کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
الممتحنة: آيات 1 تا13 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

              

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 246
سورة الممتحنة

مدنيّة و هى ثلاث عشرة آية

 [سوره الممتحنة (60): آيات 1 تا 9]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فِي سَبِيلِي وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَيْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ (1) إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْداءً وَ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ (2) لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (3) قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ ما أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ (4)

رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (5) لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ (6) عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الَّذِينَ عادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِيرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (7) لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ (8) إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (9)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 247

 (ترجمه)

بنام ايزد هستى بخش صاحب رحمت عام و خاص‏

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد فرا مگيريد دشمنان من و دشمنان خود را دوستان به اينكه القاء و طرح دوستى با آنها كنيد زيرا كه آنان كافر شدند بآنچه آمده شما را از جانب حق تعالى (قرآن) و رسول خدا و شما مؤمنين را از وطن خود بيرون ميكنند براى اينكه ايمان آورده‏ايد بخدا كه پروردگار شما است اگر شما براى جهاد در راه رضاى من (خدا) و بدست آوردن رضاى من بيرون رفتيد آنها از راه مودّت و دوستى بپنهانى ميفرستند بسوى كفار (براى آنكه آنان را خبردار نمايند) و من عالم ترم بآنچه پنهان ميداريد و آنچه را آشكار ميكنيد و كسى كه از شما چنين كند محققا از راه راست گمراه گرديده-

اگر كفار شما را بيابند چون دشمنهاى شمايند دستهاى و زبانهاى خود را ببدى (و اذيت) بسوى شما ميكشانند و دوست دارند شما كافر شويد-

هرگز نفع نميبخشد بشما در قيامت نه ارحام شما و نه اولاد شما روز قيامت جدايى مى‏افتد بين شما، و خدا بآنچه ميكنيد بينا است-

براى شما مؤمنين بسيار پسنديده و نيكو است كه پيروى نمائيد حضرت ابراهيم عليه السّلام و كسانى كه با او بودند وقتى آنان بقوم خود گفتند ما بيزاريم از شما و از آنچه را كه بغير خدا عبادت مينمائيد ما كافر شديم بشما و ظاهر شد بين ما و شما دشمنى و بغض دائمى تا وقتى كه ايمان آوريد بخداى يگانه، مگر آن كه گفت
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 248

 ابراهيم عليه السّلام بپدرش (عمويش) هر آينه من طلب آمرزش ميكنم از براى تو و من مالك نيستم از اينكه چيزى از عذاب خدا را از تو دفع نمايم اى پروردگار ما بر تو است توكل و اعتماد ما، و بسوى طاعت تو رجوع نموديم و بسوى تو است بازگشت ما-

اى پروردگار ما قرار مده ما را آزمايش براى كسانى كه كافر گرديدند بيامرز ما را اى پروردگار ما بدرستى تو ميباشى غالب و درستكار-

محققا در آنان بود خصلتى نيكو و هر كسى را كه بوده باشد در او اميدوارى بخدا و روز قيامت و كسى كه رو گرداند پس خداوند بينياز از خلق و ستوده است-

شايد خدا قرار دهد بين شما و كسانى كه از كفار دشمن شما بودند دوستى و مودّت و خداوند قادر و توانا و او آمرزنده و مهربان است-

خدا نهى ننموده شما را از دوستى با آن كسانى كه با شما راجع بدين جنگ و نزاع نكردند و شما را از ديار خودتان بيرون نكردند و اينكه بيزارى جوييد از آنها بلكه در باره آنها بعدالت حكم كنيد زيرا كه خدا دوست ميدارد عدالت كننده‏گان را-

جز اين نيست كه خداوند نهى ميكند شما را (از دوستى با كسانى كه) با شما جنگ و نزاع ميكنند در دين و شما را از وطنهاى خودتان بيرون ميكنند و يكديگر را كمك دادند در بيرون كردن شما و هر كس چنين كسانى را دوست دارد پس آنان ستمكارانند.

 (توضيح آيات)

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ خطاب بكسانى است كه ايمان آورده‏اند كه دشمنان خدا و دشمنان خود را دوستان مگيريد.

عدو بر وزن فعول است مأخوذ از عدا مانند عفوّ كه مأخوذ از عفا است و چون بر وزن مصدر واقع شده بر جمع و واحد هر دو اطلاق ميشود. (منهج) مفسرين گويند در سال هشتم از هجرت رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه دو سال بعد از جنگ بدر بود حضرت رسول تصميم داشت بطور مخفيانه بمكّه رود در آن هنگام ساره كنيز ابى عمرو بن صيفى بن هشام كه در مكه مغنّيّه و ناحيه يعنى مطرب بود از                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 249

 مكه بمدينه آمده بود حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از وى استفسار نمود كه براى چه آمده‏اى ميخواهى اسلام آورى گفت نه، گفت از مكه مهاجرت نموده‏اى گفت نه، بلكه آمده‏ام تا مرا لباس و طعام دهيد و باز بمكه برگردم فرمود چرا طعام و لباس از اهل مكه نگرفتى گفت بعد از واقعه بدر كسى بغناى من ميل ننمودى رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بفرزندان عبد المطلب گفت كه چيزى بوى بدهيد آنها وى را لباس و پول و زاد و راحله دادند پس از آن نزد حاطب بن ابى بلتعه آمد و از وى چيزى طلبيد وى نامه‏اى نوشت باهل مكه باين مضمون كه من حاطب بن ابى بلتعه ميباشم و باهل مكه ميگويم كه بدانيد كه رسول خدا قصد شما را دارد اسلحه خود را آماده كنيد و مهيّاى جنگ باشيد نامه را بوى داد و بروايتى ده دينار و بروايت ديگر ده درهم باو عطاء نمود و نيز (بردى) بوى پوشانيد و گفت اين نامه را باهل مكه برسان، ساره نامه را گرفت و ميان مويهاى خود پنهان نمود و عازم راه گرديد جبرئيل حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را از اين قضيّه آگاه گردانيد حضرتش امير المؤمنين عليه السّلام و طلحه و زبير و عمّار و مقداد و عمر و ابا مرثد را امر كرد كه رو بمكه رويد و در روضه خاخ زنى را بينيد كه نامه‏اى دارد و ميخواهد باهل مكه برساند كه اهل مكه را از قصد ما مطلع گرداند نامه را از وى بگيريد و بياوريد حسب الامر آن عدّه سوار شدند و بآن موضع رسيدند در آنجا زنى را ديدند و از او طلب نامه نمودند زن قسم بخدا خورد و انكار نمود آنها خودش و اثاثيه او را تفتيش نمودند چيزى نجستند چون قصد بازگشتن نمودند حضرت امير عليه السّلام فرمود بخدا سوگند كه پيغمبر هرگز دروغ نگفته و آنچه فرموده جبرئيل بوى خبر داده آن وقت شمشير از غلاف كشيده نزد ساره رفت و گفت مرا ميشناسى بخدا قسم اگر نامه را ندهى گردنت را ميزنم زن ترسيد و گفت يا ابن ابى طالب روى خود بگردان نامه را بتو دهم و از زير موهاى سرش نامه را بيرون آورد و بامير عليه السّلام داد و آن حضرت نامه را بخدمت حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آورد و در بعض روايات است كه در روز فتح مكه حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم همه را امان داد مگر چهار نفر كه يكى از آنان همين ساره بود.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 250

 پس از آن پيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بمنبر رفت و فرمود يكى از شما باهل مكه نامه نوشته تا آنها را از قصد ما آگاه گرداند اگر برخيزد و خودش اعتراف كند كه هيچ، و گر نه او را رسوا كنم دو مرتبه اين سخن را تكرار نمود دفعه سوم حاطب برخواست و گفت يا رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم صاحب نامه منم و خدا گواهست كه بعد از اسلام نفاق نورزيدم و از دين اسلام برنگشتم و از آن زمان كه اسلام آوردم هيچوقت مودّت و دوستى با اهل مكه ننمودم لكن چون هر يك از مهاجرين در مكه قبيله و عشيره و ارحام دارند و مرا در آنجا قبيله و عشيره‏اى نيست تا حفظ مال و اولاد مرا بكند و خواستم حقى بر اهل مكه داشته باشم تا رعايت مرا بنمايند و گر نه من يقين دارم كه غضب خدا بر آنان فرود خواهد آمد، و اين نامه فائده‏اى براى آنان نخواهد داد پيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم تصديق او را نمود و عذر وى را پذيرفت.

عمر از جاى خود بلند شد و گفت يا رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اجازه فرما تا گردن اين منافق را بزنم رسول فرمود اين از اهل بدر است و خداى تعالى بدريان را وعده مغفرت داده و آنها را بخطاب اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ نوازش فرموده اميد هست كه آب مغفرت نامه سياه وى را بشويد.

و بروايت ديگر فرمود او را از مسجد بيرون كنيد آن وقت مردم دست بر پشت وى ميزدند و او را مى‏انداختند و او صورت برميگرداند و نگاه ميكرد باميد آن كه پيمبر اكرم بر وى رحم كند وقتى بدرب مسجد رسيد پيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود وى را برگردانيد و چون برگشت او را توبه داد آن وقت اين آيه در باره او فرود آمد يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ (عدو) در مفردات گفته (عدو) بمعنى تجاوز و منافى با التئام است و اگر راجع بامور قلبى آرند آن را عداوت و معادات گويند و اگر در مورد حركت و مشى آرند آن را (عدو) گويند و هر گاه راجع باخلال و تعدى در معامله آرند آن را عدوان نامند.

 (و عدو) را گاهى بمعنى معادى آرند مثل قوله تعالى فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوا

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 251

 و گاهى بمعنى عدوان و تجاوز نمودن از آنچه بآن مأمور گرديده‏اند آرند مثل قوله تعالى فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ و گاهى در موارد واقع گرديدن عدوات و دشمنى آرند مثل قوله تعالى إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ (پايان) تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ آيه در مقام سرزنش حاطب بن ابى بلتعه بالخصوص و هر كه چنين عملى مثل او كند بالعموم برآمده كه چگونه شما با آنهايى كه كافرند بآنچه بر شما از حق و حقيقت ظاهر گرديده و شما و پيمبر شما را از وطن آواره نمودند اظهار مودّت و دوستى مينمائيد و اخبار رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را بآنها ميرسانيد.

إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فِي سَبِيلِي وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَيْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ اين جمله شرطيه جِهاداً فِي سَبِيلِي تا آخر متعلق بآيه بالا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ است يعنى اگر واقعا شما مهاجرين از وطنهاى خود براى جهاد و فداكارى در راه خدا و بدست آوردن رضاى خدا بيرون گرديديد نبايد كفّار را دوست خود قرار دهيد و مخفيانه آنها را از اسرار ما بتوسط نامه يا اخبار سرّى يا بطور ديگر خبردار نمائيد، و گمان نكنيد كه من خبردار نيستم از اعمال و افعال شما و من داناترم از شما بآنچه را مخفى و پنهان داشته‏ايد و آنچه را ظاهر ميگردانيد و كسى كه چنين كند محققا از راه راست منحرف شده و در پرتگاه جهالت سرگردان گرديده.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 252

 إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْداءً وَ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ چگونه شما با ايمانى كه داريد آنان را دوست داريد در صورتى كه در هر كجا كفار شما را بيابند دشمنى خود را ظاهر ميگردانند و بدستهاى خود و بزبانهاى خويش شما را بزدن و كشتن و دشنام دادن صدمه ميزنند و آنان دوست ميدارند كه شما كافر گرديد مثل خودشان.

اشاره به اينكه اظهار دوستى شما با آنها در صورتى كه شما مؤمن و آنان كافر باشند فائده ندارد آنان در صورتى شما را دوست دارند كه شما مثل آنها كافر گرديد آرى اختلاف عقيده و آراء يك عامل كلى بسيار مؤثرى است براى پديد شدن دشمنى بين افراد بشر و بهمين جهت ملل مختلفه در عالم پديدار گرديده‏اند و نفاق و ضديت بين اهل اديان محقق گرديده و هيچ يك از ملل عالم زير بار ملت ديگر نميروند و لو آن كه حق را بر خلاف مذهب خود ببينند و اين نيست مگر از جهت تفرعن و منيّت و خودپرستى و همين پرده سياه منيّت و خودپرستى است كه چشم و گوش انسان را بسته و نميگذارد بحقيقت نائل گردد و بسعادتى كه بايست بآن برسد و از آن برخوردار گردد خود را برساند، و گر نه راه مستقيم يكى است كه هر كس آن راه را پيدا نمايد و در آن سلوك كند بالاخره بمقصد اصلى و سعادت حقيقى كه مآل و آرزوى هر انسان عاقلى است خواهد رسيد و پيدا نمودن آن خطّ مستقيم بسى آسان است، منتهى الامر بدو چيز تحقق مى‏پذيرد، يكى ترك عصبيّت و ترك عادات و منيّت، و ديگر پس از تخليه نفس از عادات و ملكات نكوهيده قدرى مجاهده ميخواهد تا آنكه بطور تحقيق نه تقليد از آباء و اجداد طريق و روش خود را بخط مستقيم كه سر انجام آن قرب بجوار (ربّ العالمين) است پيدا نموده و در آن سلوك نمايد.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 253

 لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ در اعراب يفصل بين قرّاء گفتارى است.

 (1) يفصل بفتح ياء و كسر صاد بقرائت عاصم و يعقوب.

 (2) يفصّل بفتح صاد و تشديد آن بنا بر فعل مجهول بقرائت (ابن عامر).

 (3) نفصل بنون و كسر صاد و اضافه فعل بسوى خداى تعالى بقرائت نخعى و طلحه.

 (4) (يفصّل) بضم ياء و كسر صاد و تشديد آن بقرائت حمزه و كسايى.

 (5) يفصل بضم ياء و كسر صاد مأخوذ از افصال تفسير ابو الفتوح رازى.

هرگز بشما نفع نخواهند رسانيد در قيامت ارحام و خويشاوندان و نه اولادان شما زيرا كه هر كس با عمل خود و اخلاقيّات و آنچه (بما قدمت ايديهم) در اين عالم پيش فرستاده همراهست (يفصل منكم) اشاره به اينكه چگونه ارحام و اولاد شما توانند در قيامت بشما نفع رسانند در صورتى كه در آن وقت همه چيز بحقيقت خود ظاهر ميگردد و باطنها نمايان ميشود و مؤمن و كافر كه در اين عالم در صورت شبيه بيكديگرند لكن قيامت كه باطنها ظاهر گرديده بين كافر و مؤمن بعد و جدايى بسيار نمايان ميگردد و چنانچه فرموده يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ سوره (عبس آيه 34 تا 36) در آن روز كافر بصورتى تظاهر مينمايد كه دوست‏ترين و نزديك‏ترين آنها از وى فرار مينمايند.

وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ گمان نكنيد آنچه از بد و خوب و زشت و زيبا در اين عالم ميكنيد پنهان و مخفى ميماند و كسى را بر آن اطلاعى نيست بلكه اعمال شما را خدا و رسول و مؤمنين نيز بآن بصيرت باطنى و چشم حق بين خود كه فرموده‏

 (المؤمن ينظر بنور اللَّه)

همگى مى‏بينند و بر اعمال و افعال شما مطلعند.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 254

 قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ راغب اصفهانى در معنى (اسوة) چنين گويد اسوة كالقدوة و القدوة آن حالتى است كه براى انسان پديد ميگردد در اثر متابعت و پيروى نمودن غير خود خواه عمل نيكو باشد و خواه عمل بد خواه نفع برساند و خواه ضرر اين است كه خداى تعالى فرموده لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ پس وصف نمود آن را بحسنة و بُرَآؤُا جمع برى‏ء مثل ظريف و ظرفاء و كريم و كرماء صفت مشبّه است (پايان) آيه اشاره به اينكه شما مؤمنين بايستى در اين خصلت نيكو كه ترك مودّت و دوستى با كفار و تبرئه جستن از آنان است تابع ابراهيم عليه السّلام و كسانى كه از اهل ايمان بوى بودند باشيد إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ جمله ظرف خبر كانت وقتى كه بقوم خود گفت محققا من بيزارم از شما و آنچه را كه پرستش مينمائيد وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ يعنى من بيزارم از شما و آنچه را كه بغير خدا عبادت مينمائيد وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ چون سبب عداوت و علت دشمنى ابراهيم عليه السّلام با قوم خود شرك و كفر آنان بود و مادامى كه علت و سبب چيزى موجود است البته معلوم و مسبب آن هم نيز با آن همراهست، اين است كه ابراهيم عليه السّلام ميخواهد بآنان بفهماند اگر شما خواهيد من با شما دوست مشفق گردم سبب ضديّت را از ميان برداريد و بخداى يگانه ايمان آريد.

إِلَّا قَوْلَ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ ما أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ رَبَّنا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 255

 إِلَّا استثناء است از قوله تعالى در آيه بالا أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ و شايد اشاره باين باشد كه شما مؤمنين در آن خصلت نيكو كه تبرئه و بيزارى جستن از كفار باشد اقتداء بابراهيم عليه السّلام نمائيد مگر در اينكه بپدرش يعنى عمويش.

چنانچه مفسرين گويند چون بايستى آباء و اجداد پيمبران تا برسد بآدم (ع) همه موحّد باشند آذر عموى ابراهيم عليه السّلام بوده نه پدرش و چون حق تربيت بابراهيم عليه السّلام داشت او را پدر خطاب ميكرد و ميگفت پدر هر آينه من طلب آمرزش ميكنم از خدا براى تو و من خودم مالك چيزى نيستم يعنى تمام امور بدست خدا است او بايد تو را بيامرزد و توبه تو را قبول كند و بتو توفيق ايمان كرامت نمايد، مقصود اين است كه اى مؤمنين شما در تمام خصلتهاى نيكو تأسّى بابراهيم عليه السّلام نمائيد مگر در اينكه در باره كفار دعاء كنيد و براى آنان طلب مغفرت نمائيد زيرا كه باين عمل مأمور نيستيد چنانچه فرموده ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ زيرا كه استغفار ابراهيم عليه السّلام براى آذر براى اين بوده كه نظر بوعده‏اى اميدوار بود كه ايمان آرد چنانچه اشاره دارد بآن قوله تعالى ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ وقتى دانست ايمان نميآورد از وى تبرى جست قوله تعالى فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ وقتى ابراهيم عليه السلام از ايمان آوردن آذر مأيوس ميگردد روى نيازمندى بدرگاه بى‏نياز مطلق آورده و ميگويد پروردگار من روى نيازمندى من بسوى تو است و تمام اتّكاء و اميدوارى من بدر خانه رحمت تو است و بازگشت تمام امور بتو است.

رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ راغب در غريب القرآن چنين گفته (فتن) بمعنى داخل گردانيدن طلا است در آتش براى آنكه خالى گردد از غشّ و كثافت و موارد استعمال آن بسيار است گاهى بمعنى عذاب آيد مثل قوله تعالى يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ يعنى عذابكم) و گاهى بمعنى امتحان و آزمايش آرند مثل (وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً) و فتنه‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 256

 و بلاء استعمال شده هم در شدت و هم در آسانى لكن در شدت و سختى هم ظاهرتر و هم بيشتر استعمال گرديده مثل قوله تعالى وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ و قوله تعالى وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ

 مال و اولاد را فتنه ناميده نظر به اينكه انسان بمال و اولاد امتحان و اختبار ميگردد، و اولاد را دشمن ناميده فى قوله إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ نظر بآن ضررهايى كه از قبل آنها بانسان برخورد مينمايد و زن و اولاد و مال را زينت ناميده در قوله تعالى زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ تا آخر آيه نظر به اينكه انسان خود را باينها تزين و زينت ميدهد و قوله تعالى أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ يعنى بايد مردم در مورد امتحان واقع گردند تا آنكه طيب و خبيث از يكديگر تميز داده شوند پايان آيه بيان تتمه سخن ابراهيم خليل عليه السّلام است كه گفته اى پروردگار ما قرار مده ما را فتنه و آزمايش براى كسانى كه كافر گرديدند كه بر ما مسلط گردند و ما را بعذاب و زحمت اندازند يا از دين برگردانند و لغزش و گناهان ما را ببخش اى پروردگار ما تو غالب بر هر چيزى هستى و درستكار ميباشى شرّ اين مشركين و كافرين را از ما رفع گردان.

لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ محققا براى شما مؤمنين سزاوار است كه تأسى نمائيد بابراهيم در خصلتهاى نيكوى او اگر اميدوار باشيد برحمت خدا و فائز گرديدن بدرجات اخروى و تكرار در أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ اهميت تأسى بابراهيم را ميرساند و بيان بعضى از خصلتهاى نيك ابراهيم همان آيات بالا است در بيزارى جستن او از دشمنان خدا و اظهار نيازمندى وى از بينياز مطلق و اتكاء و اميدوارى وى و طلب بخشش و عفو نمودن از وى.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 257

 عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الَّذِينَ عادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِيرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ اميد است كه بنزديكى خدا بين شما و كسانى كه با شما دشمنى نمودند و شما را از وطن خارج گردانيدند دوستى و محبت قرار دهد، زيرا كه خدا قادر و آمرزنده و مهربان است.

مفسرين گويند مقصود از عادَيْتُمْ مشركين مكّه‏اند كه بسيارى از آنان ايمان آوردند و اين وعده خدا درست شد و مسلمانهاى مدينه با آنها مناكحه و مخالطه نمودند و رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم با امّ حبيبه دختر ابى سفيان ازدواج نمود.

امّ حبيبه زن عبد اللَّه بن جحش بن رئاب بود زن و شوهر هر دو از مهاجرين حبشه بودند شوهرش عيسوى بود و امّ حبيبه را بدين خود دعوت نمود وى نپذيرفت تا وقتى كه شوهرش عبد اللَّه جحش مرد، پس از آن حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كسى را فرستاد نزد نجاشى و او را از نجاشى خواست نجاشى گفت نزديكترين كس باين زن كيست گفتند خالد بن سعيد بن العاص، نجاشى بوى گفت امّ حبيبه را بپيغمبر ده قبول نمود نجاشى چهار صد دينار مهر او كرد و وى را روانه نمود و بقول ديگر حضرت امّ حبيبه را از عثمان بن عفان بخواست و او وى را از نجاشى خواست وقتى اين خبر بپدرش ابو سفيان رسيد در صورتى كه مشرك بود گفت (ذاك الفحل لا يقرع انفه) يعنى چنين مردى را از دامادى منع نتوان نمود زيرا كه كفوى و همسرى كريم است.

لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ خطاب بمؤمنين است كه خدا نهى نميكند شما را كه از آن كسانى كه با شما راجع بدين جنگ و نزاع ننمودند و شما را براى ايمانتان از وطن خود آواره ننمودند                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 258

 اينكه نيكى كنيد با آنها و نيز نهى نكرده شما را كه نسبت با آنان حكم بعدل ننمائيد بلكه بايست با آنها بعدل و خوبى رفتار نمائيد تا باين واسطه تأليف قلوب آنها گردد و ميل نمايند بايمان.

سخنان مفسرين در توجيه آيه‏

 (1) مقصود از آن كسانى كه حكم شده كه در باره آنها عدالت را مراعات نمائيد و با آنها بخوبى رفتار نمائيد و بآنها ظلم و تعدى ننمائيد كودكان و زنان كفارند زيرا كه آنها در ضرر رساندن بكسانى كه در مكه ايمان آورده بودند چندان مدخليتى نداشتند.

 (2) اين آيه بآيه قتال قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً نسخ گرديده.

 (3) گويند قتليه بنت العزّى مشركه بود چند هديّه‏اى براى دختر خود اسماء دختر ابى بكر آورد وى قبول نكرد و اذن نداد كه داخل مدينه گردد آن وقت اين آيه فرود آمد و پيمبر اكرم امر بدخول او فرمود و هديه وى را قبول نمود و در باره وى احسان فرمود.

 (4) بروايت عبد اللَّه بن عباس آيه راجع بخزاعه و رؤساء آنها فرود آمد كه از جمله آنها هلال بن عويم و سراقة بن مالك و بنو مدلج كه اينان با رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم پيمان بسته بودند كه با مسلمانان جنگ نكنند و بر عليه رسول كسى را كمك ندهند (ابو الفتوح) (5) حكم اين آيه عامّ است و شامل ميگردد هر كسى را كه چنين باشد يعنى با مؤمنين خصومت ننمايد و نيز بآنها ظلم و دشمنى نكند و باجماع امّت نيكى كردن بكفار حربى حرام نيست خواه خويش باشند با مؤمنين يا نباشند، و خلاف در اين است كه آيا زكاة و فطره و كفاره بآنها دادن جائز است يا نه، اصحاب ما يعنى اماميه تجويز نميكنند و بين مخالفين ما يعنى سنّيها اختلافست (منهج الصادقين)                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 259

 إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ إِنَّما مفيد حصر است يعنى محققا خدا نهى كرده شما را از اينكه دوستى و محبّت نمائيد بكسانى كه با شما جنگ كردند در دين و شما را از شهر و ديارتان آواره نمودند يعنى اهل مكّه كه چنين كرده بودند و كسانى كه با آنان در اين عمل كمك نمودند و چون آنها ظلم و تعدى را بمنتهى درجه رسانيده بودند كسانى كه با آنها محبّت كنند و اظهار دوستى نمايند آنان ستمكارانند لكن نهى ننموده از دوستى كردن با كسانى كه با شما جنگ ننمودند و شما را از وطنتان بيرون ننمودند وقتى اين دو آيه اخير را با آيه اول سوره لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ با هم جمع كنيم بقرينه إِنَّما كه مفيد حصر است در اينجا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ در آنجا كه بمعنى تجاوز نمودن و اظهار دشمنى كردن است همان توجيه پنجم اولى بنظر ميآيد به اينكه گفته شود كه حكم آيه عام است و شامل ميگردد هر كسى را كه چنين باشد يعنى از وى ضررى متوجه مسلمانان نگردد و با مؤمنين دشمنى و ضديت نكند خدا شما مؤمنين را از چنين كسانى و لو كافر باشند نهى ننموده كه دوستى با آنها كنيد و با عدالت با آنها رفتار نمائيد زيرا كه عدالت و ميانه‏روى عمل در همه جا نيكو است و خدا دوست ميدارد كسانى را كه بعدالت رفتار مينمايند مگر در جايى كه از طرف عقل يا شرع منع شده باشد و آيه اشاره است به اينكه آنجايى كه شما را امر بجهاد با كفار و تبرى از آنها نموده آن نيز روى ميزان عدل است كه چون آنها با شما چنين كردند شما نيز بايستى با آنها چنين كنيد يعنى با آنها جنگ كنيد و آنها را از خود برانيد تا آنكه عكس العمل خود را معاينه ببينند.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 260

 [سوره الممتحنة (60): آيات 10 تا 13]

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (10) وَ إِنْ فاتَكُمْ شَيْ‏ءٌ مِنْ أَزْواجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِينَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ (11) يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى‏ أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ لا يَسْرِقْنَ وَ لا يَزْنِينَ وَ لا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا يَأْتِينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (12) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ (13)

 (ترجمه)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد چون آمدند زنان مهاجرات (زنانى كه از مكه بمدينه هجرت نموده‏اند) آنان را آزمايش نمائيد اگر دانستيد كه آنان با ايمان ميباشند آنها را بسوى كفار برنگردانيد نه آن زنها براى كفار

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 261

 حلالند و نه كفار براى آنان حلالند و بدهيد بشوهرهايشان آنچه را خرج نموده‏اند و بر شما گناهى نيست اگر با آنها ازدواج نمائيد در صورتى كه مزد و اجرت آنها را بدهيد، و چنگ نزنيد بعقدهاى زنان كافره (يعنى نبايد بين شما و آنان علاقه زوجيت استوار باشد لكن از كفارى كه زن‏هايتان بسوى آنان رفته‏اند مطالبه كنيد آنچه را كه خرج كرده‏ايد و بايست البته بخواهيد آنچه را خرج نموده‏ايد) اين است فرمان خدا كه بين شما حكم ميكند و خدا داناى درست كردار است.

و اگر كسى از ازواج شما برود بسوى كفار (رجوع بكفر اولى خود نمايد) وى را تعاقب نموده و از پى آن رويد اگر او بازگشت بشما ننمود بدانيد كه عاقبت ظفر از شما است، و از غنيمتى كه بدست آورديد بدهيد بكسانى كه زنهايشان رفته‏اند مثل آنچه را كه خرج نموده‏اند و عمل كنيد بدستور خدايى كه باو ايمان آورده‏ايد.

اى نبى اكرم وقتى زنهاى مؤمنه آمدند نزد تو بايد بچند شرط با تو بيعت نمايند، شرك بخدا نياورند، دزدى نكنند، زنا نكنند، فرزندان خود را نكشند بر كسى افترا و بهتان بين دستها و پاهاى خود مبندند، در كردار نيكو مخالفت امر تو را ننمايند (با اين شرايط) با تو بيعت كنند و براى آنها از خدا طلب آمرزش نما، بدرستى كه خداوند آمرزنده و مهربان است.

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد دوستى ننمائيد با گروهى كه خدا بر آنان غضب نموده حقيقة آنها مأيوس و نااميدند از آخرت همان طورى كه كفار از كسانى كه (مرده) و در گور رفته‏اند نااميد ميباشند.

 (توضيح آيات)

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ خطاب بمؤمنين است كه زنهايى كه از مكه بمدينه مهاجرت مينمايند و اظهار                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 262

 ايمان ميكنند آنان را امتحان و آزمايش نمائيد بطورى كه بقرائن و علاماتى معلوم گردد كه آنان واقعا از روى ايمان مهاجرت نموده‏اند نه آنكه مقصد ديگرى مثل فرار از ايذاء شوهران خود يا براى جاسوسى از روى نفاق يا غير آن بمدينه آمده‏اند.

اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِهِنَّ اگر چه ايمان امر قلبى است و فقط خدا عالم باسرار نهانى است لكن شما مؤمنين بقدر امكان تفتيش از حال آنان نمائيد وقتى دانستيد و مطمئن گرديديد بايمان آنها فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ (فلا) نهى است كه پس از امتحان ديگر جايز نيست براى شما مؤمنين چنين كنيد كه آنها را برگردانيد بسوى كفار.

آيه اشاره باين است كه براى شما مردهاى مسلمانان لازم است كه بقدر وسع از آنان نگاهدارى نمائيد كه مبادا آنها از روى ناچارى يا بزور شوهران بر گردند بمكه و ايمانشان را از دست بدهند زيرا ديگر نه زنهاى مؤمنه حلالند براى شوهران كافر خود و نه شوهران حلالند براى آنان.

فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ‏

آيه اشاره بچهار حكم مينمايد

 (اول) وقتى زنهاى مؤمنه از مكه بمدينه مهاجرت نمودند براى شما مردهاى مؤمنين جايز نيست كه آنان را بسوى كفار برگردانيد زيرا آن زنها وقتى ايمان آوردند براى شوهرهاى كافر خود حرام ميشوند.                        

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 263

 (دوم) جايز و مباح است براى شما مؤمنين با آن زنهاى مهاجرات در صورتى كه آنان مايل باشند ازدواج نمائيد.

 (سوم) اگر خواستيد با آنان ازدواج نمائيد بايستى براى آنها مهر و نفقه تعيين نمائيد.

 (چهارم) اگر خواستيد با آنان ازدواج نمائيد بايد آنچه شوهرانشان خرج نموده‏اند از مهر و نفقه بآنها ردّ كنيد.

 (حكم اول) از قوله تعالى فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ استنباط ميگردد، حكم دوم از قوله تعالى وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ استخراج ميشود، حكم سوم از قوله تعالى إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ توان استنباط نمود، حكم چهارم از قوله تعالى وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا فهميده ميشود.

فقها گويند حكم چهارم نسخ گرديده يعنى زن كافره‏اى كه شوهر وى كافر باشد و آن زن پس از كفر مسلمان گردد كسى كه خواست با او ازدواج كند ديگر لازم نيست از عهده مخارجى كه شوهرش در باره وى نموده برآيد.

در شأن نزول آيه مفسرين بروايت ابن عباس گويند در سال حديبيه آن سالى كه پيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم با مشركين مكّه مصالحه نمود باين طور كه هر كس از اهل مكه بمدينه آمد وى را برگردانند بمكه و هر كس از اهل رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از مدينه بمكه رفت اهل مكه او را برنگردانند و مصالحه نامه را نوشتند و مهر نمودند پس از آن هنوز حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله در حديبيه بود كه جماعتى از مؤمنين از مكه گريختند و خدمت حضرتش آمدند از جمله آنان زنى بنام سبيعه اسلميّه دختر حرّث بود در حديبيه آمد و اسلام آورد و نام شوهرش مسافر مخزومى بود و بروايتى صيف بن راهب او وقتى فهميد زنش نزد رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم رفته و مسلمان شده آمد نزد آن حضرت و گفت بنا بر قراردادى كه شده زن مرا بمن رد كن هنوز گل مهرى كه بر قرارداد نهاده‏ايم خشك نشده اين آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ الخ فرود آمد و رسول اللَّه مهر سبيعه با آنچه شوهرش بوى                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 264

 داده بود بشوهرش داد و او را بمكه برنگردانيد و پس از امتحان عمر با وى ازدواج نمود. (تفسير مجمع البيان) وَ إِنْ فاتَكُمْ شَيْ‏ءٌ مِنْ أَزْواجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِينَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ اين حكم پنجمى است كه در اين آيات بيان فرمود كه هر گاه مرد مؤمن زنش را در اثر ايمانش از دست بدهد كه يا اصلا زنش ايمان نياورده يا پس از هجرت از ايمان برگردد بسوى كفار، بايستى آنچه شوهرش خرج وى نموده از مهر و نفقه باو داده شود و ظاهرا حكمت در اين حكم اين است كه مهاجرين آنهايى كه استطاعت مالى ندارند براى مهر و نفقه بى‏زوجه و همسر نمانند.

يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى‏ أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً خطاب برسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است كه وقتى زنهاى مؤمنه آمدند با تو بيعت كنند با آنان بيعت كن مشروط بشرائط شش گانه.

 (1) با خدا چيزى شريك نگردانند از اطلاق آيه عَلى‏ أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ چنين بر ميآيد كه شرط ايمان اين است كه مؤمن بتمام معنى موحد گردد و بتمام مراتب توحيد يعنى توحيد در مقام ذات، توحيد در مقام صفات، توحيد در مقام افعال، توحيد در مقام عبادت ايمان آرد كه در مقام عبادت كسى را با خدا شريك قرار ندهد.

وَ لا يَسْرِقْنَ وَ لا يَزْنِينَ (دوم و سوم) از شرائط مزبوره اين است كه دزدى نكنند و نيز زنا ننمايند.

شايد نكته اختصاص اين دو شرط و نيز باقى شروط بعد كه در باره بيعت با زنها نموده نه در مردها اشاره باين باشد كه مفسده زنا در زنها زيادتر از مردها است                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 265

 و زنها بيشتر در موارد چنين خطاها واقع ميگردند مخصوصا مفسده‏اى كه بر زناى زن مترتب ميگردد كه آن اختلاط مياه و فساد در انساب و غيره باشد بلكه توان گفت زن شوهردارى كه زناكار باشد باضافه بر آن مفسده زنا دزدى نيز در ضمن واقع گرديده زيرا تمتّعى كه فقط حق شوهرش بوده بنا حق بديگرى داده.

وَ لا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ چهارم آنكه اولادهاى خود را نكشند و لو آنكه آيه اطلاق دارد و كشتن اولاد نيز انواع و اقسامى دارد لكن غالبا متفرع و ناشى از زنا ميشود زنهاى زناكار وقتى از زنا حامله گردند براى جلوگيرى از افتضاح بچه‏هاى خود را سقط مينمايند و اولاد خود را تلف ميكنند براى آنكه رسوا نگردند.

وَ لا يَأْتِينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ پنجم از شرايط مزبوره اين است كه آنان اقدام ننمايند بافتراء و دروغى كه بربافته باشند بين دستها و پاهاى خود اين جمله را عطف داده بجمله وَ لا يَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ و اين شرط را نيز اختصاص ببيعت با نسوان داده.

و شايد بين دستها و پاهاى آنها اشاره باولادى باشد كه از زنا پديد گرديده كه بين دستهاى آنها كنايه باشد از شكم آنها و بين پاهاى آنها اشاره بمحل تولد طفل باشد و جمله بِبُهْتانٍ يَفْتَرِينَهُ اشاره باين باشد كه بايستى هر گاه اولادى از زنا بهمرسيده نسبت بشوهر ندهند.

خلاصه اين شش شرطى كه اختصاص داده در بيعت نمودن با زنها در صورتى كه چنين شرائطى غير از همان شرط اول كه شريك براى خدا قرار ندهند و آخر كه مخالفت نكنند تو را در معروف براى بيعت نمودن با مردها شرط ننموده ظاهرا بازگشت تمام آنها بهمان مفسده‏اى است كه در زنا نمودن زن مترتب ميگردد و چنانچه گفته شد چنين مفسده‏اى در زنا كردن مرد تحقق ندارد.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 266

 وَ لا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ ششم از شرايطى كه در بيعت نمودن با زنها مدخليّت داده اين است كه آنان مخالفت و نافرمانى نكنند تو را اى پيمبر اكرم در آنچه از اعمال و كردار خوب بآنها امر فرمايى و اگر چه در توجيه قيد معروف چند قول از مفسرين نقل شده لكن اگر در اين قيد خصوصيّت زائدى غير از جهت عموم كه نسبت بزن و مرد هر دو جارى است راجع بزن ملحوظ باشد بازگشت آن نيز بمراعات حفظ عفت در زن ميشود به اينكه ناموس خود را از نظر اجانب محفوظ گرداند و در مقام جلوه‏گرى كه طبيعت زن مايل بآن است خوددارى نمايد و آنچه را عقلاء نيكو ميشمارند كه از جمله آنها حفظ ناموس مخصوصا در زن كه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم امر بآن فرموده مراعات نمايند زيرا كه بالاترين چيزى كه توان از محسنات زن بشمار آورد حفظ ناموس و اتصاف وى است بصفت عفت و متصف گرديدن بصفت عفت اگر چه براى مرد نيز مهم است لكن براى زن زيادتر از مرد اهميت دارد.

پس از بيان اين شرائط وقتى زنها قبول اين شرائط شش گانه بالا را نمودند فَبايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ با آنها بيعت كن و براى آنها از خدا طلب مغفرت نما زيرا كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

از تأسيس اين شرائط چنين توان استفاده نمود كه در نظر اسلام مهم‏ترين اعمال نيكو و صفات پسنديده براى زن اين است كه خود را محجوب و مستور گرداند و با مردهاى اجنبى رو برو نشود مگر در موقع لزوم كه مبادا مفسده زنا واقع گردد و زنى كه حفظ عفت خود را بكند بامر خدا مورد شفاعت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم خداى تعالى و نيز مورد رحمت و مغفرت حق تعالى واقع گرديده.

بلكه بالاتر از اين گويم از شرائطى كه در بيعت با زنها مأخوذ گردانيده توان چنين استفاده نمود كه زن زناكار مخصوصا اگر شوهردار باشد اصلا از تحت اسلام                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 267

 خارج ميگردد زيرا خداوند بيعت با زنها را مشروط باين شروط شش گانه بالا گردانيده وقتى شرط محقق نگرديد مشروط نيز تحقق نپذيرد يعنى چنين زنانى كه اخلال باين شرائط نمايند از تحت بيعت رسول اللَّه خارجند.

مفسرين گويند بعد از فرود آمدن آيه رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم حاضر گرديد براى بيعت با زنها با همان شرائط مقرره و فرمود با شما بيعت ميكنم (أَنْ لا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ) هند دختر عتبه زن ابو سفيان در ميانه زنها ايستاده و مقنعه بر سر خود كشيده كه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم وى را نشناسد وقتى سخن رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را شنيد گفت يا رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در اخذ بيعت با زنها تأكيد نمودى و شرائطى مقرر كردى كه با مردها چنين نكردى زيرا كه با مردها بهمين اسلام و جهاد بيعت نمودى و پس از آنكه حضرت فرمود (و لا تسرقن) هند گفت ابو سفيان مردى است بخيل و من بدون اذن او از مال وى بسيار گرفته‏ام حلال است يا نه ابو سفيان حاضر بود گفت هر چه پيش گرفته‏اى بر تو حلال است رسول اللَّه خنديد و او را شناخت و فرمود تو هند دختر عتبه ميباشى گفت آرى يا رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از آنچه گذشت عفو كن كه خدا تو را عفو كند و بمقصد و مطلب خود برسى و هند همان ملعونه‏اى بود كه در جنگ احد جگر حمزه را شكافته و مضغ كرده بود. و چون حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود (و لا تزنين) هند گفت آيا زن آزاد زنا ميكند عمر در صف ايستاده بود خنديد زيرا كه در زمان جاهليت بين او و هند اين نوع عمل قبيح واقع شده بود، و بعد از آنكه فرمود (و لا تقتلن اولادكن) هند گفت ما آنها را در كودكى ميپرورانيم و وقتى بزرگ شدند شما آنان را ميكشيد و اين سخن را براى اين گفت كه پسرش حنظله در جنگ بدر بدست امير المؤمنين عليه السّلام كشته شد رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از استماع اين سخن هند تبسم فرمود و عمر بطورى خنديد كه بر پشت افتاد، و وقتى حضرت فرمود (و لا تأتين ببهتان يفترينه بين ايديكن و ارجلكن) هند گفت بهتان عمل قبيح است و تو ما را امر نميكنى مگر برشد و مكارم اخلاق، پس آنكه فرمود (و لا تعصينك فى معروف) هند گفت در قلب ما نيست كه نافرمانى تو را بكنيم، پس تمام زنها باين شرائط با حضرت                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 268

 رسول بيعت نمودند و حضرت براى آنان از خدا طلب مغفرت نمود.

سخنان مفسرين در چگونگى بيعت نمودن حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم با زنها

 (1) در صحيح بخارى از عروة و عروة از عايشه روايت نموده كه بيعت رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم با زنها بسخن بود و دست رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم دست هيچ زنى را مس ننمود.

 (2) بنا بر قول ديگرى در قدح آبى رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم دست مينمود پس از آن كه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم دست خود را بيرون ميآورد زنها دست در آن قدح مينمودند.

 (3) از شعبى چنين نقل ميكنند كه بيعت رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم با زنها از پشت ثياب بود اين طور كه حضرت پارچه‏اى در دست مبارك مى‏انداخت و با زنها دست ميداد (4) حضرتش پارچه‏اى در ميان مى‏انداخت يكسر آن پارچه بدست رسول اللَّه و سر ديگرش بدست زنها باين طور با آنان بيعت مينمود.

 (5) بروايت ديگر اميّه خواهر خديجه را امر فرمود كه از طرف او از زنها بيعت بگيرد. (منهج الصادقين) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ در شأن نزول آيه گويند جماعتى از فقراء مسلمانان با يهوديان دوستى مينمودند و اسرار مسلمانها را بيهوديان ميرسانيدند براى آنكه از آنان طعام و ميوه يا پول بگيرند اين بود كه اين آيه در نهى آنان فرود آمد.

آيه خطاب بمؤمنين مينمايد كه نبايد دوستى كنيد با كسانى كه در مورد غضب حق تعالى واقع گرديده‏اند، اشاره به اينكه شما كه در اثر ايمان اميدوار برحمت ايزدى ميباشيد چگونه دوستى مينمائيد با كسانى كه در مورد غضب حق تعالى واقع گرديده‏اند قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ.

اشاره به اينكه در صورتى كه آنان در تورات خود اوصاف پيمبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را خوانده و حقانيّت او را ميدانند و دانسته و فهميده از روى كبر و تعصب انكار مينمايند                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏12، ص: 269

 معلوم ميشود كه آنها اصلا معتقد بثواب و عقاب اخروى نميباشند و چنان از حيات باقى آخرتى نااميدند مثل نااميدى آنان از زنده شدن مرده‏هايشان.

در اين آيه نهى نموده از دوستى كردن با كفارى كه مورد غضب الهى واقع گرديده‏اند و آنان منكر معاد و آخرت ميباشند و اطلاق آن شامل ميگردد تمام كفارى كه چنين باشند.

سؤال- ظاهر اين آيه با آيه نهم همين سوره لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ الخ منافات دارد كه آنجا فرموده خدا شما را نهى نميكند از دوستى كردن با كفّار و در اينجا امر فرمود باعراض نمودن از آنها.

در پاسخ گوئيم بقيد عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ در اول سوره و بقرينه (انّما) در آيه إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قاتَلُوكُمْ تا آخر ممكن است اين آيه را مقيد نمائيم بدشمنى كردن با كفارى كه با مؤمنين در مقام مبارزه و دشمنى باشند نه آنكه بالكلّيه دوستى نمودن با كفار منهى عنه باشد و لو در جايى كه دشمنى و ضديتى در بين نباشد و مسلمين نيز مأمور بجهاد با آنان نشده باشند.