کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
الهمزة: آيات 1 تا 9 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 275
سورة الهمزة

مكية و هى تسع آيات سوره الهمزه مكّى است در مكّه فرود آمده و نه آيه و سى و سه كلمه و صد و سى حرف است.

و از ابىّ كعب نقل ميكنند كه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرموده هر كس سوره وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ را بخواند خداوند بعدد هر كس كه برسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و اصحابش استهزاء نموده ده حسنه بنويسد.

و از امام صادق عليه السّلام روايت ميكنند كه هر كس در نماز فريضه سوره همزه را بخواند فقر از آن رفع ميگردد و روزى وى وسيع ميگردد و در مصباح كفعمى است اگر اين سوره بر جسم درد خوانده شود شفا يابد.

 [سوره الهمزة (104): آيات 1 تا 9]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ (1) الَّذِي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ (2) يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ (3) كَلاَّ لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ (4)

وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ (5) نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ (6) الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ (7) إِنَّها عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ (8) فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ (9)

 (ترجمه)

بنام ايزد هستى بخش صاحب رحمت عام و خاص‏

واى بر هر عيب جوى هرزه زبان غيبت كننده،

آن كسى كه مال جمع آورى نموده و بشماره آن مشغول گرديده،

گمان ميكند بمال هميشه دوام مييابد،

چنين نيست كه گمان كرده البتّه ميافتد در آتش جهنم،

تو چه دانى حطمه چيست،

آتشى است كه از روى غضب الهى برافروخته شده،

و آن آتشى است كه بقلب سرايت مينمايد،

آتشى است سر پوشيده كه بر آنان احاطه نموده‏

مانند ستونهاى بلند شراره كشيده.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 276

 (توضيح آيات)

وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ (همزه) در لغت كسى را گويند كه بسيار طعنه ميزند و عيب جويى ميكند بچيزى كه عيب نيست و اصل همزه از شكستن آمده كه عيب كننده عيب جويى ميكند از كسى كه بخواهد وى را شكست دهد.

 (لمزه) نيز بمعنى عيب جويى نمودن است كه (همزه و لمزه) در اصل هر دو بمعنى عيب جويى نمودن است و چنانچه گفته‏اند فرقش اين است كه (همزه) عيب جويى در غياب است كه داخل در اقسام غيبت ميشود و (لمزه) عيب جويى در پيش رو است.

در لغت براى ويل دو معنى گفته شده يكى ويل در عربى بمعنى واى در فارسى است ديگر چاهى است در طبقه زيرين جهنّم كه اسم آن ويل است و در اخبار رسيده هر جا در قرآن تهديد بويل شود مقصود همان چاه است.

و در اينكه مقصود از (همزه و لمزه در آيه چيست از مفسّرين راجع بآن توجيهاتى نقلشده:

1- وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ تهديد و انذار بهر كسى است كه غيبت ميكند و بسيار نميمه و سخن چينى ميكند و فساد مينمايد بين دوستان (ابن عبّاس) 2- (همزه) غيبت كننده‏گانند (لمزه) طعنه زنندگانند.

3- (همزه) كسى است كه در پيش رو طعنه ميزند و عيب جويى ميكند و پشت سر غيبت ميكند.

4- (همزه) كسى را گويند كه مردم را بدست ميزند و اذيّت ميكند و نيز بزبان زخم زبان ميزند و بچشم اشاره ميكند و استهزاء مينمايد (مجمع البيان) خلاصه اين آيه در مقام تهديد و انذار است كه واى يا ويل براى كسى است كه بزبان يا بچشم و ابرو اشاره يا غير آن در پيش رو يا پشت سر در مقام مذمّت و توهين
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 277

 مسلمانى برآيد يا وى را سرزنش و اذيت نمايد.

و آيات و اخبار در مذمت چنين اشخاصى بسيار است در سوره حجرات آيه 11 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ «1» و نيز راجع بغيبت مسلمان و گناه آن آيات و اخبار بسيار رسيده حتى غيبت مسلمان را در گناه و خطا شبيه بخوردن ميته برادر مسلمان معرفى نموده چنانچه در سوره حجرات آيه 12 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ «2» و نيز اخبار و احاديث در گناه غيبت و سخريه نمودن مسلمان و طعن زدن و غير آن بقدرى رسيده كه چنين اعمالى را در تعداد گناهان كبيره بلكه بالاترين آنها بشمار ميرود چنانچه در كتاب بحار از جابر و ابى سعيد خدرى از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم چنين نقل ميكنند كه فرمود

 (الغيبة اشد من الزنا)

و در جهت اشديتش فرمود مردى زنا ميكند و توبه ميكند و خدا توبه او را قبول ميكند لكن كسى كه غيبت ميكند توبه او قبول نميشود مگر وقتى كه آن كس كه غيبت او شده ببخشد

__________________________________________________

 (1) خطاب بمؤمنين نموده‏اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد نبايد گروهى گروه ديگر را مسخره نمايند بسا آنها بهتر باشند (از آن كسانى كه مسخره ميكنند) و نيز نبايد زنها زنهاى ديگر را مسخره نمايند شايد آنها بهتر باشند (از آنهايى كه مسخره ميكنند) و عيب خود را فاش نكنيد و مردم را بقلب بد نخوانيد بد نامى است فسق بعد از ايمان و كسى كه توبه نكند آنها ستم كارانند

 (2) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد اجتناب كنيد از بسيارى گمانها محققا بعضى گمانها گناه است و تجسس نكنيد بعضى از بعض ديگر و غيبت نكنيد آيا دوست ميدارد كسى از شما كه بخورد گوشت برادر مرده خود را پس كراهت دارد آن را و اى مؤمنين بترسيد از خدا محققا خداوند بسيار پذيرنده توبه و بسيار مهربانست [.....]

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 278

و نيز در كافى از ابى عبد اللَّه عليه السّلام روايت ميكند كه فرموده كسى كه در مؤمن چيزى (از عيوب وى) بگويد كه خودش بدو چشم خود ديده و بدو گوش خود شنيده او داخل كسانى ميگردد كه قرآن در باره او ميگويد إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «1» الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ آن كسى كه مال را جمع نمود و آن را شماره نمود اشاره به اينكه مال را نگاه داشت و حقوق الهى را ادا ننمود يا از راه حرام جمع آورى نموده و ذخيره كرد.

بعض مفسّرين گفته‏اند اين آيات در مذمّت وليد بن مغيره فرود آمده كه متّصف باين اوصاف بوده جلو روى حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بزبان طعنه ميزد و استهزا مينمود و در پشت سر غيبت مينمود و نيز مال بسيار جمع نموده و بآن علاقه مفرط داشت و ذخيره نموده و شماره مينمود.

ديگرى گفته در مذمّت اخنس بن شريق ثقفى فرود آمده كه بمسلمانان طعنه ميزد و غيبت مينمود و مال زيادى جمع آورى نموده بود.

لكن بر فرض اينكه آيه در مورد خاصّى وارد شده باشد نظر به اينكه آيه عام است و مورد مخصّص نميشود باضافه از لفظ كلّ كه در آيه كريمه وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ دارد معلوم ميشود حكم عام است و (ويل) در آيه شامل ميگردد هر كسى را كه متّصف بچنين صفات نكوهيده‏اى باشد در اين مبارك سوره اشاره بدو صفت از صفات رذيله و اعمال ناپسنديده مى- نمايد يكى سخريه و استهزاء نمودن مسلمانى بهر نوعى و هر طورى كه باشد خواه در پيش رو يا پشت سر و غرض شكستن و عيب جويى وى باشد كه (همزه و لمزه) شامل ميگردد تمام اقسامش را از نميمه و سخن چينى و غيبت و اشاره بچشم و ابرو

__________________________________________________

 (1) محققا كسانى كه دوست ميدارند عمل فاحشه و منكرى را از مؤمنين فاش نمايند (و آنها را بين مردم مفتضح و رسوا گردانند) براى آنان است عذاب دردناك‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 279

و غير اينها.

و ديگر جمع نمودن و گرد آوردن مال از هر راهى كه باشد و محبّت مفرط بمال و از محبّت دنيا ناشى ميشود غفلت بدرجه‏اى كه آدمى گمان ميكند مال و ثروت وى هميشه باقى و جاويدانست و بكلّى مردن و فنا را از نظر انداخته و فراموش ميكند و هيچ متوجّه بآن نيست اين است كه فرموده:

يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ نظر بطول امل و آرزو و آمال دور و دراز انسان دارد كه با آنكه براى هر كسى مرگ معلوم و يقينى است لكن محبّت و حرص چنان آدم حريص دنيا دوست را غافل نموده كه گويا گمان ميكند مال و ثروت و جهات دنيوى و حظوظات مادى طبيعى براى وى پايدار است و مرگ و فنا در پى آن نيست.

كَلَّا لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ روى قاعده عربيّت بعد از لام (لينبذنّ) قسم محذوف است و اينكه جمله را با نون تأكيد ثقيله و قسم آورد. براى تأكيد است كه قسم بخدا هر آينه البتّه چنين كسى كه متّصف باين اوصاف رذيله و اين اعمال ناپسند گرديده در اندازند وى را در دركه‏اى از جهنم (حطمه) مأخوذ از حطم و بمعنى شكستن است يعنى چنين كسانى داخل در آتش شكسته كننده ميگردند وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ اشاره بسختى و عظمت حطمه دارد كه از روى استعجاب خطاب بپيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم خود فرموده كه تو چه دانى حطمه چيست بعد در مقام بيان حطمه برآمده نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ، الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ حطمه آتشى است كه از غضب خدا ناشى گشته و شدّت و قوّت آن آتش
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 280

 طورى است كه علاوه بر اينكه بدن را ميسوزاند بقلب نيز سرايت مينمايد در مقام معرفى (حطمه) برآمده و دو صفت از اوصاف (حطمه) را در آيه بيان ميفرمايد كه دلالت بر عظمت و شدّت آن دارد يكى آتش را نسبت بخودش ميدهد نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ آتش خدايى است كه از روى شدت غضب الهى شعله‏ور گرديده عذابهاى دنيا از مصيبات و بلاها و آفات هر چه بر انسان وارد گردد غالبا از روى غضب و انتقام نيست بلكه از روى حكمت و مصلحت نظام شخصى يا نظام كلّى عالم ناشى گرديده امّا عذاب آخرت چنين نيست بلكه از روى غضب است كه ناشى از مخالفت و عصيان سرزده و بروز و ظهور نموده اين است كه نسبت آتش را بخودش ميدهد و ديگر آتش حطمه طورى نفوذ دارد كه بقلب نيز سرايت مينمايد آرى قلبى كه لطيفه الهى و ظهور فيض رحمانى و جلوه ربّانى است و از عالم روحانيين در اين ظلمت‏كده طبيعت فرود آمده و بايستى منبع معارف و مشكات علوم و عرش رحمان و محل هبوط الهام و تردد ملائكه مقربين گردد و با دو بال علم و عمل در عالم (ما فوق الطبيعه) با ابناء جنس خود در پرواز آيد و على الدوام از نفحات رحمانى فيض گيرد اگر بعكس آن لطيفه ربانى منبع فساد و جايگاه بهائم و سباع و غولان قواى شهوانى و غضبانى و شياطين قرار گرفت و خار و خاشاك آرزو و آمال طبيعى دنيوى سرتاسر قلب را پر نمود ديگر چنين قلبى غير از كوره حدادى لايق جاى ديگرى نخواهد بود.

و شايد سر اينكه آتش (حطمه) بقلب سرايت مينمايد اين باشد كه چون عالم قيامت عالم جمع و عالم حقيقت و عالمى است كه باطنها ظاهر ميگردد و اضداد و متفرقات با هم جمع ميگردند و معلوم است كه حقيقت انسان روح و قلب و نفس ناطقه او است كه در قيامت روح و بدن چنان متحد ميگردند كه گويا يك حقيقت واحده بشمار ميروند اين است كه حظوظات جسمانى و نيز عذاب‏هاى آن بعينه حظوظات و عذاب روحانى است و بعكس همچنين است كه انسان بحقيقت روحانى و جسمانيش هم مدرك عذابهاى جسمانى و روحانى است اگر از اشقيا باشد و هم مدرك لذائذ روحانى‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 281
و جسمانى است اگر از سعداء باشد.

إِنَّها عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ (مؤصده) مأخوذ از بسته شدن در است يعنى چنان آتش باطراف آنان احاطه نموده كه راه خروج از آتش بر آنان بسته گردانيده و بحبس ابدى گرفتار گرديده‏اند در حالى كه بچوب و زنجير بسته شده‏اند چنانچه دزدان و سرقت كاران را مى‏بندند.

چنانچه معلوم است كيفر و مجازات عمل روى دو چيز استوار ميگردد يكى آن صفات و ملكاتى كه باعث عمل نكوهيده ميگردد مثل كبر حسد و باقى صفات زشت.

و ديگر روى آثار بدى است كه متفرع بر عمل ميگردد و چون در اول سوره اشاره بدو عملى دارد كه هم ناشى از اوصاف رذيله ميشود و هم منشأ آثار بدى است كه متفرع بر عمل ميگردد زيرا چنانچه گفته شد (همزه و لمزه) شامل ميگردد تمام انواع و اقسام توهينى كه ممكن است بمؤمنين يا بمسلمانى وارد گردد از قبيل استهزا و سخريه و بد حرفى خواه در پيش رو و خواه پشت سر، سخن چينى، نمامه‏گى، هر عملى كه سبب توهين وى گردد و غرض شكستن او باشد و چنين عملى اضافه بر اينكه كاشف از خبث سريره و اوصاف نكوهيده‏ايست كه در عامل آن پديدار است باعث نفاق و ضديّت بين مؤمنين ميگردد و آن اتحاد و يگانگى كه غرض شارع اسلام بوده تبديل بافتراق و تشتت جامعه ميگردد و نيز چون مؤمن با تقوى ارتباط بخدا دارد دشمنى با او دشمنى با خداست توهين او توهين بخداست و نيز جمع مال زيادتر از قدر حاجت هم كاشف از آن حرصى است كه از محبت دنيا توليد گرديده و هم براى جامعه و تمدن مضرّ است زيرا كه پول و مال بايد بين مردم رواج باشد و هر يك مخارج لازمه خود را بآن رفع نمايند وقتى بعضى از مردم زيادتر از قدر حاجت ذخيره نمايند از قسمت باقى كاهيده ميگردد و ديگران در مضيقه                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 282

 ميافتند و زندگى بر آنها تنگ ميگردد.

از اينجا معلوم ميشود كه چون اين دو عمل غيبت و استهزاء و جمع نمودن مال زيادتر از قدر حاجت بدترين صفات رذيله و بدترين اعمال نكوهيده بشمار ميرود اين است كه مجازات آن بسيار سخت و پاداش آن شعله‏ور شدن آتش غضب الهى است.

آرى اين حبس و بستگى نتيجه همان علاقه بدنيا و مال دنيا است كه آدمى را پابند نموده و توليد حرص و بخل گردانيده و آتشى كه بقلب سرايت مينمايد نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ همان آتش حسد و كينه و كبر و خود پسندى و تفرعن و مخالفت ورزيدن با اولياى حق تعالى و هوى و نفس پرستى است كسى كه خود را بزنجير طبيعت بسته گردانيده چگونه تواند ترقى و تعالى نمايد و خود را از پرتگاه طبيعت باوج رفعت و كمال رساند و از عذاب اخروى و نكال دنيوى رهايى يابد هرگز ممكن نيست‏