کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
حجرات: آيات 1 تا 18 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

     


مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 231
سورة الحجرات‏

ثمانى عشرة آية و هى مدنيّة

 [سوره الحجرات (49): آيات 1 تا 10]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (1) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ (2) إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ (3) إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ (4)

وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (5) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ (6) وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ (7) فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (8) وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ (9)

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (10)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 232

ترجمه‏

سوره حجرات هيجده آيه و سيصد و چهل و سه كلمه و هزار و چهار صد و نود و شش حروف است و در مدينه فرود آمده‏

بنام ايزد هستى بخش صاحب رحمت عام و خاص‏

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد (در هيچ كارى) خود را بين دست خدا و رسول پيش نياندازيد (و منتظر فرمان او باشيد) و از مخالفت امر خدا خوددارى نمائيد بحقيقت خداوند شنوا و دانا است (2)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد بالاى صداى پيمبر صداى خود را بلند نكنيد و در موقع سخن گفتن با او بلند حرف نزنيد آن طورى كه بعض شما با بعض ديگر (در موقع مجادله) سخن مى‏گوييد تا آنكه اعمال شما باطل نگردد و شما مشعر بر آن نباشيد (3)

كسانى كه نزد رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم صداى خود را فرو ميبرند (و آهسته سخن ميگويند) حقيقتا آنان كسانى ميباشند كه خداوند قلبهاى آنها را بتقوى امتحان نموده و براى آنان مغفرت و اجر بزرگ مهيا گردانيده (5)

اى محمّد كسانى كه تو را از پشت حجره‏ها صدا ميزنند حقيقتا آنها تعقل و ادب ندارند (6)

و اگر آنان صبر كنند تا تو (از حجره) بيرون آيى براى آنها بهتر خواهد بود و خداوند آمرزنده و مهربان است (6)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد اگر فاسقى نزد شما آمد و بشما خبرى داد بايستى در مقام جستجو برآئيد كه مبادا از روى ندانسته‏گى بگروهى ضرر و آسيبى رسانيد و پس از آن                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 233

 بر آنچه كرده‏ايد پشيمان گرديد (7)

و بدانيد كه پيمبر خدا نزد شما است اگر او در بسيارى از امور گفتار شما را بپذيرد هر آينه شما در رنج و تعب مى‏افتيد لكن خدا شما را دوست‏دار ايمان گردانيده و ايمان را در قلب شما آراسته و زينت داده و شما را از كفر و فسق و گناه كاره (و بر كنار) گردانيده و جماعتى كه چنين باشند آنها راه يافته‏گان خواهند بود (8)

 (و رشد يافتن و هدايت گرديدن) نعمت و تفضلى است از جانب خدا و خدا دانا و درست‏كار است (9)

و هر گاه دو طائفه از مؤمنين با هم جنگ و نزاع كنند بين آنان اصلاح نمائيد و اگر يكى از آن دو فرقه بر ديگرى طغيان و سركشى كند شما با آن فرقه‏اى كه طغيان نموده بجنگيد تا بسوى امر خدا بازگردد و اگر بسوى امر خدا بازگشت نمود آن وقت بين آنان بعدالت اصلاح كنيد زيرا كه خدا عدالت كنندگان را دوست خواهد داشت‏

اين است و جز اين نيست كه مؤمنين با هم برادرانند پس بين برادران خودتان اصلاح كنيد و از عذاب خداى تعالى بترسيد شايد در موقع رحمت او واقع گرديد.

توضيح آيات‏

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ تمام قراء مگر يعقوب (تقدّموا) بضم تاء و كسر دال قرائت نموده‏اند مأخوذ از تقديم بمعنى پيش انداختن و يعقوب بفتح تاء و دال قراءة كرده است مأخوذ از تقدم بمعنى پيشى گرفتن و (تقدموا) در اصل تتقدموا بوده براى تخفيف تاء اول را حذف كرده‏اند.

حق تعالى در اين آيه خطاب بمؤمنين نموده كه اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد بر خدا و پيمبر او پيشى نگيريد (بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ (اشاره به اينكه غير از خدا و رسول كسى را پيشواى خود قرار ندهيد.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 234

سخنان مفسرين در توجيه آيه‏

1- يعنى بر خلاف كتاب و سنت چيزى مگوييد (ابن عباس) 2- پيش از آنكه خدا و پيغمبر گويد مگوييد (عطيه) 3- شأن نزول آيه اين است كه جماعتى روز عيد قربان پيش از نماز عيد قربانى كردند پيغمبر صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم آنها را امر فرمود كه اعاده كنيد و خداى تعالى اين آيه را فرستاده (جابر انصارى) 4- ديگرى گفته معنى آيه اين است كه هر عبادتى كه وقت معين دارد پيش از وقتش عمل نكنيد مثل نماز و روزه و حج و زكاة كه وقت معين دارند اگر پيش از وقتش عمل نمائيد صحيح نيست 5- ديگرى گفت شأن نزول آيه اين است كه بعضى آمدند نزد حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم و سؤالى نمودند حاضرين مسارعت نمودند و پيش از آنكه حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم جواب دهد جواب دادند اين بود كه اين آيه فرود آمد. مجاهد و گفتار ديگرى نيز از مفسرين نقل شده لكن چون آيه مطلق است بهتر اين است كه حمل بر عموم شود كه شمايى كه ايمان آورده‏ايد بايستى مطيع امر خدا و پيغمبر صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم باشيد و بدون امر خدا و رسول بسليقه خود رأى انديشى نكنيد و كسى را امام و پيشواى خود قرار ندهيد و در مقابل رسول خدا پيش از حكم او از خود چيزى مگوييد.

وَ اتَّقُوا اللَّهَ و بترسيد از خدا و خوددارى نمائيد از مخالفت امر حق تعالى إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ و بدانيد كه محققا خداوند شنوا است گفتار شما را ميشنود عليم است بكردار و رفتار شما عالم است بآنچه گوئيد و شنويد و عمل نمائيد.

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 235

 جهر در لغت بمعنى ظاهر كردن صدا است با قوّت نفس و مقابل آن همس است كه بمعنى آهسته صدا كردن ميباشد.

در شأن نزول آيه مفسرين گويند عطارد بن حاجب پسر زراره تميمى با بعضى از اشراف مثل اقرع بن حابس و زبرقان بن بدر و عمرو بن الاهتم و قيس بن عاصم با جماعتى بسيار بمسجد رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم آمدند و از پشت حجرات طاهرات بآواز بلند گفتند اى محمد صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم بيرون بيا از حجره كه مدح ما زينت و مذمت ما شنيع و قبيح است حضرت از صداى بلند آنان متأذى گرديد و از منزل بيرون آمد و فرمود خدا است كه مدح او زينت و ذم او قبيح است.

آنان گفتند آمده‏ايم تا با تو افتخار كنيم رخصت ده تا شعراء و خطباى ما زبان بمفاخرت ما بگشايند حضرت پس از آنكه رخصت داد عطارد بن حاجب برخاست و گفت:

 (الحمد للَّه الذى جعلنا ملوكا الذى له الفضل علينا و الّذى وهب لنا اموالا عظاما نفعل بها المعروف و جعلنا اعزّ اهل المشرق و اكثر عددا و عدة فمن مثلنا فى الناس فمن فاخرنا فليعدّ مثل ما عددنا «1».

پس از آن گفت اگر بخواهيم زيادتر مى‏گوييم لكن از سخن گفتن زياد شرم ميكنيم اين گفت و نشست.

پس از پايان سخنرانى عطارد حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم بثابت بن قيس امر فرمود كه برخيز و جواب عطارد را بده ثابت برخواست و اين خطبه را بيان نمود:

 (الحمد للَّه الّذى السموات و الارض خلقه قضى فيهن امره و وسع كرسيه علمه و لم يكن شيئى قطّ الا من فضله ثم كان من فضله ان جعلنا ملوكا و اصطفى من خير

__________________________________________________

 (1) حمد و ستايش مخصوص خدايى است كه قرار داد ما را پادشاهان آن كسى كه بر ما تفضل نمود و آن كسى كه بما مالهاى زياد عطاء گردانيد كه بآن كار نيك نمائيم و قرار داد ما را عزيزترين اهل مشرق و عدد ما را زياد نمود و آلات دفاعيه بما داد پس مثل ما در مردم كيست و كسى كه بر ما افتخار مينمايد بشمارد آنچه را ما شماره نموديم.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 236

خلقه رسولا اكرمهم نسبا و اصدقهم حديثا و افضلهم حسبا فانزل اللَّه عليه كتابا و ائتمنه على خلقه فكان خيرة اللَّه على العالمين ثم دعا الناس الى الايمان باللّه فآمن به المهاجرون من قومه و ذوى رحمه اكرم الناس احسابا و احسنهم وجوها فكان اول الخلق اجابة و استجابة للَّه حين دعاه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم نحن فنحن انصار رسول اللَّه و ردؤه نقاتل الناس حتى يؤمنوا فمن آمن باللّه و رسوله منع ماله و دمه و من نكث جاهدناه فى اللَّه ابدأ فكان قتله علينا يسيرا اقول هذا و استغفر اللَّه للمؤمنين و المؤمنات و السلام عليكم) «1».

پس از آن زبرقان شاعر برخاست و چند شعر خواند و حسان بن ثابت جواب اشعار زبرقان را داد و پس از آنكه حسان از شعر خواندن فارغ گرديد اقرع گفت اين مرد (يعنى پيغمبر) خطيب او داناتر از خطيب ما است و شاعر او شاعرتر از شاعر ما است و صداهاى آنها بلندتر از صداهاى ما است بعد از آنكه فارغ شدند پيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم بآنها جائزه داد بجائزهاى نيكو و آنان هم اسلام آوردند و

__________________________________________________

1- حمد مخصوص بآن خدايى است كه آسمانها و زمين را آفريده و امر خود را در آنها جارى گردانيده و كرسى علم او همه را فرا گرفته و چيزى يافت نميگردد مگر از فضل او و از جمله فضل او است كه ما را ملوك زمين قرار داده و از بين بهترين خلقش رسولى را برگزيده كه كريمترين مردم است از حيث نسب و صادق‏ترين مردم است از حيث گفتار و فاضلترين مردم است از حيث حسب پس خداوند براى او كتابى فرود آورد و او را بر خلقش امين گردانيده و خدا او را بر تمام عالميان برگزيده پس مردم را بايمان خدا دعوت نمود و مهاجرين از طائفه و خويشان او كه بهترين مردمند از حيث حسب و نيكوترند از حيث وجاهت باو ايمان آوردند پس از آن ما اول خلقى بوديم كه خدا و رسولش را اجابت نموديم و ما ياوران و پشت بان رسول خدائيم و با مردم جهاد ميكنيم تا وقتى كه ايمان آورند و كسى كه بخدا و رسول او ايمان آورد مال و خونش محفوظ است و كسى كه ايمان نياورد هميشه با وى در جنگيم و كشتن او بر ما آسان است اين را ميگويم و براى مؤمنين و مؤمنات طلب آمرزش مى‏نمايم و درود و سلام بر شما باد

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 237

مردمانى كه با او بودند وقتى ديدند اقرع ايمان آورد همگى ايمان آوردند و حضرت همه را صله و خلعت داد.

چنانچه گفته شد شأن نزول آيه هر چه باشد آيه مطلق است و خداوند براى تعليم مراسم و ادب نگاهداشتن بمؤمنين امر فرمود كه در موقع گفتگوى با پيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم صداى خود را بلند ننمائيد و اگر در مقابل شخص رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم چنين بى‏ادبى كنيد اعمال شما حبط ميگردد و بر آن اثرى مترتب نميگردد در حالى كه شما مشعر بآن نخواهيد بود.

إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ (غضّ) در لغت بمعنى نقصان آمده اگر نسبت بديدن باشد مثل اينكه خداى تعالى در سوره نور آيه 30 فرموده:

قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ «1» غض در اين آيه بمعنى نقصان و فرود آوردن چشم از نظر كردن است و اگر در سخن گفتن استعمال شود مثل (وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ) كوتاه كردن صدا است.

 (امتحان) بمعنى آزمايش است چون هر صفت و خلقى كه در باطن انسان رسوخ نمود) آثارى در ظاهر از آن نمودار ميگردد.

آيه اشاره به اينكه كسانى كه صاحب تقوى و پرهيزكارى ميباشند يكى از اوصاف آنان چنين خواهد بود كه در مقابل رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم آهسته صحبت ميكنند و صداى خود را بالاى صداى او قرار نمى‏دهند زيرا عظمت و بزرگوارى پيغمبر خداى تعالى چنان در قلب آنان رسوخ نموده كه حيا ميكنند در مقابل حضرتش بلند حرف بزنند بلكه غضّ صوت ميكنند و براى چنين كسانى آمرزش و اجر بزرگ مهيا خواهد بود.

__________________________________________________

1- اى محمد بمردهاى مؤمن بگو چشمهاى خود را بپوشانند و بزنهاى مؤمنه بگو كه چشمهاى خود را بپوشانند (مقصود نگاه كردن با جنبى است)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 238

إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ اى محمد كسانى كه تو را از پشت حجره‏ها صدا ميزنند بيشتر آنان نفهم و بى‏خردند اگر خردمند بودند و مقام رسالت تو را مى‏فهميدند چنين نميكردند و اگر آنها صبر ميكردند تا تو از حجره بيرون ميآمدى براى آنان بهتر بود زيرا آن وقت فهم و حياى خود را نمودار ميكردند ظاهرا مقصود همان جماعتى است كه قبلا راجع بشأن نزول آيه گفته شد.

و بعضى گفته‏اند مقصود اين است كه پيمبر را بنام او صدا نزنيد اينطورى كه با هم سخن مى‏گوييد و بگوئيد يا محمد يا احمد يا بگوئيد يا رسول اللَّه يا نبى اللَّه و اين آيه نظير آنجا است كه فرموده: لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً سوره نور آيه (63) يعنى پيمبر را بين خودتان نخوانيد مثل خواندن بعضى از شما بعضى ديگر را يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ خطاب بمؤمنين است اگر فاسقى بشما خبرى داد قبل از تفحص از صدق و كذب وى ترتيب اثر صدق بر آن جارى نكنيد زيرا اگر بدون تفحص از روى نادانى عملى انجام دهيد ممكن است عمل خلافى انجام داده باشيد و پس از آن بر آنچه كرده‏ايد نادم و پشيمان خواهيد گرديد.

بعضى از فقهاء باين آيه استدلال نموده‏اند بر حجيّت خبر واحد اگر راوى عادل باشد زيرا كه از مفهوم آيه چنين برمى‏آيد كه در اخبار عادل تفحص لازم نيست لكن نزد جمهور فقهاء اين دليل تمام نيست زيرا كه مفهوم خطاب حجّت نيست همين قدر از منطوق آيه برمى‏آيد كه بخبر فاسق اعتماد نبايد نمود و ترتيب اثر بر آن نبايد بار كرد و در شأن نزول آيه گفته‏اند پيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم وليد بن عقبه بن ابى معيط را فرستاد كه از بنى مصطلق زكاة بگيرد آنها براى احترام وى او را استقبال
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 239

 نمودند چون آنها را ديد ترسيد و گمان كرد براى كشتن او آمده‏اند برگشت خدمت حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم و گفت زكاة ندادند و ميخواستند مرا بكشند حضرت غضب كرد و خواست براى آنها لشگر بفرستد آنها آمدند و گفتند ما رسول تو را احتراما استقبال نموديم چون ما را ديد برگشت و ما سبب آن را ندانستيم اكنون آمده‏ايم كه مبادا خلاف گويد و زكاة مهيا است كسى را بفرست بگيرد پيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم حرف آنان را باور ننمود و خالد بن وليد را طلب نمود و بوى سرّا فرمود برو و ببين شعار اسلام بين آنها برپا است اگر آثار مسلمانى در آنان پديد است زكاة بگير و برگرد و اگر خلاف آن باشد با آنها چنين كن كه با كفار ميكنند وقتى خالد بآن جا رسيد وقت نماز بود و اذان نماز مغرب ميگفتند آن وقت خالد از آنها زكاة گرفت و برگشت پس از آن اين آيه فرود آمد يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا الخ وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ آيه خطاب بمؤمنين و ارشاد آنها است كه بايست بدانند چون در بين شما رسول خداى تعالى و فرستاده او موجود است شما بايد مطيع امر و حكم او باشيد نه آنكه منتظر باشيد رسول تابع شما گردد اگر پيمبر بدلخواه شما عمل كند شما مؤمنين چون خير و ضرر خود را نميدانيد در زحمت و مشقت ميافتيد و باضافه وقتى باشتباه افتاديد ممكن است در ايمان و يقين شما خلل واقع گردد لكن خداوند ايمان را محبوب شما گردانيده و در قلب شما ايمان آراسته شده و زينت داده و كفر و فسق و گناه را در نظر شما ناپسند گردانيده و كسانى كه چنين باشند آنان ارشاد يافته شدگان خواهند بود.

فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ اشاره به اينكه اگر شما مطيع امر رسول گرديد و از فرمان او تخلف نورزيد                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 240

 در اثر اطاعت او ايمان در قلب شما جايگزين ميگردد و حقانيت اسلام بر شما واضح ميشود آن وقت دل و روح و روان شما بنور اسلام روشن خواهد گرديد و بطريق مستقيم اسلام ارشاد يافته‏ايد و آن نعمت و تفضلى است كه از جانب خدا بهر كس خواهد عطا مينمايد و خداى تعالى عالم است بحال و عمل شما و دانا و حكيم و درستكار است كه هر چيزى را بجاى خود قرار داده.

و ظاهرا جمله (و اعلموا) در آيه بالا عطف بآيه جلو است كه شما مؤمنين اگر بخواهيد برأى و صلاح ديد خود عمل كنيد مثل همين جا كه خواستيد بقول فاسقى (وليد بن عقبه) ترتيب اثر بار كنيد و بدون تفحص با نبى مصطلق بجنگيد آن وقت بين مسلمين فساد و نزاع واقع مى‏گردد و در زحمت مى‏افتيد پس بايستى مطيع امر رسول گرديد.

وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ اگر دو گروه از مؤمنين با هم نزاع نمودند اول آنها را با هم صلح دهيد و اگر يكى با ديگرى طغيان نمود با وى بجنگيد تا بسوى امر خدا برگردد.

در شأن نزول آيه‏

از قتاده چنين نقل ميكنند كه از انصار مردى بر مرد ديگر حقى بود آن شخص از دادن آن مضايقه مينمود و چون طلبكار صاحب قوم و عشيره بود ببدهكار گفت اگر بدهى خود را ندهى بسختى از تو ميگيرم بدهكار گفت بيا برويم نزد رسول خدا آنچه حكم كند عمل كنيم طلبكار گفت من نميآيم و كار آنان به نزاع و جدال انجاميد اين بود كه اين آيه فرود آمد.

ديگرى گفته زنى از انصار با شوهرش نزاع نمود شوهرش درب خانه را بروى وى بست و رفت كسان آن زن آمدند و زن را از حبس نجات دادند كسان شوهر با آنها نزاع نموده و بروى هم شمشير كشيدند اين آيه فرود آمد كه بين آنان اصلاح نمائيد. (منهج الصادقين)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 241
و بيشتر از مفسرين در سبب نزول آيه چنين گفته‏اند روزى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم در مجلسى از مجلس انصار با خرى كه سوار بود وارد گرديد آن خر پشگل انداخت عبد اللَّه بن ابى بينى خود را گرفت و گفت اين خر را از نزد ما ببر كه ما را رنجور نموده عبد اللَّه بن رواحه گفت الاغ پيغمبر خوش بوتر از تو و از پدر تو است آن وقت بين ياوران عبد اللَّه بن ابى و ياوران عبد اللَّه رواحه نزاع درگير شد و براى حمايت عبد اللَّه بن ابى مردى در غضب شد و بعبد اللَّه بن رواحه سخن بد گفت و آن دو طائفه بهم دشنام ميدادند و كفش و چوب خرما بر يكديگر ميانداختند حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم نتوانست بين آنان اصلاح كند اين آيه فرود آمد (ابو الفتح رازى) فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ و وقتى كه بسوى امر خدا بازگشت نمود بين آنان بعدل و قسط اصلاح نمائيد زيرا كه خداوند عدالت كنندگان را دوست دارد.

يعنى از هيچيك از آن دو طائفه طرفدارى نكنيد و نسبت بحقوق آنها بمساوات عمل نمائيد.

عدالت حدّ وسط بين افراط و تفريط در تمام امور است چنانچه در علم اخلاق ثابت گرديده كه جامع بين صفات نيكو از شجاعت كه از كمال قوّه غضبيّه پديد ميگردد و عفت كه ناشى از كمال قوّه شهويه است و حكمت كه از كمال قوه فكريه ناشى ميگردد هر گاه تمام اينها با هم جمع گرديد واجد آن را باصطلاح علماء اخلاق عادل گويند و كسى كه داراى ملكه عدالت گرديد محبوب حق تعالى ميگردد زيرا چنين كسى مظهر و نماينده عدل الهى گرديده كه از بالاترين اوصاف ربوبى بشمار مى‏رود.

و در شأن نزول آيه گفتارى از مفسرين نقل نموديم لكن چنانچه در جاى خود مبرهن گرديده مورد مخصص نيست و آيه اطلاق دارد كه هر وقت دو گروه يا دو نفر از مؤمنين با يكديگر نزاع نمودند تا ممكن است بايستى آنها را با هم صلح داد و هر گاه يكى بر ديگرى تعدى نمود بايد مظلوم استيفاء حق نمايد تا آنكه حق وى پايمال نشود.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 242

 و نيز لازمه اصلاح كردن در فصل خصومات اين ميشود كه بايستى قاضى هم عادل و هم عارف بحقوق باشد و گر نه حكم او نافذ نخواهد بود اگر عارف بحقوق يا عادل نباشد چگونه تواند بين آنان بقسط و عدالت حكم كند.

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ چون مؤمنين برادرانند بين دو برادرتان اصلاح كنيد مشهور (بين اخويكم) خوانده‏اند و بقرائت ابن سيرين (بين اخوتكم) حسن بصرى (بين اخوانكم قرائت نموده و از خدا بترسيد و در همه جا مراعات تقوى بنمائيد شايد خدا بشما رحم كند وَ اتَّقُوا اللَّهَ شايد اشاره باين باشد كه در فصل خصومات و اصلاح بين مؤمنين خوددارى نمائيد و از خدا بترسيد كه مبادا بر خلاف عدالت بين آنان عمل نمائيد لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ وقتى شما مراعات تقوى نموديد و بعدالت حكم كرديد در اينصورت اگر خلاف غير عمدى واقع گردد شايد خداوند از روى كرم بشما رحم كند و عذر شما را بپذيرد.

زهرى از سالم و او از پدرش از رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم چنين حديث ميكنند كه فرموده (مؤمن برادر مؤمن است نبايد بوى ظلم كند و نبايد او را در سختى‏ها واگذارد و يارى نكند) كسى كه حاجت برادر مسلم خود را برآورد خدا حاجت او را برمى‏آورد و كسى كه يك غمّ و غصه‏اى از مسلمانى برطرف ميكند خداوند تعالى از آن كس بواسطه اين كارش يك غم و غصّه سخت از كروب روز قيامت را بر طرف خواهد گردانيد و كسى كه عيب مسلمى را بپوشاند خداوند عيوب وى را در قيامت مى‏پوشاند و اين حديث در صحيح مسلم و بخارى نقل شده.

و در وصيت نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم است بعلى بن ابى طالب عليه السّلام كه بقدر يك ميل راه بعيادت مريض برو و دو ميل راه تشييع جنازه كن و سه ميل راه براى اجابت مسلم و چهار ميل راه برو براى زيارت كسى كه با او در راه خدا دوستى و برادرى كرده‏اى و پنج ميل راه برو براى اجابت ملهوف و شش ميل راه برو براى يارى كردن مظلوم و بر تو باد كه هميشه با استغفار باشى (تفسير مجمع البيان)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 243

آيات‏

 [سوره الحجرات (49): آيات 11 تا 18]

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (11) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ (12) يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (13) قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (14) إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ (15)

قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ (16) يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (17) إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (18)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 244

ترجمه‏

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد گروهى گروه ديگر را استهزاء و مسخره نكنند شايد آنهايى را كه استهزاء و مسخره ميكنند بهتر باشند (از آنهايى كه) استهزاء ميكنند و نيز زنان ديگر را مسخره و استهزاء نكنند شايد (آنهايى كه در مورد استهزاء واقع شده‏اند) بهتر باشند از آنهايى كه استهزاء مينمايند و خود را عيب نكنيد (عيب خود را فاش نكنيد) و يكديگر را بلقب بد مخوانيد بد است بعد از ايمان نامى كه بر فسق دلالت دارد و كسى كه (از منهيات) توبه نكرد چنين مردمانى از ستمكاران محسوب خواهند گرديد (12).

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد از بسيارى گمان‏هاى بد اجتناب و خوددارى نمائيد محققا پاره‏اى از گمانها گناه است (و از عيوب و كردار زشت ديگران) تفحص و جستجو نكنيد و بعضى از شما غيبت بعض ديگر را نكنيد آيا يكى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد (البته) از خوردن آن كراهت خواهد داشت (اى مؤمنين) از خدا بترسيد و از اين اعمال خود دارى نمائيد بحقيقت خداوند پذيرنده توبه و مهربان است (13)

اى گروه مردم بدرستى ما شما را از مردى و زنى (آدم و حوا) آفريديم و شما را شعبه‏ها و قبيله‏ها گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد محققا گرامى‏ترين شما (نزد پروردگار) پرهيزكارترين شما خواهند بود زيرا كه خداوند عالم است (بر اعمال و كردار شما) و آگاهست (بر اصل و نسب و شئون شما (14)

اعراب گفتند ما ايمان آورديم اى محمد بآنان بگو شما ايمان نياورده‏ئيد لكن بگوئيد اسلام آورده‏ايم زيرا كه هنوز ايمان در قلبهاى شما داخل نگرديده و اگر شما خدا و رسول او را اطاعت كنيد از اعمال (خوب شما) چيزى كم نميگردد حقيقتا خداوند آمرزنده و مهربان است (15)

بحقيقت مؤمنين كسانى ميباشند كه بخدا و رسول او ايمان آورده‏اند و پس از آن شك نكردند و بمالها و جانهاى خودشان در راه خدا مجاهده نمودند چنين مردمانى (در ادّعاى ايمان) راستگويان خواهند بود (16)

اى محمد بر تو منت ميگذارند بر اينكه اسلام آورده‏اند                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 245

 بآنان بگو بر من منت نگذاريد بلكه اگر در دعوى ايمان راستگو باشيد خدا بر شما منت گذاشته و بايمان هدايتتان گردانيده (17)

خدا عالم و دانا است بآنچه در آسمانها و زمين پنهان است و خدا بر افعال شما و آنچه عمل ميكنيد بينا است (18)

توضيح آيات‏

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ جماعت از مردها را (قوم) نامند خطاب بمؤمنين نموده كه شمايى كه ايمان آورده‏ايد بايستى خوددارى نمائيد از اينكه در مقام سخريه و استهزاء ديگران از برادران مؤمن خود باشيد شما كجا خبر از باطن و سجيه مردم داريد شايد آنهايى كه در مورد سخريه شما واقع گرديده‏اند بهتر از شما باشند.

و نيز بزنهاى مؤمنه مؤكدا نهى فرموده كه بزنهاى ديگر طعنه نزنند و ديگران را سخريه ننمايند از كجا دانستند كه خودشان بهتر از آنها ميباشند.

آيه در مقام ارشاد و اندرز بمؤمنين است كه هر گاه خواستيد كسى را مسخره نمائيد يا عيب كسى را فاش كنيد يا كسى را توهين و سرزنش نمائيد يا در باره كسى گمان بد ببريد اول رجوع بباطن خود نمائيد و اعمال و افعال خود را در نظر گيريد نظر به اينكه (الانسان على نفسه بصيرة) وقتى مراقب حال خود باشيد مى‏فهميد كه اگر فرضا هيچ عيبى در شما نباشد همين استهزاء بمؤمن از بدترين اوصاف نكوهيده بشمار ميرود آن وقت در مقام اصلاح نفس خود برمى‏آئيد و از عيب‏جويى و توهين بديگران خوددارى مينمائيد.

سخنان مفسرين در شأن نزول آيه‏

1- جماعتى از بنى تميم بفقراء اصحاب رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم مثل عمّار و خباب و بلال و سلمان و صهيب و ابى درداء استهزاء مينمودند اين بود كه اين آيه فرود آمد و

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 246

 از استهزاء بمؤمنين نهى فرمود كه اگر چه اينان در ظاهر فقيرند لكن در باطن و حقيقت شايد آنها بهتر از شما باشند.

 (منهج) 2- ابن عباس گفته اين آيه در باره ثابت بن قيس شمّاس فرود آمده كه چون آن شخص گوشش سنگين بود هر وقت در مسجد رسول اللَّه وارد ميشد نزديك پيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم مى‏نشست كه فرمايشات او را بشنود روزى در وقتى وارد مسجد شد كه مردم از نماز فارغ گرديده و جاى وى را گرفته بودند ثابت آمد و پا بر سر مردم ميگذاشت و ميگفت (تفسحوا) يعنى جاى دهيد تا بيك مردى رسيد آن مرد بوى گفت همين جا بنشين ثابت پشت سر آن مرد نشست در حالى كه غضبناك بود و وقتى حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم از منبر پائين آمد ثابت بآن مرد گفت تو كيستى گفت پسر فلان ثابت باو گفت پسر فلانه و او مادرى داشت كه در زمان جاهليت در باره نسبت بد ميدادند آن مرد خجل گرديد و سر بزير انداخت اين بود كه اين آيه نازل گرديد. (مجمع البيان) وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ انس بن مالك گفته روزى ام سلمه پارچه سفيدى بكمرش بسته بود و گوشه آن از پشت سرش آويزان بود عايشه بحفصه دختر عمر گفت ببين اين پيراهن از پشت ام سلمه ميكشد گويا زبان سگست كه از دهنش بيرون ميكند اين بود كه اين آيه فرود آمد كه نبايد زنها زنهاى ديگر را مسخره نمايند.

و از ابن عباس چنين نقل ميكنند كه صفيه دختر حى بن اخطب بشكايت نزد رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم آمد و گفت زنهاى تو مرا سرزنش ميدهند و گويند تو يهودى و دختر يهودى ميباشى حضرت فرمود بآنها بگو پدر من هارونست و عم من موسى و شوهر من محمد است آن وقت اين آيه نازل گرديد.

 (منهج الصادقين) لكن چنانچه مكرر گفته شده مورد مخصص نيست آيه اطلاق دارد و نهى شامل تمام مؤمنين ميگردد اعم از آن كسانى كه در زمان خطاب حاضر بودند و كسانى كه بعدا بدنيا مى‏آيند كه نبايد مرتكب چنين اعمالى گردند.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 247

 وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ (لمز) بمعنى غيبت كردن و جستجو نمودن از معايب مردم است و بعضى گفته‏اند (لمز) اظهار نمودن عيب كسى است در حضور وى (همز) غيبت در پشت سر است ديگرى گفته (لمز) اين است كه بچشم و ابرو و اشاره عيب كسى را فاش كنند ديگرى گفته (همز) فقط عيب نمودن بزبان است در سوره (همزه) فرموده:

 (وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ) در اين آيه از عيب‏جويى نهى فرموده (انفسكم) شايد اشاره باين باشد كه چون مؤمنين بمنزله نفس واحده ميباشند اگر بزبان و اشاره كسى را عيب نمائيد گويا عيب خودتان را فاش نموده‏ايد چنانچه فرموده: (المؤمنون كنفس واحدة) يعنى مؤمنين چون در ايمان و عمل خير با هم اتحاد دارند مثل يك نفر مانند.

 (وَ لا تَنابَزُوا) (نبز) در لغت بمعنى لقب آمده يعنى يكديگر را بلقبى كه از آن كراهت دارند نخوانيد مثل اينكه كسى عمل بدى كرده و لقب وى گرديده پس از آن توبه نموده ديگر نبايد او را بآن لقب خواند و از سياق آيه چنين برمى‏آيد كه مقصود لقب بد است زيرا كه پس از آن فرمود: (بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ) اشاره به اينكه ايمان مثل آب طاهرى ماند كه تمام چركيها و كثافات را ميشويد و محل را پاك ميگرداند اين است كه نهى شده كه كسى كه ايمان آورده ديگر وى را بلقب بد مخوانيد.

وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ كسى كه مؤمنين را بزبان يا بچشم و اشاره برنجاند و عيب كسى را فاش گرداند چنين كسى از فاسقين بشمار ميرود و اگر توبه نكرد از ظالمين محسوب خواهد گرديد.

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ مفسرين در شأن نزول آيه گفته‏اند اين آيه در باره دو مرد از اصحاب رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم فرود آمده و سببش اين بود حضرت قرار داد هر فقيرى براى تأمين                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 248

 معاشش خدمت دو مرد را بكند و در سفر و حضر كار آنان را انجام دهد و طعام و غذا براى آنها مهيا نمايد سلمان را بدو نفر سپرد كه كار كن آنها باشد يك روز آنها رفتند و بسلمان گفتند براى ما غذا آماده نما بر سلمان خواب غالب گرديد و غذا تهيه ننمود وقتى آنها آمدند غذا آماده نبود گفتند چرا غذا حاضر نكردى سلمان گفت خوابم برد گفتند برو نزد رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم ببين اگر غذايى هست براى ما بياور حضرت باسامة بن زيد كه و كيل خرج او بود فرمود ببين اگر غذايى هست بده اسامه گفت چيزى آماده نيست سلمان برگشت و بآنان خبر داد كه اسامه گفت چيزى موجود نيست آنان گفتند اسامه بخل ورزيده و بنا كردند بغيبت نمودن سلمان و اسامه سلمان را بجاى ديگر فرستادند برگشت و گفت چيزى نبود بسلمان گفتند اگر تو را بچاه سميحه فرستند آبش بزمين فرو ميرود پس از آن برخواستند و رفتند نزد اسامه و تجسس نمودند كه به‏بينند راست گفته و غذا نبوده يا بخل ورزيده ديدند اثرى از غذا نيست آمدند نزد حضرت رسول بآنها فرمود گوشت خورده‏ايد من بر لب شما اثر آن را مى‏بينم گفتند يا رسول اللَّه ما امروز چيزى نخورده‏ايم فرمود امروز گوشت سلمان و اسامه را خورديد آن وقت اين آيه بالا فرود آمد كه خطاب بمؤمنين نموده كه اجتناب نمائيد و خود دارى كنيد از بسيارى از گمانها زيرا كه از بيشتر گمانها سوء ظن پديد ميگردد و سبب گناه ميشود چنانچه در باره اسامه گمان بد برديد و گفتيد بخل ورزيده و بما غذا نداده.

إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ بعض الظن، بطور نكره بدون تعيين شايد اشاره باين باشد كه چون بعضى گمانها سبب غيبت و تهمت ميگردد و بايستى هميشه فعل مؤمن را حمل بر صحت نمود و مواظبت كرد كه مبادا گمان خلافى برده شود.

بروايت ابو هريره رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم فرموده بر شما باد كه گمان بد نبريد كه گمان بد از دروغ‏ترين (حديث نفس بشمار ميرود) و تجسس نكنيد و منافسه منمائيد و حسد نبريد و بر يكديگر پشت نكنيد يعنى با هم قهر نكنيد و با هم مثل برادران باشيد                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 249

 (وَ لا تَجَسَّسُوا) و از حال بد مردمان تجسس نكنيد و آنچه را مخفى دارند در مقام تفحص از آن برنيائيد و همان گمان بد است كه غالبا سبب تجسس ميگردد چنانچه در باره اسامه چنين كردند.

ظن و گمان چهار قسم است‏

1- ظن مأمور به و آن حسن ظنّ بخدا و رسول و مؤمنين است قوله تعالى لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً «1» و در حديث است:

ان حسن الظنّ من الايمان‏

2- حرام و آن گمان بد است بخدا و مؤمنين كه باعث گناه و مثمر عقوبت است 3- ظنّ مستحبّ كه در احكام و فروع فقهيه بكار ميبرند.

4- مباح و آن ظنّ در امور دنيا و مهمّات آن و در اين صورت بدگمانى موجب سلامتى است و سبب نظم امور دنيوى اين است كه اين قسم را از قبيل حرام نشمرده‏اند بلكه آن را از حزم و احتياط بشمار آورده‏اند و در حديث است كه‏

 (الحزم سوء الظنّ)

و شاعر گفته:

         بد نفس مباش و بد گمان باش             و ز فتنه و مكر در امان باشد

 و از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم روايت شده كه:

 (ان اللَّه حرّم من المسلم دمه و عرضه و ان يظنّ به ظنّ السوء)

از عبد الرحمن نقل ميكنند كه گفته من با عمر شبى نزديك خانه‏اى رسيديم چراغى ميسوخت و صداى آوازى ميآمد عمر گفت خانه كى است گفتم خانه اميّة بن ربيعه از بالاى ديوار خانه وى درآمديم و تفحص كرديم ديديم اميّة با رفقاى خود مشغول شراب خوردنند عمر آنها را تهديد نمود گفتند اى عمر ما يك گناه و فعل منكر كرديم و تو چهار عمل حرام كردى.

__________________________________________________

1- سوره نور آيه 12 چرا مردهاى مؤمن و زنهاى مؤمنه چنين نبودند كه وقتى چيزى شنيدند در نفس خودشان گمان خوب ببرند اشاره به اينكه مؤمن بايستى خوش بين باشد و از بدگمانى بپرهيزد.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 250

اول- تجسس نمودى در صورتى كه خدا فرموده: (وَ لا تَجَسَّسُوا) دوم- از در خانه وارد نشدى از بام داخل شدى و خدا فرموده:

 (وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها) سوره بقره آيه (185).

سوم- بدون اذن داخل شدى و اين مخالف قول خداى تعالى است كه فرموده (لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا) چهارم سلام بر ما نكردى و اين مخالف قوله تعالى است (وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها) عمر بعد از استماع اين كلمات خجل شد و برگشت. (منهج الصادقين) وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ در اين آيات خداوند مؤمنين را از چند چيز نهى صريح فرموده اول- بعضى بعض ديگر را مسخره و استهزاء نكنند. دوم- (وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ) عيب ديگران از مؤمنين را بزبان و كنايه و اشاره بچشم يا بطور ديگر فاش ننمايند (سوم وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ) يكديگر را بلقب بد نخوانند كه تمام اينها سبب فسق خواهد گرديد.

چهارم- (اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ) بايستى اجتناب نمائيد از بسيارى گمانها كه مبادا سوء ظنّ نسبت بمؤمن برده شود و نسبت ناروايى بوى داده شود زيرا كه بيشتر مفاسد از قبيل غيبت و تهمت و دشمنى از همان بدبينى و بدگمانى توليد ميگردد.

پنجم- (وَ لا تَجَسَّسُوا) در مقام تفحص و تجسس از حال و وضعيت امور داخلى مردم و آنچه را مايل نيستند كسى مطلع بر آن گردد برنيائيد.

ششم- (وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً) در غياب كسى چيزى كه ناخوش دارد مگوييد آيا كسى از شما يافت ميشود كه گوشت مرده برادر خود را بخورد البته حاضر نيست و كاره از آن خواهد بود.

غيبت مؤمن را تشبيه نموده بخوردن گوشت مرده از اين تشبيه مطالبى ميتوان‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 251

 استخراج نمود، يكى همين طورى كه خوردن گوشت ميته حرام است و بر آن عذاب مترتب ميگردد چنين است غيبت نمودن مسلمان كه از نظر شرع حرام است و عقاب بر آن مترتب ميگردد ديگر اشاره به اينكه همين طورى كه خوردن گوشت ميته انزجار طبع ميآورد و بمزاج ضرر ميزند و وى را مريض و عليل ميگرداند غيبت مسلمان انزجار روحى ميآورد و سبب دشمنى و عداوت ميگردد و آن خوى انسانى و عاطفه بين اقوام و دوستان را تبديل بدشمنى و ضديت ميگرداند.

و اخبار و احاديث در حرمت غيبت بسيار رسيده‏

در لغت غيبت در (المنجد) گفته:

 (غابه غيبة و اغتابه اغتيابا ذكره بما فيه من السّوء).

و غيبت بمعنى عرفى اين است كه گفته شود در غياب كسى چيزى كه در عرف نقص وى بشمار آيد و غرض گوينده نيز انتقاص و ذم او باشد و باين معنى شامل ميگردد تمام انواع و اقسام غيبت را از گفتن و نوشتن و اشاره و كنايه و در حرمت غيبت فرقى نيست بين اقسام آن از آنچه راجع بنقصان در خلقت باشد يا در نسب يا در خلق يا در قول يا در فعل و آنچه را كه در عرف نقص بشمار آيد و غرض عيب‏گويى او باشد.

در (كشف الرّيبه) از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم چنين حديث ميكند كه فرموده آيا ميدانيد غيبت چيست اصحاب گفتند خدا و رسولش بهتر ميدانند گفت غيبت اين است كه راجع ببرادرت (برادر دينى) چيزى بگويى كه كراهت داشته باشد گفتند اگرچه در او باشد فرمود اگر باشد غيبت است و اگر نباشد تهمت خواهد بود. و چنانچه از همين آيه و اخبار بسيار معلوم ميشود غيبت يكى از گناهان كبيره بشمار ميرود.

در كافى از ابن ابى عمير از بعض رفقايش از ابى عبد اللَّه عليه السّلام روايت مى‏كند كه فرموده كسى كه راجع بمؤمنى (از عيوب او) چيزى بگويد كه بدو چشمش ديده باشد داخل ميگردد در كسانى كه خدا فرموده:                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 252

 (إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ) «1» و در بحار از ابى سعيد خدرى و جابر نقل ميكند كه نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم فرموده (باز داريد خود را از غيبت زيرا كه غيبت بدتر از زنا است كسى كه زنا نمود و توبه كرد توبه او قبول ميشود لكن غيبت كننده توبه او قبول نخواهد شد مگر وقتى كه آن كس كه غيبت او شده ببخشد.

و غير اينها آنچه از اخبار، و از احاديث بر مى‏آيد اين است كه گناه غيبت خيلى بزرگ است.

و معلوم است عظمت گناه ناشى از زيادتى مفاسدى است كه بر آن مترتب ميگردد كه منافى با غرض شارع حكيم خواهد بود زيرا كه غرض شارع اتفاق مسلمين است بر طريق سلوك فى سبيل اللَّه و همكارى نمودن با هم در اصلاح جامعه و آنچه سعادت دنيا و آخرت آنان بآن تأمين ميگردد و غيبت بر خلاف صلاح جامعه و اتفاق بين آنان بلكه سبب تنافر و ضديت و دشمنى و نفاق ميگردد و باضافه غيبت كردن ناشى ميشود از بسيارى از صفات نكوهيده انسانى مثل حسد و كبر و عداوت و بغض و خودپسندى و غير اينها اين است كه گناه آن خيلى شديد است.

و بايد دانست كه غيبت كردن همين طورى كه گفتن آن بد و گناهست شنيدن و رضايت داشتن بآن نيز گناهست كه گوينده و شنونده در گناه مساوى خواهند بود مگر آنكه شنونده اگر ميتواند گوينده را منع كند و اگر نتوانست از آن مجلس برخيزد و اگر آن نيز ميسر نشد در دل كاره باشد و گوش بحرف او ندهد و در مواردى غيبت استثناء شده يعنى غيبت كردن يا واجب يا جايز شده است كه شرح آن در كتب فقهيّه و (كشف الرّيبة) و (قلع الغيبة) مسطور است طالبين بآنها مراجعه نمايند.

وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ ذات احديت پس از بيان منكراتى كه در آيات بالا نهى فرموده در آخر آيه‏

__________________________________________________

1- سوره نور آيه 18 بدرستى كسانى كه دوست دارند عيبى براى مؤمنين فاش گردانند براى آنان است عذاب دردناك‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 253

امر بتقوى مينمايد كه از خدا بترسيد و خوددارى نمائيد از اينكه پيرامون چنين اعمال نكوهيده كه توليد عداوت و ضديّت بين شما مؤمنين ميگرداند بگرديد و توبه كنيد و بازگشت نمائيد از مخالفت بسوى موافقت زيرا كه خداوند پذيرنده توبه و مهربان است.

يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ جماعت عجم را شعوب گويند و جماعت عرب را قبائل نامند و شعوب جمع شعب است و قبائل جمع قبيله و جماعت عجم را شعوب نامند بمناسبت كثرت تفرق آنها در نسب و از صادق آل محمد صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم نقل ميكنند كه شعوب از عجم و قبائل از عرب و اسباط از بنى اسرائيل است.

خطاب بتمام افراد بشر نموده كه شما را آفريديم از مردى يعنى آدم عليه السّلام و زنى يعنى حواء و شما را شعبه شعبه و قبيله قبيله قرار داديم براى اينكه يكديگر را بقوم و نسب بشناسيد و امور دنياى شما منظم گردد و جامعه بشرى را باتفاق و معاونت يكديگر اصلاح نموده و رونق دهيد و مدينه فاضله و تمدن صحيح بين شما استوار گردد.

در منهج الصادقين چنين نقل ميكند كه چون رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم فتح مكّه نمود ببلال حبشى امر نمود كه در بام كعبه اذان بگويد جماعتى از طلقاء (آنهايى كه آزاد شدگان ناميده ميشدند) در غيبت او افتادند از جمله آنان حارث بن هشام در نسب او طعنه زد و گفت آيا محمد كسى ديگر ندارد كه اذان بگويد مگر اين كلاغ سياه عتاب بن اسيد گفت الحمد للَّه كه پدرم زنده نيست تا اين صدا را بشنود سهيل بن عمرو گفت اگر خدا بخواهد اين را تغيير ميدهد ابو سفيان گفت من هيچ نميگويم ميترسم خداى آسمان محمد را خبردار نمايد جبرئيل فرود آمد و پيمبر را از گفتار آنان خبردار نمود حضرتش آنها را طلبيد و فرمود شما چنين و چنان گفتيد اين بود كه اين آيه فرود آمد. (پايان)
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 254

 ظاهرا اين آيه متفرّع بر آيات بالا است كه نهى از بدبينى و عيب‏جويى و تجسس و غيبت و استهزاء و باقى منهيات نموده و اشاره به اينكه تمام افراد بشر از سياه و سفيد عرب و عجم غنىّ و فقير همه از يك اصل پديد گرديده‏اند و از جهت صورت و حسب و نسب كسى برترى بر غير ندارد مگر بتقوى و بزرگترين و شريفترين شما كسى خواهد بود كه تقواى وى بيشتر باشد و چنين كسى نزد حق تعالى عزيز است و در مقام قدس جاى گزين خواهد گرديد.

در (منهج) از زيد بن منجر روايت ميكند روزى حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم در بازار مدينه گذر نمود ديد غلام سياهى را ميفروختند و او ميگفت هر كس مرا خواهد بخرد شرط كند كه مرا از نماز يوميه با رسول اللَّه منع نكند زيرا من هميشه نماز يوميّه را پشت سر پيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم ميكردم كسى او را باين شرط خريد و آن غلام هميشه در مسجد پيغمبر موقع نماز حاضر بود چند روزى حضرت غلام را نديد از حال غلام پرسش نمود گفتند تب كرده حضرت بعيادتش رفتند پس از چند روز ديگر احوال پرسيدند ارباب او گفت مرد حضرت برخاست و بنفس مبارك خود مشغول دفن و كفن و غسل او گرديد مهاجر و انصار تعجب نمودند اين آيه فرود آمد اشاره به اينكه نسب و حسب شرافت آور نيست بلكه شرافت و فضيلت بتقوى و پرهيزكارى است.

از امام زين العابدين عليه السّلام روايت شده كه فرمود خداوند جهنم را خلقت كرده براى هر كس نافرمانى او را بكند اگرچه سيّد قرشى باشد و بهشت را خلقت فرموده براى هر كس كه فرمان خدا را ببرد اگر چه غلام حبشى باشد.

و نيز از رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم روايت ميكنند كه فرموده:

 (انّ اللَّه تعالى لا ينظر الى صوركم و لا الى اموالكم و لكن ينظر الى قلوبكم و اعمالكم و انّما انتم بنو آدم فاكرمكم عند اللَّه أتقيكم)

يعنى خداى تعالى نظر نميكند بصورتهاى شما و نه بمالهاى شما لكن خدا دلهاى شما و عملهاى شما را مينگرد و تمام شما اولاد حضرت آدم عليه السّلام هستيد و                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 255

 گرامى‏ترين شما در نزد خداوند آن كسى است كه تقواى او زيادتر باشد.

 (ابو الفتوح رازى) از تأويلات نجميّه نقل ميكنند كه در توجيه آيه (يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏) گفته بيان آفرينش قلوب مردم است كه قلب خلق شده از ذكر يعنى روح و انثى يعنى نفس (وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ) يعنى قرار داديم قلب بنى آدم را دو صنف صنفى از آنها شعوبست مايل ميگردد بنفس و آن بمنزله امّ او است و چنين كسى صفات نفسانى بر او غالب ميگردد و صنفى از آنها قبائلند كه مايل ميگردند بأب و پدر كه آن روح است و غالب بر چنين اشخاصى صفات روحانى است (لِتَعارَفُوا) تا اينكه شعوب و قبايل يكديگر را بشناسند و با هم آميزش نمايند و كسانى كه نفس بر آنها غالب گرديده نبايد منافسه و مباهات نمايند بر ارباب عقول كه متصف بصفات روحانيه ميباشند زيرا صفات نفسانى ظلمانى است و صلاحيت تفاخر و مباهات ندارد چنانچه فرموده: (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ).

و

قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم (الكرم للتقوى فاتقاهم من يكون ابعدهم من الاخلاق الانسانيه و اقربهم الى الاخلاق الربّانيه و التّقوى هى التحرزّ و المتقى من يتحرّز عن نفسه بربّه و هو اكرم على اللَّه من غيره «1» (تفسير روح البيان)

قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا مفسرين در شأن نزول آيه چنين گويند در سال قحطى جماعت انبوهى از بنى اسد با تمام ذرارى و اولاد و اثاثيه زياد بمدينه آمدند و اظهار كلمه اسلام نمودند و در باطن ايمان نداشتند و براى گرفتن صدقات آمده بودند و از كثرت آنان مدينه تنگ شد و در مساجد و مقبرهاى مسلمانان منزل ميگرفتند و كوچه‏هاى مدينه را

__________________________________________________

1- رسول اللَّه فرموده كرم از تقوى و پرهيزكارى پديد ميگردد، متقى‏ترين شما كسى خواهد بود كه دورتر باشد از اخلاق انسانيه و نزديكتر باشد باخلاق ربانيه و تقوى تحرز و اجتناب نمودن است و متقى كسى است كه دورى كند از نفس بسوى پروردگار و چنين كسى كريمترين و شريفترين مردم است نزد خداى تعالى از غير او.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 256

ملوّث مينمودند و نرخها گران گرديد و صبح و شام نزد رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم ميآمدند و ميگفتند عرب‏ها سواره و تنها بدون اولاد و خدم و حشم نزد تو مى‏آمدند و ما با تمام تابعين و اهل و عيال و اثاثيه بدون آنكه با تو در مقام نزاع و جدال باشيم رسالت تو را پذيرفتيم پس بما چيزى بده كه صرف عيال و اطفال خود نمائيم اين بود كه اين آيه فرود آمد.

كه اعراب اهل باديه از بنى اسد گويند ما ايمان آورده‏ايم اى محمّد صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم بگو شما ايمان نياورده‏ايد بگوئيد ما اسلام آورده‏ايم يعنى منقاد شده‏ايم و بشهادتين اقرار نموده‏ايم.

مقصود از اسلام در اينجا بمعنى اعم است كه همان اقرار بشهادتين باشد كه بآن حفظ مال و جان ميشود نه اسلام بمعنى اخص كه مأخوذ از سلم و تسليم و منقاد گرديدن حكم خدا و رسول باشد و اسلام بمعنى اخص ايمانى است كه در قلب جاى گزين گرديده اين است كه هر مؤمنى بمعنى اخص مسلم هست لكن هر مسلمى بمعنى اعم مؤمن نيست.

وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ اين آيه و آيه بعد اخبار از حال كسانى است كه ايمان آورده‏اند لكن هنوز ايمان در قلب آنها نفوذ ننموده آنها را بعلاماتى معرفى نموده:

 (اول) علامت دخول ايمان در قلب اين است كه مؤمن مطيع امر خدا و رسول گرديده و باوامر و نواهى حق تعالى سر فرود آورده و چنين كسى كه ايمان داخل قلب وى گرديده.

لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً اين آيه نظير آنجا است كه فرموده (لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏) «1» و اين آيات اگر چه اطلاق دارد كه خداى تعالى عمل هيچ عمل كننده‏اى را خواه‏

__________________________________________________

1- سوره آل عمران آيه (193) (پس اجابت و قبول كرد از آنها پروردگارشان زيرا كه ضايع نميگرداند عمل هيچ عاملى را خواهد مرد باشد يا زن يعنى هر كس به نتيجه عمل خود خواهد رسيد [.....]

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 257

مؤمن باشد و خواه كافر ضايع نميگرداند و نتيجه عمل هر كسى عايد خودش ميگردد لكن بقرينه آن آيه بالا (لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً) و نيز آيات ديگر هيچ عملى در قيامت نتيجه بخش نيست مگر وقتى كه عمل پس از ايمان بفرمان خدا و رسولش انجام گرفته باشد.

آرى نظر بعموم آيه اخير ممكن است گفته شود اگر كفار عمل خيرى كنند نتيجه آن در همين دنيا عايد آنان خواهد گرديد (وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ) چون براى حفظ نفسانى و منافع دنيوى خود نموده‏اند (بگفته رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم‏

لكل امرئ ما نوى‏

) براى عمل هر مردى همان است كه در قصد و نيت او بوده خلاصه آيه اشاره به اينكه شمايى كه از روى نفاق اظهار اسلام مينمائيد اينطور اسلام آوردن ثواب و جزائى بر آن مترتب نخواهد گرديد اگر واقعا اسلام آورده بوديد و داخل مؤمنين ميگرديديد بايستى مطيع امر خدا و رسولش باشيد و اگر ايمان داخل قلب شما شده بود مستحق صدقات و اجر بوديد و چيزى از ثواب و جزاى اعمال شما كم نميشد غرض آنكه جزاى نيكو وقتى بر عمل مترتب ميگردد كه ناشى از ايمان و از روى يقين سر زند نه از روى نفاق.

و بايست دانست كه ايمان امرى است قلبى و محل آن قلب است نه زبان زبان و عمل جوارح كاشف و ترجمان ايمان است نه اينكه حقيقت ايمان باشند و اينكه در تعريف ايمان گفته‏اند ايمان اقرار به زبان و و تصديق بجنان و عمل باركان است) نه اين است كه اقرار بزبان و عمل باركان جزء ايمان باشد بلكه كاشف از ايمان است اقرار بزبان فقط اثرش حفظ جان و مال است و عمل باركان تظاهر ايمانست بدليل اينكه منافقين هم بزبان اقرار بشهادتين مى‏نمودند و شايد با جماعت مؤمنين نماز هم ميخواندند با اينحال فرموده:

 (إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ) «1» و در اينجا تصريح فرموده كه‏

__________________________________________________

1- سوره النساء آيه (144) محققا اشخاص منافق در پست‏ترين دركات آتش خواهند بود

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 258

اى محمد باعراب بگو ايمان نياورده‏ايد فقط اسلام آورده‏ايد زيرا كه ايمان در قلب شما نفوذ ننموده آرى ايمان كامل از عمل منفك نميگردد.

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا (دوم) از علائم ايمان اين است كه هيچ وقت شك و ترديد پيرامون آنها نخواهد گرديد در وصف مؤمنين فرموده: (أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ) و چنين ايمانى كه در قلب نفوذ نموده ايمانى است كه بحد يقين رسيده زيرا مادامى كه ايمان بحدّ (علم اليقين) بلكه (عين اليقين) نرسيده و لو آنكه شخص ابتدا بمقدسات شرع اسلام يقين داشته لكن شياطين جنى و انسى در كمين ميباشند و بناى وسوسه ميگذارند و از راههاى مخفى بهر شيوه‏اى هست بر وى هجوم آورده و راه شكى بسوى وى باز ميكنند.

لكن كسى كه بمجاهده با نفس و اعمال صالح راه شياطين را بست و ايمان در قلب وى نفوذ نمود و بكوشش بسيار از (علم اليقين) قدم بالا گذاشت و از طريق برهان بوجدان رسيد و معرفت او نسبت بمبدء و معاد (بعين اليقين) كه مثال ديدن است نسبت بشنيدن رسيد ديگر راه شياطين كه از طريق قوه واهمه بر انسان تسلط پيدا مينمايد و او را بوهم و خيال مياندازد تا او را اغواء بنمايد بسته ميگردد و خدعه نفس و شياطين بسيار است هر كسى را از راهى بشك مياندازد تا آنكه در ايمانش خلل پيدا شود بعضى از راه همان دلائل و براهين عقلى و نقلى كه محلّ اعتمادش بوده نقطه ضعفى در عقائدش پديد ميگرداند بايستى بخدا پناه ببريم از شر اين دو دشمن بزرگ نفس اماره و شياطين جنى و انسى.

اين است كه تمام مؤمنين در خطر عظيم‏اند مگر مخلصين اگر چه آنها نيز چنانچه گفته‏اند در خطرند پس بايستى شخص مؤمن اگرچه در يقين بمرتبه (علم اليقين) هم رسيده باشد هميشه مواظب و مراقب باشد و راههاى ورود شياطين را به بندد و نگذارد در ايمان وى رخنه نمايد و از شرّ شياطين بخدا پناه ببرد.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 259

 از بعض عرفاء نقل شده كسى كه از روى دليل ايمان آورد بايمان وى وثوقى نيست زيرا كه آن ايمان نظرى است نه ضرورى و ايمان نظرى در معرض شك و شبهه واقع است لكن ايمان ضرورى كه بحد و جدان قلبى رسيده باشد در قلب استحكام پيدا مينمايد زيرا هر چيزى كه از راه فكر و نظر تحصيل گردد در معرض شبهه واقع است و كسى كه طالب علم يقينى باشد بايستى از راه تقوى و طاعات و نوافل خود را محبوب حق تعالى گرداند تا آنكه نور ايمان در قلبش نفوذ نموده و خدا را بشناسد و نيز احكام شريعت را بنور ايمان و معرفت بشناسد نه بعقل خود. (پايان) وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ (سوم) از صفات مؤمنين كه در اين آيه تذكر ميدهد اينست كه بمالها و جانهاى خود در راه خدا مجاهده مينمايند.

و نيز اين صفت وقتى بروز و ظهور مينمايد كه ايمان در قلب داخل شده باشد و مجاهده نمودن با مال و جان اعم است از مجاهده و جهاد فى سبيل اللَّه و انفاق مال بمجاهدين براى تهيه مهمات جنگى و غيره و نيز شامل ميگردد مجاهده با نفس و جنگيدن با جنود و هم و شياطين و آنچه را كه باز ميدارد انسان را از حق تعالى و همين جهاد است كه از رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم نقل ميكنند كه باصحاب امر فرموده بكوشيد بجهاد اكبر كه آن جهاد با نفس است و اگرچه از آيه جهاد با كفار متبادر بذهن ميگردد لكن چون آيه در مقام معرفى كسانى است كه ايمان در قلب آنان داخل گرديده و آن وقتى تحقق پذيرد كه راه جنود و هم و شياطين بسته گردد قلبى كه محل جولان گاه شياطين گرديده چگونه جنود عقل وارد آن ميگردند وقتى راه لشگر عقل بسته گرديد ايمان واقعى كه ناشى از كمال عقل است وارد قلب نخواهد گرديد.

أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ چنين اشخاصى كه داراى اين سه فضيلت ميباشند در دعوى ايمان راستگويان
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 260

 خواهند بود زيرا كه براى هر چيز خصوصا امور باطنى آثار و خصوصياتى است كه بآن شناخته ميگردد چنانچه فرموده:

 (لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا) «1» قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ خطاب برسول خود نموده كه اى محمد باين جماعتى كه اظهار شهادتين مينمايند بگو آيا ميخواهيد بخدا خبر دهيد كه ما اسلام آورده‏ايم خدا بآنچه در آسمانها و زمين پنهان است عالم است و خدا بهر چيزى دانا است او از ظاهر و باطن شما آگاهست اگر اسلام شما از روى نفاق باشد او عالم است و از مقصد و نيست شما نيز خبردار است.

يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ چنانچه گفته شد طائفه بنى اسد در ادعاى اسلام بر پيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم منت ميگذاشتند كه ما با اهل و قبيله بدون نزاع نزد تو آمده‏ايم و ايمان آورده‏ايم و باين عمل خود را مستحق اجر و پاداش ميدانستند و گمان ميكردند كه بسبب ايمانشان نفعى به پيغمبر صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم ميرسانند و عوض ميطلبيدند اين بود كه آيه بر ردّ گمان فاسد آنها نازل گرديد كه كسى گمان نكند هر گاه ايمان آرد يا عمل نيكى كند بر خدا و رسولش منت گذارده و مستحق اجرى و پاداش گرديده بلكه خدا منت مى‏گذارد بهر كس كه ايمان آرد زيرا كه هدايت يافتن بلكه هر عمل نيكى بتوفيق الهى انجام ميگيرد.

و از اين آيه چنين برميآيد كه نه بايمان و نه بعمل نيكو كسى مستحق اجر و عوض نخواهد گرديد بلكه ثواب و پاداشى كه بمؤمن وعده داده شده تفضلى است نه استحقاقى كه هر چه خواهد بهر قدر كه مشيتش قرار گرفته بهر كه خواهد عطا خواهد نمود.

__________________________________________________

1- سوره هود آيه (9) تا اينكه خداوند شما را بيازمايد كداميك عملتان نيكوتر است.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 261

إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ محققا نزد خداى تعالى ظاهر و پديد است آنچه را كه در آسمانها و زمين غائب و پوشيده از حواس و پنهان از نظر است.

اعتراض بكسانى است كه گمان ميكنند بگفتار و اظهار ايمان بدون عقد قلبى و بدون آنكه ايمان داخل قلب آنها گرديده خود را در زمره مؤمنين قرار دهند و خبث باطن خود را مخفى دارند بايست بدانند چنين نيست كه گمان كرده‏ايد بلكه خدا رسولش را از باطن و سريره و اغراض شما خبردار مينمايد.