کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
شورى: آيات 1 تا 53 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

                        
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 349

سورة الشورى‏

ثلث و خمسون آية و هى مكية

 [سوره الشورى (42): آيات 1 تا 14]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

حم (1) عسق (2) كَذلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (3) لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ (4)

تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (5) وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ (6) وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ (7) وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ (8) أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (9)

وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ (10) فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ (11) لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ (12) شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسى‏ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ (13) وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ (14)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 350

ترجمه‏

سوره حم عسق در مكه فرود آمده و در عدد كوفيان پنجاه و سه آيه و در عدد بصريان و مدنيان پنجاه و دو آيه است، و هشتصد و شصت و شش كلمه و سه هزار و پانصد و هشتاد و هشت حرف است ابو امامه از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم چنين حديث ميكند كه فرموده هر كسى سوره حم عسق را بخواند از جمله كسانى گردد كه فرشتگان بر او صلوات فرستند و براى وى استغفار و طلب رحمت نمايند

بنام ايزد هستى بخش صاحب رحمت عام و خاص‏

اى محمّد بسوى تو و آن كسانى كه پيش از تو بودند چنين وحى شده كه خداى تعالى غالب و حكيم و درستكار است (4)

مخصوص باو است آنچه در آسمانها و آنچه‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 351

 در زمين است و او بزرگوار و عظيم الشأنست (3)

نزديك است آسمانها از بالاى آنان بشكافد و ملائكه بحمد و ستايش پروردگارشان تسبيح و ستايش مينمايند و براى كسانى كه در زمينند طلب آمرزش ميكنند اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بدان و آگاه باشد كه او است خداى آمرزنده مهربان (4)

و كسانى كه غير از خدا دوستانى گرفتند خدا نگهبان (اعمال) آنها است اى محمّد «ص» تو گماشته شده بر آنها نميباشى (5)

و ما چنين قرآن عربى را بسوى تو وحى نموديم براى اينكه اهل مكه و كسانى را كه اطراف مكه ميباشند از روز جمع (روز قيامت) كه شكّى در وقوع آن نخواهد بود تهديد نمايى (و در آن روز) جماعتى را ببهشت ميبرند و جماعتى را در آتش سوزان خواهند انداخت (6)

اگر خدا خواسته بود آنها را يك گروه قرار ميداد و لكن هر كه را خواهد در رحمت خود داخل ميگرداند و براى ستمكاران هيچ دوستى و مدد كارى نخواهد بود (7)

آيا اين كفار غير از خدا دوستانى گرفتند (در صورتى كه) دوستى نيست مگر خدا و او است كه مرده‏ها را زنده ميگرداند و او بر هر چيزى توانا است (8)

اى مؤمنين آنچه را كه با كفار در چيزى اختلاف ميكنيد حكم او راجع بخدا است اين است خدا كه پروردگار من است و بر او اعتماد كردم و بسوى او است بازگشت من (9)

آفريننده آسمانها و زمين است جفت شما را از خودتان قرار داد و براى چهارپايان (نيز) جفتهايى قرار داده (جفت قرار دادن) براى اين است كه عدد شما را زياد گرداند و مثل او چيزى نيست و او شنوا و بينا است (10)

كليدهاى آسمانها و زمين نزد او است روزى هر كس را بخواهد پهن ميگرداند و روزى هر كسرا بخواهد تنگ ميگيرد حقيقتا او بهر چيزى دانا است (11)

از براى شما قرار داد از دين آنچه را كه بآن نوح را توصيه نمود و آنچه را كه ما بتو وحى نموديم (و نيز) آنچه را كه بابراهيم «ع» و عيسى «ع» توصيه نموديم (و آن اين بود) كه دين را برپاى داريد و در آن متفرق نگرديد بزرگ و ناگوار خواهد بود بر مشركين آنچه را كه آنان را بسوى آن ميخوانى (12) خدا بسوى خودش بر مى‏گزيند هر كس را كه بخواهد و بسوى خود هدايت مينمايد                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 352

 هر كس را كه بسوى او بازگشت نمايد (13)

و امتهاى پيش پراكنده نشدند مگر بعد از آنكه براى آنان علم و دانش آمد (و آنان) پس از دانستگى طغيان نموده (و سركشى) كردند و اگر نبود آن كلمه‏اى كه از طرف پروردگار تو پيشى گرفته در مهلت دادن آنان تا زمان معين هر آينه حكم عذاب بين آنها جارى ميگرديد و حقيقتا كسانى كه بعد از آنها كتاب (قرآن) بآنها داده شده در شكند (و مسلمانها را) در گمان و اشتباه مى‏اندازند (14)

توضيح آيات‏

حم عسق‏

سخنان مفسرين در توجيه آيه‏

1- (حا) اشاره برحمان و (ميم) بمجيد و (عين) بعالم و (سين) بقدّوس و (قاف) بقاهر.

 (سعيد جبير) 2- اشاره است باسم حكيم، مجيد، عليم، سميع، قدير.

3- رمز است بآن عطاء و بخششهايى كه خداوند برسولش عنايت نموده.

 (حا) حوض و مورد آن يعنى حوض كوثر كه تشنه لبان از آن سيراب گردند.

 (ميم) ملك او كه از مشرق تا مغرب بتصرف امّت عالى همّت او در آيد.

 (عين) عزت نامحدود او است كه عزيزترين چيزها خواهد بود.

 (سين) سناء و بزرگى مشهور او كه احدى بر تبهكاران او نخواهد رسيد.

 (قاف) مقام محمود او در شب معراج كه آن درجه او ادنى است و در روز قيامت كه آن شفاء كبرى است.

 (منهج الصادقين) و ثعلبى از ابن عباس نقل ميكند كه اين كلمه را از امير المؤمنين (عليه السّلام) استفسار نمودند فرمود (حا) حربست ميم مهلكه عين عذاب سين مسخ قاف قذف                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 353

 و اين قول را تأييد مينمايد آنكه در اخبار رسيده كه وقتى اين آيه آمد اثر اندوه و ملال بر جبين مبارك سيّد عالم ظاهر گشت گفتند يا رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم چرا دلتنگ شدى فرمود مرا خبر دادند ببلايى كه بامّت من فرود ميآيد و آن خسف و مسخ و قذف و امثال آن از خروج دجّال و ساير وقايعى كه در زمان خروج مهدى عليه السّلام و عيسى (ع) پيدا ميگردد.

 (منهج الصادقين) و غير اينها از توجيهاتى كه مفسرين كرده‏اند لكن حروف مقطعات در اول بعضى سوره‏ها از متشابهات قرآن بشمار ميرود بهتر اين است كه بگوئيم آن رمز است بين خدا و رسولش و علم آن نيز نزد خدا است اين است كه سكوت در آن اولى است كَذلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ، لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ اشاره به اينكه تمام انبياء و گماشته‏گانى كه از طرف حق تعالى براى هدايت خلق مبعوث گرديدند بيك قول و يك زبان مردم را بسوى پرستش الهى كه متصف بصفات جلال و جمال و احديّت و سرمديّت است دعوت نمودند و بآنها تذكر دادند كه خداى عالم غالب و عزيز و درستكار است و تمام عوالم ملك و ملكوت و آسمانها و زمين و آنچه در آنها است ملك او و تحت استيلاء و قدرت و نفوذ خلاقيت اويند و علوّ و عظمت و كبريايى و قدرت و علم او محيط بر تمام كائنات است و همه تحت نفوذ اراده او و نشو ارتقاء مينمايند و او بر تمام موجودات علوّ و برترى دارد.

تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ شكافتن آسمانها از بالا بپائين شايد اشارت بسطوت و عظمت و هيبت و كبريايى و بزرگوارى حقّ عزّ و جلّ باشد كه اگر نبود حفظ خداى عزيز حكيم از هيبت و عظمت او آسمانها تاب استقامت نياورده از هم پراكنده ميگرديدند.

و شايد مقصود چنين باشد كه سخنهاى مشركين كه نسبت ولد و شريك بخداى واحد احد ميدهند چنان ركيك و فاحش و قبيح است كه جاى دارد آسمانها شكافته
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 354

 گردد و آنها را بغير وقت موعود هلاك گرداند همانطورى كه قوم موسى (ع) طلب رؤيت كردند و جواب (لَنْ تَرانِي) شنيدند و موسى (ع) مأمور شد كه نگاه كند بكوه و اگر كوه برقرار تواند ماند خدا را ميتوان ديد (فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا) پس چون تجلى فرمود كوه از هم پاشيد و موسى (ع) مدهوش شد و آن جماعت بآتش غضب خدا هلاك گرديدند.

و ممكن است خبر از وقوع قيامت باشد و غرض تنبّه كفار و مشركين است كه بزودى آسمانها از هم شكافته ميگردد و ملائكه مشغول حمد و ستايش پروردگار ميباشند و براى اهل زمين دعاء و طلب آمرزش ميكنند.

أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ اين آيه تأييد مينمايد اين احتمال اخير را كه بپيمبرش خبر ميدهد بدان و آگاه باش كه خداى تعالى هم آمرزنده و هم مهربان است كه در حال سختى شكافته شدن آسمانها نظر رحمت و مغفرت به مؤمنين نه بكافرين خواهد داشت و نيز در آن وقت ملائكه براى مؤمنين طلب آمرزش مينمايند چنانچه در سورة المؤمن استغفار حمله عرش را مخصوص بمؤمنين گردانيده آنجا كه فرموده:

 (وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا).

وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ براى آرامش دل رسولش او را تسلى ميدهد كه از شرك مشركين كه ايمان بخداى واحد نميآورند و غير از خدا دوستانى براى خود ميگيرند تو غمگين مباش كفر آنان ضررى بتو نخواهد رسانيد تو نگهبان و و كيل آنها نميباشى وظيفه تو تبليغ رسالت است خواه آنها بپذيرند و براه حق هدايت گردند يا بخود سرى و لجاجت خود را در چاه گمراهى پرتاب نمايند بر تو حرجى نخواهد بود.

وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ مكه را (ام القرى) ناميده نظر به اينكه چنانچه از اخبار و احاديث بر ميآيد                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 355

 اول زمينى كه آفريده شده زمين مكه بود و تمام زمينها از زمين مكه پهن گرديده اين است كه گويا زمين مكه مادر تمام زمينها است (وَ مَنْ حَوْلَها) آنهايى كه در مكه و اطراف مكه در باقى زمينهايى باشند كه از زمين مكه پهن شده مشمول تهديدات قرآنى خواهند بود.

خلاصه خدا برسولش تذكر ميدهد كه ما قرآن عربى را بتو وحى گردانيديم كه تمام اهل زمين را تهديد نمايى و بترسانى از روز جمع كه شك و ريبى در وقوع آن نخواهد بود.

و در بسيارى از آيات قيامت را روز جمع ناميده نظر به اينكه خلق اولين و آخرين در آن روز در صعيد واحد جمعند و از آيه (يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ) ميتوان استفاده نمود كه روز قيامت روز جامعى است كه آنچه انسان در سير نوردى خود و آن عواملى كه از اول پيدايشش تا انتهاى سيرش از آن گذشته و اعمال و افعالى كه در هر مرحله‏اى از وى صادر گرديده و اثرى از آن در خود اندوخته گردانيده تماما نزد وى حاضر ميگردد و عالم قيامت بايستى چنين باشد كه گويا تمام عوالم ما دون در آن گنجيده شده زيرا كه قيامت عالم كامل و منتهاى كمال انسان است و چون هر كاملى جامع مراتب زيرين خود خواهد بود باين لحاظ عالم قيامت عالم جمع يعنى جامع تمام عوالم انسانى و منتهى درجه هر فردى از بشر است و جماعتى در اثر اعمال نيك و اخلاق نيكو در بهشت كه دار كرامت الهى است در آن روز متنعم و جماعت ديگر در اثر اعمال نكوهيده سر انجام آنان بآتش سوزان خواهد انجاميد.

فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ پس از آنكه تمام افراد بشر در عالم جمع اجتماع نمودند و هر يك كارشان بانتها رسيد آن وقت ديگر حالت منتظره‏اى براى كسى باقى نمانده كه تدارك ما فات نمايد زيرا كه روز حشر آخر مرحله و آخر درجه سير انسانى است آنچه استعداد كمال در هر كس بوده در آن روز بمرتبه كمال رسيده اين است كه آخر مرتبه يا بهشت موعود خواهد بود يا جهنم جماعتى كه مطيع امر اله و موحد گرديده‏اند محل‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 356
آرامشگاه و دار اقامتشان در محل امن و امان در ضيافتخانه ايزدى متنعم خواهند گرديد و سيه بختان و مرتدين در سيه چال جهنم كه دار غضب الهى است بانواع شكنجه و عذاب معذب خواهند بود.

وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ اشاره به اينكه خدا قدرت داشت كه همه افراد بشر را بطور اجبار مؤمن و موحد و اهل بهشت گرداند لكن مشيّت و حكمت الهى چنين اقتضاء نموده هر كس كه باختيار خود راه سعادت را پيدا نمايد و در آن مشى نمايد و باعمال نيكو خود را در معرض رحمت الهى داخل گرداند او را ببهشت ببرد و كسانى كه بنفس خود ستم نموده‏اند و از روى اختيار خود را از رحمت الهى دور گردانيدند ديگر براى آنان نه دوستى است و نه يار و ياورى است زيرا كه همه موجودات دوست دوستان خدا و دشمن دشمنان خدا خواهند بود.

أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَ هُوَ يُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (ام) در اينجا بمعنى (بل) آمده قال الراغب (و ام اذا قوبل به الف الاستفهام فمعناه) (اىّ) نحو أ زيد فى الدار ام عمرو- اى ايهما و اذا جرد عن الف الاستفهام فمعناه (بل) نحو ام زاغت عنهم الأبصار- اى بل زاغت معنى آيه چنين ميشود بلكه كفار از دون خدا براى خود از بتها اوليائى گرفتند و حال آنكه مستحق ولايت فقط خدا است كه مالك نفع و ضرر و حيات و ممات است پس چگونه شما مشركين غير از خدا دوستانى براى خود انتخاب نموديد در صورتى كه دوست و صاحب اختيار شما خدا است و مرگ و حياتتان بدست قدرت او است مبدء آفرينش شما او است و منتهى و بازگشت شما هم بسوى اوست و او است كه مرده‏ها را پس از مرگ زنده ميگرداند زيرا كه بر هر چيزى توانا است همين طورى كه شما را از نيستى بهستى آورده توانا است كه پس از مرگ هم شما را زنده گردانيده و حيات                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 357

 نوينى بشما كرامت نمايد وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ اين آيه شبيه آنجاست كه فرموده (فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ) (سوره نساء آيه 62) (ما) در (ما اختلفتم) عموم دارد و مؤمنين را مأمور گردانيده كه در آنچه بين آنها اختلاف پديد گرديد خواه در امر دين باشد راجع بمتشابهات قرآن يا احكام و قوانين مدنى يا علوم و معارف يا غير آن، و خواه راجع بقضايا و كشمكشهايى كه بين خودشان واقع مى‏گردد در تمام اينها حكم و قضاوت آن راجع بخدا است كه وظيفه مؤمنين چنين است كه رجوع برسول كنند كه حضرتش از جانب خدا حكم آن را صادر گرداند.

فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ آن خدايى كه بازگشت تمام حكمها بسوى او است و حاكم روز جزاء او است شكافنده و پديد آورنده آسمانها و زمين كه بقدرت تامّه خود براى شما از جنس خودتان اشكال و ازواجى قرار داده تا آنكه بتوانيد با آنها تماس بگيريد و زوج شما و مونس شما گردند و نيز در چهارپايان جفت از نر و ماده قرار داده و بحكمت كامله چنين مقرر گردانيده براى اينكه بين افراد بشر و نيز بين حيوانات توالد و تناسل پديد گردد و عدد آنان زياد شود و بفناء بعضى نسل آنها از بين نرود.

لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ اكثر مفسرين كاف (كمثله) را زائده گرفته‏اند نظر به اينكه اگر كاف را بمعنى خود باقى گذارند نفى مثل اثبات مثل ميشود و تناقض لازم آيد اين است كه گويند يا بايد كاف را زايده و براى تأكيد نفى مثليت گرفت يا گوئيم كه اگر بفرض محال براى خدا مثلى در صفات بود آن مثل مثلى نداشت.                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 358

 و شايد معنى آيه چنين باشد كه (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ) چيزى مثل ذات او نيست يعنى متفرد در حقيقت و غناء ذاتى و صفات حقيقى است و اينطور بيان براى تأكيد است مثل اينكه در عرف گويند مثل تو چنين عمل را نخواهد نمود و آن ذات اگرچه باعتبار حقيقت مثل و مانندى ندارد لكن نمونه بعضى از صفات خود را مثل شنوايى و بينايى در مخلوقات ظاهر گردانيده كه او را بصفات بشناسند و ستايش و تمجيد نمائيد.

لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ كليدهاى آسمانها و زمين بدست قدرت او است و روزى هر كس آن طورى خواهد بود كه در ازل و عالم قضاى الهى مطابق حكمت و نظام عالم مقرر گرديده و آن طورى كه مشيت ازلى بر آن استوار گرديده روزى بعضى را وسيع قرار داده و بعضى را تنگ روزى گردانيده (إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ) گمان نشود كه وسعت و تنگ روزى و غناء بعضى و فقر بعضى ديگر از روى تصادف و اتفاق يا جزافى باشد چنين نيست خدا و مربى عالم از روى مصلحت و حكمت براى هر چيزى اندازه‏اى مقرر گردانيده قوله تعالى (وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ (سوره حجر آيه 21.

شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسى‏ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ آيه در مقام اين است كه دين حق يكى است و گوشزد آنان مينمايد كه اين شريعت اسلام و قانون محمّدى صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مطابق همان شريعت پيمبران الوا العزم گذشتگان است شمايى كه اهل ديانت و تابع پيمبرانيد بدانيد اگر تابع اسلام گرديد در واقع تابع همه پيمبران گرديده‏ئيد و اى رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بتو وحى نموديم آنچه را كه بابراهيم (ع) و موسى و عيسى و نوح (ع) توصيه نموديم كه دين حق را بپاى دارند و در دين تفرقه نيندازند.

اشاره به اينكه دين و قانون تمام پيمبران بيك منوال و روى يك ميزان قرار                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 359

 گرفته و همه آنها در كلمه توحيد متفق القول بودند كه خداى واحد احد را بپرستيد و در دين حق ثابت قدم باشيد و نبايد هر كسى برأى و سليقه خود روش معينى پيدا نمايد و طريقى پيش گيرد.

كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ چون مشركين تابع هيچ دين و ملتى نمى‏باشند زيرا كه تمام پيمبران مردم را بپرستش خداى يگانه دعوت مينمودند و آنان بتها يا غير آن را در عبادت شريك خدا ميگردانيدند بگمان اينكه شفيع آنها گردند اين بود كه بر آنها اتفاق تمام انبياء بر پرستش خداى واحد ناگوار مينمود.

اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آن كسى كه آنان را بسوى او ميخوانى آن خدا است كه بسوى خود برميگزيند هر كس را كه بخواهد و بسوى خود راه نمايى مى‏نمايد كسى كه بازگشت باو كند.

جمله اخير اشاره باين است كه هدايت بسوى حقيقت نصيب كسى گردد كه از خلق اعراض نموده و بتمام قوى و مشاعر رو بحق آورد البته خداوند براى چنين كسى راه بسوى خود را باز ميگرداند.

از اينجا معلوم ميشود رو بحق آوردن عمل بنده است كه باختيار توجه بخدا نمايد و هدايت گرديدن و در طريق مستقيم رهسپار شدن بارشاد حق تعالى خواهد بود وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ شايد اشاره باين باشد كه تفرقه مردم در دين كه هر كسى رويه و دينى براى خود انتخاب نموده نبود مگر از روى طغيان و تعصب جاهليت كه حقانيت دين اسلام و قرآن را انكار نمودند با اينكه ميدانستند و حقانيت دين اسلام براى آنها محرز و ظاهر گرديده با اينحال طغيان و سركشى نمودند و اگر نبود آن قضاى سابق كه
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 360

 براى مجازات آنان وقتى تعيين گرديده در همين عالم حكم عذاب صادر ميگشت همين طورى كه قوم عاد و ثمود (و ايكه) مبتلا بعذاب گرديدند لكن چون براى هر چيزى در علم خدا وقتى است اين است كه در اينجا عذاب آنها عقب افتاده.

وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ و نيز اهل ديانات مثل موسويان و عيسويان با اينكه در كتابهايشان پيمبر خاتم را باسم و نسب معرفى كرده و حتى خصوصيّات دين اسلام را يادآورى نموده با اينحال چون عصبيت و منيت آنها نمى‏گذارد در طلب دين حق برآيند و دانسته و فهميده تسليم گردند اين است كه در شك و ريب باقى مانده‏اند غرض آنكه چون نخواستند بفهمند تا آنكه دنبال دليل بروند در شك باقى ماندند.

 [سوره الشورى (42): آيات 15 تا 25]

فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ (15) وَ الَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَيْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ (16) اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِيزانَ وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ (17) يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ (18) اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ (19)

مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ (20) أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ ما لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (21) تَرَى الظَّالِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ (22) ذلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ (23) أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى‏ قَلْبِكَ وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (24)

وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ (25)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 361
ترجمه‏

پس اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم براى (رفع شك آنها) خلق را بسوى توحيد دعوت كن و در آنچه مأمور گرديده‏اى استقامت نما و تابع هواهاى آنها مشو و بگو من ايمان آوردم بآنچه خدا از كتاب فرود آورده و مأمور گرديده‏ام كه بين شما عدالت نمايم                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 362

 خدا است پروردگار ما و شما براى ما است اعمال ما و براى شما است اعمال شما بين ما و شما خصومتى نيست خدا در قيامت جمع ميكند بين ما و شما و بسوى او بازگشت خواهيم نمود (15)

بعد از ظهور دين اسلام و دخول دسته‏اى (از مردم) بدين اسلام اشخاصى كه در دين اسلام مخاصمه و منازعه ميكنند خصومت آنان نزد پروردگارشان باطل و ناچيز است و آنها مشمول غضب خدا گرديده و براى آنان عذاب سخت مهيا خواهد گرديد (16)

خدا آن كسى است كه كتاب و ميزان را بحق و حقيقت و درستى فرود آورده (اى محمّد) تو چه ميدانى شايد ساعت قيامت نزديك باشد (17)

بوقوع قيامت شتاب ميكنند آنان كه ايمان بقيامت ندارند و آنهايى كه ايمان دارند از قيامت ترسناكند و يقين دارند كه وقوع قيامت حق خواهد بود آگاه باشيد آنهايى كه در وقوع قيامت شك ميكنند آنان در گمراهى دور (از حقيقت ميباشند) (18)

خدا ببندگانش مهربانست روزى ميدهد هر كسى را كه بخواهد و او است تواناى غالب (19)

كسى كه اراده كند كشت آخرت را در زراعت وى ميافزائيم و كسى كه اراده كند كشت زراعت دنيا را از همان دنيا بوى عطاء مينمائيم و براى وى در آخرت نصيبى نخواهد بود (20)

بلكه براى كفّار شريكانى است كه بدون اذن خدا براى آنان دين تشريع ميكنند و اگر نبود كلمه حق (و آن حكم سابق بر تأخير عذاب) خدا بين آنان حكم مينمود و حقيقة براى ستمكاران عذاب دردناك مهيّا گرديده (21)

ميبينى (چگونه) ستمكاران از آنچه كرده‏اند ترسناكند (و از آنچه ميترسند) بر آنها واقع خواهد بود و آن كسانى كه ايمان آورده‏اند و عمل شايسته نموده‏اند (در چمن‏زارهاى) باغهاى بهشتى (متنعم خواهند بود) و براى آنان آنچه بخواهند نزد پروردگارشان (مهيّا) خواهد بود اين است فضل و رحمت بزرگ (22)

اين است آن چيزى كه خدا ببندگانش بشارت ميدهد و آن بنده‏گانى كه ايمان آورده‏اند و عمل شايسته نموده‏اند اى محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بگو من براى (رسالتم و ارشاد شما) اجر و مزدى خواهان نمى‏باشم مگر دوستى و محبت در باره خويشاوندانم هر كس نيكى كسب نمود در آن (عمل) نيك وى
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 363

 نيكى ديگرى مى‏افزائيم حقيقتا خدا آمرزنده و پذيرنده سپاس‏گزاران است (23)

بلكه كفار (ميگويند) تو بر خدا دروغ بسته‏اى و اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر ميزند و باطل را محو مينمايد و حق را بكلمات خود محقق ميگرداند زيرا كه حقيقتا او بآنچه در سينه‏ها (مخفى گرديده) دانا است (24)

خدا آن كسى است كه توبه بنده‏گانش را قبول ميكند و از بديها و لغزشها گذشت مينمايد و بر آنچه ميكنند آگاهست (25)

توضيح آيات‏

فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ آيه متعلق بآيه قبل است و خطاب برسول اكرم نموده كه اى محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم چون اهل كتاب در حقانيّت قرآن و رسالت تو مشكوكند و هم و گمان بر آنان مستولى گرديده تو دست از تبليغ و ارشاد آنها بر مدار و آن طورى كه مأمور گرديده‏اى در امر دين استقامت و كوشش نما كه شايد گمان آنها تبديل بيقين گردد و تابع هواهاى نفسانى آنان مشو كه ميل دارند مطابق عقايد و روش آنها سخن گويى از تبيان نقل مى‏كنند كه مغيره بحضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم گفت از دعوتت دست بردار نصف مالم را بتو ميبخشم عتبه گفت اگر از دينت برگردى دخترم را بتو ميدهم اين بود كه اين آيه فرود آمد لكن آيه اطلاق دارد مورد مخصص نيست و بگو من مطيع امر خدا ميباشم و بر آنچه در قرآن براى من فرود آورده عمل خواهم نمود و من مأمور گرديده‏ام كه بين شما از روى عدل حكم كنم و شايد مقصود چنين باشد من مأمورم كه بين شما تعادل و اتفاق و وحدت كلمه دائر نمايم كه همه بر دين حق ثابت قدم گرديد.                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 364

 اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ پس از آنكه پيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم همانطورى كه مأمور گرديده بود در تبليغ رسالت و ارشاد با كمال جديت و متانت استقامت كرد و بر جفاى آنان صبر و بردبارى نمود و وقتى از هدايت يافتن آنها مأيوس گرديده بود گفت پروردگار ما و شما خدا است نتيجه اعمال ما عايد بخودمان خواهد گرديد و بازگشت اعمال شما نيز رجوع بخودتان خواهد نمود وقتى براى شما از طرف حق تعالى حجت تمام گرديد و ديگر راه عذرى براى شما در دنيا باقى نمانده ديگر خصومت و نزاعى با هم نداريم در قيامت كه خدا ما و شما را با هم جمع ميكند آن وقت بين ما داورى مينمايد و بازگشت تمام امور بسوى او است.

وَ الَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَيْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ

سخنان مفسرين در توجيه آيه‏

1- اعتراض بكسانى است كه در دين خدا نزاع و مجادله مينمايند پس از آنكه در روز عهد و ميثاق و آن روزى است كه در قرآن اشاره بآن نموده بقوله تعالى (أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ) (و همه افراد بشر بلى گفتند) پس از اقرار بربوبيت انكار آنان نزد پروردگارشان باطل خواهد بود.

2- آنهايى كه از يهود و نصارى در كتابهاى خود اوصاف نبى خاتم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را ديدند و اجابت نموده پس از ظهور او طغيان نمودند حجت و دليل آنها بر رد نبوت آن حضرت باطل است.

3- آنهايى كه از اهل كتاب ايمان آورده بودند لكن گمان ميكردند دين اولى آنها بهتر است اين بود كه بمؤمنين مى‏گفتند كتاب ما پيش از كتاب شما است و پيمبر ما پيش از پيمبر شما است پس ما بحق اولى‏تريم چون اين را گفتند پس از آنكه پيمبرى حضرت رسول را اجابت كرده بودند دليل آنان نزد پروردگارشان باطل خواهد بود                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 365

 و آنان مشمول غضب پروردگارند و براى آنها عذاب شديد مهيّا خواهد بود و غير اينها از توجيهاتى كه از مفسرين نقل شده.

و شايد مقصود كسانى باشند كه پس از آنكه حجت بر آنان تمام شده و دعوت رسول را اجابت نمودند در آنچه راجع باحكام مطابق ميل آنها نبود در دين خدا نزاع و مجادله مينمودند كه چرا فلان حكم چنين و چنان است و بسا بود بعقل ناقص خود اظهار اطلاع مينمودند كه اگر فلان حكم غير از اين بود مثلا بهتر بود چنين كسانى قولشان نزد پروردگارشان باطل و مشمول غضب او گرديده‏اند و عذاب شديد براى آنها مهيّا خواهد بود.

اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِيزانَ در اين آيه خدا را بكتاب يعنى بقرآن معرفى مينمايد كه خدا آن كسى است كه قرآن را بحق و حقيقت نازل گردانيده و احكام و قوانين آن روى ميزان عدل قرار گرفته و نيز قرآن را بدو خصوصيّت معرفى مينمايد يكى حقانيت قرآن و ديگر اينكه قرآن ميزانى است براى سنجش و معيارى است بين حق و باطل و بقرآن صفات ذو الجلال و الاء و اسماء الحسنى الهى شناخته ميشود و بآيات معجز نماى او ثابت ميگردد كه از طرف حق و حقيقت صادر گرديده.

خلاصه از يك جهت حق تعالى معرّف قرآن است زيرا كه آيات معجزنماى آن ارائه ميدهد كه از طرف عالم حكيم فرود آمده و از جهت ديگر قرآن معرّف خداى تعالى است زيرا كه بقرآن صفات و اسماء الحسنى حق معلوم ميگردد چون اسماء الحسنى توقيفى است اگر در قرآن اسماء و صفاتى براى آن ذات متعال تذكر نميداد ما نمى‏توانستيم نامى براى حقيقت بگذاريم و او را بآن نام بخوانيم و ستايش نمائيم.

وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ ظاهرا اين جمله مستانفه است كه تذكر ميدهد اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم تو با اينكه رسول مايى و خزينه دار اسرار آفرينش ميباشى با اينحال وقوع ساعت قيامت از اسرارى است كه فقط علم آن نزد خدا است و كافرين از تو سؤال ميكنند قيامت‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 366

كى خواهد بود در پاسخ آنان بگو علم آن نزد خدا است شايد نزديك باشد.

يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ كفار چون ايمان بقيامت نداشتند شايد از راه سخريه و استهزاء مى‏گفتند اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اين قيامت كه ما را بآن تهديد مى‏نمايى كى واقع خواهد گرديد لكن چون اهل ايمان يقين داشتند كه قيامت واقع خواهد شد اين بود كه هميشه از وقوع قيامت ترسناك و لرزان بودند و مؤمنين در طريق سعادت و فضيلت قدم ميزنند لكن كسانى كه در وقوع قيامت شك دارند در گمراهى طولانى رهسپارند و بالاخره بچاه مذلّت فرو خواهند رفت.

اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ (اللطيف) يكى از اسماء الحسنى بشمار ميرود و مأخوذ از لطف و بمعنى رفق و ملاطفت و رحمت پنهانى است و در علم نيز استعمال شده و در اينجا شايد مقصود چنين باشد كه خدا روزى هر كس را از راهى كه گمان نبرد ميرساند.

آرى لطف و بخشش الهى بسيار است وسعت و تنگى روزى مردم بسته بمشيت و خواست خدا است و خواست او مطابق حكمت و مصلحت انجام خواهد گرفت و او قوى و مقتدر و غالب و قاهر است قوله تعالى (وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ).

مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ حرث در لغت بمعنى كسب و عمل نمودن است گويند (فلان يحرث لعياله) يعنى فلان كس براى خرج عيالش كسب و كار مى‏كند و زمينى را كه براى تخم پاشيدن شخم ميزنند آن را نيز مجازا (حرث) نامند زيرا كه از آن نفع ميبرند مثل دهقانان كه در موقع پائيز زمين را كنده و بذر ميپاشند تا موقع تابستان ثمر و منافع آن را برچينند.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 367

 و عمل را تشبيه ببذر نموده زيرا همين طورى كه بذر بايستى در زمين فرو رود و در آن مدتى بماند و بآب و تابش آفتاب قوت گيرد تا دانه برويد و بثمر رسد همين طور عمل نيك در مزرعه نفس انسانى فرو ميرود و بتكرار ملكه نفسانى ميگردد آن وقت اثرش يا در دنيا يا در آخرت يا در هر دو سرا ظاهر خواهد گرديد.

و بايد دانست هر عملى را ثمره‏اى است و آن بسته بنيت و اراده عامل آن است كسى كه تخم عمل نيك در مزرعه دلش پاشيد و بتيشه تقوى زمين دل را از خاشاك و كثافات اخلاقى پاك گردانيد و بآب طاهر ايمان و خلوص آن را آب يارى نمود باميد اينكه در آخرت حاصل آن را بدست آرد آن عمل نيكى خواهد بود كه خالص و با ايمان كامل توأم گرديده و بوعده حق تعالى همانطورى كه در انفاق فرموده يكى به هفتصد برابر بلكه اگر بخواهد زيادتر حاصل آن را بر ميچيند و كسى كه كار نيك نمود كه در همين دنيا بفائده و ثمره آن برسد آن نيز بمقتضاى رحمت و كرم الهى كه فرموده (هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ) در همين دنيا كه مقصود او بوده بنتيجه عمل خيرش خواهد رسيد لكن ديگر در قيامت نصيبى نخواهد داشت.

أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ ما لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ آيه اعتراض و تهديد بكفار است كه چگونه آنان بتوسط شركاء و رفقايشان از شياطين جنى و انسى براى عملياتشان بدون دستور خدا قانون مدنى تأسيس مينمايند و قبح عمل آنان بحدى است كه اگر حكم سابق بر اين جارى نگشته بود كه دنيا جاى مهلت و آخرت محل مجازات باشد حكم عذاب در اين عالم هم بر آنها جارى ميگرديد لكن براى ستمكاران كه بنفس خود ستم نموده و بغير قانون الهى عمل مينمايند عذاب دردناك مهيّا خواهد بود.

آرى اين آيه باطلاقش شامل اهل زمان ما هم ميگردد كه در بعض موارد بر خلاف قانون اسلام قانون گذارى ميكنند و بايستى مقننين قانون بدانند كه باين عمل مستوجب عذاب اليم خواهند گرديد.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 368

 تَرَى الظَّالِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ خطاب برسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نموده كه تو ستمكاران را مى‏بينى كه از اعمال خود ترسناكند معلوم ميشود قبح عمل خود را ميدانستند و با اينحال از اعمال نكوهيده خود دست بر نميداشتند و ملتفت نبودند كه نكبت عملشان در همه حال آنان را فرا گرفته و بر آنها واقع گرديده اگر چه آب گل آلوده دنيا چشم و گوش آنان را پر نموده و قبح عملشان را نميفهمند.

وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي رَوْضاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ گويا اشاره باين است كه همين طورى كه نتيجه اعمال ستمكاران و آن نكبت اثر اعمال بدشان در همين عالم نيز واقع بر آنان و پاپيچشان گرديده و قلب و دل آنها را سياه و تاريك گردانيده اگر چه اصل و حقيقت آن را در قيامت خواهند دريافت همين طور اثر ايمان مؤمنين و نتيجه اعمال نيكوى آنها در همين عالم نيز چنان قلب و دل آنان را نورانى و جلا داده كه گويا در سبزه زارهاى بهشت ميخرامند و آنچه بخواهند براى آنها نزد پروردگارشان مهيّا خواهد بود اين اثر ايمان و اعمال صالح آنها است لكن بپاداش حقيقى آن در قيامت خواهند رسيد.

ذلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ (ذلك) اشاره بآيه پيش نموده كه اين فضل بزرگى كه براى مؤمنين با تقوى گفته شد بشارت و مژده‏اى است كه خداوند ببندگان صالح خود ميدهد قوله تعالى در سوره (يونس) آيه (65
هُمُ الْبُشْرى‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا).
خلاصه از اين آيات چنين استفاده ميشود كه مؤمن كامل گويا در همين عالم دنيا بآن اشراقات و لوايح نورى كه دم بدم بر قلبش اشراق مينمايد سرشار و فرحناك است و گويا در بهشت برين خواهد بود (غم آينده و پريشانى معدوم ندارد- (أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ).

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 369

بيان آيه قل (لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏)

قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ خطاب برسول خود مينمايد اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم باين كافرين ملحدين بگو من براى تبليغ رسالت خود اجرت و عوضى از شما نميخواهم مگر دوستى با نزديكان و خويشاوندانم و كسى كه نيكى كند در آن عمل نيك وى نيكى ديگرى ميافزائيم.

 (سخنان مفسرين در توجيه آيه مأخوذ از تفسير مجمع البيان)

1- بر تبليغ رسالت و تعليم شريعت از شما اجرت و عوضى نميطلبم مگر دوستى و محبت با يكديگر در چيزى كه نزديك كننده شما باشد بدرگاه الهى از عمل صالح.

حسن و جبايى و ابى مسلم 2- معنى آيه اينكه از شما اجر و مزدى طلب نميكنم مگر اينكه از جهت قرابتى كه با شما قريش دارم مرا دوست داريد و حفظ نمائيد زيرا كه تمام قريش با رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم خويشى داشتند يعنى اگر مرا از جهت نبوت دوست نميداريد از جهت نزديكى من با شما مرا دوست بداريد. ابن عباس و قتاده و مجاهد و جماعتى 3- براى تبليغ رسالت از شما اجر و مزدى نميطلبم مگر دوستى با عترت من كه آنها را دوست بداريد و حفظ نمائيد و عمر بن شعيب و جماعتى همين قول اخير را از حضرت امام محمّد باقر و امام جعفر صادق عليهما السلام روايت ميكنند.

على بن حسين عليه السّلام و سعيد بن جبير و شيخ طبرسى بسند متصل خود از ابن عباس چنين نقل ميكند كه وقتى آيه (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏) فرود آمد گفتند يا رسول اللَّه (ص) اينها كيانند كه خدا بما امر بدوستى آنها نموده فرمود

 (على و فاطمة و ولدهما)

پايان و فخر رازى در تفسير كبير راجع به اينكه مقصود از قربى اقرباء و نزديكان باشند اشكالاتى وارد نموده از جمله آنها اينكه خداى تعالى از قول بسيارى از پيمبران تصريح نموده كه آنان ميگفتند براى تبليغ رسالت مردى از شما نميطلبيم در حكايت نوح است (وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلى‏ رَبِّ الْعالَمِينَ و نيز                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 370

 راجع بخود حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در جاى ديگر تصريح نموده كه (قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ).

و خود فخر رازى در پاسخ گفته است كه محبت بذوى القربى اجر بشمار نميآيد زيرا كه محبت بين مسلمين واجب است قوله تعالى (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ) و وقتى محبت بين افراد مسلمين واجب باشد در باره شريفترين و بزرگترين آنها بطريق اولى واجب خواهد بود پس محبت باقرباء اجر رسالت بشمار نمى‏آيد.

پايان بقول معروف كه گويند (الفضل ما شهدت به الاعداء) فخر رازى آن سنّى متعصب احاديث بسيارى از بزرگان سنيها نقل نموده كه مقصود از (ذوى القربى) على عليه السّلام و فاطمه (ع) و حسن (ع) و حسين (ع) است اينك بعضى از گفتار او را در اينجا ترجمه مى‏نمائيم:

چنين گفته صاحب كشاف از نبى صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نقل كرده (كسى كه با دوستى آل محمّد مرده باشد شهيد مرده است) (الا) آگاه باشيد كسى كه با دوستى آل محمّد بميرد آمرزيده مرده است (الا) آگاه باشيد كسى كه با دوستى آل محمد مرده باشد با توبه مرده است (الا) آگاه باشيد كسى كه با دوستى آل محمد مرده باشد ايمانش كامل گرديده (الا) آگاه باشيد كسى كه با محبت آل محمّد مرده باشد ملك- الموت و پس از آن نكيرين او را مژده ببهشت خواهند داد (الا) آگاه باشيد كسى كه با دوستى آل محمد بميرد دو درب از بهشت بقبر او باز ميگردد و او را مثل عروسى كه بحجله برند ببهشت ميبرند (الا) آگاه باشيد كسى كه با دوستى آل محمد بميرد قبرش زيارتگاه ملائكه رحمت واقع ميگردد (الا) آگاه باشيد كسى كه با دوستى آل محمد بميرد بر سنة و جماعت مرده است (الا) آگاه باشيد كسى كه با بغض آل محمد بميرد روز قيامت ميآيد در حالى كه بين دو چشمش نوشته شده است (آيس من رحمة اللَّه) (الا) آگاه باشيد كسى كه با بغض آل محمد بميرد بويى از بهشت بمشامش نخواهد رسيد.

پايان‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 371

بيان فخر رازى راجع بذوى القربى‏

فخر رازى پس از بيان روايت صاحب كشاف چنين گفته است: من ميگويم آل محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كسانى خواهند بود كه بازگشت امر آنها بسوى رسول است و كسى كه چنين باشد او كاملترين و شديدترين آل رسول محسوب گردد و شكى نيست در اينكه تعلّق بين رسول اللَّه و فاطمه و على و حسن و حسين شديدترين تعلقات بوده و اين مطلب بتواتر ثابت گرديده پس واجب است كه آنها آل رسول باشند.

تا آنجا كه گفته صاحب كشاف چنين روايت كرده وقتى اين آيه نازل گرديد گفتند يا رسول اللَّه اقرباى تو كيانند كه خدا محبت آنها را بر ما واجب نموده فرمود (على و فاطمه و ابناهما) پس ثابت شد كه اين چهار نفر اقرباى رسول هستند و اينهايند مخصوصين بمزيد تعظيم و دليل بر آن چند چيز است:

اول قوله تعالى (إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏) و وجه استدلال بآن گذشت.

الثانى اينكه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فاطمة را دوست ميداشت و گفت‏

 (فاطمة بضعة منّى يؤذينى ما يؤذيها)

و نيز بتواتر ثابت گرديده كه رسول اللَّه على عليه السّلام و حسن (ع) و حسين «ع» را دوست ميداشت و وقتى دوستى حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نسبت بآنها ثابت گرديد ثابت ميگردد كه بر تمام امّت نيز محبت بآنها واجب است لقوله تعالى (وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ) و نيز قوله تعالى (قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ) و لقوله سبحانه (لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ).

الثالث دعاء بآل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم منصب بزرگ است و از اين جهت آن را خاتمه تشهد قرار داده و دعاء اين است (اللهم صلّ على محمّد و آل محمّد و ارحم محمّدا و آل محمّد) و چنين تعظيمى در باره غير آل محمّد يافت نگرديده پس تمام اينها دلالت دارد بر اينكه دوستى آل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم واجب است.

 (كلام فخر رازى بپايان رسيد) خلاصه سنّى و شيعه و دوست و دشمن تماما متفق‏اند كه ولايت و دوستى و يارى نمودن آل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه ذريّه آن حضرت باشند واجب است و بر هر مسلمانى فرض است.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 372

 وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً شايد مقصود از حسنه همان (مودّة ذى القربى) آل رسول باشد كه كسى كه چنين نيكى را كسب نمود ما در حسنات او ميافزائيم و مؤيد اين توجيه آن حديث مشهور است كه از رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم روايت ميكنند كه فرموده‏

 (حب على حسنة لا تضرّ معها سيئة) (و بغض على سيئة لا تنفع معها حسنة).

إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ شايد مقصود از غفور و شكور در اينجا راجع بمحبت ذوى القربى باشد كه دوستى آنها سبب آمرزش گناهان ميگردد و خداوند با دوستان آل محمّد معامله سياسگزارى مينمايد.

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى‏ قَلْبِكَ وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ خداى متعال آيه را دليل آورده بر صدق كلام رسولش كه كفار ميگويند تو قرآن را از پيش خود گفته‏اى و بخدا افترا ميزنى و مى‏گويى قرآن كلام خدا است اگر چنين است كه بخدا نسبت دروغ بدهى اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر ميزند و خدا باطل را محو ميگرداند (إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً) زيرا كه باطل ثبات و قرارى نخواهد داشت و چون قرآن حق و بحق و حقيقت نازل گرديده اين است كه حقانيت قرآن بآيات و كلماتش محقق و ثابت و پا بر جا گرديده و تا قيامت باقى خواهد ماند و خدا بآنچه در سينه‏هاى كفار از حقد و حسد مخفى گرديده دانا است.

وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ يكى از اسماء الحسنى (توّاب) است و توّاب صيغه مبالغه است كه براى تأكيد ميآورند يعنى خدا بسيار قبول توبه كننده است و كسى كه از گناهان توبه نمود و از مخالفت بموافقت بازگشت نمود گناهان وى را عفو مينمايد و بتمام اعمال و افعال شما آگاهست چيزى از علم او مخفى نخواهد بود.                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 373

 گويند التوبة يا متعدى بمن ميگردد يا بعن اگر بمن متعدى گردد بمعنى اخذ و گرفتن است و اگر بعن متعدى گردد بمعنى عزل و ابانة يعنى دورى از گناه.

و بدليل عقلى و نقلى توبه نمودن از گناهان واجب خواهد بود و حقيقت توبه پشيمانى بر گذشته و عزم بر ترك در آينده است.

از جابر بن عبد اللَّه انصارى چنين روايت ميكنند كه اعرابى در مسجد حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آمد و دو ركعت نماز كرد و بعد از نماز گفت (اللهم انى استغفرك و اتوب اليك) حضرت امير عليه السّلام فرمود سرعت زبان باستغفار توبه دروغگويانست از اين نوع توبه هم توبه بايد كرد اعرابى گفت يا امير المؤمنين عليه السّلام توبه چيست فرمود توبه اسمى است مشروط بر شش شرط: ندامت بر گناه گذشته، قضاء كردن فرائض، ردّ مظالم بصاحب خودش، ايذاء نفس در طاعت همانطورى كه در معصيت پروريده شده، چشانيدن بنفس تلخى عبادت را همانطورى كه شيرينى معصيت را چشيده بود، گريه عوض هر خنده‏اى كه در معصيت نموده.

وقتى اين حديث را با احاديث ديگر جمع نموديم معلوم ميشود كه بعضى از اين شروط راجع بكمال توبه است نه اينكه جزء حقيقت توبه باشد چنانچه از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم حديث ميكنند كه فرموده‏

 (النّدم توبة)

و عزم بر ترك لازمه پشيمانى واقعى است و در مناجات حضرت سجّاد (ع) است كه‏

 (الهى ان كان النّدم من الذنب توبة فانّى و عزّتك من النّادمين- و ان كان الاستغفار من الخطيئة حطّة فانّى لك من المستغفرين لك العتبى حتّى ترضى).

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 374

 [سوره الشورى (42): آيات 26 تا 43]

وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ الْكافِرُونَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ (26) وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَ لكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ (27) وَ هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ يَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ (28) وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فِيهِما مِنْ دابَّةٍ وَ هُوَ عَلى‏ جَمْعِهِمْ إِذا يَشاءُ قَدِيرٌ (29) وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ (30)

وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ (31) وَ مِنْ آياتِهِ الْجَوارِ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ (32) إِنْ يَشَأْ يُسْكِنِ الرِّيحَ فَيَظْلَلْنَ رَواكِدَ عَلى‏ ظَهْرِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (33) أَوْ يُوبِقْهُنَّ بِما كَسَبُوا وَ يَعْفُ عَنْ كَثِيرٍ (34) وَ يَعْلَمَ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِنا ما لَهُمْ مِنْ مَحِيصٍ (35)

فَما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (36) وَ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ (37) وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (38) وَ الَّذِينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ (39) وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (40)

وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ (41) إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (42) وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (43)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 375

ترجمه‏

خداوند اجابت ميكند دعاء كسانى را كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته نمودند و كرم و احسان خود را نسبت بآنها ميافزايد و براى كافرين عذاب شديد (مهيّا خواهد بود) (26)

و اگر خداوند روزى (همه) بندگانش را وسيع مينمود هر آينه در زمين طغيان مينمودند و لكن روزى هر كس را باندازه‏اى كه بخواهد براى هر كس فرو ميفرستد حقيقتا او ببندگانش آگاه و بينا خواهد بود (27)

خدا آن كسى است كه پس از آنكه نااميد شديد باران را فرو ميفرستد و رحمت خود را پهن ميگرداند و او متولى امور (بندگان) و ستوده شده (بهمه زبانها است) (28)

و از جمله آيات (وحدانيت) او آفرينش آسمانها و زمين است از جنبنده‏ها و او بر جمع كردن آنها (در عرصه) قيامت هر گاه بخواهد توانا خواهد بود (29)

و هر مصيبتى كه بشما ميرسد بسبب آن است كه قبلا بدست خود عمل نموده‏ايد و خدا بسيارى از گناهان را مى‏بخشد (30)

و شما چنين قدرت نداريد كه خدا را (از انجام تقديراتش) در زمين عاجز نمائيد و بجز خدا براى شما هيچ دوستى و يارى كننده‏اى نخواهد بود (31)

و از جمله آيات خدا كشتيهاى روان است كه مثل كوه‏هاى (دريايى مينمايد)

اگر بخواهد باد را ساكن ميگرداند و كشتى بر پشت‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 376

 دريا مى‏ايستد و بحقيقت اين (حركت نكردن كشتى) نشانه ايست براى كسانى كه بسيار صبر كننده (در بلا) و بسيار سپاس گذارنده (در نعمت باشند) (33)

 (يا اهل كشتى را) هلاك گرداند براى آن اعمال بدى كه بدست خود كسب نمودند و از بسيارى (از مردم) عفو و گذشت مينمايد (34)

و خدا ميداند آن كسانى را كه در آيات ما (حق تعالى) مجادله مينمايند (در قيامت) هيچ گريز گاهى براى آنها نخواهد بود

و آنچه بشما عطاء شده آن بهره اندكى از زندگانى دنيا خواهد بود و آنچه نزد خدا است بهتر و باقى‏تر است براى كسانى كه ايمان آوردند و بپروردگارشان توكل ميكنند (35)

و كسانى كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب نمودند (و نيز) وقتى غضب نمودند گذشت مينمايند (36)

و آنچه نزد خدا است براى كسانى خواهد بود كه حكم (و فرمان) پروردگارشان را اجابت نمودند و نماز را بپاى داشتند و آنها (در امور مدنى) بين خود مشورت مينمايند (و نيز) از آنچه بآنها روزى داده‏ايم انفاق مى- نمايند (37)

و نيز كسانى كه وقتى (از كفار) بآنان ستمى رسيد انتقام ميكشند (38)

و پاداش بدى و تعدى (و انتقام كشيدن) بمثل آن است (نه زيادتر) و كسى كه در گذرد و اصلاح كند اجر و پاداش عمل خير او بر خدا است حقيقتا خدا ستمكاران را دوست نميدارد (39)

و كسى كه انتقام بكشد (و دادخواهى كند) پس از آنكه بر وى ستمى وارد شده بر چنين كس هيچ راهى براى (عتاب او نخواهد بود)

حقيقتا راه عتاب (و مؤاخذه) بر كسانى خواهد بود كه بمردم ستم مى‏كنند و در زمين بغير حق فساد مينمايند براى چنين مردمانى عذاب دردناك مهيّا است (41)

و كسى كه صبر نمود و گذشت كرد حقيقتا براى چنين كسى عزمى ثابت و پايدار خواهد بود (42)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 377

توضيح آيات‏

وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ الْكافِرُونَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بوعده الهى كسانى كه ايمان آورده و اعمال شايسته نموده‏اند وقتى خدا را از روى خلوص خواندند دعاى آنها را اجابت مينمايد و زيادتر از آنچه خواسته‏اند بآنها ميدهد و فضل و احسان او نسبت بمؤمنين بسيار است و در مقابل تفضلات بسيارى كه در باره مؤمنين اجراء ميگرداند عذاب سخت براى كافرين مهيّا خواهد بود.

وقتى اين آيه را با اطلاق آيه (ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ) كه بظاهر شامل تمام افراد بشر ميگردد جمع نموديم معلوم ميشود كه اجابت و قبولى دعاء را مخصوص بمؤمنين گردانيده است آرى كسى كه نور ايمان و توحيد در قلبش نفوذ نموده و امر حق تعالى را استقبال كرده جاى دارد كه وقتى اقبال بحق نمايد خدا نيز اقبال باو نمايد (جَزاءً وِفاقاً) اين است كه در روايات رسيده كسى كه يك وجب بسوى خدا برود خداوند يك زراع بسوى وى مى‏آيد

 (من كان للَّه كان اللَّه له).

وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَ لكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ آيه مؤمنين را ارشاد مينمايد كه اگر روزى آنها تنگ گرديد دلگير نباشند و بدانند صلاح آنها در همان است كه تقدير شده حكمت چنين اقتضاء نموده كه بعضى تنگ روزى گردند زيرا ممكن است وقتى روزى انسان وسيع گرديد نفس امّاره طغيان نمايد و هواها و آرزو و آمال دنيوى وى را مغرور نموده و از جاده شريعت بيرون رود فقر و تنگدستى يكى از راه‏هايى است كه انسان را بخدا نزديك مى- گرداند زيرا كسى كه فقير و بيچاره گرديد و ايمان برزاقيت خدا دارد هميشه دلش                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 378

 بسوى او نگران است و رو باو دارد و از آن روزى ميطلبد بعكس غناء ممكن است آدمى را مشغول نفس پرستى گرداند و او را از خدا دور سازد و چون خداوند خبير است و بحال بندگان خود بينا است روزى بعضى را تنگ ميگرداند و روزى بعضى را در جايى كه حكمت اقتضاء مينمايد وسيع ميگرداند.

وَ هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ يَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ از آثار فضل و رحمت حق تعالى اين است كه در موقع خشك سالى كه شما از باران نااميد بوديد باران را بر شما فرود آورده و رحمت خود را منتشر گردانيده كه روزى شما وسيع گردد و حبوبات و ميوه‏جات و اشجار شما رونق گيرد و او است ولىّ و دوست شما كه بايد بشكرانه نعمتهاى الهى اطاعت نمائيد و حمد و ستايش ولىّ نعمت خود را بنمائيد.

وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فِيهِما مِنْ دابَّةٍ وَ هُوَ عَلى‏ جَمْعِهِمْ إِذا يَشاءُ قَدِيرٌ آيت بمعنى نشانه است و موجودات علوى و سفلى از آسمانها و آنچه در آن است و زمين و آنچه در آن است از جمادات و نباتات و حيوانات كه در آن پراكنده‏اند تماما نشانه وجود واجب الوجود و اسماء الحسنى و صفات عليا از علم و قدرت و مشيّت و وحدت و باقى اوصاف جلال و جمال آفريننده و مربى عالم خواهند بود زيرا بدليل (انّى) كه از اثر پى بمؤثر بردن است از طريق همين محسوسات پى بمبدء آفرينش ميبريم و او را حمد و ستايش و پرستش مينمائيم و شايد مقصود از دابّه حيوانات و افراد بشر باشند كه در قيامت با هم جمع ميگردند و شايد بقرينه (فيهما) در آيه كه شامل ميگردد تمام جنبنده‏ها را از آنهايى كه در آسمانها ميباشند از ملائكه و موجودات ديگرى كه علمش نزد حق تعالى است و موجودات زمينى كه وقتى مشيّت الهى اقتضاء نمود تمام موجودات ارضى و سمائى را با هم جمع ميگرداند و اين در قيامت كبرى تحقق خواهد گرفت.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 379

 وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ بگنهكاران تذكر ميدهد كه هر سختى و بليه‏اى كه رو بشما آرد پاداش آنهايى است كه بدست خود بر خود مهيّا نموده‏ايد اشاره به اينكه اعمال نكوهيد يك آثار قهرى دارد كه در عرف آن را مكافات گويند و آن غير از پاداش اعمالى است كه در قيامت آدم گنهكار بآن مجازات ميگردد بقدرى مكافات اعمال بد خصوصا ظلم و تعدى بزيردستان زودرس است كه بعض كوته‏بينان نظران گمان ميكنند مجازاتى كه گنهكاران را بآن تهديد نموده‏اند همين مكافات دنيوى خواهد بود و نميدانند كه آن يك اثر اندكى است كه مترتب بر عملشان گرديده جاى مجازات در قيامت در دادگاه حق تعالى انجام خواهد گرفت.

وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ آرى خداوند بسيارى از سيّئات و اعمال بد را عفو و بخشش مينمايد زيرا كه او جل و علا دائم الفضل و قديم الاحسان است چندين ساله گناه را بيك توبه عفو مى‏نمايد.

گمان نشود هر كس ببليه‏اى و مصيبتى مبتلا گرديد مكافات عمل بدى باشد كه بدست خود نموده زيرا كه آيه اشاره بگنهكاران دارد كه مصيبتى كه بآنان برخورد مينمايد آثار گناه آنان است و اين هم از كرم الهى بشمار ميرود كه آفات دنيا قدرى از عذاب اخروى آنها را ميكاهد حضرت امير عليه السّلام از پيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم چنين نقل ميكند كه فرموده بهتر آيه در قرآن اين آيه است نيست هيچ خراش چوبى يا نكبت و لغزش پايى مگر بسبب گناه و آنچه را كه خداوند در دنيا عفو فرموده كريم‏تر و عادل‏تر از اين است كه در آن عود كند يعنى پس از آنكه در دنيا عفو نموده در آخرت عقوبت نمايد.

 (مجمع البيان) لكن مثل انبياء و اولياء كه معصوم از گناهند مصيبات دنيا بر مقام و علو درجه آنها مى‏افزايد نه آنكه مكافات باشد.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 380

 وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ آيه اعتراض بكفار و مشركين نموده كه گمان نكنيد باعمال بد و گفتار ناشايسته‏تان بتوانيد خدا را عاجز نمائيد و نتوانيد پيشى گيريد بفرار نمودن از خدا

 (و لا يمكن الفرار من حكومته)

و غرض ترغيب در عبادت و بندگى و ترهيب از نافرمانى است كه غير از خدا براى شما صاحب اختيارى كه بتواند عذاب را از شما رفع كند نخواهد بود و نه يارى كننده‏اى خواهد بود كه بتواند شما را يارى كند و جلو عذاب خدا را بگيرد.

 (مجمع البيان) وَ مِنْ آياتِهِ الْجَوارِ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ إِنْ يَشَأْ يُسْكِنِ الرِّيحَ فَيَظْلَلْنَ رَواكِدَ عَلى‏ ظَهْرِهِ و از جمله آيات و علامات قدرت و رحمت او كشتيهايى است كه در درياها مثل كوه‏هاى بلند است اگر بامر خدا باد نوزد كى است بتواند اين كشتيهاى باين عظمت را حركت دهد و در آب روان گرداند.

چون در زمانهاى پيشين كشتيها بواسطه باد روى دريا حركت مينمود اگر باد ملايم ميوزيد و دريا تلاطم نداشت كشتيها را بخوبى بمقصد ميرسانيد لكن در جايى كه دريا متلاطم و رعد و برق ميوزيد براى كشتى و اهل كشتى بسيار خطرناك بود و اگر اصلا باد نميوزيد كشتى روى آب راكد ميماند اين است كه در آيه تذكر ميدهد كه بدانيد تمام اينها از علامات و نشانه‏هاى قدرت خداى تعالى بشمار ميرود در جايى كه بخواهد باد را ملايم حركت ميدهد تا سرنشينان و اموال آنان بسلامت بمنزل برسند (باد را بادى است كو ميراندش).

إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ، أَوْ يُوبِقْهُنَّ بِما كَسَبُوا وَ يَعْفُ عَنْ كَثِيرٍ چقدر زندگانى دنيا شبيه بكشتى روى دريا است كه گاهى متلاطم و انسان در سختى معيشت يا غير آن در تلاطم و سرگردانى است و گاهى امور وى راكد

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 381

 ميگردد و متحير ميماند كه چه كند و گاهى لطف الهى شامل حال وى گرديده آرامش پيدا مينمايد گويا آيه كسانى را كه چشم دلشان باز شده و باين تغييرات آيات و نشانه‏هاى قدرت الهى را مينگرند ارشاد مينمايد كه بايستى هر ناملايمى كه بآنها برخورد نمود بسيار صابر و شاكر و بردبار باشند و چنين كسانى از آنچه براى آنان پيش آمد ميكند سودمند خواهند گرديد و از غرق گرديدن در درياى سرگردانى نجات خواهند يافت زيرا ميدانند آنچه براى آنها تقدير گرديده عين حكمت خواهد بود و آنهايى كه در تلاطم درياى آرزو و آمال نفسانى دست و پا ميزنند بالاخره غرق خواهند گرديد مگر آنكه لطف حق تعالى شامل حالشان گرديده و آنها را از اين گرداب دنيا بسلامت بساحل نجات رهبرى گرداند.

وَ يَعْلَمَ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِنا ما لَهُمْ مِنْ مَحِيصٍ شايد آيه اشاره بكسانى باشد كه بدون دانش در آيات الهى مجادله مينمايند كه چرا چنين و چنان شده و چون علم بشر وافى باسرار آفرينش نيست بالاخره بجايى برخورد مينمايد كه گريز گاهى براى او نخواهد بود يعنى هر قدر كوشش كند كه باسرار قضاء و قدر برسد ببن‏بستى خواهد رسيد كه متحيّر مى‏ماند.

فَما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ خطاب متوجه بافراد بشر است كه آنچه بشما عطاء و بخشش نموده‏ايم چه از مال و منال دنيوى باشد و چه از علم و دانش و عناوين ديگرى باشد براى بهره‏بردارى از دنيا است يعنى بقدرى بشما عنايت گرديده كه بآن امور دنيوى خود را اصلاح نمائيد لكن آنچه نزد خدا است از نعمتهاى اخروى و علم حقيقى و حيات جاودانى براى اشخاصى كه ايمان آورده و مرجع و پناهگاه خود را پروردگار و مربّى خود قرار داده و متّكى بكرم او گرديده‏اند بسيار بهتر و باقى‏تر خواهد بود.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 382

 وَ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ اين چند آيه از اينجا تا قوله تعالى (هُمْ يَنْتَصِرُونَ) ظاهرا در مقام اوصاف كسانى است كه ايمان آوردند و بر پروردگار خود توكل نمودند كه آنچه نزد پروردگارشان براى آنها مهيّا گرديده بهتر و باقى‏تر خواهد بود از بهره اندك دنيا كه بكفار عطاء شده.

يكى از اوصاف مؤمنين چنين است كه آنها از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مينمايند و نيز ديگر از اوصاف آنها اين است كه موقعى كه آتش غضب شراره ميكشد از انتقام كشيدن خوددارى نموده و گذشت مينمايند.

وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ و نيز ديگر از اوصاف مؤمنين و آنهايى كه بپروردگار خود اتكاء دارند اين است كه اينها امر پروردگار خود را اجابت نموده و نماز كه مأمور بآن گرديده‏اند بپاى ميدارند و در امر نماز جهات ظاهرى آن را از اجزاء و شرائط و نيز راجع بجهات باطنى آن از خلوص و توجه و حضور قلب و باقى امورى كه باعث قبولى اعمال ميگردد با كمال جديت مراعات نموده و استقامت مينمايند، و ديگر از صفات مؤمنين اين است كه در امور خود با يكديگر مشورت مينمايند و بصواب ديد يكديگر عمل مينمايند و مستبد برأى خود نيستند، و در امورات مشورت نمودن از دو جهت نيكو مينمايد يكى كارى كه با مشورت عقلاء و دانشمندان انجام گيرد غالبا نيكو خواهد گرديد و ديگر اينكه بمشورت دوستى و مودت بين مؤمنين ايجاد ميگردد زيرا گويا هر يك ديگرى را در اسرار خود امين گردانيده و با او رفاقت نموده و خير خود را از او ميطلبد.

و نيز از اوصاف مؤمنين چنين است كه از آنچه بآنها از مال و عناوين ديگر مثل علم و شهرت و رياست عطاء شده بديگران انفاق مينمايند از مال خود بفقراء                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 383

 و بيچارگان دست گيرى مينمايند و بقوّت و رياست دست مظلومى را گرفته كار وى را انجام ميدهند.

وَ الَّذِينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ و نيز از اوصاف مؤمنين چنين خواهد بود كه وقتى از كفار ستمى بآنها رسيد انتقام ميكشند و سر بذلّت نزد مخالفين حق فرود نمى‏آورند بلكه شجاعانه با آنها ميجنگند تا بر آنها غالب گردند زيرا كه ذلّت مسلمانها ذلّت اسلام خواهد بود.

وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ و مؤمنين چنين ميباشند كه اگر كسى بآنها بدى و ظلمى نمود مثل همان ستمى كه باو وارد شده انتقام ميكشد نه زيادتر و كسى كه از ستم برادر مؤمن خود گذشت نمود و انتقام نكشيد پاداش عمل نيك او بر خدا است زيرا كه خدا ستمكاران را دوست نميدارد.

وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ كسى كه انتقام بكشد از كسى كه بوى ستمى وارد نموده براى جماعت مسلمين راهى نيست كه عقوبتش كنند يا ملامتش نمايند كه چرا چنين كردى، إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ خلاصه اين دو آيه در مقام بيان حكم ستمكاران و ستم ديدگان است ستم- ديدگان بنص آيه (فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ) هر گاه از ظالم بقدرى كه ظلم بر آنها وارد شده انتقام بكشند مورد عقوبت مؤمنين واقع نمى- گردند زيرا كه استيفاء حق خود را نموده‏اند.

لكن ستمكاران كه بمردم ظلم مينمايند و در زمين بدون حق فساد مى‏كنند براى مؤمنين راهى هست كه آنان را مجازات نمايند و براى ظلم كننده‏گان عذاب دردناك جحيم آماده شده.                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 384

 وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ و كسى كه گذشت و بردبارى نمود چنين كسى صاحب عزم ثابت و سجيه نيكو خواهد بود.

شايد مقصود چنين باشد كه كسانى كه در مورد ستم ديگران واقع گرديدند و نتوانستند استيفاء حق خود نمايند و صبر و بردبارى را شعار خود گردانيده اينها صاحب استقامت و متانت و عزم ثابت خواهند بود زيرا كه روح قوى و نفس مطمئنه‏اى ميخواهد كه با مشكلات رو برو شود و تكان نخورد چنانچه پيمبران الوا العزم چنين بودند كه قوت قلب مباركشان چنان قوى و ثابت بود كه چقدر ستم و جفا از خلق ميديدند و مثل كوه پابرجا و ثابت قدم بودند و بر انجام وظيفه خود پايدارى مينمودند و هيچوقت در مقام انتقام از دشمن بر نمى‏آمدند مگر آنجايى كه مأمور ميگرديدند كه براى يارى دين با كفار بجنگند.

 [سوره الشورى (42): آيات 44 تا 53]

وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ وَلِيٍّ مِنْ بَعْدِهِ وَ تَرَى الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلى‏ مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ (44) وَ تَراهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْها خاشِعِينَ مِنَ الذُّلِّ يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِيٍّ وَ قالَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمِينَ فِي عَذابٍ مُقِيمٍ (45) وَ ما كانَ لَهُمْ مِنْ أَوْلِياءَ يَنْصُرُونَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ سَبِيلٍ (46) اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ ما لَكُمْ مِنْ مَلْجَإٍ يَوْمَئِذٍ وَ ما لَكُمْ مِنْ نَكِيرٍ (47) فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً إِنْ عَلَيْكَ إِلاَّ الْبَلاغُ وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ كَفُورٌ (48)

لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَخْلُقُ ما يَشاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ إِناثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ (49) أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْراناً وَ إِناثاً وَ يَجْعَلُ مَنْ يَشاءُ عَقِيماً إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ (50) وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ (51) وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (52) صِراطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ (53)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 385

ترجمه‏

كسى را كه خدا گمراه گرداند پس از گمراهى او كسى نيست كه ولى و دوست وى باشد (43) اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم تو ستمكاران را مى‏بينى وقتى كه عذاب را ديدند گويند آيا براى بازگشت راهى هست (44)

و نيز تو آنان را مى‏بينى وقتى در معرض عذاب درآيند چگونه خاشع و ذليل ميباشند و از گوشه چشم نگاه ميكنند (كه راه نجاتى بيابند) و كسانى كه ايمان آورده‏اند گويند حقيقتا زيان كاران كسانى ميباشند كه در روز قيامت از نفس خود و اهل خود ضرر بردند (و سرمايه عمر خود را تلف نموده‏اند) آگاه باشيد كه ستمكاران در شكنجه دائمى خواهند بود (45)

و براى آنان بغير از خدا دوستى نخواهد بود كه آنها را يارى گرداند و كسى را كه خدا گمراه گردانيد ديگر براى وى راه نجاتى نخواهد بود (46)

حكم پروردگار خود را اجابت نمائيد پيش از آنكه روزى بيايد كه براى احدى بازگشت نخواهد بود و در آن روز از جانب خدا هيچ پناهگاهى نميباشد و نيست‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 386

 براى شما (كفّار) كه انكار نمائيد (47)

پس اگر كفار اعراض نمودند (اى محمّد) ما تو را نفرستاديم كه بر آنها نگهبان باشى بر تو چيزى نيست مگر تبليغ رسالت و حقيقتا ما وقتى بانسان رحمتى چشانيديم خوشحال ميگردد و هر گاه بآنان بموجب آن اعمالى كه بدست خود نموده‏اند بدى برسد (در آن وقت) محققا انسان ناسپاس ميگردد (48)

پادشاهى آسمانها و زمين مخصوص بخدا است و آنچه خواهد ميآفريند و بهر كس بخواهد دختر عطا ميكند و بهر كس بخواهد پسر مى‏بخشد (49)

يا دو جفت پسر و دو جفت دختر ميدهد و هر كسرا بخواهد نازا ميگرداند زيرا كه او دانا و توانا است (50)

و بشرى را نرسد كه با خدا تكلم نمايد مگر بوحى يا از پشت حجاب يا ميفرستد رسولى (از ملائكه) كه باذن خدا آنچه را بخواهد باو وحى ميفرستد او بزرگوار و درستكار است (52)

و همانطورى كه (به پيمبران پيش از تو وحى نموديم) بسوى تو وحى نموديم روحى (قرآن را) بامر خودمان و تو (قبل از فرود آمدن قرآن) نميدانستى كه چه چيز است كتاب و نميدانستى ايمان چيست لكن ايمان را نورى قرار داديم كه بآن هر كس از بنده‏گان خود را كه بخواهيم هدايت مينمائيم و حقيقتا تو براه راست هدايت مى‏نمايى (53)

و آن راه خدايى است كه آنچه در آسمانها و زمين است مخصوص باو است آگاه باش كه بازگشت امور بسوى خدا است (54)

توضيح آيات‏

وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ وَلِيٍّ مِنْ بَعْدِهِ وَ تَرَى الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلى‏ مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ گمراه كسى خواهد بود كه بهدايت حق تعالى هدايت نگرديده و كسى كه باختيار خود از حقّ اعراض نمود و برهنمايى حق تعالى موفق نگرديد در چاه مذلّت و گمراهى رهسپار خواهد گرديد و پس از آن ديگر نه دوستى براى او خواهد بود و نه دادرسى دارد.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 387

 اى رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم چنان چشم دل تو بنور حق تعالى روشن گرديده كه در همين عالم گويا مشاهده مى‏نمايى كه جهنم محيط بكافرين است و مى‏بينى كه چگونه ستمكاران وقتى در قيامت عذاب را معاينه مينمايند از روى اضطرار ميگويند آيا براى ما راهى هست كه بدنيا بر گرديم و تدارك ما فات بنمائيم.

وَ تَراهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْها خاشِعِينَ مِنَ الذُّلِّ يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِيٍّ و نيز تو مى‏بينى حالت ستمكاران را كه بنفس خود ظلم نموده و از هدايت محروم گرديده‏اند موقعى رسيده كه بپاداش اعمالشان در معرض عذاب واقع گرديده‏اند و اينان چنان خاشع و ذليل و درمانده خواهند بود كه از هيبت جهنم قدرت چشم بالا كردن ندارند و از گوشه چشم آتش را مينگرند.

وَ قالَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمِينَ فِي عَذابٍ مُقِيمٍ و مؤمنين كه از عذاب رسته‏اند در قيامت وقتى عذاب كافرين را مينگرند گويند اينان زيانكارانند كه در دنيا كه موقع تجارت و سود بردن آنها بود عمر گرانمايه خود را تلف نموده و ضرر بردند و خود و كسان خود را كه تابع آنها گرديده بگودال جهنم سرنگون گردانيدند بايد اهل عالم بدانند و آگاه باشند كه ستمكاران از مشركين و كافرين اقامتگاه آنان عذاب خواهد بود و در جهنّم جاويدانند.

وَ ما كانَ لَهُمْ مِنْ أَوْلِياءَ يَنْصُرُونَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ سَبِيلٍ مشركين كه بتها و غيره را شفعاء و دوستان خود گرفتند و گمان ميكردند كه كارى از آنان برمى‏آيد و در موقع بيچارگى بداد آنها ميرسند در اشتباهند و نميدانند كه جز خدا دوست و دادرسى نيست كه آنان را از مهلكه نجات بدهد و كسى كه بهدايت الهى راه سعادت خود را پيدا ننمود ديگر راه نجاتى براى وى نخواهد بود.

اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ ما لَكُمْ مِنْ مَلْجَإٍ يَوْمَئِذٍ وَ ما لَكُمْ مِنْ نَكِيرٍ                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 388

 خطاب متوجه بتمام افراد بشر است كه امر پروردگار خود را اجابت نمائيد و آنچه را كه بتوسط پيمبر گرامى خود بشما دستور ميدهد بپذيريد و از گفته‏هاى او تخلّف ننمائيد پيش از آنى كه عمر دنيايتان كه بآن ميتوانيد ذخيره‏اى براى روز بيچارگى و درماندگى خود تهيه نمائيد سپرى گردد و بيايد روزى (يعنى قيامت و معاد شما برسد) كه ديگر براى احدى از جانب خدا بازگشتى نخواهد بود زيرا آنچه در حقيقت وجود شما استعداد كمال نهفته بود تفريط نموديد و ببازيچه از دست داديد پس ديگر محلّى براى بازگشت شما باقى نمانده كه تدارك نمائيد يعنى روز قيامت روزى است كه ديگر ملجأ و پناهگاهى نيست كه بآن پناهنده گرديد و چون در دنيا بحجتهاى الهى براى شما حجت تمام شده و شما دانسته و فهميده انكار حقانيت قرآن و رسول خدا را نموديد ديگر در اينجا كه محل دادگاه الهى است نميتوانيد انكار نمائيد.

فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلاغُ براى تسلى دل رسول خود كه بر انكار كفّار بسيار نگران و متأسف بود حضرتش را تسلّى ميدهد كه اگر كفار از تو اعراض مينمايند غمگين مباش ما تو را نفرستاده‏ايم كه نگهبان اعمال آنان باشى فقط وظيفه تو اين است كه آنها را بجاده مستقيم شريعت راهنمايى كنى و بآنان ابلاغ كنى اوامر و نواهى ما را.

وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ كَفُورٌ در مقام بيان صفات نكوهيده انسان بر آمده كه حال بشر چنين است كه هر گاه بوى رحمتى و نعمتى چشانيديم خوشحال و مسرور ميگردد و هر گاه بسبب اعمال بدى كه كرده مصيبت يا بلاء و آفتى بوى رو آورده ناسپاس ميگردد زيرا كه سجيه بد انسانى چنين است كه بسيار كفران نعمت مينمايد.

آرى اقتضاء طبيعت آدمى اين خواهد بود كه اگر فرضا يكصد سال در نعمت و خوشى بگذراند و يك روز ناملائمى براى وى پيش آمد كند گويا تمام نعمتهاى                        مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 389

 چندين ساله را ناديده انگاشته و آن يك روز كه بمصالح چندى پيش آمد ناگوارى مى‏بيند جزع و فزع خواهد نمود و كفران نعمت مينمايد.

لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَخْلُقُ ما يَشاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ إِناثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ پادشاهى و سلطنت آسمانها و زمين مخصوص بخدا است او مالك ملك و ملكوت است و اوضاع آفرينش تحت اقتدار و خلاقيت او انجام گرفته و تمام امور تحت اراده و مشيت او پايدار گرديده و بهر كس كه خواهد از روى حكمت و نظام آفرينش دختر عطاء مى‏كند و بهر كس كه خواهد پسر مى‏بخشد.

أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْراناً وَ إِناثاً وَ يَجْعَلُ مَنْ يَشاءُ عَقِيماً إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ و نيز در جايى كه حكمت اقتضاء ميكند پسران جفت جفت و دختران جفت جفت خواهد داد يا پسران بسيار و دختران بسيار عطاء مينمايد و بعضى را نيز باقتضاى حكمت عقيم و نازا ميگرداند (إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ) آيات اشاره بكمال قدرت و كمال علم دارد كه آنچه اراده و مشيتش بر آن قرار گرفته رادع و مانعى براى اجراء آن نخواهد بود.

وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ (الوحى فى اللّغة ما جرى مجرى الايماء و التّنبيه على الشي‏ء من غير ان يفصح به).

خلاصه وحى افهام و القاء معنى است در قلب و آيه در مقام بيان چگونگى رسانيدن وحى است بانبياء و تخصيص آنان باين مقام و بيان اينكه بشر را نميرسد كه بدون پرده و حجاب با خداى تعالى تكلم بنمايد.

قوله تعالى (وَ ما كانَ لِبَشَرٍ) يعنى نيست براى بشر كه با خدا سخن گويد مگر از يكى از سه راه يا بطور وحى است و وحى بمعنى اعم الهام و القاء معنى است در قلب بسخن پنهانى كه بسرعت دريافت ميگردد و آن يا در خواب است يا در بيدارى مثل اينكه در خواب بابراهيم (ع) وحى شد كه پسرش را قربانى بنمايد و                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 390

 بمادر موسى وحى شد كه موسى را در صندوق گذارد و روى آب اندازد قوله تعالى (وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏) و گويند زبور براى داود بهمان القاء در قلب بوده و شامل ميگردد غريزه‏اى كه در حيوانات است مثل قوله تعالى (وَ أَوْحى‏ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً) و فرق بين انسان و حيوانات در اينجا اين است كه حيوانات علم بعلمشان ندارند و مأخذ علومشان را هم نمى‏دانند لكن انسانى كه صاحب وحى است علم بعلم خود دارد و مأخذ آن كه از كجا سرزده و غايت و فائده آن را هم ميداند.

يا از پشت حجاب با بشر سخن گويد البته مقصود از حجاب نه اين است كه خداى تعالى در پرده‏اى اعمّ از جسمانى يا روحانى باشد براى خدا پرده و حجابى نيست پرده و حجاب همان انانيّت امكانى است بقول حافظ:

         تو خود حجاب خودى             حافظ از ميان برخيز

 و وجود خداى تعالى بخود ظاهر و ظهور اشياء باو است (ظاهر فى ذاته و مظهر لغيره) در شأن نزول آيه مفسرين گويند يهوديها بحضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم گفتند خدا با موسى (ع) سخن گفت و موسى خدا را ديد و با تو سخنى نگفت حضرت فرمود خدا بى‏پرده با موسى (ع) سخن نگفت و موسى خدا را نديد و اين آيه فرود آمد.

أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ طريق سوم از طرق وحى فرستادن ملك است در (كافى) از صادق آل محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در مراتب انبياء و انزال وحى براى آن بزرگواران سه طريق بيان فرموده:

اول- (منبأ فى نفسه) (انباء) بمعنى الهام و القاء در قلب خواهد بود.

دوم- اين است كه صداى ملك را در خواب يا در بيدارى ميشنود و ملك را نميبيند.

سوم- صداى ملك را در بيدارى ميشنود و ملك را ميبيند و با او سخن ميگويد.

در اينجا شايد سؤالى پيش آيد كه نبى از كجا ملك را ميشناسد ممكن است خيالات خودش در نظرش مجسم گرديده نظر اكثر خوابها كه چنين است يا شيطان بصورتى در آمده و بنظر وى چنين وانمود ميكند كه ملك است.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 391
در اينجا امام فخر رازى در تفسير كبير پس از ورود همين سؤال چنين گفته آرى ممكن نيست قطع و يقين باين اخبار مگر بسه مرتبه از معجزات معجزه اول استماع ملك از خدا لا بد بايستى مقرون بمعجزه‏اى باشد كه دلالت كند كه اين كلام خدا است دوم ملك براى اينكه كلام خدا را برسول برساند لا بد بايد با معجزه‏اى باشد سوم وقتى رسول خواهد كلام خدا را بمردم برساند بايد با معجزه همراه باشد پس ثابت شد كه رسانيدن تكليف بخلق واقع نميگردد مگر پس از سه معجزه. پايان در پاسخ سؤال گوئيم در موردى كه رسول خواهد كلام خدا را بخلق برساند درست است كه بايد با معجزه‏اى باشد كه مردم بصدقش معترف گردند لكن در آن دو قسم ديگر كه استماع ملك از خدا باشد و استماع رسول از ملك معجزه خارجى لازم ندارد بلكه كسى كه خدا را باوصاف جلال و جمال و كبريايى شناخت بهمين اوصاف آن ذات مقدس را از باقى موجودات امتياز خواهد داد و چنين كسى بوجدان سرّى و بنور قلبى هم ملك را ميشناسد و هم شيطان را و نيز تميز ميدهد بين سخنى كه از معدن صدق و حقيقت صادر گرديده و بين كلام شيطانى كه پديده باطل خواهد بود و اصلا كسى كه باين مقام نرسيده باشد كه خدا را بخود خدا بشناسد چنانچه از معصوم رسيده‏

 (اعرفوا اللَّه باللّه)

چنين كسى لايق مقام نبوت و رسالت نخواهد بود و كسى كه چنين معرفتى پيدا نمود و خدا را از طريق صفات و آثار از ممكنات امتياز داده وقتى مخاطب بخطاب ميگردد ديگر محتاج بمعجزه زائدى نميباشد.

 (اذا جاء الحق زهق الباطل).

معلوم ميشود خود فخر رازى از معارف حقيقى و از علوم باطنى هيچ بهره‏اى نداشته كه گمان كرده پيمبران هم مثل باقى مردم بمعجزه و خارق العاده‏اى بايد حق و باطل را از هم تميز دهند.

وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا همانطورى كه بپيمبران وحى فرستاديم اى محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بسوى تو نيز روحى                        

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏11، ص: 392

 از امر خودمان يعنى قرآن را وحى نموديم قرآن را روح ناميده نظر به اينكه همين طورى كه حيات اجسام بروح است قرآن نيز زنده كننده و حيات دهنده دل مرده بشر خواهد بود و قرآن از عالم امر پروردگار فرود آمده.

و شايد مقصود از روح روح القدس باشد يا ملك وحى يعنى جبرئيل امين كه بتوسط آن قرآن برسول اكرم فرود آمده اى محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم تو پيش از نزول قرآن چه ميدانستى كتاب و ايمان چيست شايد مقصود اين باشد كه تو عارف بقوانين الهى از حلال و حرام نبودى لكن قرآن نورى است كه دل تاريك بشر را بعلوم قرآن روشن ميگرداند قرآن نور و نورانى كننده دل مؤمنين است بآيات قرآنى خدا هدايت مينمايد هر كسى را كه بخواهد از بندگانى كه در طريق هدايت قدم زنند.

وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ صِراطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم حقيقتا تو هدايت و رهبرى مى‏نمايى براه مستقيم راه خدايى كه مملكت آسمانها و زمين ملك او و در قبضه اقتدار او است.

غرض اين است كه طريق مستقيم كه منتهى ميگردد بجوار رب العالمين منحصر بدين اسلام و عمل باحكام قرآن خواهد بود.

أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ آگاه باشيد و بدانيد كه بازگشت تمام امور بسوى خدا است (هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ).

اينك جلد هفتم از تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن بپايان رسيد بقلم:

كمترين خادمه‏اى از خدام آل رسول (ص) و كوچكترين ذره‏اى از ذرارى بتول و امة من اماء اللَّه تعالى‏