کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
مطلب دوم از باب دوم2 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

فضیلت بیست و سوّم:  آن كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) در ایّام حیاتش عطاء فرمود:  به من انگشتر و زره و کمربند خود را و در حضور تمام اصحابش و عموی من عباس شمشیر خود را به کمر من بست و خدای عزوجل از پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) مرا به این چیزها تخصیص داد.
فضیلت بیست و چهارم: آن كه خدای عزوجل نازل کرد بر رسولش آیه ي (یا ایّها الّذین آمنو اذا ناجیتم الرّسول فقدّموا بین یدی نجویکه صدقۀ) یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید هر وقت خواستید با پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) درگوشی حرف بزنید جلوتر باید صدقه بدهید. حضرت امیر (عليه السّلام) می فرماید: دیناری داشتم فروختم به ده درهم و قبل از آن كه می خواستم با پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) درگوشی حرف بزنم دِرهمی صدقه می دادم و قسم به خدا که احدی از اصحاب پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) نکرده این کار را نه قبل از من و نه بعد از من پس از آن در حق من نازل شد آیه (ءاشفقتم ان تقدّموا بین یدی نجویکم صدقات فاذ لم تفعلوا و تاب الله علیکم) الآیه یعنی آیا ترسیدند که اگر پیش از درگوشی حرف زدن با پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) صدقه بدهید فقیر شوید و چون صدقه ندادید خداوند از تقصیر شما درگذشت پس بپا دارید نماز را و عطاء کنید زکات را و خدا و رسول او را اطاعت نمائید و خدا به آن چه  می کنید عالم است پس از آن فرمود:  آیا می باشد توبه مگر از گناهی که صادر شده باشد از شخص.
خلاصه می فرماید: غیر از من کسی عمل به این آیه نکرد و همگی ترک نمودند امر خدا و شیعه و سنّی متفقاً این مطلب را نقل نموده اند.
فضیلت بیست و پنجم: آن كه شنیدم از پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) که فرمود:  حرام است بهشت بر پیغمبرها تا آن که من داخل شوم در آن و حرام است بهشت بر جانشین پیغمبرها تا آن كه تو داخل آن شوی یا علی (عليه السّلام) به درستی که خدای تعالی بشارت داد مرا درباره ي تو به چیزی که به هیچ پیغمبری پیش از من بشارت نداده بود بشارت داد مرا که تو سیّد و آقای تمام جانشین های پیغمبرانی و دو پسران تو حسن و حسین (علیهما السّلام ) در قیامت دو آقایان جوانان اهل بهشت می باشند.
فضیلت بیست و ششم: آن كه برادر من جعفر طیّار با ملائکه در بهشت است و خدا زینت داده او را به دو بال که از دُرّ و یاقوت و زبرجد می باشد.
فضیلت بیست و هفتم: آن كه عموی من حمزه در بهشت آقا و بزرگ شهیدان است.
فضیلت بیست و هشتم: آن كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  خدای تبارک و تعالی به من درباره ي تو وعده فرموده: وعد ه اي که هرگز از آن تخلف نمی کند قرار داد مرا پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) و قرارداد تو را وصیّ و جانشین من و به زودی می بینی از امّت من بعد از وفات من صدماتی که موسی (عليه السّلام) دید از فرعون و صبر کن در راه خدا تا آن كه در قیامت مرا ببینی و در آنجا من دوستی کنم با هر کس که در دنیا به تو دوستی نموده و دشمنی کنم با هر کس که به تو دشمنی نموده.
فضیلت بیست و نهم: آن كه شنیدم از پیغمبر (صلی الله علیه و آله) که فرمود:  یا علی (عليه السّلام) تو صاحب حوض کوثری و کسی غیر از تو مالک آن نیست و به زودی طایفه اي می آیند و از تو طلب آب می نمایند و تو می گوئی به قدر ذرّه هم نمی دهم پس از آن برمی گردند در حالی که صورت های آنها تاریک و سیاه است و به زودی شیعیان من و شیعیان تو می آیند و تو می گوئی بیاشامید آشامیدن گوارا، و برمیگردند در حالی که صورت های آنها سفید و نورانی است.
فضیلت سی ام: آن كه شنیدم رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  در روز قیامت محشور مي گردد امّت من در زیر پنج عَلَم اوّل عَلمی که وارد می شود بر من،عَلم فرعون این امّت است و فرعون این امّت معاویه است و عَلم دوّم عَلم سامری این امّت است و آن سامری عمروبن عاص است و عَلَم سوّم علم جاثلیق این امّت است و آن جاثلیق ابوموسی اشعری است و عَلَم چهارم عَلَم ابی عور سلمی است و عَلَم پنجم عَلَم تو است یا علی (عليه السّلام)، و مؤمنین  زیر آن عَلم هستند و تو امام آنها هستی. پس از آن خدای عزّوجل به آن چهار دسته که زیر عَلَم آن چهار نفر هستند می گوید: برگردید به پشت سر خودتان و تحصیل نور و روشنی کنید پس بین آنها و آن نوری که پشت سر آنها است برپا می شود دیواری که از برای آن دیوار دری است که در باطن او رحمت است و آن درب رحمت شیعیان منند و کسانی هستند که مرا دوست داشتند و در یاری من جهاد کردند با دشمنان من و آن روشنی، نور مؤمنین است پس از آن، چهار دسته ي دیگر صدا می زنند و به آنها که شیعیان منند می گویند: آیا در دنیا ما با شما نبودیم شیعیان جواب می دهند بلی، با ما بودید لکن فریب داد شما را نفس های شما و مغرور گردانید شما را آرزوهای شما و گول زد شما را دیو فریبنده و به شک افتادید تا آن كه رسید مرگ شما و امروز از شما قبول نمی شود فداکار و عوضی و جایگاه شما آتش است و آن بد جایگاهی است پس می آیند امّت و شیعه ي من و از حوض محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم ) آب می آشامند و در دست من عصائی می باشد از عُوسج که رد می کنم به آن دشمنان خود را از حوض، مثل رد کردن ساربان شتر غریبه را.
فضیلت سی و یکم: آن كه شنیدم رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  اگر نبود اين كه غُلُو کنندگان از امّت من بگویند درباره ي تو آن چه  را که نصاری گفتند در حق عیسی بن مریم (صلي الله عليه وآله وسلم ) درباره ي تو چیزی می گفتم: که گذر نمی کردی به جماعتی مگر آن كه خاک قدمت را برای استشفاء می گرفتند.
نگارنده گوید: از این حدیث معلوم می شود که مقام و مرتبه حضرت امیر (عليه السّلام) بالاتر از آن است که گفته شده و شنیده است و چون نصاری از عیسی بن مریم (عليه السّلام) کاری دیدند که از عهده بشر خارج بود او را خدا یا پسر خدا گفتند و ندانستند که او نه خداست و نه پسر خداست بلکه بنده ي خدای تعالی و مظهر و نمونه ي صفات خدای تعالی می باشد و به ظهور صفات الهی در وجود او مرده زنده می کرد و کور را بینا می گردانید یعنی برای اتمام حجت خدای متعال به دست حضرت عیسی (عليه السّلام) مرده را زنده می گردانید و کور را شفاء می داد.
خلاصه آن كه فعل از حقتعالی بود و ظهورش به دست حضرت عیسی (عليه السّلام) و مردم از روی نفهمی گمان می کردند که به او به اقتدار و قدرت بشری خود، کار خدائی می کند و شاید مقصود پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) این باشد که همان طوریکه عیسی بن مریم (عليه السّلام) مظهر تام و نماینده تمام صفات حقتعالی است علی (عليه السّلام) هم مظهر و نماینده تمام صفات حق است و اگر بگویم یا ظاهر کنم بر مردم صفات خدائی او را از روی نفهمی به اشتباه می افتد و نسبت خدائی و الوهیت به او می دهند.
ای برادر نوعی من ملاحظه کن با آن كه پیغمبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم ) بیان نفرموده: تمام فضائل علی (عليه السّلام) را و آن قدری هم که فرمود:  دوستان از ترس دشمن و دشمنان از حسد مخفی داشتند با این حال عده اي از مردم علی (عليه السّلام) را خدایش خواندند و اگر پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) تمام فضائل علی (عليه السّلام) را بیان فرموده  بود و دشمنی هم در بین نبود که پنهان نماید آنها را مسلماً اشخاص نفهم او را سجده می کردند.
فضیلت سی و دوّم: آن كه شنیدم رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  به تحقیق که حقتعالی مرا یاری کرد به اين كه دل دشمنان مرا از من ترسانید و از خدا طلب نمودم که یاری نماید تو را همان طوریکه مرا یاری نموده یعنی بیندازد خوف تو را در دل دشمنان تو پس برای تو قرار داد چیزی را که برای من قرار داد.
در خبر است که حضرت امیر (عليه السّلام) فرمود:  مقابل و طرف نشدم در جنگ مگر آن كه از ترس من او خود کمک می داد مرا تا او را کشتم.
فضیلت سی و سوّم: آن كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) دهان مبارک خود را در گوش من گذارد و به من تعلیم فرمود:  آن چه  واقع شده واقع می شود تا روز قیامت و این تفضّلی است که خدای عزّوجل به توسط پیغمبرش (صلي الله عليه وآله وسلم ) به من فرمود  .
فضیلت سی و چهارم: آن كه چون نصاری ادّعا کردند حقّانیت دین خود را و باطل بودن نبوّت پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) را، نازل گردید (فمن حاجَّک فیه من بعد ماجائک مِن العلم تا آخر آیه) و به نص آیه جان من و جان رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) یکی بود در معنی و حقیقت و مقصود از زنها فاطمه( سلام الله علیها )بود و از پسرها حسن (عليه السّلام) و حسین (عليه السّلام) و پس از آن كه نصاری پشیمان شدند و از پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) طلب عفو نمودند پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) آنها را عفو فرمود:  و قسم به آن کسی که تورات را نازل کرد بر موسی (عليه السّلام) و قرآن را بر محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم ) اگر با ما مباهله کرده بودند و ما در حق آنها نفرین کرده بودیم مسخ می شدند و به صورت بوزینه و خوک می گشتند.
نگارنده گوید: شیعه و سنی متفقاً چنین نقل می کنند که پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) به جهت اثبات حقانیت اسلام به امر حقتعالی با جماعت عیسویها بِناء نفرین گذارد که هر کدام بر حق هستیم نفرین ما در حق دیگری قبول شود و آیه رسید که بگو اي پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) به آنها که به جهت دعا کردن می آوریم پسران خود را و پسران شما را و زنان خود را و زنان شما را و جان های خود را و جان های شما را پس تضرع و دعا می کنیم و قرار می دهیم لعنت خدا را بر دروغگو و پیغمبر (صلی الله علیه و آله )به جهت نفرین حاضر شد با امیرالمؤمنین و فاطمه زهراء و امام حسن و امام حسین (سلام الله علیهم) و اینها پنج نفر بودند که در زیر عبا جمع شدند و بناء نفرین گذاشتند برای دروغگو و علماء نصاری چون فهمیدند حقانیت آنها را به تابعین خود گفتند: حاضر نشوید به نفرین و از پیغمبر (صلی الله علیه و آله) طلب عفو نمائید، زيرا که اگر این پنج نفر نفرین کنند احدی از نصاری باقی نمی ماند این بود که حاضر شدند به جزیه دادن و احدی انکار ننموده که همین پنج نفر بودند که در زیر عبا حاضر شدند برای نفرین و به نص آیه مبارکه امیرالمؤمنین (عليه السّلام) به منزله جان پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) بود و از اینجا معلوم می شود که حضرت امیر (عليه السّلام) دارای تمام فضائل و کمالات پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) بوده غیر از جهت پیغمبری والا صحیح نبود که خداوند جل شأنه حضرتش را به منزله جان پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) قرار بده.
فضیلت سی و پنجم: روز جنگ بدر رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرستاد مرا در محل مخصوص و فرمود:  مشتی ریگ برای من بیاور من رفتم و مشتی از آن ریگ ها گرفتم و بوئیدم و استشمام کردم از آنها بوی خوشی مثل بوی مشک و چون آوردم آن ریگ ها را نزد پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) آن بزرگوار آنها را پاشید به صورت کفار و آن ریگ ها چهار دانه اش از فردوس بود و یکی از مشرق و یکی از مغرب و یکی از زیر عرش و با هر یک از آنها صدهزار ملک بود برای کمک ما و این هم کرامت و فضیلتی است که مرحمت نفرمود:  خدای تعالی باحدی نه قبل از من و نه بعد از من.
فضیلت سی و ششم: آن كه شنیدم پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  وای بر قاتل تو او بدتر و شقی تر است از نمرود و از کسی که ناقه صالح پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) را پی کرد و کشت و از کشته شدن تو عرش خداوند رحمان می لرزد و بشارت باد تو را یا علی (عليه السّلام) به اين كه تو در زمره ي صدیقین و شهداء و صالحین می باشی.
فضیلت سی و هفتم: آن كه از بین اصحاب تخصیص داد مرا خدای عزوجل به  علم ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام و این همه از چیزهائی است که خدا و رسولش منت گذاردند بر من و مخصوص من گردانیدند و پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) به من فرمود:  یا علی (عليه السّلام) خدای عزوجل مرا امر فرموده: که نزدیک گردانم تو را به خودم و دور نگردانم تو را از خودم و عالم گردانم تو را و جفا نکنم درباره ي تو و برای من لازم است که اطاعت نمایم امر پروردگار خود را برای تو لازم است که گوش بدهی و فراگیری آن چه  که تعلیم می کنم به تو.
نگارنده گوید: تمام مسلمین از شیعه و سنی معترفند که بین اصحاب پیغمبر کسی نبود که عالم به تمام خصوصیات و اسرار قرآن باشد مگر علی بن ابیطالب (عليه السّلام) و تمام علماء گفته اند و در کتب خود نوشته اند که آن شخص بزرگ عالم بود به ظاهر قرآن و باطن قرآن و محکم قرآن و متشابه قرآن یعنی دانا بود که چه آیه اي ظاهر است در مطلبی و چه آیه اي محتاج به تفسیر و تأویل می باشد و عالم بود به ناسخ و منسوخ قرآن یعنی می دانست حکم چه آیه اي باید تا قیامت باقی باشد و حکم چه آیه در وقت معینی برداشته می شود و عالم بود به علم قرآن و خاص قرآن یعنی می دانست چه آیه اي شامل تمام مردم است و چه آیه مخصوص به بعضی می باشد.
خلاصه چنان چه از بسیاری از اخبار معلوم می شود از برای قرآن هفت باطن است و کسی غیر از امام عالم به اسرار قرآن نیست و ظاهراً دلیلی برای اثبات امامت واضح تر و روشن تر از این نیست که می گوئیم اگر امام نبود که مفسر و مبین قرآن باشد وجود قرآن بی فایده بود، زيرا که نزد اهلش پوشیده نیست که ظاهر قرآن نسبت بسیاری از احکام مجمل است یعنی اگر نبود اخبار آل محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم ) که مفسر و مبین احکام و نکات و اسرار قرآن باشد استفاده کردن از قرآن برای ما مشکل بلکه محال به نظر می آید و به اعتراف دوست و دشمن بعد از پیغمبر (صلی الله علیه و آله) کسی نبود که عالم به جمیع معانی قرآن باشد مگر علی بن ابیطالب (عليه السّلام) و این اقوی دلیل است برای اثبات امامت آن سرور، زيرا که ممکن نیست علم به تمام جهات و نکات اسرار قرآن مگر برای کسی که در کمالات تالی تلو پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) باشد یعنی صاحب نفس ملكوتيّه باشد و آن نیست مگر امام که قولش و کلامش به عینه قول و کلام پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) است و تمام مسلمین متفقند که احدی بعد از پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) دارای این مرتبه و مقام نبود غیر از حضرت امیر (عليه السّلام) و از اینجا معلوم می شود که بایستی در هر زمان قرآن و مفسر قرآن با هم باشند والا حجت بر خلق تمام نمی شود این است که پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) در آن حدیث مشهور می فرماید: من از میان شما می روم و دو چیز بزرگ بین شما می گذارم و آن کتاب خداست یعنی قرآن و عترت من است یعنی امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین (صلوات الله علیهم اجمعین)  و اینها از هم جدا نمی شوند تا در لب حوض کوثر به من رسند.
 نگارنده ؛ گویا این حدیث شاهد بر آن حرفی است که گفتیم که اگر در هر زمانی امام (عليه السّلام) نباشد مفسر و مبیّنی برای قرآن نخواهد بود و وجود قرآن کالعدم بود، زيرا که عالم به تمام اسرار و نکات قرآن امام می باشد و بس.
فضیلت سی و هشتم: آن كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) مرا به جائی فرستاد و دعا کرد دربارۀ من و مطلع گردانید مرا بر اموریکه بعد از حضرتش واقع می شد و از این مطلب بعضی از اصحاب پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) غمگین گشتند و گفتند: اگر قدرت داشت محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم ) پسر عموی خود را پیغمبر قرار می داد و خداوند به واسطه پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) مرا مشرف گردانید و مطلع گردانید بر این کلام.
فضیلت سی و نهم: آن كه شنیدم رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) میفرمود:  دروغ می گوید کسی که گمان می کند که دوست می دارد مرا و دشمن می دارد علی (عليه السّلام) را جمع نمی شود دوستی من و دوستی او مگر در قلب مؤمن . به درستی که خداوند قرار داد دوستان من و تو را یا علی در اوّل صنف سبقت گیرندگان به سوی بهشت و قرار داد دشمنان من و تو را در اوّل زمره گمراهان از امت من و آنها در آتش می باشند.
فضیلت چهلم: آن كه رسول الله در بعض جنگها فرستاد مرا به سوی چاه آبی . و دیدم آب در آن چاه خشکیده است برگشتم و به عرض پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) رسانیدم فرمود:  آیا در آن چاه گل بود عرض کردم بلی فرمود:  قدری از آن گل بیاور چون قدری از آن گل آوردم حضرت رسول من را در آن گل تكلّمی فرمود:  و به امر او گل را انداختم در آن چاه خشکیده پس از آن آب جوشید از زمین به طوریکه برگشت اطراف چاه از آب و بعد از آن كه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را از این قضیه خبردار نمودم فرمود:  یا علی (عليه السّلام) آب ایستاد و از برکت تو بود که آب از زمین جوشید و این فضیلت مختص به من است و احدی از اصحاب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) دارای این فضیلت نبوده غیر از من.
فضیلت چهل و یکم:آن كه شنیدم از رسول الله (صلی الله علیه و آله) که فرمود:  بشارت باد تو را یا علی (عليه السّلام) به اين كه جبرئیل آمد نزد من و گفت: یا محمّد به درستی که خدای تبارک و تعالی نظر کرد به اصحاب تو و یافت پسرعموی تو و شوهر دختر تو را بهترین اصحاب تو پس قرار داد او را وصی تو و رساننده دین تو به مردم.
فضیلت چهل و دوّم: آن كه شنیدم رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  بشارت باد تو را یا علی (عليه السّلام) که در بهشت منزل تو روبروی منزل من است و تو در رفیق اعلی در اعلی علّیین با من هستی گفتم: یا رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) اعلی علیین چیست ؟ فرمود:  قبّه ای است از درّ سفید که از برای او هفتاد هزار لنگه در است و آن منزل من و منزل تو است.
فضیلت چهل و سوّم: آن كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  که خدای عزّوجل ثابت و راسخ گردانید دوستی مرا در قلوب مؤمنین و همچنین راسخ و ثابت گردانید دوستی تو را یا علی در قلوب مؤمنین و ثابت و راسخ گردانید بُغض من و تو را در قلوب منافقین پس دوست نمی دارد تو را مگر مؤمن پرهیزکار و دشمن نمی دارد تو را مگر منافق کافر.
فضیلت چهل و چهارم: آن كه شنیدم رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  از عرب دشمن نمی دارد تو را مگر ولد زنا و از عجم دشمن نمی دارد مگر شقی و بد عاقبت و از زنها دشمن نمی دارد تو را مگر سلیطه اي فاحشه.
فضیلت چهل و پنجم: آن كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) طلب کرد مرا در حالی که مبتلا به چشم درد بودم و قدری از آب دهن خود در چشم من انداخت و گفت: خدایا قرار بده گرمی این چشم را در سردی و خنکی او و قرار بده سردی و خنکی او را در گرمی او و قسم به خدا تا حال دیگر ندیدم چشم درد را.
فضیلت چهل و ششم: آن كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) امر فرمود:  به بستن تمام درهائی که از خانه های اصحاب و عموهای خود باز بود به مسجد پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) و درب خانه مرا به اذن خدای عزّوجل بازگذارد پس نمی باشد برای احدی فضیلت و منقبتی مثل فضیلت و منقبت من.
فضیلت چهل و هفتم: آن كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) به من امر فرمود:  که قروضش را اداء نمایم و به هر کس وعده ي عطائی نموده وفاء کنم، گفتم: یا رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) می دانی که من مالی ندارم که قروض تو را اداء کنم و به وعده های تو وفا نمایم فرمود:  خداوند کمک می نماید تو را این بود که هر وقت اراده نمودم قرضی از قروض او را اداء نمایم یا وعده اي از وعده هائی که به مردم داده بود وفا نمایم خداوند آسان می کرد برای من تا آن كه قرض های او را رد نمودم و به وعده های او عمل نمودم و شمردم هشتاد هزار شد و باقی نماند از آنها مگر اندگی و به امام حسن (عليه السّلام) وصیت کردم که باقی مانده را رد نماید.
فضیلت چهل و هشتم: آن كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) آمد منزل من و سه روز بود که ما طعامی نخورد بودیم فرمود:  یا علی (عليه السّلام) آیا طعامی نزد تو هست؟ گفتم: قسم به آن کسی که گرامی داشت تو را و برگزید تو را به پیغمبری که سه روز است من و زوجه ام و پسرهایم طعامی نخورده ایم پس از آن پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  ای فاطمه (عليها السّلام) داخل اطاق شو و نظر کن آیا چیزی می یابی فاطمه (عليها السّلام) گفت: من الآن از اطاق بیرون آمدم چیزی نبود گفتم: یا رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) من خودم بروم در اطاق فرمود:  بسم الله بگو و داخل شود چون داخل شدم دیدم طبقی از خرمای تازه و ظرفی از نان و آب گوشت موجود است آنها را آوردم نزد پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  آیا دیدی آن کسی که این طعام را آورد؟ گفتم: بلی، اوصاف او را بیان کن گفتم: بین سرخی و سبزی و زردی بود فرمود:  این خط های بال جبرئیل است که زینت گردیده است به دُرّ و یاقوت، پس ما خوردیم از آن آب گوشت تا آن كه سیر شدیم پس دیده نشد مگر جای انگشت و دست ها در آن طعام (یعنی با اين كه همه خوردیم و سیر شدیم کم نشد از آن) و خدای تعالی جل شأنه این فضیلت را مختص به من گردانید.
فضیلت چهل و نهم: بدرستی که خدای تبارک و تعالی تخصیص داد پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) را به بوت و تخصیص داد مرا پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) به وصایت و کسی که دوست دارد مرا سعید است و محشور می گردد در زمره ي انبیاء.
فضیلت پنجاهم: چون بر پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) سوره برائت  نازل حضرت رسول (صلي الله عليه وآله وسلم ) به توسط ابوبکر فرستاد او را برای اهل مکه و چون ابابکر آن سوره را برد که برای اهل مکه قرائت کند جبرئیل آمد گفت: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله ) یا خودت این کار را بکن یا مردی از تو پس از آن پیغمبر ( صلی الله علیه و آله) مرا سوار نمود بر شتر خودش که غضباء نام داشت و من رفتم تا رسیدم به ابابکر در منزل ذی الحلیفه و آن سوره برائت را از او گرفتم و خدای عزوجل تخصیص داد مرا به این فضیلت.
فضیلت پنجاه و یکم : آن كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) روز غدیر مرا در مقابل تمام مردم بلند کرد و فرمود:  کسی که من صاحب اختیار او هستم علی (عليه السّلام) صاحب اختیار اوست و دور باشند از رحمت حقتعالی طایفه ستم کاران.
فضیلت پنجاه و دوّم: آن كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  یا علی (عليه السّلام) آیا می خواهی تعلیم تو نمایم کلماتی که جبرئیل (عليه السّلام) تعلیم من نموده گفتم: بلی . فرمود:  بگو: یا رازق السُفلین و یا راحم المساکین و یا اسمع السّامعین و یا ابصر الناظرین و یا ارحم الرّاحمین اِرحمنی و ارزقنی.
فضیلت پنجاه و سوّم: به درستی که خداوند تبارک و تعالی دنیا را فانی نمی کند تا اين كه قائم ما آل محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم ) ظاهر گردد و دشمنان ما را می کشد و جزیه نمی گیرد و صلیب و بتها را می شکند و جهاد را به پای دارد و حق ما را از مال مردم بگیرد و بالسویه قسمت کند و بین رعایا عدالت نماید.
فضیلت پنجاه و چهارم: آن كه شنیدم رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  زود باشد که لعنت کنند تو را یا علی (عليه السّلام) بنی امیه و ملائکه به هر لعنتی برمی گردانند بر آنها هزار لعنت . و چون امام قائم (عليه السّلام) ظاهر شد آنها را چهل سال لعنت می کند.
فضیلت پنجاه و پنجم: آن كه شنیدم رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  زود باشد که جماعتی از امّت من درباره تو به امتحان و ابتلاء بیفتند و بگویند رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) بعد از فوت خودش چیزی نگذاشت، پس در چه چیز، علی (عليه السّلام) وصی او باشد آیا نیست کتاب پروردگار من بهترین چیزها بعد از خدای عزّوجّل و بعد از آن پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:  به حق آن کسی که مبعوث گردانید مرا به حق  و راستی، اگر تو به خوبی و درستی جمع نکرده بودی قرآن را هیچ وقت قرآن جمع نشده بود پس خدای تعالی بین اصحاب، مرا تخصیص داد به این فضیلت و منقبت.
فضیلت پنجاه و ششم: آن كه خدای تبارک و تعالی تخصیص داد مرا به چيزي كه به او تخصیص داد اوّلیاء و اهل طاعتش را و قرار داد مرا وارث محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم ) و هر کس محزون کند وارث را محزون کرده است مُورثرا،  که پیغمبر باشد و کسی که مسرور گرداند وارث را مسرور کرده است پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) را و حضرت امیر (عليه السّلام) به انگشت مبارک اشاره فرمود:  به  سوی مدینه .
 و چون این فقره از حدیث قدری اجمال دارد چند احتمال دیگری در وی می رود که ممکن است که معنی دیگری از او اراده شده باشد لکن به جهت اقتصار اکتفا کردیم به همین یک معنی.
فضیلت پنجاه و هفتم: آن كه در بعض از جنگها آب مفقود و تمام شده بود پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) به من فرمود:  یا علی برو نزد این سنگ و بگو من رسولِ رسول خدا هستم برای من جاری گردان آب را، و قسم به خدائی که گرامی گردانید پیغمبر را به نبوّت وقتی که این خبر را به آن سنگ رسانیدم ظاهر گردانید در آن سنگ چیزی مثل پستان گاو و از هر پستانی از آن پستان ها آب جاری گردید و چون آب را دیدم به سرعت آمدم نزد پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) و او را خبردار نمودم فرمود:  یا علی برو و از آن آب بگیر و لشگر آمدند و از آب آن آشامیدند و مشکها و ظرفهای خود را پر نمودند و حیوانات خود را سیراب کردند و وضو گرفتند و خدای تبارک و تعالی این کرامت را مختص من گردانید و بین اصحاب پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) همچو کرامتی ظاهر نشده.
فضیلت پنجاه و هشتم: آن كه در بعض جنگها آب تمام شده بود رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  یا علی بیاور یک ظرف آب خوری چون آوردم دست راست مبارکش را با دست من داخل آن ظرف فرمود:  پس از آن امر کرد که بجوشد آب پس به کلام پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) آب از میان انگشتان ما جوشید و بیرون آمد.
فضیلت پنجاه و نهم: آن كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) مرا فرستاد به سوی قلعه ي خیبر و چون رسیدم به قلعه ي خیبر، دیدم درب خیبر بسته است به شدت درب را حرکت دادم و کندم او را و به قدر چهل قدم دور انداختم و داخل شدم در قلعه خیبر پس مرحب به جنگ من آمد و حمله کرد بر من و من بر وی حمله نمودم و زمین را از خون وی سیراب نمودم و قبل از من پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) دو نفر را برای فتح قلعه خیبر فرستاده بود و آنها چون نتوانستند عبوس کرده و روی در هم کشیدند برگشتند.
فضیلت شصتم: آن كه من کشتم عمرو بن عبدود را و حال آن كه مقابل هزار مرد شمرده می شد یعنی شجاعت و تدبیر او به قدر هزار مرد بود.
فضیلت شصت و یکم: آن كه شنیدم رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  یا علی مثال تو در امّت من مثال سوره ي (قل هوالله احد) است در قرآن، پس کسی که دوست بدارد تو را به قلبش مثل آن است که قرائت کرده است یک ثلث قرآن را و کسی که دوست بدارد تو را به قلبش و یاری کند تو را بزبانش مثل کسی است که دو ثلث قرآن را قرائت کرده باشد و کسی که دوست بدارد به قلبش تو را و یاری کند تو را به دست و زبانش مثل کسی است که تمام قرآن را قرائت کرده باشد.
فضیلت شصت و دوّم: آن كه با رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) بودم در تمام سواری ها و جنگ ها و عًلَم به دست من بود.
فضیلت شصت و سوّم: آن كه هرگز از جنگ فرار نکردم و در جنگ با احدی طرف نشدم مگر آن كه زمین را از خون وی آب دادم.
فضیلت شصت و چهارم: آن كه وقتی مرغ بریان کرده اي از بهشت آوردند نزد پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) حضرت از خدا طلب نمود که داخل شود بر او کسی که دوست دارترین خلق باشد نزد حقتعالی و به توفیق خدای تعالی من داخل شدم بر او و از آن مرغ بریان کرده خوردم.
فضیلت شصت و پنجم: آن كه من در مسجد نماز می خواندم فقیر سائلی آمد و سؤال کرد و من در حال رکوع انگشتری که در انگشت داشتم به او داد پس از آن خدای تعالی نازل فرمود:  درباره ي من آیه ي (اِنَّما ولیّکم الله و رسوله والذین آمنو الذین یقیمون الصلوۀ و یؤتون الزکوۀ و هم راکعون) را.
نگارنده گوید: این آیه ي شریفه اصل و دلیل بزرگی است از برای اثبات امامت امیرالمؤمنین (عليه السّلام)، زيرا که به اتفاق شیعه و سنی وقتی که حضرت امیر (عليه السّلام) در حال رکوع انگشتر خود را به سائل انفاق فرمود:  این آیه ي مبارکه در شأن او نازل گردیده و مفاد آیه مبارکه این است که خدای متعال خطاب به مؤمنین می فرماید که این است و جز این نیست که صاحب اختیار شما خداست و پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) او و کسانی که ایمان آوردند و در حال رکوع انفاق نمودند و خدای تبارک و تعالی در این آیه مبارکه مقارن فرموده: ولایت و صاحب اختیاری حضرت امیر (عليه السّلام) را با خودش و پیغمبر اکرمش (صلي الله عليه وآله وسلم ).
فضیلت شصت و ششم: آن كه خدای تعالی دو مرتبه خورشید را برای من برگردانید و برای احدی از امت محمّد (صلی الله علیه و آله) غیر از من خورشید را برنگردانید.
فضیلت شصت و هفتم: آن كه پیغمبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) امر فرمود:  به مؤمنین که بخوانند مرا به امیرالمؤمنین (عليه السّلام) در ایام حیات او و بعد از موت او و این هم از مختصات من گردید، زيرا که این لقب را به احدی غیر از من نداد.
فضیلت شصت و هشتم: آن كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  یا علی (عليه السّلام) روز قیامت از باطن عرش منادی نداء می کند کجا است سرور و آقای تمام انبیاء، پس می ایستم من، باز نداء می کند کجا است سرور و آقای تمام اوصیاء پس می ایستی تو، و می آید رضوان با کلیدهای بهشت و می آید مالک جهنم با کلیدهای جهنم و می گوید خدای تعالی به ما امر فرموده: کلیدهای بهشت و جهنم را به تو دهیم و ما امر می کنیم به تو که آنها را بدهی به علی بن ابیطالب (عليه السّلام) و می باشی تو یا علی قسمت کننده بهشت و جهنم.
فضیلت شصت و نهم: آن كه شنیدم رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود:  اگر تو نبودی شناخته و تمیز داده نمی شدند مؤمنین از منافقین.
فضیلت هفتادم: آن كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) خود خوابید و خوابانید مرا و دخترش فاطمه (عليه السّلام) را و دو پسرم حسن و حسین (صلوات الله علیهما) را و انداخت روی ما یک عبای قطوانیه و خدای تعالی در شأن ما نازل گردانید این آیه را (انّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا) یعنی این است و جز این نیست که خدای اراده کرده است که ببرد از شما اهل بیت رجس و پلیدی را و بسیار پاکیزه گرداند شما را و جبرئیل گفت: من هم از شما هستم و گردید ششمی ماها.


. از کوزه برون همان تراود که در او است
<قبل