تمیز و تشخیص بین الهامات فرشتگان نسبت به القائات شیطانی می باشد. بانو (ره) در رابطه با تشخیص این دو از یکدیگر مواردی را ذکر می کنند. ایشان در این رابطه چنین می فرمایند:
«از جمله اموری که بواسطه آن سالکین می توانند حال خویش را آزمایش کنند عبارت است از این که علوم فکری و معارف یقینی نظری را تحصیل کنند تا این که این علوم نسبت به معارف ذوقی و شهودی همانند علم آلی منطق نسبت به علوم نظریه برای ایشان گردد پس هنگامی که این ملکه برای سالک حاصل گردید پس اگر بواسطه وسوسه شیطان در صحت بعضی از معارفش دچار تحیر گردید ناگزیر است از اینکه معارفش را بر قوانین برهانی  و علوم نظری عرضه نماید پس اگر با آن مطابق بود می فهمد که معارف ذوقی او حق و راست است و اگر بر خلاف قوانین برهانی بود می فهمد که آن خطورات و واردات از القائات شیطانی می باشد نه از الهامات ملکی و از جمله آن چیزهایی که به واسطه ادله قطعی از براهین عقلی و نقلی ثابت شده است این است که برای خدا جسم نمی باشد و خدا در جسم حلول نکرده است و اینکه خداوند ازلی ابدی و یکتا و واحد می باشد و مکانی نیست که او را در بر گیرد و نه زمانی که وسیله تقدیر و سنجش او گردد و نه دارای جایی که اشاره به آن شود و نه جهتی که احاطه به او یابد و غیر از اینها از او صاف جمالی و جلالی که بواسطه ادله قطعی برای خداوند ثابت شده است پس اگر مطالب ذوقی او مطابق با برهان بود بر آن استقامت ورزد و در غیر این صورت از آن دست بکشد و از جمله امور آن است که برای سالکین الی الله یعنی کسانی که اهل مجاهده و سیر در راه حقیقت می باشند، گریز و چاره ای از این که در حال خویش کنکاش و جستجو نمایند و از مقاصد خویش آگاه گردند به اینکه چه چیزی در همت ها در اعمال و احساسات و خیالات و منتهی مقاصد ایشان، مورد نظر ایشان می باشد پس هر کسی باید از حال خویش در جمیع حالاتش مراقبت نماید پس اگر خویشتن را به گونه ای یافت که به سر تا سر وجودش شوق جمال حق احاطه دارد به گونه ای که توجهی به لذت های نفس و انانیت نفس ندارد بلکه توجهی به لذت های اخروی ندارد چه برسد به لذت های دنیوی، پس بداند هر آنچه که می بینید و مشاهد می کند در خلال احوالش همه حق و صدق است و اگر بعد از آزمایش خویشتن خود را اینگونه نیافت در اثناء مجاهداتش و در بعضی از آن چیزهایی که از حق شناخته و یافته متحیر شد پس بر اوست که بعد از تصفیه نفسش از علائق مادی و تمایلات طبیعی توجه کامل به سوی خداوند که بزرگ و بلند مرتبه است نموده و از او یاری بجوید زیرا چه بسا بعضی از چیزهایی که به او القاء شده از خطورات شیطانی و تخیلات نفسانی باشد نه از نفحات رحمانی و الهامات فرشتگان چگونه این چنین نباشد و هیچ گونه استبعادی در وصول به سوی مطلوب به بعضی از وجوه به نسبت به تایید شدگان بواسطه فطرت سلیم و سالکین که بر راه های روشن و مستقیم سیر می کنند وجود ندارد و اما نسبت به سائر مردم از کسانی که برای ایشان توانایی از بین بردن علائق که از اول منازل طریق سلوک به سوی حق است، وجود ندارد و توانایی قطع موانع و علایق را به خاطر غلبه قوای حیوانیه دارا نیستند پس چنین شخصی همانند کسی است که معذور بوده و اگر برای او حالی حاصل شود آن حال ثابت نمی ماند تا تبدیل به ملکه شود خداوند بلند مرتبه تر از آن است که راه به سوی او هموار برای هر شخصی باشد که قصد ورود به بارگاه او را دارد . و از جمله آن امور آن است که سالک الی الله ناگزیراست از اینکه حالش را آزمایش کند پس اگر دید فناء غیر حق را در حق به گونه ای که دریافت که حق عبارت از عین  وجود می باشد از آن حیث که او موجود است و غیر حق از آن حیث که غیر او می باشد عدم مطلق است یعنی درک شهودی نمود حق را بواسطه حق در نزد فناء وجهه بشریتش در الوهیت خداوند در عالم پس در این هنگام برای غیر حق در نظر عارف نشانه ای از وجود یعنی وجود حقیقی نمی ماند پس در شهود و عرفان عارف نمی ماند مگر وجود واحد قهار که سلطنت او آسمانها و زمین را فرا گرفته و در این هنگام جمیع موجودات در نزد او آینه دار وجه کریم حق می باشند . و از جمله آن امور آنست که بر عارف لازمست که حال خویش را از جهت دیگر بیازماید و در مشهود خویش دقت نظر به خرج دهد به اینکه چه چیزی را می بینید پس اگر نسبت مالوهیت به الوهیت حق برای او محقق شد زیرا الوهیت مترتب و مرتبط به مالوهیت و مالوهیت مرتبط به الوهیت می باشد به خاطر تضایفی که بین ایشان برقرار است یقین نماید آن چیزی را که یافته حق می باشد وگر نه این طور نیست و همچنین حال در مشاهده وحدانیت الهی چنین است و این که برای خداوند وحدت ذاتی می باشد به گونه ای که فرض تکثر و تعدد به هیچ وجهی در او راه ندارد پس هر آنچه را که مشاهده می کند یا تخیل می کند یا تعقل می کند از امور متعدد پس ایشان موجودات ممکن یا موجوداتی هستند که از وجود اضافی نه وجود مطلق واجبی برخوردار می باشند و این نحوه از دریافت [دریافت شهودی] نوع دیگری از ادراک می باشد که از قبیل ادراکات نفسانی باطنی و طبیعی ظاهری جسمانی نمی باشد  بلکه نسبت آن در شمول معلومات و احاطه آن به قوی نفسانیه همانند شمول نفس به قوای جسمانی می باشد و این ادراکی است که بواسطه امر دیگری که گاهی به کشف و گاهی به قوه قدسیه نامیده می شود حاصل می شود و خلاصه اینکه برای انسان خبیر بصیر به حال خویش ممکن است که سد راه ورود شیطان و رفع وسوسه او را به واسطه این نحوه از ادراک یعنی ادراک حقیقت مطلق و وحدت حقه حقیقیه بنماید و اگر چه تا حدودی این ادراک باشد این نحوه از ادراک شان عقل شناخته شده نیست چه برسد به وهم و خیال که این ادراک برای او حاصل شود زیرا آگاهی نسبت به چیزی مطلبی است و ادراک و شهود آن و اگر چه به نحو اجمال مطلب دیگری است کما اینکه ما بواسطه اخبار نبی (که درود خدا بر او و آل او باد) می دانیم و اعتقاد داریم که در جهان هستی موجوداتی لطیف به نام فرشته وجود دارند که برای ما ادراک کیفیت وجود آنها ممکن نیست.»
اتحاد شریعت و حقیقت و لزوم تبعیت از شریعت
از جمله لغزش گاه هائی که افرادی را در مسیر خدا منحرف ساخته است جدا نمودن شریعت از طریقت و حقیقت و عدم پایبندی به احکام شریعت از سوی نادانان و غیر آگاهان متصوفه می باشد که به ادعای واهی وصول، آداب و آیین بندگی را یکسره کنار گذاشته و منشاء این توهمات خیالات نفسانی و القائات شیطانی می باشد . این خطر از جمله لغزش های سهمگینی است که دارای آثار زیانبار فراوانی بوده و افرادی که طی طریق نموده اند نسبت به آن هشدار داده اند از جمله عارفانی که به این خطر هشدار داده و خطرات آن را گوش زد نموده، بانوی متشرعه (ره)  می باشند. ایشان در این زمینه چنین می فرمایند: 
«همانا به شناخت شهودی و نورانیت قلب برای من آشکار گردید که راه سلوک و سیر به سوی خدا منحصر در متابعت و پیروی از دین اسلام و پیروی نمودن از ائمه اکرم (علیهم السلام) و تمسک به عبادت های اسلام و مؤدب و تربیت شدن به آداب ایمان است و من در احکام فرعی و نوامیس شرعی دو فائده می بینم یکی که در باطن هر کدام از احکام و قوانین شرعی مصلحتی مخفی وجود دارد که آن مصلحت را جز خدا نمی داند و کسی به آن مصلحت دست نمی یابد مگر به واسطه عمل به آن همراه با نیت خالص و دومین فائده آن عبارت است از این که رسیدن به مرتبه عبودیت و عبد بودن، جز به اطاعت خداوند حاصل نمی شود زیرا ما هنگامی که اوامر الهی را بدون درنگ و تامل در جهت و سبب احکام امتثال کنیم پس شایسته است که در زمره مطیعان پرودگار محسوب شده و در زمره عابدین قرار گیریم و حاصل مطلب این که انسان عبد نمی گردد و به مرتبه عبودیت نمی رسد مگر بواسطه انجام احکام شرعی و نوامیس و قوانین الهی و استحقاق این اسم [عبد بودن را] کسی پیدا می کند که عمل او بخاطر اطاعت از مولی باشد نه برای ثواب و عوض یا به خاطر ترس از عذاب و عقوبت همچنین که شخص عبادت خود را منحصر در ظاهر و قشر عبادت نسازد بلکه با آن عبادت مغز و روح و حقیقت آن را طلب کند و عمده در روح عبادت توجه به حضرت حق متعال به همراه صدق نیت می باشد پس نفس انسانی اگر تزکیه شده باشد و خالی از آلودگی های طبیعت باشد اگر مراقبت از اعمال خود بنماید تا اعمال خود را به طور خالص و صالح انجام دهد پس چنین نفسی از جمله کسانی است که به ملاقات پروردگارش دست می یابد همان گونه که برترین و عزیزترین گوینده می فرماید: (فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا)
«پس کسی که امیدوار است که به دیدار پروردگاریش نائل شود پس عمل صالح  انجام داده و در عبادت پروردگارش احدی  را شریک نسازد» و بدان اگر به راستی طریقی نزدیکتر از این طریق یعنی این قوانین شرعی و عبادات اسلامی به سوی خدا وجود می داشت خداوند متعال به واسطه زبان و بیان انبیاء و حجت های الهی ما را به سوی آن هدایت می نمود زیرا مقصود اصلی از فرستادن رسولان و نازل شدن کتب آسمانی نیست مگر ارائه طریق سلوک یعنی مقصود از فرستادن رسولان و نازل شدن کتب از سوی خدای متعال ارائه طریق سیر ما بسوی خدا و طی مراتب از پائین ترین منازل تا غایت شرف انسانی و حرکت و نیل به سوی افق اعلی از شرف انسانی می باشد و این طی مسیر حاصل نمی شود مگر بواسطه این اعمال مخصوصه ای که خواص و آثارش را جز خداوند نمی داند و به عبارت دیگر غایت کمال انسان و مقصود از خلقت و آفرینش او همانا منحصر در این است که انسان خویشتن را به گونه ای که مرتبط با خالقش می باشد بشناسد یعنی ارتباط خویش و جمیع موجودات را به خداوند عزیز و بلند مرتبه بشناسد و این معرفت جز با عبودیت حاصل نمی شود ( العبودیت جوهرة کنهها الربوبیة) «عبودیت گوهری است که کنه آن ربوبیت می باشد» و عبودیت جز با انجام اوامر و اجتناب از نواهی حاصل نمی شود و اشاره به این مطلب دارد گفتار خداوند متعال : (و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون) «و جن و انس را جز برای عبودیت خلقت ننمودم» و توهم این معنا نشود که انسان کامل هنگامی که به خدا واصل شد بی نیاز از عبادت می گردد و چگونه اینچنین باشد در حالی که این مطلب روایت شده است که اولین شخص عالم امکان [ از حیث رتبه ] یعنی حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) شبها را به نماز می ایستاد تا پایش ورم نمود پس به قول خداوند متعال مورد خطاب قرار گرفت که (طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی) «طه ما قرآن را بر تو نازل ننمودیم که تو به سختی افتی» و همچنین است عبادات سائر انبیاء و اولیاء الهی و ائمه (علیهم السلام) که مشهور و معروف بوده به گونه که هیچ گونه شک و تردیدی در آن راه ندارد و عبادات ایشان تنها برای ارشاد و راهنمائی خلق نبوده کما این که، این مطلب توهم شده بلکه به خاطر این می باشد که ایشان خدا را اهل عبادت یافتند ودانستند که وظیفه ایشان که عبد می باشند منحصر در اظهار تذلل و فرمانبرداری می باشد و این دو جز با امتثال اوامر و اجتناب از نواهی حاصل نمی شود پس برای همین جدیت و تلاش نموده  تا این که هر کدام از ایشان بنده منقاد و شکوری گردید همان گونه که از نبی مکرم اسلام که درود خدا بر او و آل او باد نقل شده که ) فرمودند: (افلا اکون عبداً شکوراً) «آیا بنده شکوری نباشم.»
در پایان فصل دیدگاه های عرفانی بانو (ره) یاد آوری می شود که آن چه بیان شد چکیده و اجمالی از دیدگاه های ایشان بوده و کسانی که علاقه مند به تحقیق بیشتر نسبت به دیدگاه های عرفانی ایشان می باشند به دو کتاب سیر و سلوک و النفحات الرحمانیه ایشان بالخصوص و دوره مخزن العرفان، اربعین هاشمیه و سایر کتب ایشان به طور عموم مراجعه نمایند.

 

 

عوالی اللآلی، ج 1، ص 291

سيروسلوك، ص 36

براي آشنايي بيشتر رك سيرسلوك، ص36 به بعد

سيروسلوك، ص 33 براي آشنايي بيشتر با اين بحث رك تفسير المحيط الاعظم و البحر الخضم ج1 تاليف سيد حيدر آملي ص 261

مجمع البحرین طریحی، ماده فکر

بحارالانوار، ج 52، ص 326 ـ جامع الاخبار، ص 94

نفحات الرحمانیه، ص 162 و 163

سباء / 3

از جمله غرر احادیث احادیثی است که در آن به این مطلب بزرگ اشاره شده که خداوند جز توسط خداوند شناخته نمی شود برای آشنائی بیشتر با این احادیث رک : توحید صدوق باب انه عزوجل لایعرف به ، ص 285 ، تحف العقول ، ابن شعبه الحرانی ، بخش کلام الصادق علیه السلام فی وصف المحبه ، ص 325

النفحات الرحمانیه، ص 192 – 195

برای آشنایی بیشتر رک النفحات الرحمانیه، ص 182 تا 186

. نفحات الرحمانیه، ص 71 تا 73 . از جمله موضوعات مطرح در قرآن و نصوص روایات موضوع ملک و فرشته شناسی است که مدبرات امرو وسائط فیض الهی می باشند از بهترین کتبی که در این زمینه به رشته نگارش در آمده است کتاب ملائکه جلد اول از سلسله دروس معارف اسلامی تالیف آیت الله محمد شجاعی (دام ظله ) می باشد که خوانندگان محترم را به مطالعه این کتاب توصیه می نماییم .

کهف / 11

برای آشنایی بیشتر با این بحث رک: سلسله دروس معارف اسلامی ج 1 تحت عنوان ملائکه، ص 96، مقالات، جلد سوم  (طریق عملی تزکیه ص 74 )، هر دو تالیفات از استاد محمد شجاعی

مصباح الشریعه، ص 7

ذاریات/ 56

طه / 2

مستدرک الوسائل، ج 1، ص 125 و بحار الانوار، ج 16، ص 222