کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
الم نشرح‏: آيات 1 تا 8 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 176
سورة الم نشرح‏

مكية و هى ثمان آية سوره (الم نشرح) مكّى است كه در مكّه فرود آمده و هشت آيه و بيست و نه كلمه و يكصد و سه حرف است از زرجيش و او از عبد اللَّه مسعود نقل ميكند كه رسول اللَّه فرموده هر كس سوره (الم نشرح) را بخواند مثل كسى باشد كه نزد من آيد و من دلتنگ باشم مرا شاد كند (ابو الفتوح) در مصباح كفعمى چند خاصيت براى اين مبارك سوره نوشته اگر بآب خوانده شود و آن آب را بياشامند ريگ در جوف را رد ميكند و مثانه را باز ميگرداند و براى برودت و سردى نفع ميبخشد و الم سينه و قلب را ساكن ميگرداند

 [سوره الشرح (94): آيات 1 تا 8]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (1) وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ (2) الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ (3) وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ (4)

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً (5) إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً (6) فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ (7) وَ إِلى‏ رَبِّكَ فَارْغَبْ (8)

 (ترجمه)

بنام ايزد هستى بخش صاحب رحمت عام و خاص‏

 (اى رسول اكرم) آيا سينه تو را باز ننموديم (براى تحمل وحى)،

و برداشتيم از تو بار گران (اداى رسالت)

باريكه شكست پشت تو را،

و بلند گردانيديم اسم تو را،

محققا با هر دشوارى و سختى آسانى همراهست،

نيز با هر سختى آسانى است،

پس وقتى كه (از تبليغ رسالت فارغ گشتى) خود را بزحمت بينداز براى عبادت،

و بسوى پروردگار خودت توجه نما

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 177

 (توضيح آيات)

أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ همزه استفهامى در مقام انكار خالق منان از روى امتنان خطاب مهر آميز بنبى گرامى خود نموده كه آيا سينه تو را باز نكرديم يعنى سينه تو را بنور الهى و روح ربانى باز نموديم و سكينه قلبى و شرح صدر بتو عطا نموديم و نظير اين آيه در جاهاى ديگر قرآن بسيار است مثل أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي و آيات ديگرى كه اشاره بباز شدن قلب و روح و روان است بنور معرفت و محبت الهى ظاهرا اين سوره مربوط بسوره بالا است و چنانچه بعض مفسرين گفته‏اند اين دو سوره شايد يكى باشد خلاصه ايزد متعال در مقام امتنان نسبت بپيمبر گرامى صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم خود برآمده و نعمتهاى خود را نسبت باو تذكر ميدهد و پس از بيان نعمتهاى جسمانى كه در سوره پيش نسبت بحضرتش مبذول داشته كه يتيم بودى تو را جاى داديم از طريق مستقيم شريعت گمراه بودى يعنى مطلع نبودى تو را هدايت نموديم فقير بودى تو را بى نياز گردانيديم در مقام تذكر نعمتهاى روحانى آن بزرگوار برآمده و گويا تذكر ميدهد كه نعمتهاى جسمانى كه بتو تفضّل نموديم مقدّمه براى پيدايش بخششهاى معنوى روحانيست كه بالاترين آنها شرح صدر است كه سينه تو را باز نموديم براى تحمّل بار نبوّت و ولايت تا آنكه مخزن اسرار الهى و ينبوع معارف سبحانى و محلّ نفوذ روح قدسى و محيط بر عوالم غيب و شهادت گردد و اين همان شرح صدرى است كه موسى عليه السّلام از خدا طلب ميكند رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي و بهمان شرح صدر است كه اولياء خدا طريق هدايت را مييابند و پيشرو و رهبر گمراهان ميگردند و از دريچه قلب آنان انوار معرفت اشراق ميگردد و
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 178

 ديگران از دانش آنان كامياب ميگردند و اشاره بهمين دارد قوله تعالى فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ «1» در حديث است كه پس از فرود آمدن اين آيه گفتند يا رسول اللَّه علامت شرح صدر چيست فرمود

 (التّجافى عن دار الغرور و الانابة الى دار الخلود و الاعداد للموت قبل نزوله) «2»

وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ، الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ وزر در لغت آن چيزى را گويند كه حمل بر انسان ميشود مثل قوله تعالى وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ يعنى ثقل و سنگينى گناه كسى را بار بر ديگرى نميكنند اشاره به اينكه كسى را بعمل ديگرى در مقام مؤاخذه نميآرند.

و اصل وزر بمعنى لغوى پناهگاه كسى را گويند كه بآن ملجأ گرديده و قوله تعالى كَلَّا لا وَزَرَ إِلى‏ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ اشاره به اينكه در قيامت پناهگاهى غير از پروردگار براى كسى نيست. (راغب) و آيه بالا در مقام امتنان و اظهار نعمت نسبت برسول خود اشاره باين دارد كه هر گونه وزر و سنگينى كه راجع ببار نبوت و تبليغ و ارشاد و تكليف و هر گونه ثقل و سنگينى كه تصور شود از تو برداشتيم يعنى مشكلها را بر تو آسان گردانيدم‏

 (سخنان مفسرين در توجيه آيه)

 (1) از تو برداشتيم سنگينى گناه را در سوره فتح آيه 2 لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ شاهد بر آنست.

__________________________________________________

 (1) سوره انعام آيه 125 كسى را كه خداوند اراده دارد او را هدايت نمايد سينه او را بازميگرداند براى اسلام‏

 (2) تجافى نيم خيز شدن از زمين را گويند و شايد اشاره باين باشد كه علامت شرح صدر اين است كه هر كس داراى چنين موهبتى گرديد از عالم طبيعت صعود مينمايد بسوى عالم حقيقت و از عالم فانى بسوى عالم باقى و خود را مهيا مينمايد براى مردن قبل از رسيدن موقع آن يعنى موت اختيارى پيدا ميكند پيش از موت اضطرارى [.....]

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 179

 (2) مقصود سبك كردن سختى امر رسالت و مقاومت نمودن در اوامر الهى و محافظت بر حقوق آن است كه بار سنگينى مينمود و بر حضرتش آسان نمود.

 (3) مقصود از وزر آن فزع و ولعى است كه در اول وهله رؤيت جبرئيل به حضرتش روى آورد كه او را لرزه گرفت بطورى كه از شدّت اشتياق نزديك بود خود را از كوه پرت نمايد. (تفسير كبير) و غير اينها از توجيهاتى كه مفسّرين راجع بآيه نموده‏اند لكن بهترين توجيهات همان است كه مقصود از بار گران بار نبوت باشد كه بمقتضاى آن عصر جاهليت و آن اعراب بت پرست متكبّر متعصب خود خواه حسود كه تمام عمر ببربريت و وحشيگرى گذرانيده چنين شخصى كه بنظر بدوى ظاهرى نه مالى و نه مكنتى نه زورى و نه يار و ياورى مأمور گردد چنين مردمانى كه بمراتب از حيوانات وحشى بدتر بنظر ميآيند بر خلاف رويه و عقيده‏شان آنان را بعبادت و پرستش خداى يگانه دعوت نمايد البته چنين مأموريتى در اول وهله بسيار سنگين مينمايد اين است كه در مقام امتنان بنبى خود صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم تذكر ميدهد كه ما چنان قلب تو را باز نموديم و آن را قوى گردانيديم كه بتوانى چنين امر مهمى را تحمل نمايى و از عهده وظيفه خود بخوبى درآيى وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ شايد اشاره باين باشد كه نام تو را بلند گردانيديم كه پيروان تو بسيار گردند و امر رسالت بر تو آسان شود در تفسير روح البيان چنين گويد نام تو را بعنوان ولايت و احكام نبوّت بلند گردانيديم و نام تو را در كلمه شهادت و اذان مقارن نموديم بنام خود

          اعزّ عليه للنبوّة خاتم             من اللَّه مشهور يلوح و يشهد

         و ضم الاله اسم النبى الى اسمه             اذا قال فى الخمس المؤذن اشهد

 و قرار دادم اطاعت تو را اطاعت خودم و سلام خود و سلام ملائكه را بر تو                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 180

 فرستادم و امر نمودم مؤمنين بر تو سلام و درود فرستند و از ذو النون مصرى است وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ اشاره باين است كه همه انبياء بر حوالى عرش جولان نمودند و طائر همت آن حضرت پرواز مينمود

          سيمرغ فهم هيچكس از انبياء نرفت             آنجا كه تو ببال كرامت پريده‏اى‏

         هر يك بقدر خويش بجايى رسيده‏اند             آنجا كه جاى نيست بجايى رسيداى‏

 فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً ظاهرا الف و لام در (العسر) در هر دو آيه براى استغراق است اشاره به اينكه بطور كلّى هر امر سختى در بر دارد امر آسانى را يا پس از هر سختى آسانى است خلاصه شايد آيه اشاره باين دارد كه و لو اينكه مسلّما تحمّل بار نبوّت و تبليغ رسالت در مقابل اعراب وحشى كه الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً در وصف آنان است بسيار مشكل و سخت و ناگوار بنظر ميآيد لكن در اثر متانت و استقامت و بردبارى كه نمودى سينه تو را باز نموديم و تو را توانا گردانيديم و قوت و شوكت بتو داديم كه بتوانى در مقابل كفار مقاومت نمايى زيرا كه در اثر صبر و استقامت در عمل آنچه در ابتداء بنظر مشكل مينمايد آسان ميگردد و تكرار آيه شايد براى تأكيد باشد كه محققا از پس هر دشوارى آسانيست فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ، وَ إِلى‏ رَبِّكَ فَارْغَبْ چنين مينمايد كه حضرتش مأمور ميگردد كه پس از فراغت تبليغ مشغول عبادت گردد و باصطلاح عرفاء انسان كامل نميگردد مگر پس از انجام دادن چهار سفر سفر اول وقتيست كه از خلق اعراض نموده و بتمام همّت رو بحق تعالى آرد و وقتى اين سفر بپايان ميرسد كه حالت حضور براى وى پيش آيد يعنى آثار حقّانى را بچشم دل در مظاهر موجودات ملاحظه نمايد وقتى اين مرتبه از دانش بكمال رسيد آغاز سفر دوم ميگردد و سفر ميكند باسماء و صفات الهى و امتياز ميدهد

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 181
بين اوصاف ربوبى و صفات حقّانى از صفات خلقى و چون در اين مرتبه نيز تكميل گرديد آغاز سفر سوم ميگردد و حالت تدلّى و جمع و استغراق و دوام مشاهده براى وى پيش ميآيد و پس از آنكه اسفار سه گانه را با تمام رسانيد و مظهر و نماينده صفات الهى گرديد آن وقت مأمور ميگردد براى هدايت خلق و پيمودن اين اسفار اول شرط منصب نبوت است كه بدون آن كسى شأنيّت نبوت پيدا نميكند و البته براى هر يك از اين مقامات عرض عريضى است كه اينجا جاى بيان آن نيست اين است كه مراتب پيمبران متفاوت ميباشد و همه در يك درجه و مقام نيستند اول مرتبه نبوت دوم رسالت سوم اولو العزمى آخرين مرتبه كمال خاتميت است كه مخصوص بمقام سيّد ما و پيمبر ما خاتم النبيين صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است.

و اگر چه پيمبر خاتم (ص) در همان حال تبليغ بلكه در موقع نبرد با دشمن از حالت حضورش با حق تعالى كاهيده نميشد لكن بمقتضاى بشريت از جهت طبيعت چون بظاهر مشغول بامور طبيعى ميگرديد مأمور گرديد كه پس از فراغت از امر تبليغ بدن خود را نيز در عبادت بزحمت اندازد كه از حيث قواى بدنى نيز ايستادگى نموده باشد.

در تفسير على بن ابراهيم است فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ خطاب برسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است كه وقتى از حجة الوداع فارغ شدى أمير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام را براى امامت نصب گردان.

و نيز در همان تفسير مزبور بروايت متصل از ابا عبد اللَّه چنين نقل ميكنند كه فرموده قوله تعالى وَ إِلى‏ رَبِّكَ فَارْغَبْ يعنى وقتى از نبوت فارغ گشتى على عليه السّلام را بامامت منصوب نما و در اين عمل بسوى پروردگار خود رغبت كن.