کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
التين: آيات 1 تا 8 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

    مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 182
سورة التين‏

مكية و هى ثمان آيات سوره (التّين) مكى است در مكّه فرود آمده و هشت آيه و سى و چهار كلمه و يكصد و پنجاه حرف است و از ابى كعب چنين روايت ميكنند كه هر كس سوره (و التين) را قرائت كند خداى تعالى وى را در دنيا دو فضيلت دهد عافيت و يقين و در آخرت بعدد هر كس كه اين سوره را خوانده ثواب بنويسند ابو الفتوح و از امام صادق عليه السّلام روايت ميكنند هر كس سوره تين را در نماز فريضه و نافله بخواند از بهشت باو عطا ميشود آن طورى كه راضى گردد و در مصباح كفعمى است كه اگر اين سوره بر طعام خوانده شود در آن شفا از هر مرضى است.
 

                    
 [سوره التين (95): آيات 1 تا 8]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ (1) وَ طُورِ سِينِينَ (2) وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (4)

ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ (5) إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (6) فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ (7) أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ (8)

 (ترجمه)

بنام ايزد هستى بخش صاحب رحمت عام و خاص‏

قسم بانجير و زيت،

و بطور سينا،

و اين شهر امن و امان، (مكّه)

كه هر آينه بتحقيق خلقت نموديم انسان را در بهترين صورت و اجزاء و قواى وى را معتدل گردانيديم،

پس از آن (باعمال نكوهيده) وى را برگردانيديم بپائين درجه وجود،

مگر كسانى كه ايمان آوردند و اعمال نيكو بجاى آوردند، پس براى آنان است پاداش و اجر دائمى كه در آن منت نيست،

پس (اى انسان) چه                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 183

 تو را بر اين داشت كه دين حق را تكذيب كنى،

آيا نيست خدا بمقتدرترين و محكم‏ترين حكم كننده‏گان‏

 (توضيح آيات)

وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ، وَ طُورِ سِينِينَ، وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ در اين سوره چهار نوع از موجودات را مورد سوگند قرار داده بانجير و زيت و طور سينا و شهر امن و امان مكه‏

 «سخنان مفسرين در توجيه آيه»

 (1) مقصود از تين و زيتون همان معنى ظاهرى آن است (ابن عباس) و از اطباء خواص بسيار و آثار زيادى راجع بانجير و زيت نقل كرده‏اند گويند تين غذا و ميوه و دوا است غذا است زيرا كه آن طعام لطيف سريع الهضم و دواء كثير النفع است مزاج را لينت ميدهد بلغم را تحليل ميبرد كليتين را پاك ميكند شن مثانه را ميبرد بدن را جلا ميدهد بواسير را قطع ميكند و دوائى است كه فضولات بدن را رفع ميكند در حديث است كه طبقى انجير براى رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم هديه آوردند خود حضرتش قدرى از آن خورد و باصحاب فرمود بخوريد اگر بگويم ميوه‏اى از بهشت فرود آمده آن انجير است و نيز از على بن موسى الرضا عليه السّلام روايت ميكنند كه انجير بوى دهن را ميبرد مو را بلند ميكند بواسير را قطع ميگرداند و براى رفع نقرس نافع است و امان است از فلج و نيز فوائد زيتون چه بنظر اطباى قديم و چه بنظر اطباء جديد بسيار است اين است كه در سوره نور آن را ستوده و ببركت معرفى نموده و نيز در احاديث از آن بسيار تعريف شده و چون بيشتر مفسرين را عقيده بر اين است كه آنچه در كلام اللَّه قسم باو ياد شده بايستى اشياء شريفى باشند نه موجودات پست اين است كه تين و انجير را توجيه                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 184

 كرده‏اند و حمل بر معنى بالاتر از ظاهرش نموده‏اند مثل اينكه گفته‏اند مقصود از تين و زيتون دو مسجد است تين مسجد دمشق و زيتون مسجد بيت المقدس ديگرى گفته تين مسجد اصحاب كهف و زيتون مسجد ايليا و چون اين مساجد در محلّى واقع شده كه انجير و زيتون بيشتر در آنجا روئيده ميگردد اين است كه آن مساجد را باسم انجير و زيتون ستوده.

براى توضيح آيه مختصرى از بيان تفسير روح البيان را ترجمه مينمايم:

قسم باين اشياء ارائه ميدهد شرف و آنچه از آن ظاهر ميگردد از خير و بركت زيرا كه محلّ روئيدن تين و زيتون محل مهاجرت ابراهيم عليه السّلام و محلّ تولّد عيسى عليه السّلام بوده و طور محلّى است كه بموسى عليه السّلام ندا رسيد و مكّه خانه‏ايست كه هدايت براى مؤمنين و محلّ تولّد و مبعث رسول اكرم است.

در بحر الحقايق چنين گويد قسم بتين اشاره دارد بشجره تينيّه قلبيّه كه مثمر ثمره علوم دينيه و شجره مباركه سرّيه كه روشنى بخش مصباح دل است و طور سينين روح است كه بتجلّى الهى مجلّى است و بلد امين محلّ امن و امان است از هجوم آفات و تعلّقات اكوان.

فقير چنين گويد تين اشاره بعلوم حقيقيه است كه محلّ آن سرّ انسانى است زيرا كه آن لذّت صرفه است و اينكه تين را مقدم انداخته براى اين است كه دل انسان چون بذات خدا و صفات و افعال او تعلّق دارد مرتبه او بسيار بلند است و همين طورى كه درخت تين نسبت بدرخت زيتون كوتاهست عمر اهل حقيقت نيز غالبا كوتاهست زيرا كه بعد از رسيدن بمقصود ماندن در دار فنا مورد ندارد مگر براى ارشاد خلق و زيتون اشاره دارد بعلوم شريعت كه محل آن نفس آدمى است و آن نعمت محض نيست زيرا كه در شريعت و تكليف مشقت و زحمت است و طور سينين اشاره دارد بروح كه محل معارف الهيّه و مقام مناجات است و بلد امين اشاره دارد بقلب كه اهل دل مطمئنند از القاء شياطين (پايان)
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 185

 از عبد اللَّه عمر چنين نقل ميكنند كه گفته چهار كوهست كه نزد خدا مقرب است طور تينا طور ذينا طور سينا طور ايتمانا طور تينا دمشق است طور سينا بيت المقدس طورى است كه موسى عليه السّلام با خدا مناجات مينمود طور ايتمانا مكه است و مقصود از بلد امين شهر مكه است كه شهرى است استوار و نيز آراى ديگرى از مفسرين در اينجا نقل شده كه بيانش طولانى است مختصر نموديم.

لكن داعى نداريم كه اين توجيهات و تأويلات را در كلام الهى بنمائيم اولا بچه دليل بايستى حتما در قرآن اشيايى كه بفكر كوچك ما بزرگ مينمايد مورد قسمهاى قرآن قرار دهيم و ثانيا همين تين و زيتون كه بنظر بدوى ما كوچك مينمايد چون جزء نظام عالم و دو نوع از نبات بشمار ميرود و مشتمل بر فوائد بسيار و دو قسم از مأكولاتى است كه انسان بآن تغذيه مينمايد البته باين لحاظ بزرگ و شريفند و چون آيه در مقام خلقت انسان و زيبايى او است و عنصر غالب انسان از خاك است شايد باين مناسبت نباتات را مورد سوگند قرار داده لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ اشاره بآن چيزى است كه انسان را از باقى حيوانات تخصيص داده از عقل و فهم و عمل نيك و سجيه نيكو و استواى قامت و آنچه كمال و جمال در عالم خلقت تصور ميگردد بالتمام در عالم انسانى نمونه‏اى از آن نهاده شده كه هر فردى از افراد بشرى را اگر موازنه كنى با عالم وجود خواهى ديده كه عالمى بالتمام در او پيچيده شده و همين است سر استيلاء وى بر تمامى موجودات كه قوت و قدرتى دارد كه از راه علم و تجربه و عمل تمام عوالم طبيعيات و مادّيّات را مسخّر خود گرداند و در آن تصرف نمايد و اگر از تمام عوالم وجود در او نمونه‏اى نبود چگونه ميتوانست در آنان نفوذ نمايد و آنها را تحت تصرف خود درآورد اين آيه جواب قسم است كه بچهار نوع موجودات كه در مرتبه خود

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 186
شريفند و بعضى غذاى انسان مثل تين و انجير و بعضى محل آرامگاه وى مثل كوه سينين و بعضى محل نشو و نما او مثل بلد امين سوگند ياد مينمايد كه هر آينه ما انسان را در بهترين تركيبى و معتدل‏تر قامتى و نيكوتر صورتى خلق نموديم زيرا كه تمام حيوانات مسطح و رو بزمين دارند و بچهار دست و پا راه ميروند ولى انسان ايستاده مستوى القامت حركت ميكند و اجزاء بدن وى در منتهى درجه اعتدال و متناسب يكديگر و تعادل و توازن بين آنان برقرار است اعتدال بدن انسان و تناسب اجزاء و زيبايى اندام وى ناشى از تناسب قوى و تعادل بين مشاعر و قواى باطنى او است و كمال قوى و مشاعر ناشى از نفس ناطقه انسانى است كه از عالم (ما فوق الطبيعة تنزل) نموده وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي شاهد بر آن است و نفس انسانى در اول خلقت پاك و مستعدّ هر كمال و فضيلتى است و اگر توفيق رفيق وى گردد و آنچه ايزد متعال از فضائل و كمالات در او بالقوّه نهاده از قوّه بفعل آرد و از حضيض عقل هيولايى خود را باعلا درجه كمال و عقل بالفعل رساند يعنى داراى كمالات انسانى گردد آن وقت نيكى خلقت وى از باطنش بظاهرش هويدا ميگردد لكن اگر بعكس خود را از آن رتبه و مقامى كه لايق انسانيت است تنزّل دهد و آن جهات قابلى و استعدادى كه در ابتداء خلقت در باطن وى بوديعه گذاشته شده برايگان از دست بدهد و از قوه بفعل نياورد چنين كسى از هر موجود ضعيف و ناچيزى پست‏تر ميگردد ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ براى توضيح آيه مختصرى از كتاب مجمع البحرين ترجمه مينمايم چنين گويد اسفل را در مقابل اعلى آرند ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ برگردانيديم وى را بسوى (ارزل العمر) (يعنى پيرى كه در كلام اللَّه ارزل العمر ناميده شده) و گويا                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 187

 فرموده برگردانيديم انسان را بپائين‏ترين پايندگان و شيخ ابو على در توجيه آيه گفته ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ يعنى پيرى و نقصان عقل و بعضى گفته‏اند مقصود از اسفل سافلين جهنم است كه بعضى دركاتش پائين تر از بعضى ديگر است پس بنا بر اين مرجع ضمير رددناه كفار ميشوند و در كتاب فقيه راجع بسفله احاديثى نقل ميكند و سفله را بچهار صفت معرفى مينمايد: اول سفله بر كسى صادق آيد كه باك ندارد بر آنچه خودش بگويد و نه آنچه در باره وى گفته شود دوم سفله بر كسى درست آيد كه بآلات غنا مثل تار و تنبك مثلا غنا كند سوم سفله كسى را نامند كه احسان كردن بديگران وى را مسرور نگرداند و از بد كردن بديگران نيز باك ندارد و بد نداند چهارم سفله كسى ميباشد كه بدون اهل بيت و استحقاق مدعى امامت گردد پس از آن در حديث گفته كسى كه تمام اين صفات در

وى جمع باشد يا متصف ببعض اين صفات باشد بايستى از او دورى جست با وى معاشرت ننمود (پايان) واقعا خلقت انسان بسيار شگفت آور است كه در ابتداء وجودش از هر موجودى شريفتر و ارجمندتر و بسيارى از موجودات بطفيل وجود وى خلقت گرديده و از حيث قواى ظاهرى و باطنى بنيكوتر وجهى تنظيم يافته پس از آن حركت معكوس مينمايد و بسير قهقرايى خود را در هاويه اسفل سافلين طبيعت حيوانى پرتاب مينمايد.

بعض مفسرين (اسفل سافلين) را حمل بر پيرى و (ارذل العمر) كه در قرآن اشاره بآن شده نموده‏اند لكن ظاهرا اين تأويل خوبى نيست بدو جهت يكى غالبا انسان در پيرى بكمال انسانيّت ميرسد و علوّ روحانى پيدا مى‏كند و آيه اشاره بانحطاط و پستى او مينمايد و ديگر اين معنى منافى با استثنايى است كه از إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا استفاده ميشود مگر آنكه استثناء منقطع باشد كه آن نيز خلاف                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 188

 ظاهر است إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ از اين هاويه ظلمت و از اين پرتگاه ظلمانى طبيعت فقط استثناء ميگردند كسانى كه داراى دو صفت باشند يكى ايمان بوحدانيّت و يگانگى خدا و تصديق بروز جزا و تصديق پيمبران نمايند ديگر عمل نيكو آن عملى كه صلاحيّت و شايستگى مقام انسانيّت دارد كه از اسارت قواى سبعى و بهيمى وى را باوج مقام انسانيّت رساند فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ كه براى چنين كسانى كه فطرت نيكوى انسانى را ضايع ننموده‏اند پاداش و اجر بى منّت كه بجزاى عمل نيك خود ذخيره نموده‏اند كامياب ميگردند.

معلوم است آنچه انسان از دسترنج خود كسب نمايد و مالك گردد در التذاذ بآن هيچ طرف مقايسه نيست با آنكه كسى احسان بوى نمايد زيرا احسان كننده هر قدر شريف باشد در احسان وى منّت مأخوذ است و لو آنكه هر چه خداوند نعمت بانسان ميدهد چه در دنيا و چه در آخرت تفضّلى است نه استحقاقى زيرا كه موفّق گرديدن بر قبول ايمان و عمل صالح آن نيز از تفضّلات الهى بشمار ميرود اين است كه بايستى انسان هميشه اظهار شكر گذارى از ولى‏نعمت خود نمايد و بداند از خود هيچ ندارد لكن رأفت خداوندى نسبت بعبد ضعيف خود چنان است كه گويا اظهار مينمايد كه آنچه بتو عنايت ميشود پاداش و جزاى عمل خودت ميباشد منّتى بر تو نيست.

فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ، أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ گويا در مقام اعتراض خطاب سرزنش آميز بانسان مينمايد كه اى آدمى كه تو را با صورت زيبا و قد رعنا و توازن و تعادل اعضاء و قوا خلقت نموديم و آنچه در عالم خلقت پراكنده بنظر ميآيد جوهر و لبّ و حقيقت آن را در وجود تو نهاديم                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 189

 چه تو را بر آن داشت كه از فطرت اوليّه خود اعراض نمايى و دين خدا و آئين اسلام را تكذيب كنى و خود را از آن مقام مرتفعى كه براى تو مهيّا شده باسفل سافلين طبيعت پرتاب نمايى آيا نميدانى كه در موقع محاكمه خدايى واقع ميگردى كه حكم او محكمترين حكم هر حاكمى است اشاره به اينكه بقاعده عدل كه بايستى هر كسى بكيفر اعمال خود برسد وقتى حكم عادلانه در باره تو جارى گرديد آن وقت چه عذرى توانى آورد آيا در خلقت تو نقصى گذارده يا در راهنمايى تو قصورى هست تمام جهات هدايت را براى تو مهيّا نموده و اگر باختيار خود طالب هدايت گردى تمام موجودات تو را كمك مينمايند و ره نمايان كوشش ميكنند كه تو را بجاده مستقيم هدايت نمايند.