کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
معاد ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

رکن سوم اسلام معاد است
معاد بحسب معنای لغوی و عرفی رجوع و بازگشت بچیزی است که از وی اعراض ومفارقت شده باشد و در عرف شرع عبارت از زنده شده در قیامت با همین بدن طبیعی دنیوی و انتقال از عالم برزخ بعالم آخرت پس از خراب شدن این عالم و معاد نسبت بانسان دومعنی دارد یکی را معاد جسمانی گویند و دیگری را معاد روحانی.
و مقصود از معاد جسمانی رجوع و بازگشت انسان است ببدن جسمانی و آن حیات دیگری است که در آن وقت بامر حق تعالی بانسان افاضه می شود و او زنده می شود بزندگی جاویدانی همیشگی.
و مقصود از معاد روحانی بازگشت انسان است باصل خود که آن عالم ما فوق الطبیعه و عالم و روحانیات است.
و معاد بهر دو معنی درباره انسان محقق است زیرا که حق تعالی از هر عالمی نمونه ای در بشر نهاده است و باید هر فردی از افراد بشر از عالمی بعالمی و از مرحله ای بمرحله ای سیر داده شود تا برسد بمنتهای درجه کمالی که در کمون وی استعداد آن گذاشته شده زیرا که بشر بلکه در عالم در استکمال است  همیشه رو بکمال می رود و معاد عبارت از آخرین سیر وی و منتهی کمال هر کسی است که در قیامت جامع کمالات و دارای تمام خصوصیات جسمانی و روحانی می گردد ، در سوره توبه آیه 95 فرموده: « ثم تردون الی عالم الغیب و الشهاده فینبئکم بما کنتم تعلمون».(23)
و چنان چه از آیات و اخبار و حکم عقل معلوم می شود انسان در قیامت با نفس و روح و بدنی که دردنیا زندگی می نمود و از اول عمر تا آخر با او بوده محشور می گردد.
بلکه در عالم برزخ با بدن مثالی که جوهر این بدن محسوس است و مثل روغن در شیر و عطر در گل پنهان است زیست می نماید و تا این عالم باقی است آن بدن مثالی با روح همراه است.
و پس از آن که بقاء این عالم عنصری بپایان رسید چنان چه از آیات قرآنی و احادیثی که بطور تواتر بما رسیده معلوم می شود بامر حق سبحانه اسرافیل در صور می دمد و زمین بشدت می لرزد و تمام اهل زمین و اهل آسمان ها می میرند و این عالم محسوس از هم پاشیده می شود و کوه ها پراکنده می شوند مثل پشم زده شده و زمین زیر و رو می گردد و جانداری در روی زمین باقی نمی ماند و آن وقت نداء « لمن الملک الیوم لله الواحد القهار». (24)  بلند می شود ، در کلام مجید فرموده: « و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض الا ما شاء الله ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون».(25)
و از امام جعفر صادق علیه السلام چنین نقل می کنند که در پاسخ از سئوال این که (آیا روح پس از تهی کردن قالب باقی می ماند یا فانی می گردد). فرمود: باقی است تا وقتی که نفخه صور دمیده می شود در آن وقت اشیاء باطل می گردند و نه حس باقی می ماند و نه محسوس ، پس از آن اشیاء بر می گردند همان طوری که اول ایجاد شده بودند و بین نفخه اول و نفخه دوم چهارصد سال طول می کشد.
و چون امر معاد یکی ازاصول دیانت بشمار می رود و اصول دین تقلید پذیر نیست لهذا بایستی اقلاً اصول و کلیات آن از روی برهان عقلی باشد لکن چون عقل بشر ضعیف است و راهی برای جزئیات و خصوصیات هر یک از نشآت عوالم بعد از مرگ ندارد و نیز نمی تواند تصور نماید که نحوه موجودیت خود و دیگران در آن نشآه قیامت بچه کیفیت است این است که نسبت بموارد جزئیات و کیفیات آن نشآه بایستی بدلیل نقلی یعنی قرآن و اخبار قناعت نمود.
دلیل بر معاد چیست؟
دلیل ما برای اثبات این که انسان پس از مردن باقی است و حقیقت و هویت وی فناء پذیر نیست دو چیز است برهان عقلی و برهان نقلی، برهان عقلی هر دانشمند عاقلی می فهمد که جهان و گردش آن بازی نیست و سری دارد و در پس این پرده داستان دیگری است زیرا که بدیهی و واضح است این عالم و این عناصر و این چرخیدن اوضاع عالم بگرد هم چیز خود سرانه ای نیست و اثر طبیعت بی شعور نمی باشد بلکه غایت و فائده بزرگی در نظر است و جای تردید نیست که فائده این اوضاع و این کره ها وجود انسان است.
آیا هیچ عاقلی تصدیق می نماید که فائده وجود کون با این عظمت و نظام حیرت بخش که هزاران فکر عمیق بکوچکتر اسرار خلقت ان نمی رسد پس از چندی بدون ثمر و فائده فانی گردد و از بین برود.
آیا کار لغو و عبثی بالاتر از این می شود انسانی بید قدرت الهی خلق شده با این همه رموز و اسراری که در کالبد بدن وی تعبیه شده غیر از اسرار و مراتب روحانی ونفسانی او بعد از مشقتهای فوق العاده که در مدت حیات بایستی متحمل گردد پس از آن که بکمال رسید بمیرد و فانی گردد.
و این مثل این ماند که کسی عمارت بسیار عالی مجللی بناء کند و پس از زحمات فوق العاده وقتی عمارت تمام گردید بزند خراب کند آیا هیچ سفیه و نادانی چنین می کند.
 کسی که خدا را بعلم و عدالت و حکمت شناخت البته تصدیق می کند که عبث و بیهوده کاری در ساحت کبریائی او روا نیست و البته انسان را برای امر بزرگی خلق فرموده و آن همان حیات جاویدانی و نعمت های همیشگی است که عابد اهل ایمان و تقوی می گردد.
بلکه انکار معاد بعینه انکار مبدء است و لازمه ایمان بمبدء، ایمان بمعاد و عالم قیامت است و کسی که منکر معاد شد انکار صفات حق تعالی را مثل علم و قدرت و عدالت نموده زیرا که عدل الهی مقتضی است که حق مظلوم را از ظالم بگیرد و در این عالم کاملاً مراعات این مطلب نمی شود پس بمقتضای عدل الهی بایستی عالم دیگری باشد که حق مظلوم از ظالم گرفته شود و علم  و حکمت مقتضی است که از کار عبث و بیهوده منزه و مبراء باشد و تصدیق باین صفات بعینه تصدیق به معاد است.
اگر گفته شود ببرهان عقلی و وجدان سری همین قدر می توانیم ثابت کنیم که انسان پس از مرگ فانی نمی شود و پس از این عالم عالمی است لکن از کجا می توان ثابت نمود  که هر فردی با روح و بدن وارد قیامت می شود ، اگر معاد را روحانی صرف بگیریم و تمام امور اخروی حتی بهشت و جهنم را نیز روحانی صرف بگیریم چه مانعی دارد.
گوئیم ببرهان عقلی و نقلی ثابت می نمائیم که انسان در قیامت با روح و بدن محشور می گردد نه با روح تنها.
انسان ترکیب شده از روح و بدن است
هر عاقلی در خود حس می نماید که دارای روح و بدن است اگر روح از وی گرفته شود جمادی و مرده ای می گردد بی حس و حرکت و اگر روح بدون بدن باقی ماند داخل مجردات می شود و دیگر وی را انسان نمی گویند حتی در عالم برزخ روح و روان آدمی با بدن مثالی که جوهر همین بدن است باقی است اگر نیکوکار مومن باشد متنعم و اگر بد عمل و خطاکار باشد معذب است تا قیامت بر پا گردد و عود نماید بهمین بدن محسوس برای آن که بکیفر و مجازات اعمال خود برسد و قیامت که منتهی سیر کمال انسانست بایستی جنبه جسمانی و روحانی هر دو بکمال برسد این است که نعمتهای بهشتی برای متقین بقدری لذیذ و فرح بخش است که در قرآن در وصف آن فرموده: « فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قره اعین جزاء بما کانوا یعملون».(26)
و در اخبار در وصف نعمتهای آن فرموده اند: نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بخاطر احدی خطور نموده.
و همین طور مقایسه کن عذاب های جهنم و آن چه برای کفار و اشقیاء مهیا گردیده که نه گوش تاب شنیدن دارد و نه زبان یارای گفتن پناه می بریم بخدا از شر قیامت.