کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
مقاله هفتم در میزان ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

مقاله هفتم در میزان
دیگر از خصوصیات معاد چنانچه از آیات بسیار و احادیث بی شمار فهمیده می شود می شود میزان است در سوره انبیاء آیه 48 فرموده: « و نضع الموازین القسط لیوم القیمه فلا ظلم نفس شیئاً و ان کان مثقال حبه من خردل اتینا بها و کفی بنا حاسبین ». یعنی می گذاریم میزان عدل را برای روز قیامت پس ستم دیده نشود کسی چیزی از حق خود را اگر چه عمل او بقدر وزن یکدانه خردل باشد بیاوریم آن را و حاضر گردانیم و کافی می باشیم ما برای حساب و در سوره اعراف آیۀ 7 : « و الوزن یومئذ الحق فمن ثقلت موازینه فاولئک هم المفلحون و من خفت موازینه فاولئک الذین خسروا انفسهم بما کانوا بآیاتنا یظلمون». یعنی وزن در روز قیامت حق است پس کسی که سنگین باشد میزان او پس رستگار است و کسیکه سبک باشد میزان او پس آنها کسانی می باشند که زیان نمود نفسهای آنها بسبب آنکه بآیات ما ظلم نمودند.
و این را باید دانست که میزان هر شیئی معیار اوست که آن شیئی بوی سنجیده می شود و مقایسه می گردد تا اینکه اندازه او معلوم شود و البته میزان هر چیزی بایستی از سنخ خود آن شیئی و مناسب وی باشد چنانچه میزان اجسام قپان و ترازو و غیره می باشد و میزان علوم علم منطق اینست که بوی شناخته می شود صحت و فساد نظر و استدلال و علم نحو میزان اعراب و بناء کلمات است و عقل کامل میزان همه چیزهاست.
میزان قیامت چنانچه در آن آیه فرموده: « و نضع موازین القسط» ممکن است مراد از میزان عدل پروردگار باشد و ممکن است انبیاء و اولیاء باشند که آنها مظاهر و نماینده صفت عدل حق سبحانه می باشند چنانچه حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرموده : ( من میزان قیامت می باشم).
و از حضرت صادق علیه السلام چنین نقل نموده اند که فرموده: ( میزان انبیاء علیهم السلام و اوصیاء می باشند  و در روایت دیگر از ائمه علیه السلام ماها میزان عدلیم).
پس از اینجا معلوم می شود وقتی در قیامت میزان عدل پروردگار بر پا گردید معیار در تشخیص اعمال و اخلاق و عقائد و ملکات همان انسان کامل است که نماینده اوصاف الهی است پس هر کس در صفقات و ملکات و عقائد و اعمال نزدیک باوست سعادت و فیروزی نصیب او می گردد و نامه عملش سنگین می نماید و هر قدر از صفات انسانی دورتر است بهمان قدر از سعادت و فضیلت دورتر است و نامه عمل او سبک می نماید.
و در کلام بعضی فضلاء دیده شده که از حق تعبیر بمیزان کرده اند و گفته اند : ( لا یتجاوز عن المیزان ) یعنی از حق تجاوز منما و تائید نموده اند باینکه لفظ میزان در عدد مطابق است با لفظ حق زیرا عدد میزان در حساب ابجد « 108» است همین طور لفظ حق هم «108» است پس باین مناسبت در هم می توان اطلاق نمود.
شخص عاقل کسی است که همیشه مراقب اعمال و اخلاق و حرکات خود باشد و در همین حیات دنیا اعمال خود را بسنجد باولیاء حق تعالی پیش از آنکه در قیامت سنجیده شود و حتی الامکان تا می تواند خود را شبیه بآنها نماید تا آنکه میزان اعمال او در قیامت سنگین گردد.
و هر یک از ماها که بخواهیم مقام خود را پیدا کنیم بایستی انسان کامل را معیار خود قرار دهیم و خط سیر خود را مقایسه نمائیم بخط سیر او و بچراغ عقل و تمیز مقام خود را پیدا کنیم که در کدام مرحله از مراحل تکامل می باشیم. آیا در اعمال و افعال بیشتر تبعیت از نفس حیوانی می کنیم یا از نفس ناطقه انسانی. آیا از عالم علوی پرتوی در ما هست یا هوای خود را آله خود قرار داده ایم و از راه راست منحرف گشته ایم.
مراحل تکامل را مانند پله های یک نردبان بنظر مجسم نما و انسان کامل را در پله آخرین آن بدان و آن وقت ببین در کدام یک از این پله ها می باشی و چند پله از او پائین تر هستی و تا می توانی سعی و کوشش نما که خود را نزدیک بوی گردانی و قدم پشت قدم او گذاری تا آنکه در نردبان ترقی و تعالی حائز مقام انسانی گردی و از مقربان بارگاه احدیت محسوب گردی.
چنانچه گفته شد تمام اموری که در قیامت محقق می گردد تابع قاعده و تحت ضابطه است یعنی مطابق قاعده تکامل است و چون برای کمال هر چیزی معیاری است که بوی اندازه کمال آن شیئی معلوم می گردد پس روز معاد که آخرین سیر بشر است و استکمال هر فردی بانتهاء می رسد بحسب عدل الهی بایستی میزانی در خور آن نشأه بر پا گردد و اعمال عباد و ملکات و عقائد آنها بوی سنجیده شود و قدر هر فردی از بشر از حیث صفات و ملکات و کمالات وی معلوم گردد.
و چنانچه در صراط گفتیم نصب میزان هم بمقتضای عدل الهی است که بخلایق معلوم گردد که مقام هر کسی بمقتضای کمال و محسناتی است که در این عالم کسب نموده اگر عذاب و عقوبتی بوی برسد بمقتضای این ا ست که ترازوی عمل او سبک می نماید و سبک بودن اعمال شاید کنایه از خفت و بی مقداری صاحب اوست و سنگینی او کنایه از بزرگی مقام و مرتبه وی است اینکه در عرف گویند فلانی  شخص بزرگی است یا آدم سنگینی است نه اینست که مقصود بزرگی و سنگینی جثه او باشد بلکه مقصود این است که شخص باعتبار کمالات نفسانی بزرگ است وباعتبار وقار و رتبه سنگین است.
خلاصه هر قدر انسان شبیه تر شود باولیاء حق تعالی و کمالات نفسانی او بیشتر بشود مقام وی بلندتر و نامه عملش سنگین تر می نماید و بر عکس هر چه دورتر باشد مقام وی پست تر و نامه عملش سبکتر می باشد.
و مردم در این قسمت بسیار متفاوت می باشند بعضی از حیث عقائد و معارف و اخلاق و اعمال بالنسبه نزدیک ترند بآنها از دیگران و بعضی دورترند چنانچه می بینیم بعضی از مردم جنبه حیوانیت در آنها غالب گشته و در افکار و اعمال خود بیشتر تبعیت از نفس حیوانی می کنند و چنان در گرداب شهوات فرو رفته اند که خلاصی برای آنها خیلی مشکل بلکه محال عادی بنظر می آید ، پس این اشخاص چه شباهتی و چه مناسبتی باولیاء حق تعالی و خاصان حرم قدس او دارند تا آنکه افکار و اعمال آنها را بایشام مقایسه توان نمود و چه ارزش و قدری می توان برای این اشخاص تصور نمود این است که حضرت امیر علیه السلام فرموده: ( من کان همته بطنه کان قیمته ما یخرج منه ) یعنی کسی که مثل حیوان همِّ وی مصروف شکمش باشد قدر و قیمت او بقدر آن است که از وی دفع می شود یعنی بقدر فضله او است.
و در حدیث دیگر است که : ( دورترین حالات بنده بخداوند وقتی است که همِّ او شکم و فرج او باشد).
انسانی که از سر تا پای وی را خون حیوانی و سبعی فرا گرفته و از عالم انسانیت هیچ خبری ندارد چگونه می توان وی را انسان نامید چه جای آنکه افعال و اعمال او را مقایسه نمائیم بافعال و افکار اولیاء حق تعالی.
و از این جا می توان فهمید که اولیاء حق تعالی در قیامت میزان اعمال پیروان خود می باشند.
علاوه بر این سنجیدن عمل وقتی تصور دارد که پاره ای از اعمال شخص خوب و پاره ای بد بنظر آید اما فرضاً اگر کسی عمل خوب یا ایمان صحیح نداشته باشد اصلاً موازنه و سنجش معنی ندارد.
در بعضی روایات است که معصوم علیه السلام فرموده: ( درازی عمود میزان قیامت مابین مشرق و مغرب است و وسعت کفه آن مانند همه دنیا می باشد و یکی از آن دو کفه در سمت راست عرش است و آن کفه حسنات است و کفه دیگر از طرف چپ عرش است و آن کفه سیئات است).
و در بعض روایات دیگر است که یکی از آن دو کفه بر بهشت است و دیگری بر جهنم و وسعت هر یک از آن دو کفه بقدری می باشد که اگر همه آسمانها و زمین ها را در آن بگذاری جای همه آنها می شود.
از اینجا معلوم می شود که سعه عالم آخرت بقدری زیاد است که جزئی از آن عبارت از میزان باشد بقدر تمام عالم دنیا است چنانچه اشاره بهمین مطلب دارد قول حق تعالی که در وصف بهشت در سوره الحدید آیه 21 فرموده: « عرضها کعرض السماء و الارض» پهنای بهشت مثل پهنای آسمان و زمین است.
و سر این مطلب همانست که گفته شد چون عالم قیامت عالم تام و تمام است چنانچه یکی از اسماء قیامت (یوم الجمع ) است.
لهذا تمام عوالم و مراحلی که انسان در دو خط راه نوردی خود یعنی در قوس نزول و در قوس صعود (1) از وی گذشته مجتمع در وی است.
بعبارت دیگر عالم قیامت کل عوالم و محتوی بر مراتب و درجات وجود است زیرا که آخرین نشأه عالم انسانی است و چون انسان در آن روز سیر استکمالی خود را بانتهاء رسانیده عالم و نشأه وی هم بایستی در خور او عالم تام و تمام باشد یعنی عالم قیامت فعلیت صرفه و جامع مراتب و دارای کمالات تمام عوالم و نشآت است و فاقد هیچ نحو فعلیت و کمالی نمی باشد.

......................................
(1)- چنانچه گفته شد قوس نزول و قوس صعود عبارت از حرکت معنوی و تنزل و ترقیات اوست که انسان باراده و مشیت الهی از اول پیدایش وجود او تا آخر همیشه در تغیر و تبدل است.