کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
دخان: آيات 1 تا 59 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 58
سوره الدخان‏

سورة الدّخان تسع و خمسون آية و هى مكيّة تسع و خمسون آية كوفىّ سبع بصرى ستّ فى الباقين (طبرسى)

 [سوره الدخان (44): آيات 1 تا 29]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

حم (1) وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ (2) إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ (3) فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ (4)

أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ (5) رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (6) رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ (7) لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِي وَ يُمِيتُ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ (8) بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ (9)

فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِينٍ (10) يَغْشَى النَّاسَ هذا عَذابٌ أَلِيمٌ (11) رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ (12) أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرى‏ وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ (13) ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ (14)

إِنَّا كاشِفُوا الْعَذابِ قَلِيلاً إِنَّكُمْ عائِدُونَ (15) يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرى‏ إِنَّا مُنْتَقِمُونَ (16) وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ (17) أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (18) وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ إِنِّي آتِيكُمْ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (19)

وَ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ (20) وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِي فَاعْتَزِلُونِ (21) فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ (22) فَأَسْرِ بِعِبادِي لَيْلاً إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ (23) وَ اتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ (24)

كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (25) وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ (26) وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيها فاكِهِينَ (27) كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِينَ (28) فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ (29)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 59

 (ترجمه)

سوره دخان مشتمل بر پنجاه و نه آيه است و در مكه نازل گرديده‏

بنام ايزد هستى بخش صاحب رحمت عام و خاص‏

حم‏

قسم بكتاب (قرآن) هويدا (2)

بحقيقت ما قرآن را فرود آورديم در شب با بركت (شب قدر) بدرستى كه ما ترساننده ميباشيم (3)

هر امرى و هر حكمى از هم جدا گرديده ميشود (4)

در حالى كه (جدا شدن آن) امرى است از طرف ما و محققا ما فرستنده (تقدير كننده) آن ميباشيم (5)

 (اى محمّد ص ارسال پيمبران و باقى امور) رحمتى است از طرف پروردگار تو بحقيقت او شنوا و دانا است (6)

آفريننده آسمانها و زمين و آنچه بين آنها است اگر شما اهل يقين ميباشيد (7)

نيست خدايى مگر او زنده ميكند و ميميراند او است پروردگار شما و پروردگار پدران نخستين شما (8)

بلكه كفّار باين گفتار يقين ندارند و در گمان و شك خود را بازى ميدهند (9)

اى محمد منتظر باش روزى را كه آسمان ظاهر ميگردد بدودى هويدا (10)

و فرا گيرد مردم را و اين عذابى است دردناك (11)

 (مردم گويند) اى پروردگار ما عذاب را از ما بردار بحقيقت ما ايمان آورده‏ايم (12)

كجا ديگر متذكر ميگردند در صورتى كه براى هدايت آنان آمد رسول ظاهر و هويدا (13)

و آنها از رسول رو گردانيده و گفتند اين تعليم گرفته و ديوانه است (14)

بدرستى كه ما اندك زمانى اين عذاب را برميداريم زيرا كه شما باز بكفر خود برميگرديد (15)

 (اى محمد ص) روزى را ياد كن كه آنان را بعذاب سخت                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 60

 بزرگ (قيامت) بگيريم و بدرستى از آنها انتقام كشنده‏ايم (16)

محققا ما پيش از آنها گروه فرعون را امتحان و آزمايش نموديم و رسول بزرگوارى بر آنها فرستاده شد (17)

 (آن رسول موسى عليه السّلام ميگفت) بندگان خدا (بنى اسرائيل را) بسوى من بفرستيد بدرستى كه من رسول امين ميباشم (18)

و سركشى و تكبّر بر خدا ننمائيد و بحقيقت من با حجتها و معجزات ظاهر آمده‏ام (19)

و من بپروردگار خودم و پروردگار شما پناه ميبرم از آنكه مرا سنگسار نمائيد (20)

و اگر بمن ايمان نداريد از من دورى جوييد (21)

پس از آن موسى عليه السّلام (با پروردگار خود مناجات نمود) كه اين مردم جماعت گنهكارانند (22)

 (بموسى وحى رسيد) كه بندگان مرا در شب از مصر بيرون بر و محققا (فرعونيان) در عقب شما مى‏آيند (23)

و واگذار دريا را همان طورى كه بر شما شكافته شده محققا آنان قشون غرق شدگانند (24)

چه بسيار كه (قبطيان) از بوستانها و چشمه‏ها را كه گذاشتند و غرق و هلاك گرديدند (25)

و نيز كشتها و منزلهاى عالى خود را گذاشتند (26)

و نيز نعمتهايى كه بآن شاد بودند گذاشتند و رفتند (27)

اين طور انتقام ميكشيم (از گنهكاران) و اين نعمتها را بارث بديگران داديم (28)

 (و از هلاكت قبطيان) نه آسمان گريه كرد و نه زمين و آنان از مهلت داده شدگان نبودند.

توضيح آيات‏

 (حم) وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ‏

 (سخنان مفسرين در تأويل آيه)

 (1) اسم سوره است (2) قسم است (3) اشاره بمطالب منطوى در سوره است (4) «حا» اشاره باسمايى است كه اولش «حا» باشد مثل حميد حكيم حامد و غير اينها و (ميم) اشاره باسمايى است كه اوّلش ميم باشد مثل مجيد، مالك، محيى، مميت و امثال اينها.

و چنانچه در جاى ديگر گفتيم (حم) چون از متشابهات قرآن بشمار ميرود سكوت در آن اولى است.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 61
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ شايد مقصود از (لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ) شب قدر باشد كه در سوره (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ) اشاره بآن نموده و راجع بتعيين شب قدر كه چه شبى است و فضيلت آن و بيان توجيهات مفسرين در سوره قدر در جلد چهارم اين تفسير اندازه‏اى بحث نموديم رجوع بآن جا شود.

 (سؤال)

چرا قرآن را در شب نازل فرموده و بچه جهت آن شب را در سوره (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ) شب قدر ناميده و در اين سوره (بليلة مباركة) توصيف فرموده.

پاسخ‏

قدر در لغت بدو معنى آمده يكى اعطاء قدرت دوم اينكه چيزى را قرار دهند بمقدار مخصوص و وجه مخصوص آن طورى كه حكمت اقتضا نموده و شايد چنانچه در سوره قدر گفتيم شب اشاره بعالم طبيعت باشد و آن را شب قدرش ناميدند بمناسبت نزول قرآن از عالم مشيّت كليه الهيّه بعالم قضاء و از آنجا بلوح محفوظ فرود آمده و از آنجا بعالم قدر متشتت و آيه آيه بتوسط ملك وحى در ذهن نبى خاتم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم نزول نموده خلاصه شايد شب قدر ناميده نظر به اينكه تقديرات در آن شب از لوح محفوظ و از عالم قضاء در اين عالم طبيعت فرود آمده و از امام محمد باقر عليه السّلام و امام جعفر صادق عليه السّلام چنين نقل مينمايند كه مقصود (از ليلة مباركة) همان شب قدر است.

و آيه بعد (فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ) مؤيد همين توجيه بالا است و شايد اشاره باين باشد كه در آن شب (آن امر حكيم) يعنى قرآن كه مشتمل بر حكمت و جامع همه امور است كه فرموده (لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ) و در عالم امر بطور وحدت و بساطت موجود بوده از آنجا تنزلاتى نموده تا در اين عالم خلقت و عالم قدر اندازه‏گيرى و متشتت و آيه آيه بمناسبت وقت در عالم طبيعت بصورت الفاظ فرود آمده.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 62

 رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ خطاب مهر آميز برسولش نموده كه اى محمد صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم اين قرآن رحمت و لطفى است از جانب پروردگار تو و محققا پروردگار تو شنوا است كه ناله درونى و استغاثه باطنى بشر را كه براى نجات از اين درياى پر خطر دنيا محتاج بقائد و پيشوايند و راه نجات ميطلبند ميشنود و لو آنكه خود آنان ملتفت نميباشند و بطريق نجات آنها دانا است.

رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ- لا إِلهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَ يُمِيتُ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ذات متعال در اين دو آيه سه صفت از اوصاف جمال ذاتى سرمدى خود را تذكر ميدهد اول مقام ربوبيّت كه خود را بربّ و مربّى و پرورش دهنده موجودات از آسمانها و زمين و آنچه بين آنها است از موجودات ارضى و سمائى معرفى فرموده.

دوم مقام الوهيّت كه اله و ايجاد كننده تمام موجودات مادّى و غير مادى همان فرد سرمدى است و در مقام الوهيّت و خالقيّت شريك و انبازى ندارد:

سوم متفرد بودن خود در فعل و عمل كه بالاترين آنها حيات و ممات است او اشياء مرده را زنده ميكند و پس از آن ميميراند، و در اين آيات نظر به اينكه بايستى از اثر پى بمؤثر برد و حدوث و امكان و حركت موجودات بگرد هم دليل بارز و ظاهرى است براى اثبات واجب الوجود جلّ و علا كه اله و خالق و موجد عالم است اين است كه در اين آيه و بسيارى از آيات ديگر اول خود را بخلقت آسمانها و زمين ببشر معرفى مينمايد تا وقتى نظر ميكنند باين نظام حيرت بخش بديع آفرينش و اين كاخ مجلل جهانى را تحت تدبّر قرار ميدهند قدرى باسرار خلقت پى برند و ببينند در دل هر ذره‏اى از موجودات رموزى نهفته و اسرارى منطوى گرديده.

         دل هر ذره‏اى كه بشكافى             آفتابيش در ميان بينى سعدى‏

 آن وقت علم قطعى بوجود مبدء حكيم و قادر توانا پيدا نمايند.

پس از آن از روى نظام و وحدت عالم كه چنانچه معلوم است تمام موجودات                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 63

 مثل رشته‏هاى يك پارچه مرتبط بيكديگر تحت فرمان يك مدبر حكيم انجام وظيفه ميدهند و بوحدت و يگانگى آن اقرار نمايند كه خالق و مدبرى نيست مگر او زنده ميكند و ميميراند او است پروردگار شما و پروردگار پدران و آباء و اجداد شما بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ بلكه كفّار از آنچه بتوسط پيمبران بآنان خبر داديم در شك و گمانند و بگمان اينكه مال و ثروت و حيات دنيا پايدار است دنيا آنان را مشغول كرده و روزگار خود را بلهو و لعب ميگذرانند تا وقتى كه عذاب آنها را فرا گيرد و مضطر و بى‏چاره گردند، آيه مشعر بر اين است كه كفار تجاهل مينمودند و چنين وانمود ميكردند كه ما نميدانيم براى اينكه روزگار خود را در لهو و لعب بگذرانند و گفتار پيمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله را بديگران بيهوده بنمايند و گر نه هر عاقلى بدلالت عقلش ميفهمد كه اوضاع جهانى و اين نظام مجدّل بدون خالق حكيم قادر توانا انجام نميگيرد واقعا چقدر جاى تأسف است كه بشر عاقل ميخواهد از حقايقى كه آشكارا مشاهده مينمايد تجاهل كرده چشم پوشى ميكند و خود را بنفهمى وانمود مينمايد و چون دانسته انكار مينمايد اين است كه مستحق عذاب ميگردد و اگر واقعا قاصر باشد و قدرت بر تميز دادن بين حق و باطل نداشته باشد مستحق عذاب نميگردد.

فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِينٍ- يَغْشَى النَّاسَ هذا عَذابٌ أَلِيمٌ خداى تعالى بعد از بيان ربوبيّت و الوهيّت و خالقيّت خود در مقام بيان عذاب كفار و تحديد آنان بر آمده و خطاب برسولش مينمايد كه اى محمّد صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم اگر اينها در صدد مخالفت و دشمنى با تو بر مى‏آيند منتظر باش روزى را كه در اثر طغيان و پاداش اعمالشان آسمان مى‏آورد دودى هويدا و مردم را فرو ميگيرد و آن عذابى است دردناك.

سخنان مفسرين در توجيه آيه‏

1- مقصود قحط و غلاء است بروايت عبد اللَّه مسعود چون قريش ايمان نياوردند و باضافه بپيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم را بسيار اذيّت و تعدّى نمودند پيمبر اكرم و صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم بر طائفه                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 64

 بنى نضر نفرين نمود هفت سال آنان مبتلا بقحطى گرديدند تا كار آنها بجايى رسيد كه گوشت مردار و استخوان ميخوردند و چون باران نمى‏آمد و زمين خشك بود و غبار بلند شده و از شدّت گرسنگى آسمان را مانند دودى ميديدند وقتى كار بر آنان سخت گرديد ابو سفيان خدمت رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم آمد و گفت تو ما را امر بصله رحم مى‏نمايى و ارحام تو از قحطى تلف ميگردند و سوگند خوردند كه اگر از خدا بخواهى كه اين عذاب را از ما برطرف گرداند ما ايمان ميآوريم اين است كه خداوند قول آنها را حكايت ميكند كه ميگفتند (رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ) وقتى بدعاى پيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم از آنان عذاب قحطى برداشته شد آنها بكفرشان باقى ماندند.

2- مقصود از اين دود غبارى است كه در موقع فتح مكّه چنان غبارى مرتفع گرديد كه هوا را مثل دود مينمود.

3- مقصود روزى است كه پيش از قيامت و منحل شدن عالم پديد ميگردد و بروايت منهج حضرت رسول فرموده اول علامت قيامت دخان و نزول عيسى عليه السّلام و آتشى است كه از قعر شهر عدن بيرون آيد و همه مردم را بمحشر راند حذيفه گفت يا رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم آن چه نوع آتشى است حضرتش همين آيه را قرائت فرمود و گفت آن دودى است كه مشرق و مغرب را پر سازد و چهل شبانه روز طول ميكشد و در آن روز مؤمن بكسى ماند كه زكام شده و كافر مثل آدم مست گردد و بهمين مضمون نيز روايتى از حضرت امير عليه السّلام نقل شده.

نظر باين دو روايت توجيه سوم اولى بنظر مى‏آيد كه ذات احديت در مقام تهديد كفار و منكرين قيامت امورى را كه نزديك بقيام قيامت پديد ميگردد تذكر ميدهد.

و نيز آيات بعد مثل قوله تعالى (رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ)- أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرى‏ وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ مؤيد همين وجه سوم است.

وقتى كافرين آثار عذاب و در آمدن بروز قيامت را مى‏بينند از كرده خود پشيمان شده و اظهار ايمان ميكنند لكن اين تذكّر ديگر نتيجه بخش نميباشد زيرا كه
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 65

 موقع عمل گذشته و ظهور عذاب پديد گرديده و آنچه در آنان بالقوه موجود بود بفعليت و عمل رسيده آن وقتى كه موقع عمل بود و رسول و حجّت خدا براى آنان ظاهر گرديد از او اعراض نمودند.

ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ پس از آمدن رسول از او رو برگردانيده اعراض نمودند و گفتند اين آيات را از بشرى تعليم گرفته و ديوانه است.

إِنَّا كاشِفُوا الْعَذابِ قَلِيلًا إِنَّكُمْ عائِدُونَ محققا ما يك مدت كمى اين عذاب را بنا بر توجيه اول و دوم كه قحطى يا خونريزى و جنگ باشد و بنا بر توجيه سوم كه مقصود دودى باشد كه نزديك بظهور قيامت و منحل گرديدن عالم پديد ميگردد برداشته ميشود زيرا كه اين نوع عذاب در مدت كمى ادامه دارد و مقدّمه بروز قيامت است پس از آن بزودى در موقع قيامت عذاب سخت‏ترى آنان را فرا ميگيرد.

يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرى‏ إِنَّا مُنْتَقِمُونَ اى محمّد صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم اگر كفّار نسبت جنون بتو ميدهند و بانواع و اقسام بسيار تو را زجر مينمايند منتظر روزى باش كه آنان را بعذاب سخت‏ترى بگيريم و از آنها انتقام كشيم.

بنا بر توجيه اول و دوم در آيه بالا چنانچه از عبد اللَّه مسعود نقل ميكنند روز بدر است و بنا بر توجيه سوم عذاب قيامت است و نظر به اينكه (بطشة الكبرى) ناميده كه اشاره بعذاب بزرگ است حملش بر قيامت اولى است.

وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ در مقام تهديد و انذار كافرين حكايت موسى عليه السّلام و فرعون را بيان مى‏نمايد كه قبلا در زمان پيش از زمان كفّار قريش گروه فرعونيان را آزمايش نموديم و باقسام و انواع نعمتها آنان را در مقام امتحان درآورديم و رسول بزرگوارى يعنى حضرت موسى عليه السّلام را براى هدايت آنها فرستاديم.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 66
كرامتى كه نسبت بحضرت موسى عليه السّلام ميدهد نه اين است كه مخصوص باو باشد بلكه تمام پيمبران گرامى و بزرگوار بودند و عظمت و بزرگوارى آنها ناشى از روح قدسى آن بزرگواران است لكن راجع بهمان روح قدسى كه بآن شايسته نبوّت و رسالت گرديدند از حيث قوّت و شدّت و قرب و بعد بين آنها تفاوت بسيار بوده چنانچه قوله تعالى (تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ) شاهد بر آن است.

حضرت موسى پس از تبليغ رسالت و اظهار معجزات وقتى از ايمان آوردن فرعون و قبطيان مأيوس گرديد و اذيت و جفا را بحضرتش از حد گذرانيدند بفرعونيان گفت بنى اسرائيل كه بدام عذاب شما فرعونيان گرفتار ميباشند با من بفرستيد تا از شهر مصر بيرون رويم.

و بقول بعضى از مفسرين عباد اللَّه منصوب بحرف ندا است و خطاب راجع ببنى اسرائيل است يعنى اى بنى اسرائيليان حق مرا در آنچه بر شما واجب گرديده ادا كنيد و ايمان بياوريد و مرا در تبليغ رسالت يارى نمائيد زيرا كه من پيمبر امين ميباشم و بآنچه مأمور گرديده‏ام بدون كم و زياد بشما ميرسانم.

وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ إِنِّي آتِيكُمْ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ بنا بر معنى اول آيه (ان أدّوا الى عباد اللَّه) راجع بفرعونيان است و بنا بر معنى دوم راجع ببنى اسرائيليان خطاب مينمايد كه بر خدا علوّ و سركشى ننمائيد زيرا كه من فرستاده خدا ميباشم علوّ بر من علوّ بر خدا است و من سفير حق تعالى و با آيات و معجزات روشن مثل يد بيضا و باقى معجزات واضح و روشن كه دليل بر صدق مدّعاى من است مبعوث گرديده‏ام.

چون بنى اسرائيليان مردمان لجوج و دير باور و بهانه‏جو و قشرى بودند اين بود كه آن طورى كه معلوم ميشود معجزات حضرت موسى عليه السّلام زيادتر از باقى پيمبران ظهور و بروز نمود.

و چون معجزات پيمبران ناشى از علوّ مقام و ارتباط آنان بعالم (ما فوق الطبيعه) سرزده و از شدت و قوت عقل نظرى و عقل عملى آنان بروز نموده و آن بزرگواران مظهر                        

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 67

 علم و قدرت حق تعالى و نماينده اوصاف جلال و جمال الهى بودند و باين اعتبار بر تمام افراد زمان خرد بلكه بر تمام افراد بشر علوّ و برترى داشتند اين است كه فرموده شما علو و برترى بر من نداريد بلكه چون من رسول پروردگارم علو و سلطنت حقيقى مخصوص بمن است كه با اين كرامات و امور خارق العاده فرستاده شده‏ام كه شما را از تاريكى جهل بنور دانش رهبرى نمايم.

وَ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ وقتى موسى عليه السّلام در هدايت نمودن آنان اصرار نمود و باظهار معجزات خود را بالاتر از آنها معرّفى نمود فرعونيان كمر قتل او را بستند و خواستند حضرتش را سنگسار نمايند و او را باعدام تهديد نمودند گفت پناه ميبرم بپروردگار خودم و پروردگار شما اشاره به اينكه پروردگار من و پروردگار شما يكى است و من شما را دعوت ميكنم بآن خداى واحد يكتا كه همه موجودات از او پديد گرديده و بسوى او بازگشت مينمايند و فرعون مخلوق ضعيفى است و لايق پرستش نميباشد.

وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِي فَاعْتَزِلُونِ اگر بمن كه رسول پروردگار شمايم ايمان نمى‏آوريد چرا كمر قتل مرا بسته‏ايد از من دورى كنيد و مرا بحال خود گذاريد يعنى آن اندازه كه مأمور بودم در تبليغ رسالت و راه‏نمايى شما انجام وظيفه خود را دادم اگر حرف مرا نمى‏پذيريد از من دورى نمائيد.

پس از آنكه حضرت موسى عليه السّلام از هدايت يافتن فرعون و قبطيان مأيوس گرديد و حجّت بر آنان تمام شد آن وقت بامر پروردگار بر آنها نفرين كرد.

فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ موسى عليه السّلام دست بدعا برداشت و در مقام مناجات گفت پروردگار من اينان گروه نافرمان و گناه كارند و در معصيت و نافرمانى چنان فرو رفته‏اند و دل آنها تاريك گرديده كه اميد بازگشتن براى آنان نيست.

آرى فرو رفتن در معاصى و حظوظات نفسانى چنان آدمى را محجوب ميگرداند                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 68

 كه حتّى فطرت اوليه خود را كه سرشته شده بر توحيد بوده از دست ميدهد و پرده سياه خودخواهى و خودپسندى روى قلب را ميگيرد اين است كه ديگر نور ايمان در آن نفوذ نمينمايد.

فَأَسْرِ بِعِبادِي لَيْلًا إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ- وَ اتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ دعاى موسى (ع) باجابت رسيد و مأمور گرديد با بنى اسرائيل از آنهايى كه باو ايمان آورده و تابع او گرديده بودند در شب از مصر بيرون رود و خداى تعالى بوى خبر داد كه وقتى شما بيرون مى‏رويد فرعونيان در عقب شما روانه ميشوند و بموسى عليه السّلام دستور فرمود كه وقتى بدرياى نيل رسيدى عصاى خود را بزن بدريا كه دريا بحكم خدا شكافته ميگردد و براى شما راه باز ميشود و بسلامت از دريا ميگذريد لكن بايستى دريا را به همان طورى كه براى شما شكافته گرديده باقى گذارى و هيچ انديشه مكن زيرا كه چنين مقرّر شده كه فرعون با قشون خود يعنى قبطيان غرق گردند.

پس از آنكه بفرعون خبر رسيد كه موسى با بنى اسرائيل از شهر بيرون رفتند با قشون خود در عقب آنها از شهر بيرون رفت و ديد دريا شكافته شده فهميد از معجزه موسى چنين شده لكن از آن كبر و عصبيّت و خودپسندى كه داشت گمان كرد او نيز تواند از همان راه رد شود خودش و لشگريانش از همان راهى كه براى بنى اسرائيل باز شده بود داخل دريا شدند وقتى ميان دريا رسيدند بامر حق تعالى آب دريا بهم وصل گرديد و فرعونيان همگى غرق گرديدند.

آرى تمام موجودات قشون الهى و تحت فرمان او و مسخّر امر تكوينى وى ميباشند و با دوستان خدا دوست و با دشمنان خدا دشمنند و منتظر فرمانند وقتى مأمور گشتند چنان از دشمنان خدا انتقام ميكشند كه دمار از روزگار آنان برمى‏آورند.

         جمله ذرات زمين و آسمان             لشگر حقّند پيدا و نهان‏

 كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيها فاكِهِينَ كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِينَ خداى تعالى برسول خود خبر ميدهد كه فرعون با قشون خود بغرق هلاك گرديدند و چه بسيار باغها و بوستانها و عمارتهاى عالى و چشمه‏هاى آب روان كه                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 69

 براى خود تهيه نموده بودند و در اثر طغيان و سركشى از دست دادند و نيز چه بسيار مزرعه‏ها و مقامهاى عالى ارجمند ملوكانه كه بنا نهاده بودند و نصيب ديگران يعنى بنى اسرائيليان گرديد و شهر مصر با آن همه نعمت در اثر ايمان بدون زحمت و مشقت گويا بارث منتقل بآنان گرديد و نيز چنين است كه مؤمنين علاوه بر آن مقاماتى كه در بهشت براى آنها تهيه شده مقامات كفّار كه اگر ايمان داشتند منزل آنان بود بارث ميبرند چنانچه راجع بمقام مؤمنين و درجات بهشتى آنان در قرآن مجيد اشاره بآن نموده (أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ) آيه اشاره باندرز و تذكر مؤمنين است كه ببينند و تعقل كنند كه چگونه فرعون و فرعونيان در اثر مخالفت با رسول حق تعالى روزگار خود را تباه گردانيدند و خود را بعذاب دنيا غرق و عذاب آخرت كه بسيار سخت‏تر و ناگوارتر از عذاب دنيا است گرفتار نمودند و بنى اسرائيليان در اثر ايمان بدون زحمت بچنين سلطنت و سيادتى رسيدند اين تفضّل و نعمت دنيوى آنان بود تا چه رسد بنعمتهاى اخروى كه محدود بحدّى نيست.

فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ براى هلاكت و غرق شدن فرعون و قبطيان نه آسمان گريست و نه زمين، استعاره تمثيليّه و كنايه از بى مقدارى فرعون است كه خود را بزرگ و مستحق پرستش بمردم معرفى مينمود اشاره به اينكه فرعون نه نزد اهل آسمانها شرف و فضيلتى داشت كه از هلاكت وى محزون و متأسف گردند و نه نزد اهل زمين چگونه شرف و منزلتى داشته باشد در صورتى كه در الوهيت خود را شريك خدا وا مى‏نمود و اهل آسمان و زمين با دشمنان خدا دشمن و با دوستان خدا دوستند بلكه اهل زمين و آسمان از هلاكت او شادمان گرديدند زيرا كه باعث گمراهى مردم بود.

و در بعض روايات است كه چون كافر بميرد اهل آسمان و زمين راحت ميگردند و اين مثالى است شايع كه گويند بفوت فلانى آسمان و زمين گريه ميكنند و در و ديوار از مفارقت او محزون گرديدند.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 70

 و شايد آيه كنايه از اين باشد كه آنان در زمين هيچ عمل صالحى نداشتند كه بآسمان بالا رود و مؤيد اين توجيه روايتى است كه انس از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم نقل ميكند كه فرموده (هيچ بنده مؤمنى نيست مگر آنكه در آسمان دو درب براى او باز است دربى كه روزى وى فرود مى‏آيد و دربى كه عمل وى بالا ميرود وقتى مرد اين دو درب از نزول رزق و عروج عمل محروم ميگردند.

و نيز از عبد اللَّه عباس چنين روايت شده كه چون مؤمن حيات دنيا را بدرود گويد مصلّى و محل عبادت و محل عروج عملش و محل نزول رزقش گريه ميكنند.

در منهج از كتاب معالم نقل ميكند كه وقتى موسى بن عمران وفات نمود چهل روز آسمان و زمين گريه كردند و چون سيد الشهداء شهيد گرديد آسمان بگريه درآمد و هر شب بر او گريه ميكنند و علامت گريه او آن سرخى اطراف وى است.

و از سدى كه يكى از مفسرين سنيّها است چنين نقل ميكنند كه گفته وقتى حسين بن على عليهما السلام شهيد گرديد آسمان گريه كرد و علامت گريه او آن سرخى اطراف وى است.

و بروايت زراره از ابى عبد اللَّه عليه السّلام است كه فرموده چهل روز آسمان بر كشته يحيى بن زكريّا و بر حسين بن على عليه السّلام گريه كرد زراره گويد گفتم يا بن رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم گريه وى چگونه است فرمود همان سرخى است كه در وقت طلوع و غروب نمايان ميگردد.

و از مصابيح القلوب چنين نقل ميكنند كه روزى كعب الاحبار مردم را از فتنه‏هاى روزگار خبر ميداد از جمله آنها اين بود كه گفت در كتابها خوانده‏ام كه بزرگترين چيزى كه در دنيا واقع ميگردد كشتن امام حسين است و گفت روزى كه امام حسين عليه السّلام كشته گرديد هفت آسمان خون ميگريند گفتند هرگز ما نشنيده‏ايم كه آسمان بر كسى خون گريسته باشد گفت واى بر شما قتل حسين عليه السّلام كار عظيم است او فرزند خاتم پيمبران و پسر وصى رسول آخر الزّمان و پنجم آل عبا و نور ديده‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 71

 فاطمه زهرا است بآن خدايى كه جان كعب بدست او است كه خوانده‏ام روزى كه حسين عليه السّلام را بكشند گروهى از فرشتگان بر سر قبر او بيايند و تا قيامت گريه كنند و هر شب جمعه هفتاد هزار فرشته بر سر قبر او بيايند و تا صبح گريه كنند.

منهج الصادقين شاعر گفته:

         اين سرخى شفق كه بر اين چرخ بيوفا است             هر شام عكس خون شهيدان كربلاء است‏

         گر چرخ خون ببارد از اين غصه در خور است             گر خاك خون بگريد از اين ماجرا رواست‏

 [سوره الدخان (44): آيات 30 تا 59]

وَ لَقَدْ نَجَّيْنا بَنِي إِسْرائِيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِينِ (30) مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ (31) وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى‏ عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِينَ (32) وَ آتَيْناهُمْ مِنَ الْآياتِ ما فِيهِ بَلؤُا مُبِينٌ (33) إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ (34)

إِنْ هِيَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولى‏ وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ (35) فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (36) أَ هُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَكْناهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ (37) وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ (38) ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (39)

إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ (40) يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (41) إِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (42) إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ (43) طَعامُ الْأَثِيمِ (44)

كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ (45) كَغَلْيِ الْحَمِيمِ (46) خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى‏ سَواءِ الْجَحِيمِ (47) ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ (48) ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ (49)

إِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ (50) إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِينٍ (51) فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (52) يَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِينَ (53) كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ (54)

يَدْعُونَ فِيها بِكُلِّ فاكِهَةٍ آمِنِينَ (55) لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَةَ الْأُولى‏ وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِيمِ (56) فَضْلاً مِنْ رَبِّكَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (57) فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (58) فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ (59)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 72

ترجمه‏

محققا ما بنى اسرائيل را نجات داديم از عذاب خوار كننده (30)

كه از فرعون بآنان وارد مى‏آمد و فرعون حقيقتا از كسانى بود كه علوّ و طغيان را از حد گذرانيده بود (31)

و بحقيقت و درستى كه ما (موسى و بنى اسرائيليان را) برگزيديم و آنها را بر تمام عالميان شرافت و فضيلت داديم) و دانا بوديم (كه آنان داراى چنين استحقاقى ميباشند) (32)

و بآنان از معجزات و آيات عطا نموديم آنچه در آن امتحان ظاهر بود (33)

جز اين نيست كه كفار قريش مى‏گويند (34)

نيست براى ما مگر همين مردن اول و ما محشور نميگرديم (35)

شما پيمبران اگر راست مى‏گوييد كه در قيامت ما زنده ميگرديم پدران ما را بياوريد (36)

آيا قريش بهترند يا گروه (تبع حميرى) (37) و آنهايى كه پيش از اينها (مردمانى بودند با حشمت و ابهت) و ما آنان را هلاك گردانيديم زيرا كه آنها گروه گناهكاران بودند (38)

و ما آسمانها                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 73

 و زمين و آنچه بين آنها است بيهوده و بازى نيافريديم (39)

بلكه نيافريديم آنها را مگر بحقّ و درستى و لكن بيشتر مردم نميدانند (40)

بحقيقت روز جدا شدن حق و باطل (قيامت) ميقات‏گاه تمام آنها است (41)

و آن روزى است كه بى‏نياز نميكند هيچ دوستى و خويشى از دوست و خويش خود و نيستند آنها يارى شدگان (42)

مگر كسى را كه خدا باو رحم كند بدرستى كه او است غالب و مهربان (43)

محققا درخت زقوم (44)

طعام گناهكاران است (45)

كه مثل فلز گداخته در شكمها ميجوشد (46)

و مانند جوشيدن آب جوش (غليان دارد) (47)

 (اى ملائكه) بگيريد (كافر را) و وى را بكشيد در وسط دوزخ (48)

و بر سر او بريزيد از آن آب جوشان (49)

 (اى كافر) بچش عذاب را زيرا كه تو (نزد قومت) عزيز و گرامى بودى (50)

بحقيقت اين عذاب جهنم است كه بآن شك داشتى (51)

محققا پرهيزكاران در جايگاه بهشتى و در امن و امانند (52)

و در بوستانها و چشمه‏هاى سارى ميباشند (53)

و لباس آنها از سندس و استبرق است و رو بروى هم نشسته‏گانند) (54)

حال آنان چنين است (بدون تغيير) و آنها را با حوريان بهشتى ازدواج ميكنم (55)

هر ميوه‏اى كه مايل گردند در حال امن و امان ميطلبند (56)

 (در روز قيامت) براى بهشتيان مرگ نيست مگر همان مرگ اول و خدا آنان را از عذاب جهنم نگاه ميدارد (57)

اى محمد اين بخششى است از جانب پروردگار تو و اين رستگارى و سعادتى است بزرگ (58)

اى محمد جز اين نيست كه ما آسان گردانيديم قرآن را بلغت تو كه شايد اينان متذكر گردند (59)

اى محمد منتظر باش آنچه را (كه از عذاب) بر آنها فرود ميآيد كه محققا آنها نيز (بر آنچه بر تو نازل گردد) از منتظرينند.

توضيح آيات‏

وَ لَقَدْ نَجَّيْنا بَنِي إِسْرائِيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِينِ مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 74

 در مقام امتنان بر بنى اسرائيل برآمده كه فرعون را غرق نموديم و بنى اسرائيليان را از عذاب فرعون و قبطيان كه آنان را بطور بنده‏گى و استخدام اسير و خوار گردانيده بودند و پسران آنها را ميكشتند و زنان آنها را بخدمت وادار مينمودند نجات داديم.

 (من فرعون) بدل از عذاب است يعنى بنى اسرائيل را از عذاب فرعون نجات داديم (إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ) اشاره به اينكه چون فرعون طغيان و كفر و كبر و سركشى را از حد گذرانيد بطورى غرور وى را گرفته بود كه مدعى خدايى گرديد چون از حد خود و اظهار بنده‏گى پا بالا گذاشت و نيز ببندگان خدا ظلم و تعدى مينمود اين بود كه بغضب خدا گرفتار گرديد و بدريا غرق شد آرى كسى كه از حد خود تجاوز نمايد و زير بار بندگى خدا نرود و ظلم و تعدى را بزير دستان روا دارد بالاخره بعذاب دنيا و شكنجه آخرت مبتلا خواهد گرديد.

وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى‏ عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِينَ وَ آتَيْناهُمْ مِنَ الْآياتِ ما فِيهِ بَلؤُا مُبِينٌ (على علم) در محل نصب و بمعنى حال است يعنى در حالى كه بنى اسرائيل را فضيلت و برترى داديم بر تمام عالميان لكن وقتى اين آيه را با آيه 106 از سوره آل عمران جمع كنيم كه در باره امت محمد صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم فرمود (كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ) «1» تا آخر معلوم ميشود امت محمد صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم بهترين امتهاى عالم ميباشند و بنى اسرائيل بهترين امت زمان خودشان بودند نه تمام امتها.

و اين فضيلت و شرافت را به بنى اسرائيل داديم براى اينكه ميدانستيم كه آنان لايق آن ميباشند.

__________________________________________________

 (1) يعنى شما امت محمد (ص) بهترين امتها مى‏باشيد از آن امت‏هايى كه براى مردم آورده شده‏اند زيرا كه امر بمعروف و نهى از منكر مى‏كنيد و بخدا ايمان آورده‏ايد. [.....]

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 75

و از نشانه‏هاى قدرت خود ببنى اسرائيل آيات و معجزه‏هاى بسيارى عطا نموديم كه در آيات ديگرى بيان فرموده مثل شكافته شدن دريا و سايه انداختن ابر بر سر آنها (و منّ و سلوى) در موقع گرفتارى آنها در تيه و غير اينها از معجزات و ظهور معجزات ابتلاء و امتحانى براى آنها بود كه بايستى در موقع نعمت شكرگزار و در موقع بلاء راضى و صابر باشند.

آيه اشاره به اينكه فراوانى نعمت خود بلائى و امتحانى است براى بشر موقعى كه شيطان بر انسان ظفر مييابد و او را در لهو و لعب و پيروى هواهاى نفسانى وادار مينمايد موقعى است كه همه اسباب تعيش و حظوظ نفسانى مهيا باشد عاقل كسى است كه در چنين موقعى مغرور نگردد و متوجه باشد كه نعمت دنيا عاريتى است و براى امتحان باو داده‏اند و نعمت را در آنچه خير و صلاح و رضاى خدا در آن است مصرف نمايد و هميشه شكرگزار باشد تا آنكه نعمت بر وى زياد گردد خداى تعالى در سوره ابراهيم آيه 7 فرموده (لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ)، «1».

إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولى‏ وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ جماعت قريش در جواب مؤمنين كه بآنها ميگفتند شما ميميريد و در قيامت زنده ميشويد چنانچه خداى تعالى در سوره بقره آيه 26 فرموده (كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ) آنان يا از روى جهل و نفهمى كه واقعا اين قدر تفهم و بى‏شعور بودند كه نميفهميدند اعاده براى جزاء و پاداش اعمال است و موقعش دار جزاء است كه قيامت است نه دار عمل كه دنيا است يا تجاهل مينمودند و ميخواستند مؤمنين را رد كنند و گر نه آدم عاقل هم بدلالت عقلش كه شاهد صادقى است بر اينكه اين عالم و گردش جهان بازيچه نيست و فائده بزرگى در بر دارد و هم بدلالت گفته‏هاى‏

__________________________________________________

 (1) يعنى اگر شكر كنيد نعمت شما را زياد ميكنم و اگر نعمت خدا را بپوشانيد و كفران ورزيد عذاب من شديد است.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 76

تمام پيمبران و حجج الهى با آن همه معجزات كه شاهد بر صدق گفتار آن بزرگواران بوده و متفقا گوش زد بشر نمودند كه پس از اين عالم عالمى است و پشت اين پرده اسرارى است و پس از اين حيات دنيا حيات ديگرى است كه آنچه در اينجا كاشته‏اند آنجا بايستى درو كنند با همه اينها ديگر جاى شك و ترديدى باقى نميگذارد تا اينكه مرده‏ها زنده شوند و بآنان خبر دهند كه پس از مرگ عالم ديگرى است كه بجزاى اعمال خود خواهيد رسيد.

اين بود كه در پاسخ مؤمنين كه ميخواستند آنها را متنبه گردانند بروز جزا ميگفتند اگر شما راست مى‏گوييد پدران ما را زنده كنيد و بما خبر دهند تا ما تصديق نمائيم و آن بيخردان نميدانستند كه عالم قيامت عالمى است كه پس از انقضاء اين عالم واقع است زيرا كه عالم قيامت در طول اين عالم دنيا است نه در عرض آن.

و گويند اين سخن ابو جهل پر جهل بوده كه بپيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم ميگفت تو پدر بزرگ من و خود ترا كه قصىّ بن كلابست زنده كن تا از او پرسش نمائيم كه بعد از مردن چه خواهد بود چون او آدم راست گويى بوده اگر تو را تصديق نمود ما قبول ميكنيم.

أَ هُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَكْناهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ سخنان مفسرين راجع بتبع و چگونگى او طبرسى در تفسير مجمع البيان چنين مينويسد خداى تعالى فرموده (أَ هُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ) آيا مشركين قريش از حيث مال و جاه و عزّت و قدرت بالاترند يا گروه تبع الحميرى كه (حيره را بنا نمود پس از آن بسمرقند رفت و آن شهر را خراب گردانيد و وقتى ميخواست كتابى بنويسد در اولش چنين مينوشت (باسم الذى ملك برا و بحرا و ضحا و ريحا) (قتاده) و بمناسبت كثرت تابعين او را تبع ناميده‏اند و بقول ديگر بمناسبت آنكه آخر پادشاهان يمن واقع شده بود (و تبابعه) نام پادشاهان (يمن) بود باين مناسبت لقب                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 77

 وى تبع گرديد چنانچه سلاطين ترك را خاقان نامند و ملك روم را قيصر و نام وى اسعد ابو كرب بوده سهل بن سعد از رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم روايت ميكند كه فرموده‏

 (لا تسبوا تبعا فانه كان قد اسلم)

كعب گفته (تبع) خوب مرد صالحى بوده و خداوند قوم وى را مذمت نموده نه خود وى را.

وليد بن صبيح از ابى عبد اللَّه چنين روايت كرده كه (تبع) بطائفه اوس و خزرج گفت در همين جا باشيد تا وقتى كه نبى خاتم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم ظاهر گردد اگر من زمان او را درك نمايم كمر خدمتگزارى او را ميبندم و با او بيرون ميروم يعنى جهاد ميكنم با كفار. (پايان) خلاصه حق تعالى براى تهديد و تنبه كفار حكايت قوم (تبع) را گوش زد آنان مينمايد كه شما رجوع كنيد بكسانى كه از حيث قوت و حشمت و مال و ثروت پيش از شما و بهتر از شما بودند مثل قوم (تبع) و آنهايى كه پيش‏تر از آنان بودند كه در اثر مخالفت و گناه آنان را هلاك نموديم.

وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ قبلا براى اثبات قيامت ارشاد بحكم عقل مينمايد كه هر كس رجوع بعقل خود كند ميفهمد كه ما آسمانها و زمين و آنچه بين آنها است بيهوده نيافريديم بلكه خلقت ننموديم آنها را مگر بحق و درستى و از روى علم و حكمت.

از آيه بضميمه آيات بعد ميتوان استفاده نمود كه غايت و فايده خلقت آسمانها و زمين پيدايش انسان است و غايت و فايده وجود انسان همان محشور شدن وى است در روز حشر و اگر غير از اين باشد خلقت آسمانها و زمين لغو و بيهوده مى‏گردد.

إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 78

 از جمله نامهاى قيامت يكى يوم فصل است كه ميقاتگاه تمام افراد بشر است يوم فصلش ناميده بمناسبت اينكه در آن روز بين حق و باطل جدا ميگردد و حق هر مظلومى را از ظالم ميگيرد و اهل حق و اهل باطل هر يك اعمالشان را معاينه و مشاهده مينمايند و هر كسى بجزاى اعمال خود خواهد رسيد.

و آن روزى است كه (لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‏) «1» و هيچ دوستى دوست خود را بى‏نياز نميگرداند زيرا كه در آن روز كسى قدرت ندارد دوستان خود را يارى بنمايد مگر كسى را كه خدا باو ترحم نمايد و مشمول رحمت و لطف او گردد زيرا كه فقط عزت و شوكت و غلبه مخصوص بذات كبريايى الهى است و او بر مخلوقاتش رحيم و مهربان است هر كرا خواهد عذاب ميكند و هر كرا خواهد ميبخشد، البته عفو و عذاب او هر دو از روى عدل و حكمت انجام ميگيرد جزافى نيست.

و لكن چون رحمتش سبقت بر غضبش دارد همگى اميدوار برحمت او ميباشيم و آدم گنهكار هر قدر گناه وى بزرگ باشد نبايد از رحمت او مأيوس باشد در سوره يوسف آيه 87 فرموده (إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ) «2».

و نيز آدم نيكوكار بايستى هميشه خائف و ترسناك باشد و بعمل خود مغرور نگردد از كجا كه اعمالش بدرجه قبول رسيده باشد اين است كه از معصوم رسيده كه بايستى (خوف و رجا در مؤمن مثل دو كفه ترازو مساوى باشد) إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِيمِ كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ كَغَلْيِ الْحَمِيمِ اين چند آيه راجع بعذاب شخص گنهكار است كه مصداق كاملش كفارند و شايد مقصود از (اثيم) همان كفار باشند زيرا كه آيات بالا راجع بكفار بود و نيز سياق آيه مشعر بر اين است كه كسى كه بوحدانيت حق تعالى و بمعاد و نبوت خاتم انبياء و ائمه كرام عليهم السّلام ايمان آورده و لو آنكه گنهكار باشد بچنين عذابى‏

__________________________________________________

 (1) سوره النجم آيه 40 براى انسان چيزى نيست مگر آنچه را كه خودش بسعى و عمل تهيه نموده.

 (2) يعنى محققا از رحمت خدا مأيوس نميگردند مگر جماعت كافرين.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 79

گرفتار نخواهد گرديد.

اين است كه بعض مفسرين گويند اين آيات راجع بابو جهل لعين است كه كفر و لجاجت و دشمنى را بانتهاء رسانيده بود و گويند روزى ابو جهل قدرى از خرما و كره با هم ممزوج كرده و ميخورد و از روى سخريه و استهزاء ميگفت اين زقوم است كه محمد صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم ما را بآن تهديد ميكند ما دهانمان را از آن پر مينمائيم حق تعالى سخن ركيك او را رد نمود كه درخت (زقوم) كه خوراك گنهكارانست اين نيست كه ابو جهل تصور نموده بلكه (كالمهل) هر فلزى را كه آب كنند آن را (مهل) گويند مثل طلا و نقره و مسّ وقتى آنها را آب كنند و بعضى گفته‏اند (مهل) كثافت زيت است يعنى روغن را كه آب ميكنند جرم و كثافات كه در ته آن مى‏نشيند آن را دردىّ الزّيت نامند و مهل نيز خوانند «1» شجره زقوم در شكمها ميجوشد مثل جوشيدن آب بسيار گرم و احشا و روده‏هاى آنان را پاره پاره ميكند از طرف سلطان (جبار قهار) بزبانيه آتش جهنم يا خزنه و موكلين آن خطاب سخط آميز ميرسد.

خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى‏ سَواءِ الْجَحِيمِ اين كافر ملحد را بگيريد و بسختى و عنف وى را بكشيد بميان دوزخ كه اطراف او را آتش گرفته باشد.

ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ پس بريزيد بر سر او آب جوشان كه باطن آنان از زقوم پاره پاره گردد و ظاهر آنها از آب جوشان گداخته شود.

ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ مفسرين گويند ابو جهل بحضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم ميگفت اى محمد صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم من در مكه عزيز و مقتدر و گراميم نه تو و نه خداى تو نتوانيد بمن صدمه وارد نمائيد

__________________________________________________

1- خدا در سوره معارج آيه 8 فرموده (يَوْمَ تَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْلِ) يعنى روزى كه آسمان مثل فلز گداخته ميگردد.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 80

اين است كه در قيامت از روى استهزاء بوى گفته ميشود حال بچش عذاب را زيرا كه تو عزيز و گرامى ميباشى.

إِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ پس از آنكه كفار آنعذابهاى كذايى را مشاهده نمودند بلكه در آن واقع گرديدند گويا بآنان گفته ميشود اين همان عذابى است كه پيمبران گوش زد شما نمودند و شما در آن شك نموده و بآنها نسبت ناروا ميداديد.

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِينٍ محققا اشخاص با تقوى در جايگاه امن و امان قرار گرفته‏اند و از نعمت‏هاى بهشتى برخوردارند و از عذاب جهنم در امن و امانند.

خداى تعالى فرموده (إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ) «1».

 (مقام امين) در آيه بالا و (مقعد صدق) در اين آيه مخصوص باشخاصى است كه در تقوى حائز مرتبه سوم از مراتب تقواى باشند كسى كه در اين عالم قلبش مطمئن بايمان گرديده و خانه دلش از اغيار خالى شده و با جنود و هم و غضب و شهوت محاربه نموده و بر آنها مظفر و منصور گرديده و از چنگ علائق عالم طبيعت و ماديت رها شده و در همين عالم دنيا راه تردّد شياطين را بر قلب خود بسته گردانيده و دل وى محل جولان‏گاه و رفت و آمد ملائكه رحمت گرديده و قدم از درياى و هم و امل بيرون گذاشته آن وقت قلب او عرش رحمن ميگردد چنانچه در حديث است كه‏

 (قلب المؤمن عرش الرحمن).

و خلاصه آيه اشاره باين است كسى كه در اين عالم قلبش مطمئن بايمان‏

__________________________________________________

1- سوره قمر آيه 54 و 55 محققا پرهيزكاران در بوستانها و نهرها ميباشند در نشيمنگاه راستى و درستى نزد پادشاه مقتدر توانا.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 81

 گرديد (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) چنين كسى در جايگاه امن و امان قرار گرفته در دنيا از خاطرات نفسانى و شيطانى در حفظ حقّ تعالى در امان است و در آخرت در مقام قرب احدى از هر عذابى و بلائى ايمن است.

 جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ‏

 چنين كسى هم از بهشت‏هاى روحانى بمشاهدات معنويّه ملكوتيّه فائز گرديده و هم از بهشت‏هاى جسمانى و حظوظات طبيعى محفوظ ميگردد زيرا همين طورى كه حقيقت انسان سرشته شده از روح و جسم است بايستى حظّ هر يك از جسم و روح درخور او و مناسب با وى باشد.

و شايد آيه اشاره بهر دو مقام دارد زيرا كه مقام امين در خور مقامات روحانى است كه روح انسانى وقتى بكمال رسيد و از معلومات طوريّه ملكيّه دنيويّه بمشاهدات معنويه ملكوتيه اخرويه فائز گرديد آن وقت بمقام امين رسيده.

يَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِينَ در مقام نعمت‏هاى جسمانى متقين برآمده كه لباس آنان از سندس و استبرق تهيه شده سندس حرير نازك را گويند و استبرق حرير ضخيم را نامند. و سندس و استبرق لباس بهشتيان است و بعضى گفته‏اند كه استبرق فرش آنان است (متقابلين) تختهاى بهشتيان رو بروى هم گذارده شده كه از ديدار يكديگر شاد و خرّم باشند.

كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ گويند حور العين سفيد رو و سياه چشمان و لطيف اندامند آمنين صفت حوريان بهشتى و اشاره بلطافت آنها است چنين است حال بهشتيان كه از هر گونه نعمت و لذائذى محظوظند.

يَدْعُونَ فِيها بِكُلِّ فاكِهَةٍ آمِنِينَ و نزد آنها حاضر و در دست رس آنها است هر ميوه‏اى كه بخواهند (امين) بدون آنكه ضرر و مشقتى يا درد و المى متوجّه آنها گردد.

لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى‏                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 82

 بالاترين نعمت بهشتيان خلود در بهشت و بدترين عذاب جهنميان خلود در جهنّم است، پس از آنكه اهل بهشت در بهشت قرار گرفتند و اهل جهنّم در جهنّم بروايتى گوسفندى را مى‏آورند و گويند اين مرگ است و او را ميكشند و باهل بهشت و جهنم گويند اين مرگ بود و ديگر مرگ نيست.

اين مثل است و اشاره به اينكه ديگر در نشئه قيامت مرگ نيست آرى اين عالم دنيا عالم كون و فساد است كه مرگ و حيات بدور هم ميچرخند هر حياتى در عقب او مرگ و هر خوشى در عقب او ناخوشى و هر صحتى در عقب آن مرضى است زيرا كه اين عالم دنيا عالم هيولايى و مادى است و عالم قوه و استعداد است و چون تركيب شده از اضداد است و هر مركبى بالاخره منحل خواهد گرديد اين است كه مرگ براى هر چيزى حتمى است.

لكن عالم آخرت عالم ثابت و پايدار است زيرا آنچه در اين عالم بالقوّه موجود بوده در آنجا كه سر انجام و غايت آن است بفعليّت رسيده اين است كه تمام موجودات آخرت از جنّ و انس و بهشت و جهنّم و اجزاء آن دائمى است و فناء پذير نميباشد.

وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِيمِ فَضْلًا مِنْ رَبِّكَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ و نعمت ديگرى كه براى اهل بهشت و اشخاص با تقوى مهيا گرديده و تذكر ميدهد اين است كه آنان از عذاب جهنّم در امانند خطاب بحضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم نموده كه اى محمد صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم همين بازداشتن آنها از جهنم فضل و رحمت و فوز بزرگى است از طرف پروردگار تو اشاره به اينكه توفيق ايمان و تقوى از فضل الهى است نكته اضافه (ربّ) بحضرت رسول صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم شايد اشاره باين باشد كه اين نعمت‏ها و بخشش‏ها كه نصيب متقين ميگردد در اثر اين است كه آنها متابعت تو را نمودند و بهدايت تو هدايت يافتند و پروردگار تو را پرستيدند و بولايت تو و ائمه طاهرين متمسّك گرديدند.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏13، ص: 83

 فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ در مقام امتنان بشر برآمده كه ما قرآن را بلغت عربى فرود آورديم تا آنكه عرب كه زبان خودشان است وقتى فصاحت و بلاغت آن را ديدند و خود را عاجز دانستند كه در مقام تحدّى مثل بعضى از آن را بياورند بفهمند كه اين قرآن از منبع فيض الهى ترشح نموده شايد متذكر گردند و ايمان بياورند- اى محمّد تو منتظر هدايت يافتن آنها باش چنانچه كفّار منتظرند كه خاتمه كار تو بكجا ميكشد و شايد مقصود اين باشد كه تو منتظر هدايت و سعادت آنان ميباشى و آنها منتظر مرگ و مغلوبيت تواند.