کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
الصف: آيات 1 تا 14 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

         


                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 270

سورة الصّفّ‏

مدنيّة و هى اربع عشرة آية بلاخلاف‏

 [سوره الصف (61): آيات 1 تا 14]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (1) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ (2) كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ (3) إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ (4)

وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ (5) وَ إِذْ قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَنِي إِسْرائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ (6) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُوَ يُدْعى‏ إِلَى الْإِسْلامِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (7) يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (8) هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (9)

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ (10) تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (11) يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (12) وَ أُخْرى‏ تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (13) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ كَما قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ كَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلى‏ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِينَ (14)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 271

 (ترجمه)

 (سوره صف در مدينه فرود آمده و آن چهارده آيه است)

بنام ايزد هستى بخش صاحب رحمت عام و خاص‏

تسبيح و تمجيد و ستايش مينمايند پروردگار را آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، و او است غالب و قاهر و درست كردار-

اى آن كسانى كه ايمان آورده‏ايد چرا مى‏گوييد چيزى را كه نميكنيد-

بزرگ امر قبيحى است نزد خدا اينكه بگوئيد آنچه را كه نخواهيد كرد،

بدرستى كه خدا دوست ميدارد كسانى را كه در راه او جهاد ميكنند در حالى كه آنان صف زدگانند بطورى كه گويا آن بناهاى ريخته شده‏اند-

و چون موسى گفت بقوم خود اى قوم چرا مرا اذيت ميكنيد در حالى كه محققا ميدانيد كه من رسول خدا و فرستاده شده بسوى شمايم پس چون برگشتند از ايمان خدا نيز قلبهاى آنان را برگردانيد (از فطرت اوليه توحيد) و خدا هدايت نميكند گروه بدكاران را-

و چون عيسى بن مريم گفت اى بنى اسرائيل بدرستى و حقيقت كه من رسول خدايم و فرستاده شده‏ام بسوى شما و تصديق كننده‏ام آنچه بين
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 272

 دو دست من است از تورات و مژده دهنده‏ام بپيمبرى كه بعد از من ميآيد و نام او محمد است پس چون همان رسول آمد با معجزات روشن گفتند اين سحرى است آشكارا

و كيست ستمكارتر از آن كسى كه بر خدا دروغ بندد، در صورتى كه او خوانده ميشود بسوى اسلام و خدا هدايت نميكند گروه ستمكاران را

ميخواهند كه بدهنهايشان نور خدا را خاموش كنند و خدا نور خود را تمام ميكند اگر چه كافرين كراهت داشته باشند-

خداوند آن كسى است كه رسول خود (يعنى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) را فرستاده براهنمايى و دين حق تا آنكه ظاهر گرداند آن را و غالب گردد بر تمام اديان و لو آنكه مشركين كراهت داشته باشند-

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد آيا ميخواهيد كه راهنمايى كنم شما را بتجارتى كه شما را از عذاب دردناك آخرت نجات دهد-

ايمان آريد بخدا و فرستاده او و در راه رضاى او بمالها و جانهاى خود مجاهده نمائيد اين طور مجاهده براى شما خير و خوب است اگر شما دانا و عالم باشيد-

ميآمرزد براى شما گناهان شما را و داخل ميگرداند شما را در بهشتهايى كه از زير آنها نهرها جريان دارد و داراى مسكن‏هاى پاكيزه است (و مهيّا گردانيده‏اند براى شما) در بهشتهاى با اقامت هميشگى و اين است رستگارى بزرگ‏

 (و نعمتى ديگر) كه دوست داريد آن را و آن نصرتى است از جانب خدا و فتحى است نزديك و مژده ده جماعت گروندگان را-

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد بوده باشيد ياران خدا (يعنى ياران دين) همان طورى كه عيسى بن مريم گفت بحواريّين كى است يارى كننده مرا بسوى خدا- حواريين گفتند مائيم يارى كنندگان دين خدا، پس جماعتى از بنى اسرائيل ايمان آوردند و جماعتى كافر گرديدند، پس ما جماعتى را كه ايمان آوردند قوت داديم (و آنان را غالب گردانيديم) بر دشمنهايشان پس مؤمنين گرديدند غلبه كنندگان.

 (توضيح آيات)

سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ تسبيح مينمايد خدا را بپاكى و جلال و عظمت و بزرگى ستايش مينمايند                       

 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 273

 آن ذات احديت را آنچه در آسمانها از ملائكه روحانيين و اجرام علوى و تمام موجوداتى كه در كرات و طبقات افلاك موجودند، و نيز آنچه در زمين و طبقات آن از جمادات و نباتات و حيوانات و جن و انس هر يك بزبانى و اصطلاحى كه در خور وى و در غريزه آن مكنون گرديده مبدء خود را ستايش مينمايند و مسخّر امر او و زير فرمان مدبر و ناظم عالم امر تكوينى او را اجراء ميگردانند و همگى از او فيض وجود ميطلبند و از او روزى ميخواهند.

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ خطاب عتاب آميز بمؤمنين نموده كه براى چه مى‏گوييد چيزى را كه نميكنيد بقاعده عربيّت (لم) تركيب شده از حرف جر (لام و ماء) استفهامى است و بكثرت استعمال الف (ماء) حذف گرديده و (لم) گفته ميشود و نظائر آن در كلام عرب بسيار است مثل (بم) (فيم) (عمّ) و امثال آن.

سخنان مفسرين در شأن نزول آيه بروايت طبرسى‏

 (1) اين آيه در باره منافقين فرود آمده.

 (2) آيه اعتراض بمردمانى نموده كه آنان ميگفتند هر وقت جهاد برپا شد ما استقامت مينمائيم و از دشمن فرار نميكنيم لكن وقتى جنگ (احد) برپا گرديد مقاومت ننمودند تا آنكه دشمن دندان مبارك رسول صلّى اللَّه عليه و آله را شكست و صورت شريفش را خون آلود گردانيد (مقاتل و كلبى) (3) جماعتى از مؤمنين پيش از آنكه جهادى برپا گردد ميگفتند اگر ما ميدانستيم چه عمل نزد خدا بهتر است بر آن عمل اقدام مينموديم وقتى خداى تعالى بآنان خبر داد كه بهترين اعمال ايمان و جهاد است موقعى كه جهاد برپا ميشد امر جهاد بر آنان مشكل مينمود و در حاضر شدن براى جنگ سستى مينمودند و حاضر نميگرديدند اين بود كه اين آيه در مذمّت و سرزنش آنان فرود آمد (ابن عباس) (4) مرد مشركى مسلمانان را ببد زبانى اذيّت مينمود در جنگ بدر                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 274

 صهيب نامى از اصحاب رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم وى را كشت وقتى خبر بحضرتش رسيد خوشحال گرديد و فرمود چه كس او را كشت از ميان مردم مردى گفت من او را كشتم عمر خطاب و عبد الرّحمن عوف گفتند دروغ ميگويد وى را (صهيب) كشت حضرت (بصهيب) گفت يا ابا يحيى تو او را كشتى گفت آرى يا رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آن وقت اين آيه با آيه بعد فرود آمد (سعيد بن مسيّب) بيان طبرسى بپايان رسيد كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ بزرگ معصيتى است نزد خداى تعالى اينكه بگوئيد چيزى و عملى را كه نميكنيد مقت در لغت بمعنى بغض شديد آمده نسبت بكسى كه ببينى كار قبيح ميكند و (مقتا منصوب و تميز است در مفردات گفته (المقت البغض الشديد لمن تراه تعاطى القبيح) (پايان) آيه اشاره باين است (خدا دروغ گو را بدروغ گفتن دشمن ميدارد و پس از آنكه گفت دروغ گو را دشمن ميدارد در مقام برآمده كه چه كس را دوست دارد اين بود كه فرموده إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ (صفا) حال است و مصدر يعنى صافين در مقام وصف جماعتى است كه در موقع جنگ و مبارزه چنان استحكام و استقامت دارند كه گويا بنيانى هستند ريخته شده از ارزيز (ابو الفتوح) خلاصه اگر چه اين آيات در عهد رسول اللَّه در مورد مذمت قاعدين از جهاد و كسانى كه از اصحاب رسول اللَّه در مجاهده با كفار سستى مينمودند فرود آمده، لكن چنانچه بعضى گفته‏اند چون مورد مخصص نيست ممكن است يك معنى عام ترى راجع بآيه بشود و گوئيم آيه شامل ميگردد هر كسى را كه چيزى بگويد و چنين وانمود كند كه عمل خودش چنين است و چنين نباشد مثل كسانى كه مردم را موعظه باعمال خير و نيكو مينمايند و واعظ غير متعظ ميباشند قوله تعالى در مقام توبيخ و سرزنش                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 275

 چنين مردمانى فرموده أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ و موارد ديگرى را نيز شامل ميگردد مثل بدروغ بگويد كارى را كه قصد كردن آن را نداشته باشد انجام ميدهم يا بكسى وعده‏اى دهد و بآن وفاء نكند و غير اينها مورد بسيارى دارد كه آيه كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ شامل آن ميگردد.

و از آيه چنين استنباط ميشود كه بزرگترين گناهان نزد حق تعالى همان است كه يا بزبان يا بعلامات ديگر چنين وانمود كند كه كارى را انجام ميدهم و اصلا در مقام عمل برنيايد بلكه يا از راه رياء و خودنمايى يا فريب دادن غير چنين تظاهر نمايد و اينها از علائم نفاق بشمار ميرود.

وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ آيه اخبار است از قوم موسى عليه السّلام و اشاره به اينكه بنى اسرائيليان با آن همه آيات و معجزاتى كه از حضرت موسى عليه السّلام مشاهده نمودند تمكين نميكردند و بقدرى حضرتش اذيت مينمودند و معجزاتش را حمل بر سحر ميكردند و نسبت دروغ باو ميدادند و افتراء باو مى‏بستند در صورتى كه پيمبرى او بر آنها ثابت و معلوم بود كه حضرتش در مقام شكايت از قوم خود گويد اى مردم براى چه اين قدر مرا اذيت و آزار مينمائيد در صورتى كه شما ميدانيد من رسول پروردگار شمايم كه براى هدايت شما بپيمبرى و هدايت شما فرستاده شده‏ام و بدلالت عقلتان بايستى مرا اطاعت نمائيد تا آنكه سعادتمند و رستگار گرديد.

فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ (زاغ ميل نمودن بكجى است و آيه در مقام اين است كه وقتى قوم موسى عليه السّلام در دين حق و در طريق مستقيم توحيد استقامت ننمودند و كج رفتند در اثر اعمال زشت نكوهيده آنان خداوند قلوب آنها را از طريق حق و حقيقت گردانيد و منحرف گرديدند زيرا كه خداوند هدايت نمينمايد كسانى را كه فاسق گرديده و از اطاعت پيمبران بيرون رفته‏اند.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 276

 وقتى اين آيه و امثال آن را با آن آياتى كه بطور اطلاق فرموده (خدا هدايت ميكند هر كسى را كه بخواهد و گمراه ميگرداند هر كسى را كه بخواهد) جمع كنيم از مجموع آنها توان چنين استفاده نمود كه كسانى كه دانسته و فهميده و بسوء اختيار خود از طريق حق و حقيقت برميگردند چنين مردمانى چون در طريق هدايت نيستند خداى تعالى آنان را هدايت نميكند زيرا در اثر عصيان خود را از قابليت هدايت انداخته و در مورد سخط الهى واقع گرديده‏اند وقتى هدايت نيافتند البته گمراه ميگردند زيرا انسان فقط توانايى دارد كه بهدايت پيمبران خود را براى هدايت شدن و يافتن طريق حق آماده گرداند لكن هدايت گرديدن فعل و عمل خدا است نه كار بنده.

وَ إِذْ قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَنِي إِسْرائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ياد كن وقتى كه عيسى بن مريم گفت اى پسران اسرائيل (بنى اسرائيل يهوديان و تابعين حضرت موسى عليه السّلام بودند) من رسول خدا و فرستاده او ميباشم و بپيمبر شما حضرت موسى عليه السّلام ايمان دارم و رسالت او را تصديق مينمايم و نيز مژده ميدهم شما را بپيمبرى كه بعد از من مى‏آيد با دين كامل با اين نشانى كه نام او احمد است (احمد) بمعنى ستايش گرديده شده در اخلاق و افعال- يا آن رسولى كه بسيار ستايش كننده خدا است و شايد اينكه حضرتش مخصوص باين نام شريف گرديد براى اين بود كه مأمور گرديد خدا را به نود و نه اسم ستايش نمايد و باين نامها و اسماء الحسنى او را بمردم بشناساند زيرا كه معلوم نيست پيمبران ديگر باين عدد كه هر يك دلالت بر صفتى از صفات جلال و اوصاف جمال الهى دارد او را براى خلق معرفى نموده باشند.

از بعض مفسرين است كه در روايات آمده ترجمه كلام عيسى عليه السّلام بحواريين                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 277

 چنين بوده (انّى ذاهب الى ربّى و ربّكم و الفارقليطا جاء) فارقليطا احمد است يعنى من ميروم بطرف پروردگار خودم و پروردگار شما و احمد را كه خاتم پيمبران است بعد از من خواهد فرستاد.

محمد بن مطعم از پدر خود چنين روايت ميكند كه پيغمبر فرموده‏

 (ان لى أسماء انا احمد و انا محمد و انا الماحى الّذى يمحوا اللَّه بى الكفر انا الحاشر الّذى يحشر الناس على قدمى و انا العاقب ليس بعدى نبى).

مرا نامهايى است منم احمد، منم محمد منم ماحى كه بمن و بوجود من خداوند كفر را محو ميگرداند، و منم حاشر كه مردم در قيامت زير قدم من و تحت لواء من محشور ميگردند، و منم عاقب آخر پيمبرانم كه در عقب من هيچ پيمبرى نخواهد آمد (منهج الصادقين) فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ مرجع ضمير (جاء) شايد نبى خاتم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم باشد كه وقتى حضرتش با براهين و معجزات بسيار آمد در صورتى كه حضرت عيسى عليه السّلام قبلا باسم و نشان او را معرفى نموده بود معجزات او را حمل بر سحر نمودند و گفتند اين سحرى است آشكار.

و شايد مرجع ضمير (جاء) حضرت عيسى عليه السّلام باشد كه با آن معجزات كذايى مثل مرده زنده كردن و كور را شفا دادن و از گل كبوتر ساختن مثل خفاش كه آن را بفارسى شب كوره گويند و بنفخه روح بوى دميدن و بوى حيات بخشيدن و غير اينها از معجزات بسيار كه براى اثبات پيمبرى هر پيمبرى خداوند بدست آنها اجرا مينمايد تا آنكه حجّت بر خلق تمام گردد لكن يهوديها معجزات حضرت عيسى را حمل بر سحر نمودند.

عادت مردم در هر زمانى همين طور بوده كه چون بمقتضيات قواى شهويّه و غضبيه مايل بباطل و از حق فرار مينمايند اين بود كه نميخواستند پيروى پيمبران را بنمايند، و رؤساء و بزرگان آنها دانسته و فهميده براى آنكه مبادا برياست
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 278

 آنان لطمه‏اى وارد آيد و نيز خود را از زير بار تكليف بيرون آرند انكار ميكردند و معجزات انبياء را حمل بر سحر مينمودند اين است كه ذات احديت در مقام توبيخ و سرزنش و خطاكارى چنين اشخاص برآمده و فرموده.

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُوَ يُدْعى‏ إِلَى الْإِسْلامِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ كيست ظالم‏تر و شرورتر از آن كسى كه بخدا دروغ بندد مقصود دروغ بستن به پيمبر و رسول خدا است و بگويد تو پيمبر نيستى و دروغ مى‏گويى در صورتى كه پيمبران مردم را ميخوانند بسوى اسلام يعنى هدايت و رهنمايى مينمايند خلق را بطريقى كه در آن سلامتى روحانى و جسمانى آنان است و چنين كسى كه پيمبران را تكذيب ميكند ظالم‏ترين مردم است زيرا كه هم بنفس خود ظلم نموده و خود را از سعادت محروم گردانيده و راضى شده كه در هاويه ظلمانى طبيعت با عقارب و حيات اوصاف نكوهيده حيوانى بماند و قدمى بسوى سعادت جلو نرود وقتى انسان خودش طالب هدايت نگرديد و ظالم بنفس خود شد خداوند او را هدايت نميكند و بعمل خود نيز بمردم ظلم نموده كه آنها را از طريق هدايت شدن بازداشته، و خداوند چنين كسانى را هدايت نمينمايد زيرا كه ظلم كنندگان قابل هدايت نميباشند.

يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ مرجع ضمير يُرِيدُونَ ظالمين در آيه بالا است و يكى از اوصاف ظالمين اين است كه آنان در مقام خاموش كردن نور خدايند يعنى خواهند پيمبران كه مظهر و نماينده نور خدايند و قانون اسلام را كه بزرگترين چراغ هدايت است بگفتار و دهن خبيثشان خاموش كنند لكن خدا نور خود را تمام ميكند اگر چه كفار كراهت داشته باشند.

آرى هيچوقت از ميان خلق چراغ هدايت خاموش نميگردد اگر از طرفى                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 279

 خاموش گردد و از طرف ديگر روشن گردد براى آنكه حجت بر خلق تمام گردد و مؤمن و فاسق از يكديگر تميز پيدا نمايند.

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ مرجع (هو اللَّه) در آيه بالا است و او آن كسى است كه رسول خود محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را فرستاده و او را براى هدايت نمودن خلق بدين حق كه آن دين اسلام و قرآن و شريعت و ملت حنيف ابراهيم است مأمور گردانيده تا آنكه مردم را از كجروى و گمراهى بطريق حق و حقيقت رهبرى نمايد.

لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ و ظاهر گرداند دين حق را بر تمام عالميان شكى نيست كه ضمير ليظهره راجع بقرآن و دين اسلام است يعنى البته دين اسلام ظاهر و غالب ميگردد بر تمام اديان و چون ميبينيم هنوز دين اسلام سرتاسر عالم را فرا نگرفته و وعده خدا صدق است پس بايستى زمانى بيايد كه دين اسلام بر تمام اديان ظاهر و غالب گردد و آن تصور ندارد مگر بخروج (مهدى آل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه در زمين احدى باقى نماند مگر آنكه اقرار نمايد بكلمه شهادتين) بروايت عياشى كه وى از عمران بن ميثم و او از عبايه چنين نقل نموده كه (حضرت امير المؤمنين عليه السّلام) فرمود (بلند شدن كلمه توحيد و غالب شدن آن بعد از اين زمان خواهد بود پس از آن گفت قسم بآنكسى كه نفس من بدست او است باقى نميماند ده و قريه‏اى مگر آنكه بامداد و شبانگاه نداى‏

 «لا اله الا اللَّه محمّد رسول اللَّه»

شنيده ميشود. (منهج الصادقين) و بروايت على بن ابراهيم قمى بظهور قائم آل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم دين خدا كامل و تمام ميگردد و او دين خدا را ظاهر ميگرداند بر تمام اديان بطورى كه بغير خدا عبادت نميشود و همين است معنى قول رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه فرموده:

 (يملأ الارض قسط و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا).

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 280

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ خطاب بمؤمنين است كه آيا ميل داريد رهنمايى كنم شما را بتجارتى كه از عذاب دردناك جحيم رهايى يابيد.

اشاره به اينكه تمام افراد بشر در معرض عذاب واقعند حتى كسانى كه بظاهر ايمان دارند و ايمان آنان صورى و ظاهرى است نه واقعى و حقيقى زيرا خطاب به مؤمنين نموده كه ايمان آريد اگر ايمان آنها واقعى بود ديگر امر نمودن آنها به ايمان بيمحل بود زيرا امر بچيزى كه واقع گرديده تحصيل حاصل است و تحصيل حاصل محال است.

وَ تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ گويا گفته ميشود بچه چيز توان خود را از عذاب اليم نجات داد در پاسخ از طرف كردگار عالم ارشاد مينمايد كه نجات شما منوط بدو چيز است، يكى ايمان بخدا و پيمبر او كه ايمان برسول شامل ميگردد (كل ما جاء به النبى) را از اخبار بواقعه قيامت و نصب امام و خليفه بعد از خود و تمام قوانين و احكامى كه از طرف شرع مقرر گرديد.

و قوله تعالى تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ در آيه بالا مقصود ايمان واقعى است كه در قلب نفوذ نموده و از باطن بظاهر سرايت نمايد و بمرتبه يقين رسد و دل و قلب را جلا دهد چنين ايمانى انسان را از مهلكه نجات دهد.

و ديگر طريق نجات شما در اين است كه در راه خدا بمال و جانتان مجاهده نمائيد و مراعات نمودن اين دو عمل خير و خوبيست براى شما و مجاهده بمال شامل ميگردد هر چيزى را كه بتوسط مال توان بدست آورد مثل انفاق بفقراء و در جاهاى لازم مثل صرف مال در موقع جهاد فى سبيل اللَّه يا در طريق حج بيت اللَّه و زيارت‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 281

 مشاهد مشرفه يا صرف مال در فرا گرفتن علوم و معارف و غير اينها هر جا كه در نظر شرع و عرف نيكو نمايد.

و مبارزه با نفس نيز شامل ميگردد مبارزه با كفار در جبهه جنگ و مبارزه و مجاهده با نفس كه رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آن را جهاد اكبر ناميده، و واقعا همين طور است مجاهده با قواى سبعى شيطانى و بهيمى شهوانى بمراتب بسيار مهم‏تر و مشكلتر از جهاد با كفار بشمار ميرود، و بدلالت آيه مادامى كه انسان در اين دو امر مهم يكى ايمانى كه بقلب و دل سرايت نمايد و اعضاء و جوارح را تحت استيلاء خود گرداند بطورى كه اعضاء و قوى از حكم شرع و مقتضيات ايمان تعدى ننمايند و ديگر تحصيل صفات و ملكات حميده انسانى است كه از مجموع آن ملكه تقوى پديد گردد اگر آدمى در اين دو امر بزرگ ايستادگى و مقاومت ننمايد در معرض خطر بزرگ و عذاب اليم واقع ميگردد.

يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ در مقام ربح چنين تجارتى كه ايمان بخدا و مجاهده در راه خدا باشد برآمده و ربح و فائده اين تجارت را تعيين مينمايد بدو چيز بسيار عالى و بزرگ، يكى مغفرت و آمرزش گناهان و خطاهاى گذشته، ديگر دخول در بهشت با آن نعمتهاى كذايى كه اندكى از آن را در اين آيات بقدر فهم عموم مردم تذكر ميدهد.

در تفسير طبرسى از حسن بصرى چنين نقل ميكند كه او گفته از عمران بن حصين و او از ابا هريره معنى مساكن طيبه را سؤال نمودم آنان گفتند ما معنى آن را از رسول اللَّه سؤال نموديم فرمود كوشكى است در بهشت (قصرى) كه از لؤلؤ آفريده شده و در آن هفتاد هزار سرا ميباشد از زمرد سرخ و در هر سرايى هفتاد خانه از زمرد سبز و در هر خانه هفتاد سرير و بر هر سريرى هفتاد فرش از الوان                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 282

 مختلفه و بر هر فرشى حورى‏اى نشسته و در هر خانه از آن هفتاد مائده و بر هر مائده هفتاد لون طعام و در هر يك از آن خانه‏ها غلامى و كنيزى باشند و خداى تعالى مؤمنين را چنان قوت دهد كه با همه زنان خلوت كنند و در هر روزى تمام آن طعامها را بخورند. (پايان) و چون براى بشر دنيوى ممكن نيست بتواند بدرستى تصور امور اخروى را بنمايد مگر وقتى كه وجود دنيوى وى تبديل گردد بوجود اخروى، و انسان مادامى كه در دنيا زيست مينمايد مثل طفلى ماند كه تا وقتى در رحم مادر است براى وى ممكن نيست بتواند عالم خارج از رحم را تصور نمايد، اين است كه آدمى تا وقتى از مشيمه عالم دنياى دنى كه پست‏ترين عوالم الهى بشمار ميرود خارج نگردد و بفضاء محيط عالم نرسد نه نعمتها و كرامتهايى كه براى مؤمنين با تقوى مهيّا گرديده تواند بدرستى حسّ نمايد و نه نقمتها و عذابهايى كه براى كافرين و فاسقين و كسانى كه روح قدسى خود را لگد كوب قواى شهوانى و غضبانى نموده‏اند تواند ادراك نمايد.

وَ أُخْرى‏ تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ اين آيه عطف بآيه بالا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ است يعنى آن تجارتى كه شما را از عذاب اليم نجات ميدهد و بايستى اين قسم از تجارت را دوست داريد يارى كردن خدا و فتح و غلبه مؤمنين بر كفار است در زمان نزديك و اى رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مؤمنين را باين فتح و مظفريت بشارت بده.

خلاصه خداوند در اين آيات براى مؤمنين با تقواى كراماتى و تفضّلاتى از طرف خود وعده داده بعضى در آخرت و بعضى در دنيا، در آخرت آن نعمتهاى بهشتى كه تحت عدد و شماره نميآيد و تفضلات دنيوى آنچه كه بالاترين و محبوب‏ترين چيزها بنظر انسان ميآيد فتح و غلبه بر دشمن است كه مصداق كاملش فتح مكه و فتح فارس و روم بوده.

و نزد عرفاء مقصود از فتح قريب فتح باب دلست كه در اثر مجاهده و كشتن                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 283

 نفس بهيمى و شهوى روح انسانى مظفّر و منصور ميگردد و تمام قوى و مشاعر بدن و طبيعت را تحت استيلاء و سلطنت خود درآورده و هر يك را بر آنچه صلاحديد وى است بكارى امر ميفرمايد و حقيقة فتح قريب همين است كه جا دارد مؤمنين را بآن بشارت دهند چنانچه در آخر آيه امر فرموده وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ.

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ كَما قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ از بعض مفسرين است كه ممكن است خطاب بجماعتى از انصار باشد كه در ليله عقبه با رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بيعت نمودند و آنان هفتاد نفر بودند.

و شايد خطاب بكليه مؤمنين باشد كه از جمله شرائط بيعت با رسول اللَّه اين بوده كه خدا را يارى كنيد يعنى دين خدا را يارى نمائيد و آنچه رسول اللَّه بشما امر فرموده اطاعت كنيد و نيز در موقع جهاد و دفاع از دشمن سر از حكم او نپيچيد.

چنانچه عيسى بن مريم عليه السّلام بحواريين كه از خواصّ اصحاب و ياران دين او بودند فرمود كيست مرا در دين حق يارى كند حواريّون گفتند مائيم كه دين خدا را يارى ميكنيم.

حوارى در لغت مأخوذ از حور و بمعنى سفيدى خالص است، بعضى گفته‏اند بمناسبت سفيدى جامه‏شان بنام حواريين خوانده شده‏اند، ديگرى گفته چون شغل آنها قصارى بوده و جامه‏هاى مردم را سفيد ميكردند اين بود كه آنان را حواريّون مى‏گفتند، قول ديگر بمناسبت آنكه نفوس بشر را از كثافت كفر و اوصاف نكوهيده پاك ميكردند و آنها مطهرون بودند اين بود كه آنان باين نام معرفى گرديدند و آنها از اصفياء و خواصّ حضرت عيسى عليه السّلام بودند چنانچه در حديث است كه بعد از حضرت عيسى عليه السّلام حواريّون مردم را بدين حق دعوت مينمودند و اين قول سوم نزديك تر بواقع بنظر ميآيد زيرا كه ظاهرا در آنان يك خصوصيّت معنوى زائدى مأخوذ                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 284

 بوده كه باين نام معرفى گرديدند و گويند حواريين دوازده نفر بودند.

خلاصه آيه اشاره باين است كه بايستى شما مؤمنين مثل حواريين و اصحاب خاص حضرت عيسى عليه السّلام در حفظ دين اسلام بمال و جان خود با كفار مجاهده نمائيد و بتمام قوى در يارى دين مجاهده نموده و رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را كمك نمائيد و بيرق اسلام را بلند گردانيد.

فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ كَفَرَتْ طائِفَةٌ پس از دعوت حضرت عيسى عليه السّلام و تبليغ رسالت بر بنى اسرائيل جماعتى از يهوديان بنى اسرائيل ايمان آوردند و جماعتى از آنان كافر شدند زيرا چون مأمور بودند كه بدين حضرت عيسى بگروند مخالفت نمودند و تصديق او را ننمودند اين بود كه از كافرين محسوب گرديدند.

فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلى‏ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِينَ مرجع ضمير متكلم در (ايّدنا) خدا است (ظاهرين) يعنى غالبين ما قوّت و غلبه داديم كسانى را كه بعيسى عليه السّلام ايمان آوردند و آنان را غالب گردانيديم بر دشمنانشان.

آيه اشاره به اينكه هميشه و در همه وقت حق و اهل حق غالب و ظفر يابند و باطل و اهل آن مخذولند چنانچه در سوره بنى اسرائيل آيه 83 فرموده إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً باطل ناچيز و اهل آن همه ذليل و مقهورند و اگر وقتى از روى نظام عالم تظاهرى بنمايند مثل برقى ماند كه از آتش بجهد دوام پذير نيست بزودى خاموش مى‏گردد.

و بعضى از مفسرين گفته‏اند معنى آيه چنين است كه حجت كسانى كه بعيسى عليه السّلام گرويده بودند بتصديق محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه فرموده بود عيسى كلمة اللَّه و روح اللَّه است ظاهر گرديد و از مجاهد نقل ميكنند كه گفته تأييد و غلبه امت عيسى عليه السلام بعد از بالا رفتن او بود بآسمان.