کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
المسد: آيات 1 تا 5 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 335
سورة اللهب‏

مكية و هى خمس آيات سوره (تبّت) اين سوره مكى است در مكه فرود آمده پنج آيه و بيست كلمه و هفتاد و نه حرف است از ابو امامه از ابى كعب چنين روايت ميكنند كه رسول اللَّه (ص) فرموده هر كس اين سوره را بخواند اميدوارم در قيامت خدا او را با ابو لهب جمع نكند (ابو الفتوح رازى) و از امام صادق عليه السّلام روايت ميكنند وقتى سوره تبت را بخوانيد بابى لهب لعن كنيد زيرا از كسانى بود كه محمد (ص) تكذيب مينمود و نيز (ما جاء به النبى) را انكار مينمود تفسير اين سوره خداى تعالى در اين سوره برسول خود وعده فتح و فيروزى ميدهد و اينكه شر ابو لهب را از او دفع ميكند (طبرسى)

 [سوره المسد (111): آيات 1 تا 5]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ (1) ما أَغْنى‏ عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ (2) سَيَصْلى‏ ناراً ذاتَ لَهَبٍ (3) وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ (4)

فِي جِيدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ (5)

 (ترجمه)

بنام ايزد هستى بخش صاحب رحمت عام و خاص‏

بريده باد دو دست ابى لهب و قطع گرديد،

بينياز نميكند او را مالش و نه آنچه را كه كسب و عمل نموده،

بزودى درآيد در آتشى كه شراره آن زبانه ميكشد،

و زن او (جميله دختر ابو سفيان) بردارنده هيزم (جهنم است)

و در گردن او ريسمانى است از ليف خرما

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 336

 (توضيح آيات)

تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ تب در لغت بمعنى خسران و استمرار در هلاكت آمده مثل وَ ما زادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ و مثل قوله تعالى وَ ما كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِي تَبابٍ يعنى كيد سبب هلاكت او گرديد مفسرين در شأن نزول آيه گويند وقتى آيه وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ فرود آمد پيمبر اكرم (ص) كسى فرستاد و فرزندان عبد المطلب را دعوت نمود و بر منبر رفت و گفت (يا صباحاه) و عرب اين كلمه را در جايى ميگويد كه امر مهمى پيش آيد و استغاثه و يارى بخواهد مردم بشتاب دور او جمع شدند گفتند چه پيش آمده فرمود اى پسران عبد المطّلب اى پسران عبد مناف اى پسران هاشم اگر من گويم در زير اين كوه لشگرى فرود آمده و شما را غارت خواهد كرد باور داريد گفتند آرى آن گاه گفت من شما را تهديد ميكنم و ميترسانم بعذاب سخت كه آن عذاب دوزخ است ابو لهب گفت (تبا لك لهذا دعوتنى سائر اليوم) تمام روز ما را براى اين كار حاضر نمودى اين بود كه خداوند دشنام وى را بخودش برگردانيد و فرمود تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ تباه باد دو دست ابى لهب بروايت ديگر حضرت در كوه صفا بالا رفت و چنين فرمود و نسبت بدو دست براى اين است كه انسان غالب اعمال خود را بدست انجام ميدهد و نظير آن قول حق تعالى است بِما قَدَّمَتْ يَداكَ و بروايت ديگر نزديكان خود را ضيافت نمود و بآنان تبليغ رسالت نمود و فرمود بگوئيد (لا اله الّا اللَّه) آن وقت ابو لهب چنين گفت.

ابو لهب پسر عبد المطّلب بود و نام او عبد العزى و گويند وى را ابو لهب ناميده اند براى آنكه صورتش مانند درفش آتش بود.

گويند در قرائت عبد اللَّه مسعود و ابى چنين است تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ تبّ اول نفرين باشد تبّ دوم خبر و از عبد اللَّه عباس است كه وقتى حق تعالى قلم را
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 337

 آفريد بوى وحى نمود كه كائنات را بنويس پس از جمله چيزى كه نوشته اين بود تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ يعنى دستهاى ابى لهب خاسر و خائب خواهد بود.

 (تفسير ابو الفتوح رازى) ما أَغْنى‏ عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ بى نياز نكند او را مالش و نه آنچه كسب نموده (ما) در ما اغنى شايد نافيه باشد و شايد استفهاميه اگر نافيه باشد يعنى بى نياز نكند او را از عذاب نه مالى كه اندوخته و نه آنچه از متاع دنيا كسب نموده و اگر استفهاميه باشد چنين ميشود چه چيز از مال و آنچه از راه كسب بدست آورده وى را بى نياز ميگرداند از عبد اللَّه مسعود نقل ميكنند كه گفته چون حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ابو لهب را دعوت باسلام نمود و وى را تهديد بعذاب كرد گفت اگر چنين باشد من خود را بمال از عذاب ميخرم اين آيه فرود آمد كه مال او را از عذاب نجات نميدهد اشاره به اينكه مال داشتن و نيز باقى جهات دنيوى از جاه و مقام و اولاد اينها متاع دنيا است و در بازار دنيا ارزش دارد و رفع احتياجات دنيوى را ميكند اما در بازار قيامت فقط ايمان كامل و عمل صالح ارزش دارد و اسباب نجات آدمى است اگر مال رفع عذاب ميكرد ثروت‏مندان عالم مثل قارون با مال خود بزمين فرو نميرفت و فرعون با آن سلطنت كذايى بآب غرق نميگشت و همچنين تمام سلاطين دنيا بمال و مقام خود را از مرگ و مرض نجات ميدادند سَيَصْلى‏ ناراً ذاتَ لَهَبٍ (سين) در اول فعل مضارع مخصوص براى آينده مى‏آورند يعنى بزودى در آيد در آتشى كه شراره آن زبانه ميكشد يعنى اعمال او مهيا و آماده ميكند براى او چنين آتشى را                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 338

 وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ نام زن ابو لهب ام جميله دختر حرب بن اميّه بود خواهر ابو سفيان و با رسول اللَّه دشمنى و ضديت بسيار مينمود و حمالة الحطب كنايه از نميمه و سخن چينى او است كه فساد بين مردم مينموده و در تفسير حمالة الحطب بين مفسرين گفتارى است (1) با آنكه متموّل و ثروت‏مند بود از خساست و ملعنتى كه داشت شب ميرفت هيزم و خاشاك جمع مينمود براى منزلش يا از راه دشمنى كه با پيمبر اكرم داشت در راه عبور آن حضرت ميريخت كه پاى مباركش زخم گردد (2) حمالة الحطب كنايه از اوصاف ذميمه او است كه آن ملعونه نمّام و سخن چين و فساد بين مردم بسيار ميكرد اين بود كه باين لقب حمالة الحطب موصوف گرديد چنانچه در عرف آدم سخن چين را گويند آتش ميگيراند قوله تعالى كه در وصف كفار فرموده‏كانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً

 (3) چون او حضرت رسول را فقير و گدا توصيف ميكرد در مقابل گفتار او خداوند او را موصوف باين لقب گردانيد كنايه از پستى طبيعت او (قتاده) (4) مقصود از حمل حطب آن گناهان بسيارى است كه بر دوش خود ميكشيد چنانچه تشبيه نموده آدم گنه كار را بكسى كه بارى بر پشت گرفته قوله تعالى يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى‏ ظُهُورِهِمْ (تفسير كبير) فِي جِيدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ اشاره بپستى و دنائت طبع وى است كه در كشيدن بار هيزم ريسمانى از ليف خرما بگردن خود مى‏انداخت مفسرين گويند چون چنين ميكرد بالاخره همان ريسمان وقتى بگردن او افتاد و او را بدرك واصل نمود

                        

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 339

سورة الاخلاص‏

مكية و هى اربع آيات سوره اخلاص مكى است و بقول ديگر مدنى است و اين سوره بسوره توحيد ناميده شده زيرا كه در آن غير توحيد چيزى گفته نشده اين است كه بكلمه اخلاص ناميده شده و از بعضى نقل شده كه اين سوره را كلمه اخلاص گفته‏اند براى آن كه هر كس اقرار بآن نمايد با اعتقاد مؤمن خالص ميگردد و بقول ديگر كسى كه از روى تعظيم اين سوره را بخواند خدا او را از آتش خلاص ميگرداند و بسوره صمد و سوره فاتحه نيز ناميده شده و بعضى آن را سوره ربّ ناميده‏اند و در حديث است كه هر چيزى را نسبتى است و نسبت ربّ سوره اخلاص است در حديث ابى كسى كه سوره اخلاص را قرائت كند گويا يك ثلث قرآن را قرائت نموده و بعدد هر كسى كه بخدا و ملائكه و كتب آسمانى و بانبياء و روز قيامت ايمان آورده ده حسنه باو ميدهند و ابى دردا از رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم چنين حديث ميكند كه فرموده آيا كسى از شما هست كه در شب يك ثلث قرآن را بخواند گفتند ما طاقت نداريم گفت قل هو اللَّه احد را بخوانيد و از انس و او از نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم حديث ميكند كسى كه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را يك مرتبه بخواند بركت ميدهد باو و كسى كه دو مرتبه بخواند بخودش و اهلش بركت ميدهد و كسى كه سه مرتبه بخواند براى خودش و اهلش و همسايگانش بركت است و اگر دوازده مرتبه بخواند براى وى در بهشت قصرى بنا ميكنند و كسى كه يك مرتبه قرائت كند كفاره بيست و پنج سال گناه او ميگردد غير از قتل و غصب مال و اگر چهل مرتبه بخواند گناه چهل ساله او بخشيده شود و كسى كه هزار مرتبه بخواند نميرد مگر آنكه جاى خود را در بهشت ببيند و سهل بن سعد ساعدى گفته مردى آمد نزد نبى اكرم و از فقر و ضيق معاش شكايت نمود رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم باو گفت وقتى بخانه خود وارد ميگردى اگر كسى                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 340

 در آنجا هست سلام كن و اگر كسى در آنجا نيست سلام كن و يك مرتبه سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را بخوان و آن مرد چنين كرد و روزى وى چنان وسيع گرديد كه بهمسايگان نيز بخشش مينمود و از ابا عبد اللَّه است كه وقتى سعد بن معاذ مرد و حضرت رسول بر جنازه وى نماز كرد فرمود هفتاد هزار ملك حاضر بودند و جبرئيل بر او سلام ميفرستاد پرسيدم چه صفتى در او بود گفت ايستاده و نشسته و در راه در همه حال سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ ميخواند و نيز از ابا عبد اللَّه است كه كسى كه يك روز بر وى بگذرد و پنج نماز خوانده باشد و قل هو اللَّه احد نخواند باو گويند اى بنده خدا تو از نمازگذاران نيستى.

و اسحق عمّار از ابا عبد اللَّه روايت ميكند كسى كه يك جمعه بر او بگذرد و قل هو اللَّه احد نخوانده باشد و بميرد مرده است بر دين ابى لهب هارون بن خارجه از آن حضرت نيز روايت ميكند كسى كه باو مرض يا شدتى رسد و در مرض و شدتش (قل هو اللَّه احد) نخوانده و بميرد چنين كسى از اهل آتش است و نيز ابو بكر حضرمى از آن حضرت روايت ميكند كسى كه ايمان دارد بخدا و روز قيامت بايد عقب نماز فريضه (قل هو اللَّه احد) بخواند زيرا كسى كه چنين كند جمع ميگردد بر او خير دنيا و آخرت و خودش و پدر و مادرش و اولادش را خدا ميآمرزد عبد اللَّه حجر گفته شنيدم أمير المؤمنين عليه السّلام ميگفت كسى كه عقب نماز فجر يازده مرتبه (قل هو اللَّه احد) بخواند در آن روز گناهى مرتكب نميگردد و دماغ شيطان بخاك ماليده ميشود.

ابراهيم مهزم نقل ميكند از كسى كه شنيده بود از ابا الحسن كه ميگفت كسى كه خواهد نزد هر ظالم جابرى رود و قل هو اللَّه احد بخواند در پيش رو و پشت سر و طرف راست و طرف چپ خود شرّ آن ظالم از وى رفع ميگردد و در عوض خير باو ميرسد.

عيسى بن عبد اللَّه و او از پدرش از جدّش از على عليه السّلام چنين روايت ميكنند

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 341
كه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرموده كسى كه در خوابگاه خود اين سوره را صد مرتبه بخواند گناهان پنجاه ساله وى را خدا بيامرزد. (طبرسى)