کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
الانشقاق: آيات 1 تا 25 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 63
سورة الانشقاق‏

مكية و هى خمس و عشرون آية سوره الانشقاق مكى است در مكه فرود آمده و بيست و پنج آيه و يكصد و نه كلمه و چهار صد و سى حرف است از ابو امامه نقل ميكنند كه از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم چنين حديث ميكند كه هر كس سوره (انشقت را بخواند خداوند حفظ ميكند او را كه نامه عملش را از پشت سرش باو بدهند و شيخ كفعمى چنين گويد اگر در موقع ولادت اين سوره را ببندند ولادت آسان ميگردد و لكن بعد از وضع حمل بايد فورى باز كنند و اگر بر دابه خوانده شود حفظ ميگردد و بر آدم حبس آزاد ميگردد و بر خائف كه از چيزى بترسد مطمئن ميگردد

 [سوره الانشقاق (84): آيات 1 تا 25]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ (1) وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ (2) وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ (3) وَ أَلْقَتْ ما فِيها وَ تَخَلَّتْ (4)

وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ (5) يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ (6) فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ (7) فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً (8) وَ يَنْقَلِبُ إِلى‏ أَهْلِهِ مَسْرُوراً (9)

وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ (10) فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً (11) وَ يَصْلى‏ سَعِيراً (12) إِنَّهُ كانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً (13) إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ (14)

بَلى‏ إِنَّ رَبَّهُ كانَ بِهِ بَصِيراً (15) فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ (16) وَ اللَّيْلِ وَ ما وَسَقَ (17) وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ (18) لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ (19)

فَما لَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ (20) وَ إِذا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لا يَسْجُدُونَ (21) بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُكَذِّبُونَ (22) وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُوعُونَ (23) فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ (24)

إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (25)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 64

 (ترجمه سوره انشقاق)

بنام ايزد هستى بخش صاحب رحمت عام و خاص‏

هنگامى كه آسمان شكافته شود،

و بفرمان حق منقاد گردد و محقق شود.

و هنگامى كه زمين كشيده شود،

و بيرون اندازد آنچه در او است و خالى شود،

و بفرمان حق گوش فرا دارد و منقاد اوامر او گردد،

اى انسان تو البته زحمت كشنده‏اى بسوى پروردگار خود زحمت بسيار پس ملاقات مى‏نمايى پروردگارت را،

پس كسى كه نامه عمل وى را بدست راستش دهند،

بسيار حسابش را آسان كنند،

و وى بنزد خويشان و كسانش مسرور و شادمان خواهد رفت،

و امّا كسى را كه نامه عملش را از پشت سرش بدهند

چنين كسى در نامه عملش ميخواند هلاكت خود را،

و در آيد در آتش فروزان،

زيرا كه بين كسانش بسيار مغرور و مسرور بود،

زيرا كه او گمان ميكرد هرگز باز نگردد،

آرى محققا پروردگار او باعمال و افعال وى بينا بود،

قسم بشفق،

و قسم بشب و آنچه در آن جمع آمده،

قسم بماه تابان هنگامى كه بدر تمام شود،

كه شما (از نخستين خلقت تا روز مرگ پس از آن تا قيامت) حالات گوناگون (و تحوّلات بسيار خواهيد يافت)،

پس كافران از چه جهت ايمان نمى‏آورند،

و وقتى قرآن بر آنان خوانده ميشود سجده نميكنند،

بلكه آنان كه كافر شدند تكذيب ميكنند

و خدا دانا است بآنچه (از نفاق و ضديت با دين حق) پنهان ميكنند،

و چنين كسانى را اى پيغمبر بشارت ده بعذاب دردناك،

مگر كسانى كه ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند كه چنين اشخاص براى آنها پاداش و اجرى بى منّت است‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 65

 (توضيح آيات)

إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ شق در لغت بمعنى شكافتن و دو نيم كردن است و نظير اين آيه در قرآن بسيار آمده مثل يوم تشقق الارض و انشقت وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ و غير اينها و در اينجا اشاره بوقتى است كه آسمان شكافته و قطعه قطعه ميگردد شكافتن آسمان علامت منحل گرديدن و خراب گرديدن عالم دنيا است (انشقت) در اينجا و (انفطرت) در سوره انفطار و نظائر آن اشاره بظهور قيامت است كه هنگام ظهور قيامت وضعيّت عالم سماوى و نظام عالم طبيعى از جريان خود خارج ميگردد از حضرت أمير المؤمنين چنين روايت ميكنند كه فرموده (تنشق من المجره) مجره بفتح ميم راه آسمان است يعنى آن سفيدى كه در وسط آسمان كشيده شده و آن را كهكشان گويند از آنجا شكافته ميگردد وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ حق در لغت بچهار معنى آمده اول موجد و آفريننده موجودات را كه از روى حكمت خلق نموده او را حق گويند اين است كه خدا را حق نامند قوله تعالى ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ دوم آفريده شده از روى حكمت آن را نيز حق گويند مثل اينكه گويند فعل خدا و كلمه آن حق است و قوله تعالى هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً تا آنجا كه فرموده ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ سوم اعتقاد مثل اينكه گويند اعتقاد ما در حشر و نشر و ثواب و عقاب حق است چهارم در گفتار و كردار هر گاه در موقع خود واقع گردد گويند فلان كلام حق است و فلان عمل حق است يعنى درست و بموقع است و حقّت در آيه بمعنى ملزم گرديدن و محقق گرديدن است يعنى آسمان استماع ميكند و ميشنود فرمان پروردگار را و منقاد و مطيع ميگردد و حكم او را اجرا ميگرداند بدون آنكه امتناع و ممانعتى در او پديد گردد

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 66
و شايد مقصود اهل آسمان باشند كه امر پروردگار را ميشنوند و حكم او را اجرا ميگردانند لكن بنا بر اين معنى بايستى چيزى در تقدير گرفت و آن خلاف ظاهر است.

لكن چنانچه گفته شد آيه دلالت دارد بر نفوذ قدرت خدا و تأثير اراده او در مندك گرديدن آسمانها و تفرّق اجزاء آن و در قبول تأثير مثل عبد ذليل در مقابل حكم مولا ايستادگى مى‏نمايد چنانچه در مقام اطاعت زمين و آسمان فرموده قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ كه همين طورى كه اراده او در وجود اشياء نفوذ دارد در اعدام آنها نيز نافذ است زيرا كه غير از ذات واجب الوجود تمام موجودات ممكن الوجودند و وجود و عدم نسبت بممكن مساوى است و همين طورى كه بامر (كن) و اراده او موجود شدند بامر و اراده او نيز معدوم ميگردند.

وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ، وَ أَلْقَتْ ما فِيها وَ تَخَلَّتْ، وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ وقتى زمين كشيده شده و كوه‏ها پراكنده گرديد زمين مثل يك و رق صاف ميگردد و آنچه در باطنش بوده بيرون مى‏اندازد در تفسير ابو الفتوح رازى حديثى از رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نقل ميكند (وقتى علامت قيامت ظاهر گرديد زمين بپاره هاى جگر خود قى ميكند يعنى گنجهاى زمين را مثل ستونهاى زرين بيرون مى- اندازد آدم جانى و قاتل گويد براى اين آدم كشى كردم دزد گويد براى اين و مانند اين مرا دست بريدند آن گاه بروند و رها كنند.

يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ كدح بفتح كاف بمعنى جديّت در عمل است بطورى كه در آن تأثير نمايد و كدح بكسر كاف بمعنى كسب و سعى بسيار در عمل آمده خطاب بتمام افراد بشر است كه اى انسان محقّقا تو زحمت كش و رنج برى و اگر در عمل رنج بسيار كشى بالاخره پروردگار خود را ملاقات مى‏نمايى و بپاداش عمل خود از خير و شرّ هر چه                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 67

 باشد خواهى رسيد يعنى پيوند ميگردى برحمت پروردگار خود.

شايد اشاره باين باشد كه چون انسان از اول تكوّنش در رحم مادر تا انتهاى امرش هميشه در عالم كون و فساد از حالى بحالى و از عالمى بعالمى سير مينمايد و هميشه محفوف ببلاء و آفات و حدوث و فنا است و در زندگانى محتاج بهزار گونه وسائل و ما يحتاج است و همين احتياجات ضرورى مانع پيش رفت او است كه آنچه قادر متعال در استعداد وى نهفته بروز و ظهور نمايد و وى را بمعرفت الهى و فيوضات غير متناهى كه غرض از خلقت او است برساند اين است كسى كه اميد لقاى پروردگار و فائز گرديدن برحمت غير متناهى او را دارد و محبت وى را در دل خود ميپروراند بايستى در عمل جديت بسيار نمايد و با نفس شرير خود بجنگد تا بآرزوى خود نائل گردد و دريابد آن مقام و فعليّتى كه براى وى آماده شده و چون نزديك شدن بمبدء متعال بقرب مكانى تصور ندارد مقصود از (ملاقيه) در آيه استكمال انسان است در مدارج كمال و قرب هر كسى بخدا بقدر كمالات روحانى او است انسان هر قدر در درجات كمال بالا رود بهمان نسبت بحق تعالى نزديك ميگردد زيرا كه او جل و علا كامل مطلق است و لقاء و نزديكى هر كسى باو بقدر كمالات نفسانى و روحانى او است هر فردى كه كامل‏تر باشد بكمالات روحانى بخدا نزديك‏تر است و كمال بتماميّت و دارايى بجامعيّت مراتب وجود است انسان كامل كسى را گويند كه از مراتب و ادوار خلقت گذشته و در حاق وسط قرار گيرد بطورى كه مظهر و نماينده اوصاف احدى گردد خلاصه شايد آيه اشاره باين باشد كه گوشزد بشر نمايد اى انسان اگر تو آرزوى لقاء رحمت و قرب اله خود را در دل ميپرورانى بايستى بجديّت كار كنى و زحمت كشى و بسيار مشقّت برى تا بآرزوى خود بقدر قابليّت و استعدادى كه در سجيّه تو نهاده شده برسى.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 68

 فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ، فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً، وَ يَنْقَلِبُ إِلى‏ أَهْلِهِ مَسْرُوراً آن كس كه نامه عملش را بدست راستش دهند حساب وى آسان ميشود و بر ميگردد بكسان خود با شادى و سرور و شادمانست.

در مقام اوصاف كسانى است كه بلقاء پروردگار خود فائز گرديده‏اند و مشمول رحمت رحمانى و رحيمى الهى و بفيوضات غير متناهى او رسيده‏اند كه آنان كسانى ميباشند كه صحيفه اعمالشان بدست راستشان كه شايد اشاره بميمنت و بركت باشد داده ميشود و ديگر معطّلى و گرفتگى در حسابشان نيست و شايد مقصود از (اهله) در آيه كسانى باشد كه در رتبه و مقام رديف اويند نه اينكه نزديكان و كسان وى باشند.

وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ، فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً، وَ يَصْلى‏ سَعِيراً إِنَّهُ كانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً ثبور در لغت بمعنى هلاكت و فساد آمده قوله تعالى لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً قوله تعالى حكايت از موسى عليه السّلام كه در مقام تهديد بفرعون گفت وَ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً و از ابن عباس است كه مثبورا در اين آيه اشاره بنقصان عقل فرعون است زيرا كه نقصان عقل سبب هلاكت آدمى است كسى كه صحيفه عملش از پشت سر بوى برسد در آن هلاكت خود را بيند خودش در آتش فروزان وارد ميگردد چون پشت سر نسبت بانسان مرتبه دانى وى است و شرافت بجلو رو و طرف يمين وى است اين است كه كتاب كفّار و فجّار نظر بپستى آن از پشت سر داده ميشود و چون قيامت موقعى است كه حقيقت و كنه هر چيزى نمايان ميگردد آدم جهنّمى وقتى حقيقت و سجيّه خود را مشاهده نمود ميفهمد جايگاه                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 69

 وى جهنّم است و جهنّم او را بطرف خود ميكشاند.

إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ، بَلى‏ إِنَّ رَبَّهُ كانَ بِهِ بَصِيراً حور در لغت بمعنى بازگشتن است يعنى آن كس كه نامه عملش از پشت سر بوى ميدهند كسى است كه گمان ميكرد هرگز بر نميگردد و حشر و نشر و كتاب و ميزانى نيست و بگمان فاسد خود چنين ميپنداشت كه وقتى مرد فانى ميگردد و ديگر بازگشت و رجوعى نيست آرى محقّقا پروردگار او باعمال و گفتار وى عالم و دانا است.

فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ، وَ اللَّيْلِ وَ ما وَسَقَ، وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ، لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ حمره مشرقيّه را شفق گويند و آن سرخى است كه پس از غروب آفتاب در طرف مشرق نمايان ميگردد كه فقهاى ما گويند وقت فضيلت مغرب و نافله آن پس از گذشتن آن است از سمت الرئس و از بعض مفسرين است كه مقصود از شفق در آيه تمام روشنايى روز است بدليل آنكه شفق را مقابل ليل قرار داده وسق در لغت بمعنى جمع اشياء متفرق است مثل اينكه گويند (و سقت الشي‏ء اذ جمعته) يعنى جمع كردم آنها را وقتى كه متفرق بود و در توجيه اين آيه بعضى گفته‏اند (وَ ما وَسَقَ) اشاره بجمع تاريكى شب و روشن شدن و تجلى نمودن ماهست وقتى كه بدر تمام بشود يعنى وَ اللَّيْلِ وَ ما وَسَقَ اشاره بظلمت شب است وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ اشاره بروشنايى ماهست وقتى تمام افق را روشن كند پس از گمان فاسد كفّار در مقام اثبات معاد بر آمده و روز و شب و ماه را در مورد سوگند در آورده و اينها را شاهد و گواه مى‏آورد براى اثبات معاد كه قسم بسرخى اول شب كه شايد اشاره بتمام روز باشد و قسم بشب و آنچه را از                        

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 70

 پراكنده‏گى حيوانات كه در روز متفرق بودند جمع آورى مينمايد و قسم بماه وقتى بدر تمام شود و قسم باين موجودات بزرگ كه براى شما حالاتى است برخى پس از برخ ديگر پديد ميگردد خداى متعال در اين آيات تغير و تحوّل موجودات را بصورت قسم شاهد و گواه مى‏آورد بر حالات و تحولات و مراتب و منازلى كه انسان از اول تكون و پيدايش وجودش عارض وى ميگردد تا انتهاى امرش لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ طبق دو چيز مثل هم را مطابقه گويند مثل اينكه گويند (طابقت النعل بالنعل) لكن در جايى استعمال ميكنند كه يكى فوق ديگرى باشد مثل آنجا كه فرموده الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً يعنى بعضى آنها بالاى بعض ديگرى است و در اينجا شايد اشاره باشد بتمام حالاتى كه در اين عالم دنيا براى انسان پديد ميگردد و حالاتى كه پس از مرگ از تحوّلات و تغيّرات از حالت نزع و قبر و برزخ تا برسد بعالم قيامت كه منتهاى امر او سر انجام كار وى است.

كه تمام آنها مترتّب بر يكديگر و بعضى فوق ديگرى است كه از مجموع همان تحوّلات و تغيّرات كه در ايّام حيات بلكه پس از مرگ على الدّوام بر او طارى و عارض گرديده شخصيّت وى تحقق مييابد و بفعليّت اخير خود ميرسد و شالوده و فعليّت اخير وى آن چيزى است كه از مجموعه همان تحوّلات كه بعضى فوق بعض ديگرى است تركيب يافته.

و شايد بمناسبت تحوّلات انسان است كه بتحوّلات اوضاع عالم از شب و روز و تغيّرات و تحوّلاتى كه در ماه پديد ميگردد سوگند ياد نموده كه منكرين معاد رجوع بعقل خود نمايند و متذكر گردند كه در اين تحوّلات مقصد بزرگى در نظر است و اين نظام عالم و تحوّلات موجودات كه از معدّات و شرايط پيدايش انسان بشمار ميرود بيهوده نيست و نيز البته در اين حالات گوناگون كه بآدمى دست ميدهد بايستى سر انجام بنتيجه برسد و فعليّت وجود و نتيجه خلقت انسان‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 71
در قيامت پديد ميگردد و چنانچه نظام عالم طبيعت مربوط بهمين تحوّلات و حوادثى است كه پى در پى حادث ميگردد نظام وجود انسان نيز بسته باين است كه سر انجام آن بفعليّت وجود و بقا برسد و آن در قيامت محقّق ميگردد اين است كه پس از آن از روى تعجب فرمود فَما لَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ شمايى كه شب و روز و تحوّلات عالم و تحوّلات وجود خود را مينگريد و عقلتان گواهى ميدهد كه هر حركتى را منتهايى و هر تحوّلى را ثباتى است چگونه بمعاد اعتراف نميكنيد و گمان ميكنيد پس از مرگ فانى ميگرديد.

وَ إِذا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لا يَسْجُدُونَ ظاهرا مقصود از سجده در اينجا خضوع و تسليم است و در مقام توبيخ و سرزنش منكرين معاد بر آمده كه چگونه وقتى بر آنان قرآن قرائت ميشود خاضع نميگردند در صورتى كه اگر رجوع بوجدان و عقل خود نمايند مى‏يابند كه آنچه قرآن خبر داده از وقوع قيامت و عالم پس از اين عالم و نيز آنچه تأسيس نموده از قوانين مدنى و طريق بندگى و آنچه انسان را بكمالات روحانى و جسمانى ميرساند و راه ترقى و تعالى را نشان ميدهد ببهتر وجهى و شيرين‏تر كلامى و سليب تر اسلوبى بيان نموده اگر اندكى تدبر مينمودند در آياتى كه از معدن صدق فرود آمده سر تسليم فرود مى‏آوردند و خاضع ميگرديدند بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُكَذِّبُونَ، وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُوعُونَ، فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ بل كلمه اضراب است يوعون بمعنى ظرف و ذخيره كردن چيزى را گويند شايد مقصود چنين باشد كه كفار كينه و دشمنى و ضديت با رسول اللَّه را در دل خود جمع نموده و ميپرورانند مثل كسى كه متاعى را در ظرفى يا صندوقى نگاهدارد
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏15، ص: 72

 كفار هم نسبت بپيمبر اكرم چنين بودند كه در اثر همان كينه و دشمنى كه با حضرتش داشتند هميشه در مقام اذيت و آزار آن نفس قدسى الهى بودند و از هيچ گونه اذيت نسبت باو خود دارى نمينمودند و علاوه بر اينكه ايمان نمى‏آوردند تكذيب هم ميكردند زيرا كافر يك وقت است ايمان نميآورد و اظهار بى اطلاعى ميكند و يك وقت است علاوه بر عدم اذعان تكذيب هم ميكند و نسبت ناروا بصاحب شريعت ميدهد و خدا ميداند آنچه را كفّار در باطن و سريره خود جمع نموده‏اند از كفر و كبر و حسد و باقى اخلاق و ملكات نكوهيده و همين اخلاق زشت ناپسند آنان سبب شده كه تكذيب پيمبران و سفراى الهى را مينمايند و نسبت دروغ و سحر بآنها ميدهند فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ پس بآنان بشارت ده بعذاب دردناك إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (الّا) كلمه استثنا است و اشاره به اينكه تمام منكرين در قيامت در عذاب اليم باشند مگر آنهايى كه پس از كفر ايمان آوردند و عمل شايسته نمودند كه براى آنان است اجر و پاداش بى‏منّت‏

سخنان مفسرين در توجيه غير ممنون‏

1- اجرى است بدون منّت و اذيّت 2- براى آنان پاداش و نعمتهايى است كه منقطع شدنى نيست 3- پاداش آنها بدون نقصان است (4) بهتر اين است كه حمل كنيم بر يك معنى جامع كه شامل تمام مراتب گردد گويا خداى متعال وعده داده بكسانى كه پس از كفر ايمان آرند و كار شايسته نمايند اجر خالص خالى از شوائب دائمى كه انقطاعى و نقصى و عيبى در آن نيست و اين منتهى درجه وعده نيكويى است براى رغبت نمودن باعمال نيك چنانچه آيه بالا منتهاى تهديد و وعيد است براى جلوگيرى از معاصى، و اللَّه اعلم. (تفسير كبير)