کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
فاطر: آيات 1 تا 45 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 315
 (سورة الفاطر) يا (الملائكة)

مكّى است مگر دو آيه يكى (إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ) و ديگر (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ) نزد بعضى اين دو آيه مدنى است و عدد آيات آن چهل و شش است بعدد شامى و چهل و پنج بعدد بصريان و كوفيان و هفتصد و نود و هفت كلمه و سه هزار و صد و سى حرف است.

 [سوره فاطر (35): آيات 1 تا 6]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (1) ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (2) يا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ (3) وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (4)

يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (5) إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِيرِ (6)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 316

ترجمه قسمتى از آيات سورة فاطر

بنام ايزد هستى بخش صاحب رحمت عام و خاص‏

حمد و ثناء مخصوص خدايى است كه خالق و پديد آورنده آسمانها و زمين است قرار داده فرشتگان را رسولان به پيمبران خود و ملائكه صاحب دو بال يا سه بال يا چهار بال ميباشند (و خداوند) در آفرينش زياد ميكند آنچه را كه بخواهد بدرستى كه خدا برآفرينش هر چيزى توانا است (2)

آنچه را از رحمت بسوى مردم ميگشايد باز دارنده‏اى مر او را نخواهد بود، و آنچه را نگاه دارد پس فرستنده‏اى براى آن نميباشد و او است غالب و درستكار (3)

اى مردم ياد كنيد نعمت خدا را كه براى شما (مقرّر گردانيده) آيا غير از خدا خالقى و آفريننده‏اى هست كه از آسمان و زمين شما را روزى دهد نيست الهى مگر او پس بكجا برگردانيده ميشويد (4)

اى محمّد اگر كافرين تو را تكذيب ميكنند محقّقا پيمبران پيش از تو را نيز تكذيب كرده‏اند و بازگشت تمام امور بسوى خدا است (5)

اى افراد بشر بدانيد كه حقيقة وعده خدا حق است پس البته زندگانى دنيا شما را فريب ندهد و نفريبد شما را البته ديو فريبنده (6)

و بدانيد بحقيقت شيطان دشمن شما است پس شما هم او را دشمن خود بگيريد جز اين نيست كه (شيطان) گروه (و تابعين) خود را ميخواند تا آنكه همه از ياران جهنّم باشند (7)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 317

توضيح آيات و اقسام بالهاى ملائكه‏

الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ (فاطر) مأخوذ از فطر است در مفردات گفته (اصل الفطر الشقّ طولا) يعنى فطر بمعنى شكافتن در طول است تا آنجا كه گفته (فطر اللَّه الخلق) يعنى خلق را آفريد. (پايان) گويا شيئى معدوم مثال بسته‏اى ماند كه خداى تعالى بآفرينش او را شكافته و از حيّز عدم بعرصه وجود آورده.

و اگر اين آيه را با قوله تعالى در سوره انبياء آيه (31) (أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما) «1» جمع نمائيم ممكن است گفته شود شايد مقصود چنين باشد كه ابتداء آفرينش آسمانها و زمين بهم بسته و ملتحم بيكديگر بود و آن را شكافتيم و از هم جدا نموديم و ملائكه را آفريديم و آنان را رسول انبياء گردانيديم و اين معنى در آيه درست‏تر بنظر ميآيد زيرا شكافتن در جايى درست ميآيد كه شيئى بسته‏اى باشد و شكافته شود و اينكه گفته‏اند معدوم مثال بسته‏اى ماند كه بآفرينش شكافته شود با معنى عرفى درست نمى‏آيد زيرا معدوم چيزى نيست كه وى را بشكافند.

و نيز مؤيّد اين معنى كلام على عليه السلام است در نهج البلاغه در ضمن خطبه مفصلى كه راجع بترتيب آفرينش عالم بيان نموده بعد از خلقت آسمانها چنين فرموده‏

 (ثمّ فتق ما بين السموات العلى فملأهنّ اطوارا من ملائكته منهم سجود لا يركعون و ركوع لا ينتصبون و صافّون لا يتزايلون و مسبّحون لا يسأمون لا يغشاهم نوم العيون و لا سهو العقول و لا فترة الأبدان و لا غفلة النسيان و منهم امناء على وحيه و السنة الى رسله و مختلفون بقضائه و امره الى آخر) «2».

__________________________________________________

 (1) در مفردات (الرتق الضم و الالتحام خلقة كان ام صنعة و الفتق الفصل بين المتصلين و هو ضد الرتق) يعنى بدرستى كه آسمانها و زمين بهم پيوسته بود پس آنها را از هم گشوديم و جدا نموديم.

 (2) يعنى پس از آنكه آسمانها گشوده شد اطراف آن را از ملائكه پر نمود و از براى آنها انواع و اقسامى است: بعضى هميشه در سجودند و ركوع ندارند و بعضى هميشه در ركوعند

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 318

أُولِي أَجْنِحَةٍ ملائكه را معرّفى مينمايد كه آنها صاحب بالها ميباشند مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ اسمى است براى دو دو، سه سه، چهار چهار- و براى اينكه تكرار نشود از اصل عدول نموده (و مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فرموده) و ظاهرا تفاوت در بالهاى آنها اشاره بتفاوت مراتب آنها است در قوّت و شدّت و سير آنها در آفاق و سعودشان، در آسمانها و نزولشان بزمين كه صاحب سه بال پيشى ميگيرد بر صاحب دو بال و نيز چهار بال بر سه بال.

چون ملائكه جسم لطيفند براى آنها ميسّر است كه بهر شكلى كه مأمور گردند در آيند اين است كه جبرئيل در موقع آوردن وحى براى حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بصورت دحيه كلبى كه گويا عرب جوان زيبايى بوده ظاهر ميگشته، و نيز قرآن خبر ميدهد كه ملائكه براى حضرت ابراهيم و داود و حضرت لوط عليهم السلام بشكل بشر ظهور نمودند پس چه مانعى دارد كه آيه را بحال خود باقى گذاريم و گوئيم براى سرعت سيرشان در آفاق صاحب بالها ميباشند كه بآسانى توانند سير نمايند لكن ظاهرا بالهاى آنان مثل بال كبوتران نيست زيرا اگر چنين بود ماها هم بهمين چشم سرمان ميتوانستيم آنها را ببينيم زيرا چنانچه از اخبار بسيار معلوم ميشود ملائكه اطراف عالم را گرفته‏اند بعضى ملائكه موكّل بر باد بعضى موكّل بر آتش بعضى بر آب و نيز نزديك‏تر از همه بما (كرام الكاتبين‏اند) كه موظّف بر ضبط اعمال بشرند با اين حال ما آنها را بچشم سر نمى‏بينيم.

و چون بدلالت آيه و روايات بسيار ثابت و محقّق گرديده كه ملائكه صاحب بالها ميباشند ممكن است گفته شود چون ملائكه از عالم روحانيين و عالم ملكوتند

__________________________________________________

و قيام ندارند و بعضى هميشه صف زدگانند قوله تعالى (وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ) و بعضى هميشه تسبيح كنندگانند و ملول نميشوند قوله تعالى (وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ) چشم آنان را خواب نميگيرد و نه سهو و فراموشى در عقلهايشان پديد ميگردد و نه سستى در بدنشان عارض ميشود و نه غفلت و فراموشى (در ذهنشان) نمودار ميگردد و بعضى از ملائكه امين وحيند و زبانان و ترجمانانند بسوى پيمبران و ترددكنندگانند باحكام و اوامر الهى.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 319

نه از عالم ملك، و صفات روحانيين غير از صفات طبيعيين است آنها صاحب بالها هستند لكن چون لطيفند بال آنها نيز در خور خودشانست و همين طورى كه حقيقت آنها را نميتوانيم تعقّل كنيم بلكه بايمان قبول ميكنيم كيفيّت و چگونگى بال آنها را نيز نميتوانيم تصوّر نمائيم لكن چون مخبر صادق خبر داده تصديق مينمائيم.

در تفسير روح البيان چنين گويد همين طورى كه براى اجسام بالهاى جسمانى است براى ارواح بالهاى روحانى است چنانچه بگفته رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم جعفر طيّار عليه السلام پس از شهادت بدو بال بعالم روحانيين طيران نموده و الحاصل مناسب حال علويين طيران نمودن است چنانچه مناسب حال سفليين سير نمودن است. (پايان) يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ سخنان مفسرين در توجيه آيه 1- مقصود زيادتى بال ملائكه است كه هر چه بخواهد بر آن مى‏افزايد.

2- غرض خلقت آدميان است و زيادتى آن در صفات است كه بعضى در عقل زياد ترند و بعضى در جمال و حسن صورت و بعضى در فصاحت و بيان بر بعض ديگر برترى دارند.

لكن ظاهرا (الخلق) اطلاق دارد و ملائكه و غير آن را شامل ميگردد يعنى آنچه بخواهد در آفرينش زياد مينمايد زيرا كه قدرت او محدود بحدى نميباشد و نيز عوالم ممكنات از عالم ملك و ملكوت چه در طول و چه در عرض چه ماديات آن و چه مجردات و معنويات آن حدى و اندازه‏اى براى آن متصوّر نخواهد بود زيرا كه عوالم ممكنات از سر چشمه علم ازلى و قدرت و حكمت غير متناهى ايزد متعال ناشى گرديده ابن شهاب از رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم چنين حديث ميكند كه فرموده يك روز بجبرئيل گفتم ميخواهم تو را آن طورى كه در آسمان هستى ببينم گفت يا رسول اللَّه (ص) طاقت ندارى گفتم بايد ببينم جبرئيل (ع) پرها را انداخت رسول (ص) در وى نگريست از هوش رفت چون بهوش آمد ديد جبرئيل ايستاده و يك دست بر سينه او نهاده و يك دست بر كتف حضرتش گذاشته رسول (ص) گفت (سبحان اللَّه) نپنداشتم                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 320

 كه خداوند باين شكل و عظمت خلقى آفريده جبرئيل گفت اگر اسرافيل را ببينى كه دوازده پر دارد يك پر بر مشرق و يك پر بر مغرب و عرش بر دوش نهاده و بعضى اوقات در مقابل عظمت خداى تعالى مانند گنجشكى كوچك ميگردد در حالى كه عرش خدا بر قدرت اوست.

و در روايت آمده كه رسول اللَّه (ص) فرمود براى خداى تعالى فرشته‏ايست كه هزار هزار سر دارد و بر هر سرى هزار هزار روى است و بر هر رويى هزار هزار دهان است و بر هر دهانى هزار هزار زبان است و بهر زبانى خدا را بهزار هزار لغت ميخواند تا آخر حديث. (تفسير ابو الفتوح رازى) آرى چون علم و قدرت و حكمت الهى محدود بحدى نيست آثار صفات و جلال خداوندى را نيز نميتوان محدود نمود دستگاه آفرينش خيلى وسيع است آنچه پيمبران و اولياء الهى در باره سعه مخلوقات گفته‏اند بقدر فهم بشر است و آن قطره‏اى است از درياى فيض غير متناهى او اين است كه در آخر آيه فرموده:

إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ اشاره بعموم قدرت دارد كه در مقابل عموم قدرت محالى بنظر نميآيد حتّى اجتماع نقيضين و ضدّين در نظر كوته‏بينان ما محال مينمايد بر هر چه اراده ازلى تعلّق گيرد واقع خواهد شد ببين با اينكه اجتماع عناصر مثل آب و آتش در يك محل بنظر ما محال مينمايد لكن بقدرت الهى تمام عناصر با ضدّيت و تنافرى كه با هم دارند در بدن ما و همچنين در موجودات ديگر تنافر و ضدّيت را در مدّتى از بين آنها برداشته و با هم الفت و رفاقت نموده‏اند و بدن ما را اداره مينمايند.

ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها كسى را كه خداوند درب رحمت بسوى او گشود چه كس تواند جلو فيض او را بگيرد و نگاه دارد و نگذارد مورد رحمت حق تعالى واقع گردد.

         چراغى را كه ايزد برفروزد             هر آن كس پف كند ريشش بسوزد

 (ما) در (ما يَفْتَحِ اللَّهُ) شرطيّه و در محلّ نصب است چون كه مفعول (يفتح)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 321

 ميباشد و فتح در لغت بمعنى باز كردن بستگى است و بمعنى عرفى گشايش و ظفر يافتن است مِنْ رَحْمَةٍ عموم دارد و شامل تمام نعمتهاى الهى از صحت و علم و حكمت و هدايت و غير آن ميگردد زيرا كه تمام فيوضاتى كه بانسان ميرسد ترشّحى است از درياى بيكران رحمت رحمانى و فيض سبحانى و كسى كه مورد رحمت الهى واقع گرديد احدى از مخلوقات قادر بر حبس و منع او نخواهد بود (هو القابض و الباسط) قبض و بسط بدست او است.

وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ و در مقابل آن آنچه را كه از فيض رحمت نگاه دارد كسى قدرت بر اعطاء و ارسال آن ندارد، اشاره به اينكه تمام نعمتها از حيات و صحت و عقل و علم و كمال تماما آنچه بآدمى رسد و از آن تمتّع برد از خوان احسان او سرزده احدى از ممكنات نه قدرت بر عطاء و بخشش دارد و نه بر منع آن هر گاه اراده الهى تعلّق بر اعطاء گرفته باشد.

و بعض مفسرين گشايش رحمت را كه از (من رحمة) استفاده ميشود اختصاص داده بارسال انبياء و گفته مقصود از (رحمة) در اينجا ارسال انبياء است كه ارسال آنها رحمت است قوله تعالى در باره پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم (وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ) و امساك آن در زمان فترت بحكمت است كسى قدرت بر ارسال آن ندارد.

 (پايان) اگر چه واضح و معلوم است كه مصداق كامل رحمة ارسال انبياء و انزال كتب الهى است لكن چون از (مِنْ رَحْمَةٍ) عموم استفاده ميشود تخصيص دادن بوجود انبياء بى‏محل خواهد بود بلكه اگر بنظر حقيقت بنگرى خواهى ديد كه تمام عوالم ممكنات از عالم مجرّدات گرفته تا عالم خاك و مواد با مراتب و در جايى كه بين آنها است (يجمعها حقيقة واحدة الهية) يعنى فيض وجود و رحمت رحمانى او همه را گرفته و همه مشمول فيض منبسط او و تحت اقتدار و قيوميت ازلى او نشو و ارتقاء مينمايند و همه موجودات رو باو دارند و از خوان نعمت او روزى و بقاء ميطلبند.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 322

 وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ عزيز و حكيم دو صفت از اوصاف جمال خداوندى است كه غالب و قاهر و بر تمام ممكنات استيلاء و تفوّق دارد (هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ) و حكيم و درستكار است كه آنچه از درب رحمت بر بندگان خود باز نمايد و آنچه را نگاه دارد از روى حكمت و مصلحت انجام گرفته بخل در مبدء فيّاض نخواهد بود.

يا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ خطاب بتمام افراد بشر است و امر فرموده كه بايستى هميشه و در همه وقت ياد كنيد و در نظر آريد نعمتهايى را كه براى شما مهيّا و آماده نموده.

گويا فرموده قدرى در اين دستگاه مجلّل عالى تدبّر نمائيد و فكر خود را بكار بيندازيد و نظام خلقت را بنگريد كه چگونه زمين را براى آسايش شما گسترانيده كه براحتى در آن حركت نمائيد و كوه‏ها را افراشته كه ميخ زمين باشد و نهرها را جارى گردانيده كه بياشاميد و امرار حيات نمائيد و ماه و خورشيد و ستارگان و اوضاع سماوى را براى پيدايش و بقاء نوع بشر مسخّر گردانيده.

هَلْ مِنْ خالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ بالاترين فيض سبحانى قوّه فكر و تدبّر است كسى كه عقل و فكر خود را بكار انداخت و اين دستگاه گيتى و ارتباط موجودات را بهم نگريست و بقوّه فكر دريافت كه تمام اوضاع جهان مرتبط بهم و مثل حلقه‏هاى زنجير بهم بسته است و مثل تار و پود يك پارچه در هم پيوسته و يك وحدت جهانى را تشكيل ميدهند آن وقت از وحدت عالم پى بوحدت اله عالم ميبرد زيرا كه در جاى خود مبرهن گرديده كه وحدت معلول دليل بر وحدت علّت و وحدت صنع دليل بر وحدت صانع خواهد بود ممكن نيست دو علّت حقيقى در يك معلول شخصى تأثير نمايند.

اگر بچشم دل نظر كنى گويا ميبينى كه تمام موجودات را يك حقيقت واحد الهيه و يك نور منبسط صمدانيّه فرا گرفته و آن حقيقتى است كه بعضى از آن تعبير بفيض مقدّس، و بعضى بنفس رحمانيّه، و در اخبار برحمت واسعه الهيّه تعبير شده                        

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 323

 (برحمتك الّتى وسعت كلّ شيئى).

و گمان نكن كه وحدت عالم وحدت اعتبارى است كه محلّش ذهن باشد چنين نيست بلكه وحدت عالم وحدت حقيقى و ظلّ وحدت حقّه حقيقيه اله عالم است و آن همان فيض منبسط و رحمت واسعه الهيّه است و آن وجهه (اللَّه) است كه در سوره الرّحمن آيه 27 فرموده (كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ) و آن است كه بتمام اشياء احاطه دارد و اجزاء را متّصل بهم گردانيده كه از هم منفصل نگردند، اگر نبود آن فيض منبسط ممكن نبود اجزاى متفرّق با هم متّصل گردند و يك وحدت حقيقى تشكيل دهند.

اين است كه خالق متعال بعد از بيان اينكه قبض و بسط نعمت بدست كرم او است تذكّر ميدهد و به (هل) استفهامى گويا پرسش مينمايد آيا در نظر عقل ممكن است خالق و آفريننده‏اى كه از آسمان و زمين روزى شما را مقرّر گردانيده كه آسمان ببارد و زمين برويد تا روزى شما تأمين گردد غير از خداى واحد يكتا باشد لا إِلهَ إِلَّا هُوَ همين نظام عالم و قبض و بسط رحمت را دليل بر وحدانيت و الوهيّت خود ميآورد زيرا چنانچه گفته شده نظام و وحدت عالم اقوى دليلى بر وحدت اله عالم خواهد بود.

فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ وقتى بعلم نظرى يقينى فهميديد كه اله و رازق و مدبّر امور همه موجودات همان خداى واحد احد است كه مراقب حال شما است و روزى شما بدست كرم او تأمين ميگردد رو بكجا ميكنيد چگونه از مبدء خود گسيخته و رو بغير نموده و از وى حاجت ميطلبيد، ارشاد بحكم عقل است كه وقتى فهميديد تمام امور از حيات و ممات و قبض و بسط نعمت و رحمت بدست كرم او است عقلايى نيست كه روى دل بغير نمائيد و بغير او اميدوار باشيد بلكه بحكم عقل و وجدانتان بايستى ملتجى باو گرديده و هر چه خواهيد از كرم و رحمت غير متناهى او بخواهيد كه او فيّاض على الاطلاق است.

وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ براى تسلّى دل رسولش خطاب بحضرتش نموده كه اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اگر كفار                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 324

 رسالت تو را تكذيب ميكنند و نسبتهاى ناروايى بتو ميدهند مردمان زمان پيمبران گذشته نيز چنين بودند كه همه آن بزرگواران مورد تهمت و انكار جهّال زمان خودشان واقع بودند و آنها صبر مينمودند و در تبليغ رسالت پافشارى ميكردند تو نيز بايستى بآنها تأسّى نموده و استقامت نمايى.

وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ شايد اشاره باين باشد كه اى رسول اكرم (ص) تو بوظيفه خود عمل نما و رسالت خود را بمردم برسان خواه آنان قبول بكنند و بدستورات الهى عمل نمايند يا نسبت دروغگويى بتو بدهند باكى بر تو نيست زيرا كه بازگشت تمام امور بسوى خدا است كه او حاكم روز جزاء است و هر كس را بمجازات عملش خواهد رسانيد.

يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ خطاب بتمام افراد بشر نموده اى بنى آدم بدانيد محقّقا و مسلّما تمام وعده‏هاى خدا بوقوع قيامت و زنده شدن شما در روز موعود و حشر و نشر و ميزان و صراط و حساب و بهشت و جهنّم و آنچه بتوسّط پيمبران بشما ابلاغ گرديده تماما حق و صدق است.

فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (غرور) بر وزن (فعول) صيغه مبالغه است، يعنى چهار روزه حيات دنيا و نفس امّاره شما را مغرور نگرداند، حيات دنيا عاريتى است و باميد اينكه خدا كريم است تابع هواى نفسانى نگرديد بدانيد كه وعده‏هاى خدا حق و واقع است و خلافى در آن نخواهد بود.

إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا خداى متعال از روى كرم و مهربانى بافراد بشر تذكّر ميدهد كه شيطان آن ديو سركش رانده شده از رحمت الهى بآن دشمنى ديرينه‏اى كه با پدر شما آدم (ع) داشت در مقام دشمنى با شما برآمده و از راه نفس امّاره بر انسان وارد ميگردد و دنيا را در نظر وى ميآرايد و زينت ميدهد تا اينكه او را مثل خود از رحمت الهى                        

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 325

 بى‏نصيب گرداند و شما ملتفت باشيد و فريب شيطان را نخوريد و همان طورى كه او دشمن شما است شما نيز با او دشمنى كنيد.

دشمنى با شيطان چنين است كه بر خلاف مراد او مخالفت نفس امّاره نمائيد و از شرّ او بخدا پناه ببريد و هر گاه شياطين بوسوسه اطراف قلب شما را گرفتند بتازيانه ذكر و كلمه طيّبه (لا اله الّا اللَّه) آنان را از خود برانيد، قوله تعالى (انّ الّذين اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشيطان تذكّروا فاذا هم مبصرون) سوره الاعراف آيه 200، پرهيزكاران چنينند كه وقتى جماعتى از شياطين بآنان اصابت نمودند توجّه بحق تعالى نموده و از شرّ آن لعين بخدا پناه ميبرند پس در اين هنگام آنها (بكيد او بينا ميگردند) و از او و تابعين او حذر مينمايند.

إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِيرِ چون هر جنسى طالب هم جنس خودش ميباشد شيطان جهنّمى كه اصلا خلقتش از آتش شده ميخواند و طلب ميكند تابعين و لشكريان خود را كه همين طورى كه در دنيا تابع او بودند در جهنّم نيز با او باشند.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 326

 [سوره فاطر (35): آيات 7 تا 10]

الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ (7) أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ (8) وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى‏ بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُورُ (9) مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ (10)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 327

ترجمه قسمتى از آيات سوره فاطر

براى آنهايى كه كافر شدند عذاب سخت مهيا گرديده (8) و براى كسانى كه ايمان آورده‏اند و عمل نيكو نموده‏اند آمرزش و پاداش بزرگ آماده خواهد بود (9)

آيا آن كس كه عمل بدش در نظر وى زينت داده شده باشد و عمل نكوهيده‏اش را خوب بداند (مانند آدم حقيقت بين است) و حقيقة خدا در گمراهى گذارد هر كس را كه بخواهد و هدايت مينمايد هر كس را كه بخواهد اى محمّد نفس خود را از حسرت و تأسّف بر آنها هلاك نگردان محقّقا خدا بآنچه ميكنند عالم و دانا است (15)

خدا آن كسى است كه باد را فرستاد تا ابر را برانگيزد پس فرستاديم آن را بشهر مرده و سيراب گردانيديم آن را و ما بآب زمين را پس از مردن آن زنده سيراب گردانيديم همين طور خواهد بود زنده شدن (مردگان در قيامت (11)

كسى كه مراد او عزّت باشد (بايد بداند) كه تمامى عزّت و بزرگوارى مخصوص بخدا است سخن پاك (و كلمه توحيد) و عمل نيكو و شايسته بسوى او بالا ميرود و كسانى كه در سيّئات و اعمال بد حيله ميكنند براى آنان عذاب سخت آماده شده و مكر آنها كاسته شود و از پيش نرود و اثرى نخواهد داشت (بلكه بازگشت بخودشان خواهد نمود).

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 328

 (توضيح آيات)

الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ كفّار كسانى ميباشند كه فريب شيطان را خورده و آنان را بدنيا مغرور گردانيده و در اثر غرور حق در نظر آنان پوشيده شده و انكار مينمايند و در اين آيه آنها را تهديد مينمايد بعذاب و شكنجه سخت و در مقابل آنان كسانى كه فريب شيطان را نخورده‏اند و ايمان آورده‏اند و عمل نيكو نموده‏اند مورد الطاف الهى و مغفرت و آمرزش او گرديده‏اند و براى آنها پاداش بزرگ مهيّا گردانيده، شكّى نيست چيزى را كه خداى جليل بزرگ بشمار آورد نظر ببزرگى خودش عظمت آن فوق آنست كه بذهن كوچك بشر درآيد و بتواند براى آن حدّ و اندازه‏اى تعيين نمايد.

وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ در آيه كفر و ايمان را مقابل هم انداخته و همين طورى كه براى كفر كه پوشانيدن حقّ است عذاب شديد مهيّا نموده بازاى ايمان كه اظهار حق و عمل بر طبق آنست اجر و پاداش بزرگ آماده نموده و چقدر بزرگ است اجر و پاداشى را كه خداى بزرگ آن را بزرگ ناميده.

أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً آيه در مقام بيان حال كفّار است كه آنها چنان فريفته دنيا و مطيع شيطان و هواى نفسانى گرديده‏اند كه چشم عقلشان معكوس گرديد. و عمل بدشان در نظرشان جلوه خوب مينمايد و قبح عملشان را نمى‏فهمند.

فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ كسى كه در اثر متابعت شيطان و نفس پرستى آن فطرت اوليّه انسانى را از دست داده و عقل او اسير سرپنجه هواى نفسانى وى قرار گرفته بطورى كه عمل عقل را كه تميز دادن بين خوب و بد است از كار انداخته آن وقت نتيجه آن چنين خواهد شد كه عمل بد در نظرش خوب جلوه ميكند و خوب را بد مى‏پندارد و البته چنين كسى                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 329

 ديگر قابل هدايت نخواهد بود زيرا كه خداوند انسان را از طريق عقل و شرع هدايت مينمايد كافر تابع پيمبران نگرديده و فرض اين است كه عقلش نيز از نظر نكردن در ادلّه عقليّه و هوى پرستى معكوس گرديده و از عمل خودش كه تميز دادن بين حسن و قبح بود از دست داده البته چنين كسى ديگر قابل هدايت نخواهد بود وقتى هدايت نشد گمراه خواهد گرديد.

و اينكه فرموده خدا گمراه ميكند كسى را كه بخواهد همان هدايت نكردن او بعينه سبب گمراهى او است نه اينكه خداى تعالى كسى را گمراه گرداند همه را از راه لطف و كرم آفريده و اسباب هدايت را نيز در دسترس بشر گذارده وقتى انسان باختيار نعمت خدا داد خود را كه عقل است و بآن حسن و قبح عمل را تميز ميدهد از دست داده و بد را خوب ميپندارد و خوب را بد چنين كسى اصلا راه هدايت بسوى او بسته گرديده و ديگر قابل هدايت نخواهد بود و كسى كه قابل هدايت باشد مورد الطاف الهى واقع است و بطريق سعادت و فضيلت رهسپار خواهد گرديد.

فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ اى رسول اكرم (ص) تو منتظر هدايت يافتن آنان مباش و ملول و حسرت خورده بر كفر و گمراهى آنها نفس خود را بزحمت مينداز.

إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ خداى تعالى خودش آنها را آفريده و البته بر اعمال و افعال و روش آنان آگاه است و هر كسى را مطابق عمل و رويّه‏اش پاداش خواهد داد.

وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى‏ بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها ذات احديت در اظهار قدرت و دوام نعمت خود چنين اظهار نموده و خود را معرفى كرده كه اله و مبدء آفرينش آن كسى است كه ابرها را بتوسط باد بهيجان آورده و آن را حركت ميدهد و از كمال قدرت او چنان است كه ابرها را ميراند و ميكشاند بسوى زمين‏هايى كه مرده هستند و آثار حيات نباتى از آنها پديدار نيست و ما بگردانيدن                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 330

 ابرها زمين‏هاى مرده را سيراب گردانيديم و آنها زنده شدند پس از آنكه خشك گرديده و مرده بودند.

كَذلِكَ النُّشُورُ در بسيارى از آيات تشبيه ميگرداند زنده شدن مردگان را در قيامت بزنده شدن زمين در فصل بهار پس از آنكه در زمستان مرده بود و آثار حياتى از او نمايان نبود و در اين تشبيه اسرارى منطوى است زيرا كه تشبيه نمودن چيزى بچيز ديگر در صورتى درست ميآيد كه مشبه با مشبه به در جهتى يا جهاتى مثل هم باشند و گر نه تشبيه بى ربط خواهد گرديد و در اينجا از چند جهت مردگى زمين با مردگى انسان شباهت دارد:

يكى همين طورى كه عين زمين در زمستان باقى است و بفقدان آثار نباتى معدوم نگرديده انسان نيز بمردن آثار حياتى اگر چه از وى مفقود گرديده لكن اصل وجود و حقيقت انسانيت او در عالم ديگرى كه فوق اين عالم است موجود است.

ديگر همين طورى كه تابستان بذرى كه در زمين پاشيده ميشود بخشكيدن زمين معدوم نگرديده بلكه دانه‏ها در جوف زمين بقدرت الهى پس از پوسيدگى جوهر آن نشو و نما ميكند و از بالاى زمين نور و حرارت و آب را بخود ميكشاند و خود را براى دوره ديگرى از حيات نباتى آماده ميگرداند تا موقع بهار زمين را ميشكافد و سبز و خرّم بيرون ميآيد و باضافه بر قوّت و شدّت آن افزوده ميگردد و حيات پاكيزه‏ترى پيدا مينمايد.

همين طور است حال مردن انسان كه بذر اعمال و افعال و ملكاتى كه در ايام حيات دنيوى در مزرعه جانش پاشيده از گفتار و كردار و اعمال و ملكات بمردن فانى نگرديده بلكه در باطنش نموّ مينمايد (ان خيرا فخيرا و ان شرا فشرا) و در روز رستاخيز كه بهار وجود انسانى و آخر مرتبه سير بشرى است روح با آنچه در آن ذخيره نموده از باطن بظاهر پديدار ميگردد و بآدمى حيات نوينى بخشوده ميشود و بنتيجه اعمال خود خواهد رسيد.

و ديگر وجه مناسبت زنده شدن زمين در تابستان بزنده شدن انسان پس از

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 331

 مرگ در عالم برزخ و در قيامت اين است كه همين طورى كه بذرى كه در زمستان در زمين مدفون گرديد پس از انتقالات صورت جمادى آن پوسيده ميگردد و در زمين متعفن ميشود زيرا كه هر صورت دانى چنين است كه بمرتبه بالاترى منتقل نخواهد گرديد مگر پس از آنكه صورت اوليه آن پوسيده و مندرس گردد شايد همين باشد بيرون آمدن زنده از مرده كه در سوره روم آيه 19 فرموده (يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ الخ) مثل نطفه در رحم كه از صورت نطفه‏گى تحوّلاتى پيدا مينمايد تا بمرتبه انسانى ميرسد چنين است حكم ترقّيات بشر كه مسبوق بانتقالاتى خواهد بود اين است كه بقدرت ايزد متعال اجسادى كه در زمين مدفون گرديده بايستى صورت اوليه‏شان و قواى جسمانيه شان مندرس و مضمحل گردد و در رحم زمين انتقالاتى پيدا نمايد تا اينكه قواى روحانى كه در قفس جسم طبيعى محبوس و پنهان بوده و در مطبخ طبع نضج گرديده از زمين بدن و قواى جسمانى سر درآورد و از تنگ‏ناى عالم دنيا در فضاى عالم آخرت متولّد گردد.

پس همين طورى كه زمين مرده زمستان از باد بهارى زنده ميگردد و حبوبات و اشجار و نباتات پاكيزه‏ترى از آن پديد ميگردند انسان مرده و مدفن گرديده در قبر نيز پس از مرگ و مندك گرديدن بدن بنسيم الطاف الهى مانند مغز بادام كه از پوست ضخيم آن بيرون آيد قواى روحانى او از پشت قواى طبيعى سر برون آرد و زنده ميگردد و در فضاى وسيع عالم برزخ و مثال حيات پاكيزه‏ترى كه قابل دوام باشد پيدا مى‏نمايد و در روز قيامت با نفس و بدن و قواى جسمانى و روحانى وارد محشر ميگردد مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً شكّى نيست كه تمام عزّت و جلال و كبريايى و ارجمندى مخصوص بذات بيزوال خداوندى است و اگر عزّت و جلالى در غير او از ممكنات تصوّر شود مظهر و نمونه‏اى خواهد بود از معدن جلال و اوصاف جمال خداوندى او و ممكن در حدّ ذات خود (ليس است و باو ايس است) يعنى موجود ممكن از خود هيچ ندارد اگر جلال و كمال و بهايى در مخلوقات ديده شود تماما مظاهر و نماينده جلال احدى است.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 332

 تفسير سوره فاطر آيه ارشاد باين است كسى كه طالب عزّت و جلال باشد بايستى از معدنش طلب كند و آن از راه بندگى و عبوديت روى دل بخدا آوردن و ذلّت و نيستى خود و عظمت او را هميشه در نظر داشتن است و بقدرى كه بنده از راه بندگى و عبوديّت روى دل بخدا آرد و نيستى خود و عظمت او را هميشه در نظر داشته بهمان قدر قرب بحق تعالى يافته و بهمان درجه عظمت و استيلاء بر ما دون خود پيدا خواهد نمود و عزّت مخصوص بخدا و پيمبرش و مؤمن كامل است قوله تعالى (وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ).

بروايت انس از حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است كه فرموده‏

 (انّ ربّكم يقول كل يوم انا العزيز فمن اراد عزّ الدارين فليطع العزيز)

 «1» (مجمع البيان) إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ مرجع ضمير (اليه) (اللَّه) است صعود: حركت نمودن بمقام عالى است مقابل هبوط و نزول كه فرود آمدن بمرتبه دانى است (الكلم) بقولى جمع كلمه است و بقولى (الكلم) بكسر لام جنس است مثل تمر و تمرة.

و شايد مقصود از كلمات طيّب، ذكر (لا اله الّا اللَّه) يا مطلق اذكار و اسماء الحسنى باشد.

و بنا بر اينكه (الكلم) جنس باشد تمام اقسام ذكر از تكبير و تهليل و تسبيح و تمجيد و قرائت قرآن و دعاء و استغفار بلكه تمام گفتار نيكو را شامل ميگردد.

وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ يعنى عمل شايسته كلام طيّب را بسوى حق تعالى بالا ميبرد و صعود بسوى خداى تعالى همان قبول نمودن عمل است كه سبب قرب معنوى و نزديكى شرافتى عبد است نزد مولى خلاصه از صدر و ذيل آيه چنين استفاده ميشود كه چون تمام شرف و عزت و جلال مخصوص بذات كبريايى است هر فردى كه طالب عزّت و شرافت باشد بايستى از

__________________________________________________

 (1) بحقيقت هر روزى پروردگار شما ميگويد من عزيز (و غالب و قاهرم) كسى كه طالب ارجمندى است و عزت دنيا و آخرت خواهد البته بايد اطاعت و بندگى كند عزيز خود را. [.....]

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 333

طريق ذكر و دعا و اذكار پاكيزه توأم با عمل نيكو قرب معنوى بحق تعالى پيدا نمايد تا ارجمند و شرافتمند گردد چنانچه مضمون حديثى كه از رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نقل نموديم همين است كه عزّت يافتن منحصر باطاعت نمودن عزيز خواهد بود.

و اينكه مى‏بينى بر حسب ظاهر بعض از كفّار و فسّاق و فجّار عزّت ظاهرى دنيوى دارند در واقع و حقيقت عين ذلّت است، و همچنين اگر ديدى يا شنيدى كه پيغمبرى يا امامى يا مؤمنى بر حسب ظاهر ذليل و خوار شده اين در واقع و حقيقت عين عزّت است زيرا كه چنانى كه در كلام حضرت امير عليه السلام است، و عقل خالى از شوائب اوهام هم حاكم بآن است‏

 (لا خير بخير بعده النار و لا شرّ بشرّ بعده الجنّة)

و خوب تفكّر بنما در حال حضرت سيّد الشهداء عليه السلام و حال يزيد پليد لعنة اللَّه تا اين مطلب بر تو واضح‏تر از آفتاب روشن گردد.

وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ (مكر) از مقتضيات عقل مشوب بوهم پديد ميگردد وقتى عقل بشر تابع شهوات حيوانى گرديد قوّه واهمه و نفس امّاره بر او استيلاء پيدا ميكند و عقل را تابع خود ميگرداند آن وقت عقل كه سلطان بدن است مانند پادشاهى ميگردد كه رعيّت او را بسته باشند و وى را مجبور گردانند كه مطابق ميل رعيت حكم نمايد، اينست كه عوض آنكه قواى حيوانى كه رعاياى او ميباشند و بايستى آنان را براه حق و حقيقت رهسپار گرداند بكمك شياطين جنّى و انسى براى آنها راه حيله و مكر باز مينمايد تا اينكه بآمال شهوانى و غضبانى خود نائل گردند.

گويند آيه در باره قريش فرود آمده كه مخفيانه بانواع و اقسام حيله‏گرى انديشه ميكردند كه رسول اكرم (ص) را اذيّت نمايند مثل حبس و اخراج و تهديد بقتل كه شايد دست از تبليغ بردارد قوله تعالى در سوره انفال (وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا الح) و شايد مقصود از مكر شرك باشد زيرا كه شرك بخدا از بالاترين گناهان بشمار ميرود.

خلاصه آيه خبر ميدهد كسانى كه از روى خبث باطن براى اذيّت نمودن                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 334

 برسول (ص) يا مؤمنين يا نائل گشتن بفحشاء و منكر حيله و مكر بكار ميبرند و گمان ميكنند راه خوبى براى رسيدن بمقصودشان پيدا نموده‏اند براى آنان عذاب سخت مهيّا گرديده و باضافه از مكرشان نتيجه منفى ميگيرند زيرا چنين گمان ميكنند كه مكر انديشى آنان را بمراد ميرساند در صورتى كه همان مكرشان اسباب هلاكتشان خواهد گرديد هم در دنيا و هم در آخرت چنان كه مكر كفّار قريش چنين شد و در تفاسير مبسوطه و تواريخ مسطور است.

 [سوره فاطر (35): آيات 11 تا 14]

وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‏ وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فِي كِتابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (11) وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (12) يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ (13) إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَ لا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ (14)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 335

ترجمه قسمتى از آيات سوره فاطر

خدا شما را از خاك آفريد پس از آن (آن را) نطفه گردانيد پس از آن شما را جفت جفت قرار داد و ماده‏اى بار برنميدارد و بار نمينهد مگر بعلم خدا (خدا عالم بر او است) و باحدى عمر طولانى داده نشود و از عمر كسى كم نگردد مگر اينكه در كتاب (لوح محفوظ) ثبت گرديده و اين (كم و زياد نمودن عمر) بر خدا آسان است (13)

و يكسان نمى‏باشند دو دريا يكى آب شيرين خوش گوار كه در آشاميدن آن (لذّت باشد) و ديگر آب شور و تلخ و از هر يك (از دو دريا) گوشت تازه (ماهى) ميخوريد و از دو دريا بيرون مى‏آوريد زيور (جواهرات قيمتى) كه مى‏پوشيد و خود را زينت مى‏دهيد اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم تو مى‏بينى چگونه كشتى در دريا آب را مى‏شكافد تا اينكه فضل و نعمت خدا را بجوئيد (و بدست آريد) شايد شما شكر گذار باشيد (14)

شب را در روز در آورده و روز را در شب در آورده و خورشيد و ماه را مسخّر گردانيده هر يك از آنها (در مدار خود) حركت مى‏نمايند تا وقت نام برده شده (آن مدّتى كه مقرّر گرديده) آنكه (اينطور حكمش در عالم جارى است) آن پروردگار شما است ملك و پادشاهى مخصوص باو است و آنهايى كه (بتها را) بغير خدا ميخوانند مالك يك پوست هسته خرمايى نمى‏باشند (15)

اگر آنان را بخوانيد دعاى شما را نمى‏شنوند و اگر (بفرض) بشنوند قدرت بر استجابت دعاى شما ندارند و روز قيامت شرك شما را انكار مى‏نمايند اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كسى تو را خبر دار نكند مانند داناى بحق (16).

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 336

 (توضيح آيات)

وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ذات متعال راجع بخلقت انسان و نفوذ قدرت خود و چگونگى ترتيب آفرينش بشر وى را متذكّر مى‏گرداند كه شما را از خاك كه پست‏ترين موادّ است آفريدم زيرا كه عنصر غالب انسان خاك است و نظر بهمين پستى مادّه آدم عليه السلام بود كه شيطان بخود باليد و گفت چون من از آتشم و آدم (ع) از خاك است من شريف‏تر از آدم (ع) بشمار مى‏روم و عقلايى نيست كه شريف در مقابل دنىّ سر فرود آورد و آن ملعون ظاهر و جسم آدم (ع) را ديد و ندانست چه گوهر گران بهايى در حقيقت آدم عليه السلام تعبيه شده.

ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ بقدرت كامله الهى خاك كه جماد بود تبديل گرديد بنطفه و در آن نفس نباتى پديد گرديد و پس از آن تحوّلاتى از علقه و مضغه و چنين سير استكمالى نمود تا بصورت انسانى از فضاء رحم تنگ و تاريك پا در اين عالم وسيع نورانى نهاد ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً وقتى خلقت اوليّه شما بنى آدم تمام شد براى بقاء نوع بشر شما را جفت جفت ذكور و اناث قرار داديم كه با هم مأنوس گرديد و ازدواج نمائيد و نسل نوع انسانى در زمين باقى بماند.

وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‏ الخ در اين آيه دو صفت از صفات كماليه خود را ارائه ميدهد يكى عموم قدرت و چگونگى نفوذ آن را در موادّ و تحوّلاتى كه در آن پديدار ميگرداند و ديگر احاطه علميّه و قدم علم ازلى بارى تعالى كه آنچه در عالم واقع گردد از حمل و زايش و كم و زيادتى عمر بشر و غير اينها تماما را پيش از پيدايش آن در اين عالم در دفتر آفرينش و لوح محفوظ بدون كم و زياد ثبت نموده و محفوظ است و تمام اينها براى خداى تعالى آسان است زيرا كه علم و قدرت او محيط بر كائنات است.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 337

 وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ الخ از اين آيه دو مطلب بزرگ مى‏توان استخراج نمود: يكى از ظاهر آيه كه كمال قدرت خود را ارائه ميدهد كه بقدرت كامله خود دو دريا با اينكه هر دو از زمين پديد گرديده‏اند و هر دو جريان دارند يكى شيرين و خوش طعم كه در فرو بردن و آشاميدن آن لذّت است. و ديگرى شور و تلخ كه و هر دو از سر چشمه فيض ازلى جريان پيدا نموده و درياى شور درياى شيرين را از فساد حفظ مينمايد كه متعفّن نگردد.

و ديگر ببشر تذكّر دهد كه در زمين بايستى خوب و بد، شرّ و خير مانند دو نقطه پرگار بدور هم بچرخند و هر دو مقابل و پهلوى هم جريان داشته باشند تا امور عالم منظّم گردد و مثل دو دريا مطابق هم با يكديگر حيات موجودات را تأمين نمايند اگر فقط درياى شيرين خير جريان داشت و مقابل آن درياى شرّ نبود هرگز انسان از گوشت لذّت بخش ماهى تازه دنيا و زر و زيور متاع دنيوى و لذائذ جسمانى بهره‏ور نميگرديد، انسان بايد از طيّبات بخورد و از آبهاى خوش گوار بياشامد و شكرگزار ولى نعمت خود باشد.

و نيز ببشر تذكّر ميدهد كه اگر چه براى نظام عالم بايد شرّ و خير و بد و خوب هر دو با هم باشند هم مؤمن و آدم خيّر باشد و هم آدم شرور فاسق كافر لكن اين دو نفر در ظاهر بشريّت مساويند لكن در معنى و حقيقت با هم مساوى نخواهند بود چنانچه بعضى گفته‏اند دو درياى شيرين و تلخ ضرب المثل مؤمن و كافر است كه مساوات بين آنها نخواهد بود يكى از حلاوت و شيرينى ايمان عين عذب عرفانست و ديگر از مرارت و تلخى كفر عين درياى شور و تلخ عصيان است.

وَ تَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ اشاره به اينكه از كمال قدرت و نفوذ فيض و رحمت رحمانى الهى مى‏بينى كه چگونه كشتى اين دو دريا را شكافته و بر روى آن حركت ميكند تا آنكه از نعمت و فضل او كامياب گرديد.
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 338

 آرى همين طورى كه كشتى دريا را ميشكافد و بر بالاى آن حركت مى‏كند و دريا آن را فرو نمى‏برد همين طور نفسى كه از آلايش طبيعى و فساد اخلاقى تصفيه گرديده علوّ و برترى و تفوّق پيدا مينمايد و تمام مشكلات طبيعى زير پاى وى رام مى‏گردد نه بر شيرينى دنيا دل خوش و مطمئنّ مى‏شود و نه بر مرارت و تلخى امور طبيعى نگران ميگردد دل بحق تعالى بسته و هميشه منتظر اشراق و تجلّيات و نفحات رحمت او است.

وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ شكر گذار كسى خواهد بود كه هر يك از نعمتهاى الهى را در آنچه رضاى او است و براى آن بوى عطا نموده صرف نمايد اگر مال است پس از آنكه بمصارف لوازمات زندگانى خود و عيالات خود رسانيد بفقراء و مستمندان انفاق نمايد، و اگر علم است بنادانان بياموزد و آنها را از معلومات خود بهره‏مند گرداند، و همچنين شكر رياست و شهرت و باقى نعمتهاى الهى كه بايستى بشكرانه نعمت او بباقى انفاق نمايد و بقول‏

          آن شاعر عارف (شكرانه بازوى توانا             بگرفتن دست ناتوان است)

 يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ يعنى داخل ميگرداند شب را در روز پس زياد ميشود ساعات روز از ساعات شب و داخل ميگرداند روز را در شب پس بلند ميشود شب و كوتاه ميشود روز.

اشاره بعموم قدرت خود مينمايد كه بقدرت كامله الهى اضداد را درهم در مى آورد تاريكى شب روشنى روز را تباه مى‏گرداند و هر يك از روز و شب از ديگرى ميكاهد و بهمين گردش اضداد بگرد هم نظام موجودات مرتّب خواهد گرديد، اگر تاريكى و سردى شب از شدّت حرارت روز نميكاهيد جنبنده‏اى روى زمين امرار حيات نمينمود و نيز اگر حرارت آفتاب در روز نبود هيچ گياهى سر از زمين بيرون نميآورد و هيچ طفلى از مادر متولّد نمى‏گرديد بزرگ و بزرگوار است پديد آورنده و مربّى موجودات كه بين اضداد الفت انداخته كه در تربيت نظام عالم هر يك دست در آغوش ديگرى نهاده و با هم همكارى مينمايند و اين كاخ مجلّل جهانى را برپاى ميدارند.                      
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 339

 وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى و نيّر اعظم يعنى خورشيد و ماه را مسخّر نموده كه هر يك در مدار قرارگاه خود تا وقت معيّن كه در عالم قضاء و دستگاه آفرينش براى امرار حيات دنيا مقرّر گرديده گردش نمايند و اين نظام گيتى را برپاى دارند.

ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ آنكه اين عالم را اين طور مرتّب گردانيده آن پروردگار شما است كه مربّى و ناظم و پديد آورنده جهانيان است كه هم علّت موجده مخلوقات است و هم علّت مبقيه كائنات وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ و آنهايى را كه بغير خدا مى‏خوانيد و از آنان حاجت مى‏طلبيد ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ قطمير پوست نازكى است كه روى هسته خرما چسبيده، اشاره به اينكه نه وجود آنها شريف است و نه از دست آنان كارى برمى‏آيد.

إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ اگر شما آنان را بخوانيد و در مقابل آنها تضرّع و اظهار كوچكى نمائيد آنان دعاى شما را نميشنوند زيرا كه گوش شنوا ندارند و بر فرض كه بشنوند و جماد نباشند و قادر بر جواب باشند مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ دعوت شما را اجابت نخواهند نمود زيرا كه قدرت بر اجابت ندارند خود آنها مثل شما مخلوق ضعيفى خواهند بود كه محتاج و نيازمند بخداى تعالى ميباشند.

وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ معبودان شما در قيامت از شما بيزارى ميجويند و شركت خود را با خدا انكار مينمايند، اشاره به اينكه آنچه را كه شما مشركين در مقام عبادت شريك خدا ميگردانيد خواه بت باشد خواه انسان يا موجود ديگر نه حاجت دنيوى شما را توانند روا كنند و نه در آخرت نفعى بحال شما مى‏بخشند و شما را از خود ميرانند زيرا كه (قاضى الحاجات) خدا است و بس و نجات دهنده از عذاب اخروى نيز فقط او است و بس.                      
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 340

 وَ لا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ خطاب برسول اكرم خود نموده كه اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم هيچ كس علم و خبرتى بحقايق امور و خصوصيات و آثار و لوازمى كه بر اعمال مترتّب ميگردد و بنتيجه عمل مشركين از عذاب و سخط و نكالى كه دامن‏گير آنان خواهد گرديد عالم بآن نخواهد بود مگر خدايى كه خبير و داناى بتمام اشياء و اسرار موجودات است.

 [سوره فاطر (35): آيات 15 تا 23]

يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ (15) إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ (16) وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ (17) وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى‏ حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى‏ إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (18) وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِيرُ (19)

وَ لا الظُّلُماتُ وَ لا النُّورُ (20) وَ لا الظِّلُّ وَ لا الْحَرُورُ (21) وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ (22) إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذِيرٌ (23)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 341
ترجمه قسمتى از آيات سوره فاطر

خطاب بتمام افراد بشر است كه بدانيد و آگاه باشيد كه همگى شماها فقيران و محتاجان بخدا ميباشد و خدا بينياز از خلق و ارجمند است (17)

 (قدرت او) چنان مستولى بر خلق است كه اگر بخواهد تمام شماها را افناء و اعدام مينمايد و خلق تازه‏اى ميآفريند (18)

و اعدام گردانيدن شما و آفرينش خلق تازه‏اى براى خدا دشوار نيست (زيرا كه او غالب و مستولى بر تمام ممكنات است) (19)

و هيچ بردارنده‏اى بار گناه كسى را برنميدارد و اگر بخواند كسى را بحمل كردن بار سنگين گناه او از بار گناه وى چيزى كم نخواهد گرديد اگر چه آن خوانده شده از نزديكان او باشند جز اين نيست كه (اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) تو تهديد ميكنى كسانى را كه از پروردگار خودشان كه از نظرشان غائب است ميترسند و نماز را بپاى ميدارند و كسى كه (نفس خود را) تزكيه نمود حقيقة خود را پاك گردانيده و بسوى خدا است بازگشت (20)

و يكسان نميباشد كور و بينا،

و نه تاريكى و روشنى،

و نه سايه و گرما (21)

و برابر نيستند زنده‏ها و مرده‏ها محقّقا خدا مى‏شنواند كسى را كه بخواهد و نيستى تو (اى محمّد «ص») شنواننده كسانى را كه در قبرها هستند (22)

و نيستى تو (اى محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) مگر بيم دهنده (23).

 (توضيح آيات)

يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ در اين آيه ذات متعال بتمام افراد بشر اعلام مينمايد كه بايستى بدانيد و آگاه باشيد كه تمامى شماها در فقر و نيستى ذاتى مساوى ميباشيد و هستى و مال و قوّت و قدرت و آنچه را كه پنداريد مالك ميباشيد تماما ملك خدا و در قبضه تصرّف او است و نسبت بشما عاريتى است هر آنى كه مشيّتش قرار بگيرد فورا از شما گرفته خواهد شد                        

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 342

 غناى ذاتى و وجود حقيقى مخصوص بذات ازلى و ابدى مبدء تعالى است هر ممكنى بقدر استعدادش از فيض رحمت او تعالى بهره‏اى ميبرد لكن مالك خودش و كمالاتش نخواهد گرديد.

إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ اعدام نمودن شماها و آفرينش خلق تازه‏اى بر خدا آسان است، اشاره به اينكه همين طورى كه شما چيزى نبوديد و بمحض اراده ازلى از نيستى بهستى پيدايش نموديد همين طور بقاء شما بسته باراده او تعالى است (علّت موجده همان علّت مبقيه است) وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ بار گناه هر كسى بشانه خود او است بار گناه كسى تحميل ديگرى نخواهد گرديد نه اولاد بار گناه پدر و مادر تواند حمل نمايد و نه پدر و مادر قدرت بر تحمّل دارند و نه خويش و اقربا، هيچ كس متحمّل بار گناه كسى نخواهد گرديد.

شايد سرّ اينكه در قيامت كسى قدرت بر كمك بغير ندارد اين باشد كه انسان هر عملى از خوب و بد كه از وى بروز ميكند اثرى از آن در روحيّه وى باقى مى ماند تا اينكه بكثرت عمل ملكه نفسانى گرديده و رسوخ در نفسش پيدا مينمايد، و شايد بجايى رسد كه خلق ثانوى وى گرديده و صعب العلاج گردد اين است كه چون كثرت اعمال نكوهيده جزء ذاتيّات او گشته جزايش دوزخ است و علاجى براى وى ميسّر نخواهد بود حتّى شفاعت شافعين در باره همچه كسى سودمند نخواهد گرديد زيرا كه چنين كسى ديگر قابل شفاعت نميباشد.

إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ اين آيه مؤيّد آيه بالا است كه آنهايى كه بكثرت گناه و نفس و هوى پرستى از فطرت توحيد خارج گرديده‏اند انذار و تهديد تو در آنها كوچكتر اثرى نخواهد نمود، اى رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فقط تو توانايى كه بترسانى و متنبّه گردانى كسانى را كه فطرت توحيدشان برجاى مانده و خداى ناديده بچشم سر را بچشم دل ميبينند و ميترسند و مطيع امر حق تعالى گرديده‏اند و نماز را بپاى ميدارند.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 343

 وَ أَقامُوا الصَّلاةَ اول چيزى كه محك مؤمن و كافر و منافق است نماز است زيرا كه نماز از بالاترين عبادات بشمار ميرود و كفّار از آن كبر و نخوتى كه در نفسشان رسوخ نموده حتّى حاضر نبودند مقابل مبدء و آفريننده خود سر بندگى فرود آورند و حمد و ستايش او را نمايند اين است كه در سوره المرسلات آيه 48 در اوصاف تكذيب كنندگان فرموده (وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لا يَرْكَعُونَ وقتى بآنان گفته شود كه در مقابل عظمت حق تعالى ركوع كنيد ركوع نميكنند.

وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ تزكيه نفس پاك گردانيدن سريره و دل است از غلّ و غشّ امور طبيعى و خاطرات شيطانى و امور نفسانى كه بالاترين آنها كبر و خود پسندى خواهد بود، ذات متعال در اين آيه از روى رحمت و كرم ببشر تذكّر ميدهد كسى كه در مقام تزكيه نفس خود برآيد و روح و روان خود را از اوصاف نكوهيده حيوانى پاك گرداند نفعش عايد خودش ميگردد زيرا آنچه مانع از سعادت و پيشرفت بشر ميگردد همان صفات رذيله است از كبر و نخوت و حسد و حبّ جاه و مال و باقى صفات نفسانى، آرى كسى كه دست و پاى خود را بزنجير آرزو و آمال دنيوى بسته گردانيده چگونه تواند در نردبان ترقّى و تعالى پله‏اى بالا رود هرگز قدمى بالا نخواهد رفت و در همين عالم پست طبيعى با هم جنسان خود عكوف خواهد نمود حتّى پس از اين عالم نيز با رفقاى دنيوى از شياطين و حيوانات انسان نما در همين عالم پست طبيعت محشور گرديده و معذّب خواهد بود.

وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ بازگشت تمام امور بسوى خدا است زيرا كه او سبحانه هم علّت فاعلى و هم علّت غايى موجودات است حاكم روز جزا هم او است.

وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِيرُ الخ هرگز آدم نابينا و آدم بينا مساوى نخواهند بود و نيز هرگز در سايه خنك آرميدن با در حرارت سموم زيستن مساوى نميباشد چگونه ممكن است كسى كه در اثر مجاهده بسيار و كوشش بيشمار قلب خود را مصفّا گردانيده و محل جلوه‏گاه نور احدى و جاى                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 344

 جولان‏گاه ملائكه رحمت گرديده و چشم قلبش بينا شده و آثار رحمت الهى را بچشم دل مى‏بيند مساوى باشد با آن كوردلى كه جز زرد و سرخ دنياى دنى چيزى در نظرش جلوه نميكند.

إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ خدا سخنان حقّانى را ميشنواند بهر كس كه بخواهد، اشاره به اينكه هر كسى گوش شنوا ندارد مگر آنان كه بتوفيق الهى موفّق گرديده و صاحب (اذن واعيه) گوش شنوا گرديده باشند و اين فضيلت نصيب كسى خواهد گرديد كه گوش دل خود را براى استماع سخنان وحى آماده گرداند.

شكى نيست كه فيض و رحمت حق تعالى نسبت بتمام افراد بشر مساوى است و درست است كه شنوانيدن و هدايت نمودن كار خدا است لكن مستعد گرديدن براى گرفتن فيض و واقع گرديدن در معرض رحمت الهى باختيار خود انسان است چنانچه در آن حديث مشهور پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرموده‏

 (انّ اللَّه فى ايّام دهركم نفحات الّا فتعرّضوا لها

در اين حديث پيغمبر رحمت (ص) خبر ميدهد كه اى افراد بشر بدانيد كه در روزهاى عمر شما على الدوام (نفحات) نسيم خنك الطاف الهى ميوزد آگاه باشيد و خود را در معرض نفحات رحمت مستعدّ گرفتن فيض الهى گردانيد.

وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ صدر و ذيل اين آيات بما اسرارى ميآموزد و خبر ميدهد كه اوّلا بدانيد كسى بار گناه كسى را برنميدارد وزر و وبال عمل هر كسى بگردن خود او است و در ثانى ما را متنبّه ميگرداند كه اگر طالب سعادتيد بكوشيد در تزكيه نفس و صفاى روح، و تصفيه نمودن قلب از اوصاف نكوهيده حيوانى چشم و گوش قلب را باز ميگرداند و حقايق بر او ظاهر ميگردد لكن كسى كه در اثر محبّت دنيا و اوصاف رذيله چشم دل او كور و گوش قلب وى كر گرديده حتّى تو كه رسول خدايى و گفتار تو از سر چشمه درياى فيض الهى ترشّح نموده چون دل آنان مرده است نتوانى آنها را بشنوانى و آنها مانند مرده‏اى خواهند بود كه نه مى‏بينند و نه ميشنوند فقط وظيفه تو ترسانيدن و تهديد كردن آنان است از عذاب دوزخ.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 345

 [سوره فاطر (35): آيات 24 تا 30]

إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ (24) وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ (25) ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ (26) أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِيبُ سُودٌ (27) وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ كَذلِكَ إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ (28)

إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ (29) لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ (30)

 (ترجمه)

اى محمّد (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) حقيقة ما تو را بحق و درستى (برسالت بسوى مردم) فرستاديم كه مژده دهنده (مؤمنين) و بيم دهنده (كافرين و مشركين) باشى هيچ گروهى و قومى نبودند مگر اينكه تهديد كننده‏اى بين آنان بوده و گذشته (24)

و اگر تو را تكذيب نمودند (همان طور) مردمان پيش از اين از كفّار چنين بودند كه تكذيب نمودند پيمبرانى را كه با معجزه‏هاى ظاهر و صحيفه‏ها و كتابهاى روشن‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 346

 هويدا (بر آنها ارسال ميكرديم) (25)

پس از آن كسانى را كه كافر گرديدند بعذاب گرفتيم (تا آنكه بدانند) چگونگى انكار ما را (26)

اى محمّد (ص) آيا نمى‏بينى كه خدا از آسمان آب (باران را) فرود آورد پس بآب بيرون آورديم ميوه‏هاى رنگارنگ و در كوه‏ها راههايى است كه الوان آنها مختلف است سفيد و سرخ و بعضى در غايت سياهى است‏

و از آدميان و جنبندگان و چهارپايان رنگهاى گوناگون آفريديم مانند اختلاف رنگهاى ميوه‏ها و رنگهاى جاده‏هاى كوه‏ها (27) محقّقا از بنده‏گان خدا علمايند كه از خدا ميترسند بدرستى و حقيقت كه خدا غالب است در انتقام كشيدن از كسى كه نترسد از او و آمرزنده است كسانى را كه از او ميترسند (28)

آنان كه كتاب خدا (قرآن را) ميخوانند و نماز را بپاى ميدارند و از آنچه بآنها روزى كرده‏ايم پنهان و آشكارا انفاق مينمايند اميدوارند تجارتى را كه زيان و ضرر ندارد (29)

و (خداوند) بفضل و كرمش اجر و پاداش عمل آنان را بالتمام و زيادتر عطاء نمايد زيرا كه حقيقة خداوند آمرزنده و قبول شكر كننده است از شاكران.

 (توضيح آيات)

إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً خطاب برسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نموده كه ما تو را بحق و حقيقت فرستاديم كه بشارت و مژده دهنده مؤمنين و تهديد كننده كافرين باشى.

بشير و نذير دو منصب و دو فضيلت از فضائل نبىّ خاتم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است و در اين آيه در مقام تسلّى دل پيمبرش برآمده كه تو بر حق و رسول حقّى و براى هدايت افراد بشر فرستاده شده‏اى كه آنان را هم مژده دهى كه هر گاه ايمان آورديد و عمل صالح نموديد براى شما مقامات عالى و جايگاه بهشتى در سراى جاودانى مهيّا خواهد
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 347

 بود و اگر شرك آورديد و مخالفت نموديد بانواع و اقسام عذاب اخروى معذّب خواهيد گرديد.

و گوشزد حضرتش مينمايد كه وظيفه تو همين است كه آنها را مژده دهى و بترسانى، اطاعت كردن يا نكردن آنها از عهده تو خارج است و تو مسئول آنان هم نخواهى بود.

وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ و هيچ طائفه و قومى نبودند مگر آنكه براى هدايت آنان پيمبرانى فرستاده ميشدند و اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اگر اهل مكّه تو را تكذيب مينمايند مردمان پيشين نيز چنين بودند كه پيمبران مى‏آمدند با معجزه‏هاى روشن و با صحيفه‏ها و كتابهاى آسمانى كه حجيّت آنها واضح و جلىّ بود با اين حال مردم آنها را تكذيب مينمودند ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا با اينكه دنيا جاى مهلت است و آخرت جاى مجازات با اين حال وقتى كه هتّاكى و تعدّى و ظلم بانتهاء رسيد در همين عالم نيز آثارى از خود نشان خواهد داد كفّار زمان پيشين مثل جماعت عاد و ثمود و اصحاب (أيكه) و غير اينها در اثر ظلم و تعدّى نسبت ببندگان خدا و شرك و گناه عذاب سخت الهى آنان را گرفت.

فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ بايستى عقلاء آثار عذاب گذشتگان را ببينند و پند بگيرند و بدانند كه حق تعالى در موقع رحمت كثير الاحسان است و در موقع غضب شديد العقاب خواهد بود تا آنكه بين خوف و رجاء اين راه پر خطر را طىّ نمايند و نيز نه بعمل نيكشان مغرور گردند و نه از كثرت گناه از حق تعالى مأيوس شوند و بفضيلت انسانى نائل گردند.

در كتاب كافى در ضمن حديثى از ابا عبد اللَّه صادق آل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم چنين نقل ميكنند كه فرموده‏

 (كان ابى يقول: انّه ليس من عبد مؤمن الّا و فى قلبه نوران                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 348

 نور خيفة و نور رجاء لو وزن هذا لم يزد على هذا و لو وزن هذا لم يزد على هذا) «1»

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً (أَ لَمْ تَرَ) اگر چه در ظاهر خطاب برسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است لكن در واقع مقصود تمام افراد بشر است كه بطريق دليل (انّى) كه از اثر پى بمؤثّر بردن است بموجودات و بدايع آفرينش نظر كنيد و نظام عالم گيتى را بنظر عبرت بنگريد كه چگونه از آسمان آب ريزش ميكند و از زمين اشجار و نباتات ميرويد و از يك آب و يك زمين ميوه‏هاى رنگارنگ هر يك يك رنگى و خاصيّت و اثرى در بردارد و كوه‏هاى زمين هر يك بشكلى و رنگى تأثير در اشجار مينمايد و از اين موجودات مختلف وحدت جهانى تشكيل ميگردد و وحدت عالم دليل بر وحدت اله عالم خواهد بود.

إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ فرق است بين خوف و خشيت، خوف در جايى صدق ميكند كه انسان حذر كند و فرار نمايد از چيزى كه منافى با وى است خواه امر وجودى باشد مثل فرار از شير يا دشمن يا امر عدمى مثل فرار از مرگ اگر چه مرگ امر عدمى نيست عدم نماء است (خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ) دليل بر اين است و چيزى كه ضررى بر آن مترتّب گردد مثل معاصى كه بر آن عذاب مترتّب ميگردد در موقع فرار خواهد بود.

و خشيت يك حالت نفسانى است كه از ادراك امر بزرگى در روحيّه انسان پديد ميگردد و تشنّج در اعضاء و انقباض قلب از آثار آن است و اين حالت ممكن است براى عارفين باللّه در حال توجّه و فكر روى دهد و خشيت از ادراك امر بزرگ فرار آور نيست بلكه مقتضى ارتباط و نزديكى و انس آور است لكن خشيت بر امر عدمى‏

__________________________________________________

 (1) هيچ بنده مؤمنى نيست مگر اينكه در قلب او دو نور است يكى نور خوف و ديگرى نور رجاء و اميدوارى زيرا كه غضب و سخط الهى سبب خوف و ترس از او است و رحمت و كرم او سبب رجاء و اميدوارى است و چون غضب و رحمت ناشى از دو اسم از اسماء الحسنى ميباشند و تماما ناشى از ذات واحد گرديده اين است كه فرموده اگر خوف و رجاء را با هم بسنجيم مساوى خواهند بود.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 349

هم اطلاق شده (خشية الاملاق) شاهد بر آن است.

شكّى نيست كه منتهاى درجه كمال و سعادت بشر در قرب بخدا و انس با او است و قرب تحقّق نپذيرد مگر بانس، و قرب متفرّع بر محبّت است و محبّت از دوام فكر و ذكر پديد ميگردد، و فكر و ذكر در صورتى نتيجه مى‏بخشد كه با تخليه نفس از صفات نكوهيده توأم گرديده باشد، و مجاهده با نفس منوط بخوف و رجاء است اين است كه اوّل وظيفه پيمبران اين است كه مردم را از عذاب بترسانند و بوعده رحمت و مغفرت آنان را دل‏گرم و اميدوار نمايند.

إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ (عزيز و غفور) دو صفت از اوصاف جلال و كبريايى است، اشاره به اينكه با اينكه ذات احديّت غالب و قاهر فوق بندگان است در عين حال آمرزنده و پذيرنده توبه و رحيم و مهربان خواهد بود.

إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ در اين آيه سه صفت و سه عمل از بزرگترين اوصاف مؤمنين را تذكّر ميدهد 1- اينان كسانى ميباشند كه كتاب خدا (قرآن را قرائت ميكنند. 2- نماز را بپاى ميدارند. 3- در ظاهر و پنهان از آنچه بآنان روزى و بخشش نموده‏ايم بمستحقين انفاق مينمايند.

يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ در واقع چنين مردمانى با خدا معامله ميكنند و باميد وعده الهى كه تخلّف پذير نخواهد بود و براى هر عمل نيكى جزاء و پاداشى وعده داده اينها كتاب الهى را ميخوانند كه بدستورات و قوانين آن عمل نمايند و نماز را براى حمد و ستايش و اظهار بندگى آن طورى كه سزاوار ستايش است و خودش دستور داده بپاى ميدارند و در همه حال براى اطاعت امر او سرّا و جهرا انفاق مينمايند اين است كه تجارت چنين مردمانى خسران و زيان نخواهد داشت.

مؤمنين بايستى بدانند كه وقتى عمل نيك ارزش پيدا مينمايد كه با خلوص نيّت                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 350

 تفسير سورة فاطر توأم گردد يعنى امر مولى محرّك عمل بنده گردد نه شوق بهشت يا خوف جهنّم.

آرى چنانچه فقهاء گفته‏اند اگر غرض اصلى اطاعت امر باشد و عمل بداعى امر واقع گردد لكن باعتبار وعده الهى كه براى هر عمل نيكى اجر و پاداشى تعيين فرموده در ضمن اميد پاداش هم داشته باشند در صورتى كه استحقاقى براى خود قائل نباشند مانعى ندارد و بآنچه اميدوار است با زيادتر تفضّلا بوى عنايت خواهد نمود إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ زيرا كه خداوند آمرزنده گناهان اشخاص نيكوكار و پاداش دهنده طاعات قاريان و نمازگزاران و انفاق كنندگان باضعاف مضاعف خواهد بود، و نيز شكر سپاس‏گزاران را قبول ميكند.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 351

 [سوره فاطر (35): آيات 31 تا 36]

وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ (31) ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ (32) جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ (33) وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ (34) الَّذِي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ (35)

وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا يُقْضى‏ عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها كَذلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ (36)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 352

ترجمه قسمتى از آيات سوره فاطر

 (اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) آنچه را كه ما از كتاب (قرآن) بسوى تو وحى نموديم آن حقّ و واقع و تصديق كننده (كتب آسمانى) است و حقيقة خداوند بحال بندگانش آگاه و بينا خواهد بود (31)

پس از آن ما كتاب (تورات يا قرآن را ببندگان خود بارث داديم آن كسانى كه آنان را برگزيديم و بعضى از آنها ظلم بنفس خود نموده (و عمل باحكام تورات يا قرآن ننمودند) و بعضى ميانه روى نموده (ببعضى عمل كرده و ببعضى عمل ننمودند) و بعضى بتوفيق و خواست الهى سبقت گيرندگان و پيش قدمان در امر خير باشند اين است فضل و كرم بزرگ خدا (كه بهر كس خواهد عطاء مينمايد) (32)

براى آنان است بهشتهايى كه اقامتگاه (و آرامگاه) آنها است كه داخل ميگردند و خود را در بهشت زينت ميكنند بدست بندهايى از طلا و جواهرات و لباس آنان از حرير مهيّا شده (33)

و آنهايى كه (در بهشت عدن) كه اقامتگاه آنان است و از فضل الهى (نصيب آنان گرديده) وارد گردند (34) و گويند در اينجا ما از هر تعب و رنجى آسوده شديم (35)

و آنهايى كه كافر شدند براى آنان آتش جهنّم آماده شده و نه حكم موت بر آنها جارى است (كه بمرگ از عذاب راحت گردند) و نه عذاب آنها تخفيف مى‏يابد اين طور ما مجازات مينمائيم هر كافرى كه در كفر مبالغه مينمايد (36)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 353

 (توضيح آيات)

وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ خداى جليل حبيب خود را مخاطب گردانيده كه اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ما كتاب يعنى قرآن را بر تو فرود آورديم و آن كتابى است بر حق و صدق كه باطل و كذب در آن راه نخواهد داشت زيرا كه از معدن حقيقت (و مقعد صدق) نزول نموده.

مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ و از خصوصيّات اين كتاب الهى چنين است كه تصديق مينمايد آنچه را كه در كتب پيشينيان بدست آنها است از قوانين الهى و آنچه را كه بشارت داده و مطابق اصول عقائد آنان است، اشاره به اينكه قرآن با كتابهاى آسمانى در اصول ديانات و كلّيّات قوانين الهى موافق است.

و (من) در (مِنَ الْكِتابِ) شايد من بيانى باشد كه در مقام بيان قرآن است كه قرآن چنين است كه آنچه را كه بدست آنها است از كتب آسمانى تصديق مينمايد و شايد (من) تبعيضى باشد بنا بر اينكه مقصود از (اوحينا) جنس وحى باشد يعنى قرآن بعض از مطلق وحى است.

إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ خداوند بحال بنده‏گانش دانا و بينا است ميداند چه كس لايق نزول وحى است قوله تعالى (اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ) سوره انعام آيه 125.

ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ سخنان مفسّرين در اينكه مرجع ضمير در (منهم) كيانند در اينجا دو قول است: بعضى گفته‏اند مرجع ضمير عباد است يعنى صاحب قرآن رسول است و وارث آن عباد است و بعضى از بندگان بنفس خود ظلم نموده و حق قرآن را نگاه نداشته و در آن تفريط نموده و باحكام آن عمل ننموده‏اند بلكه                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 354

 مدّعيان كاذب متشابهات قرآن را گرفته و برأى و سليقه خود تفسير و تأويل ميكنند قول دوم- برأى اكثر مفسّرين مرجع (منهم) (مصطفين) از عباد است.

و خلاصه اين نظريّه اين ميشود كه وارث قرآن بنا بر اينكه (الكتاب) مخصوص قرآن باشد يا تمام كتابهاى آسمانى كه شامل تورات هم بگردد برگزيدگان امّت ميباشند كه قرآن بارث بدست اصحاب پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و تورات بدست بنى اسرائيليان افتاد و اينها سه فرقه خواهند بود: بعضى (ظالِمٌ لِنَفْسِهِ) كه حقّ قرآن و تورات را اداء نميكنند و باين كتاب مقدس (قرآن) احترام نميگذارند يعنى براى خود تفسير و تأويل مينمايند، و بعضى (سابق بالخيراتند) كه اينان سبقت گيرندگان بخير و پيش قدمان بسوى حقيقت ميباشند، و بعضى متوسّط بين اين دو دسته‏اند كه ببعضى از دستورات قرآن و محكمات آيات بدون آنكه از خود رأى انديشى نمايند عمل مينمايند و ببعضى عمل نمينمايند و اين قسمت اينجا نظير آن سه قسمتى است كه در سوره (واقعه) باصحاب يمين و اصحاب شمال و سابقين قسمت نموده.

ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ و (ذلك) اشاره (بسابق بالخيرات) است كه اين قسم از برگزيده‏گان ورّاث كتاب بخواست خدا داراى فضيلت بزرگ و سعادت بسيار خواهند بود.

ظاهرا جَنَّاتُ عَدْنٍ با باقى نعمتهاى بهشتى از زينتها و لباسهاى فاخر مخصوص دسته سوم يعنى (سابق بالخيرات) است.

وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ اينان كه از سابقين خيراتند وقتى در بهشت عدن وارد گرديدند زبان بثناء و ستايش يزدان پاك ميگشايند و در مقام شكرگزارى برمى‏آيند كه پروردگار ما را از غم و گرفتارى دنيا و شرّ كفّار نجات داد و از فضل و كرم خود آرامگاه ما را در محلّى قرار داده كه از هر تعب و ناملائمى مصون خواهيم بود زيرا كه پروردگار ما آمرزنده و بسيار پاداش دهنده نيكوكاران خواهد بود.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 355

 وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ چون قانون قرآن بر اين است كه هر جا بيان نعمتى كه براى مؤمنين و نيكو كاران مهيّا نموده تذكّر ميدهد در عقبش عذاب كفّار و گرفتارى آنها را نيز بيان ميفرمايد زيرا كه پيغمبر اسلام موظّف بوده كه مژده دهد بمؤمنين و تهديد نمايد كافرين را اين بود كه حضرتش را (ببشيرا و نذيرا) معرفى نموده.

و در اين آيه بالا پس از آنكه بعضى از نعمتهايى را كه براى پيشى گيرندگان بخير تذكّر ميدهد در عقبش عذاب كافرين و ظالمين را نيز بيان مينمايد و بالاترين عذاب كفّار اين است كه آنها در جهنّم جاويدانند.

لا يُقْضى‏ عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها كَذلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ و آنان چنينند كه نه ميميرند تا از عذاب برهند و نه عذاب آنها تخفيف مى‏يابد و اين حكم بر تمام كفّار جارى است كه هميشه مخلّد در جهنّم و مبتلا بعذاب خواهند بود.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 356

 [سوره فاطر (35): آيات 37 تا 41]

وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ (37) إِنَّ اللَّهَ عالِمُ غَيْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (38) هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلاَّ مَقْتاً وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلاَّ خَساراً (39) قُلْ أَ رَأَيْتُمْ شُرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّماواتِ أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً فَهُمْ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْهُ بَلْ إِنْ يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلاَّ غُرُوراً (40) إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً (41)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 357

ترجمه قسمتى از آيات سوره فاطر

جهنّميان در جهنّم (از شدّت عذاب) فرياد ميكنند (و گويند) اى پروردگار ما، ما را از جهنّم بيرون آور تا آنكه كار شايسته كنيم غير از آن اعمال بدى كه قبلا (در دنيا) مى‏نموديم (در پاسخ آن گفته ميشود) آيا در دنيا بقدرى بشما عمر نداديم كه متذكّر گرديد و آيا پيمبران نيامدند و شما را بچنين روزى تهديد ننمودند (چون نپذيرفتيد) عذاب را بچشيد و براى ستمكاران يار و مددكارى نخواهد بود (37)

حقيقة خداوند بآنچه در آسمانها و زمين مستور و پنهان است دانا خواهد بود و البتّه بر آنچه در سينه‏ها مخفى است آگاهست (38)

خدا آن كسى است كه در زمين شما را خليفه‏ها گردانيد پس كسى كه كافر شد ضرر كفرش عايد خودش ميگردد و كفر كافرين براى آنان نزد پروردگارشان زياد نميكند مگر دشمنى و نيز كفر آنها زياد نميكند براى آنان مگر ضرر و خسران (عمرشان را) (39)

اى محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم باين (كافرين) بگو آيا ديديد آنهايى را كه با خدا شريك ميگردانيد و بغير از خدا آنان را ميخوانيد بمن بنمائيد اينها چه چيز در زمين آفريده‏اند آيا آنها در (خلقت) آسمانها با خدا شركت نموده‏اند يا آنكه ما (بر اين مشركين) كتابى فرود آورديم و آن كتاب شاهد و بيّنه است بر شركت آنها (چنين نيست) بلكه نيست وعده ستمكاران بعضى ببعض ديگر مگر فريب (40)

حقيقة خدا است كه آسمانها و زمين را نگاه ميدارد كه از مكان خود زائل نگردند و اگر از جايگاهشان تجاوز نمايند كسى نگاه دارنده آنها نخواهد بود بحقيقت خداوند با حلم است كه در عقوبت تعجيل نمى كند و آمرزنده (كسانى است كه از شرك و گناه بتوحيد و اطاعت بازگشت مينمايند) (41)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 358

 (توضيح آيات)

وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيها بيان حال كافرين است كه وقتى آنها را در جهنّم مى‏اندازند ناله ميكنند و استغاثه مى‏نمايند و ميگويند اى پروردگارا ما را از اين عذاب سخت جهنّم بيرون ببر و برگردان بدنيا ما برنامه كار خود را عوض خواهيم نمود و بجاى كفر ايمان ميآوريم و بجاى معصيت اطاعت مى‏نمائيم.

آرى نميدانند آن قوّه و استعدادى را كه مبدء آفرينش در ابتداء خلقت در آنان گذاشته بود و ميتوانستند بايمان و تقوى آن را بفعل بياورند و خود را سعادتمند گردانند ديگر تمام شده و بمردن آن استعداد كمال بپايان رسيده و ديگر جاى تدارك باقى نمانده تا بشود دو مرتبه بحال اوّل برگردند و بتوبه و عمل صالح خود را از عذاب برهانند اين است كه در پاسخ خواهش كفّار فرموده:

أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ آيا آن اندازه بشما عمر نداديم كه بتوانيد حق و باطل را از هم جدا كنيد و آيا پيمبران نيامدند كه بشما چنين روزى را تذكّر بدهند.

اشاره به اينكه دو حجّت بزرگ در شما گذاشته شده بود يكى رسول باطن كه عقل خودتان باشد زيرا وقتى انسان مشمول تكليف ميگردد كه بحد رشد برسد و و داراى عقل و تميز گردد و بتواند حق و باطل را از هم جدا كند و طريق حق را بجويد و لذا در ذيل آيه فوق از معصوم عليه السلام روايت شده كه مقصود شخصى است كه هيجده سال عمر كرده باشد، و شما كافرين در دنيا باين حد رسيده بوديد منتهى الامر پيرو عقل نگشتيد بلكه پيرو هواى نفسانى و شيطانى گرديديد و خود را باين روز سياه انداختيد و ديگر رسول ظاهر كه معاون رسول باطن يعنى عقل مى‏باشد و لذا گفته‏اند كه (كلّما حكم به الشرع حكم به العقل) و نيز گفته‏اند (الواجبات الشرعيّة الطاف فى الواجبات العقليّة) لكن عقل خالى از شوائب اوهام.                      
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 359

 آرى در هر وقتى سفراء و رسولان الهى آمدند و مردمان را براه مستقيم كه سر انجام آن قرب جوار ربّ العالمين است هدايت نمودند و آنچه پيغمبران گفتند روى ميزان عقل و منطق صحيح استوار گرديده مخصوصا دين مطهّر اسلام كه تمام قوانينش روى نقطه اعتدال قرار گرفته و بطورى كامل است كه اگر ذرّه‏اى از كوچكترين احكامش كم گردد بطرف تفريط مى‏افتد و اگر چيزى بر آن افزوده شود بطرف افراط واقع ميگردد اين است كه شرع مطهّر اسلام بايستى تا قيامت باقى باشد و جاى ندارد كه پيمبر ديگرى بيايد و آن را تكميل نمايد.

إِنَّ اللَّهَ عالِمُ غَيْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

 آيه اشاره باحاطه علم حق تعالى دارد كه اضافه بر آنچه در نزد شما ظاهر و هويدا است از آنچه در آسمانها و زمين از نظر شما غائب و مستور است و نيز آنچه را كه در دل خود پنهان داريد از ايمان و كفر و حقد و حسد و خاطرات شيطانى و غير اينها تماما در احاطه علم ازلى خداى تعالى ظاهر و هويدا خواهد بود.

هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ ذات متعال در مقام امتنان برآمده و بحاضرين خطاب نموده و تذكّر ميدهد كه شما را جانشين جماعت پيشينيان گردانيدم و ملك و مال ديگران را در قبضه اقتدار شما درآوردم.

فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ هر كس كافر شد كفرش بر ضرر خودش تمام ميشود و خداوند از كفر و ايمان بشر مستغنى و بى‏نياز خواهد بود.

وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتاً كافرين كه بآيات خدا جحود مينمايند و بكفرشان حق را مى‏پوشانند و با سفراى الهى در مقام مجادله و انكار برمى‏آيند بايستى بدانند كه كفرشان بحال آنها نتيجه نمى‏بخشد مگر دشمنى با پروردگارشان يا اينكه نتيجه كفرشان چنين ميشود كه در مورد غضب و بغض ربّانى واقع ميگردند و بغض الهى موجب عذاب دائمى آنها خواهد گرديد.                        

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 360

 وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً ظاهر و معلوم است كه نتيجه بغض الهى خسران و زيان كارى است كسى كه عمر خود را در كفر و مخالفت گذرانيد از حيات خود نتيجه معكوس خواهد برد و در عوض صعود بمراحل ترقّى و تعالى انسانيّت سير قهقرايى نموده و بدرك اسفل طبيعت كه جايگاه شياطين و دشمنان خدا است نزول خواهد نمود.

قُلْ أَ رَأَيْتُمْ شُرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ در مقام الزام مشركين و تنبّه آنان خطاب بپيمبر گرامى خود نموده كه اى محمّد (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) باين مشركين كه بغير خدا رو آرند و در عبادت بتها يا غير آن را شريك خدا دانند و آنان را سجده نموده و از آنها حاجت ميطلبند بآنها بگو دليل شما بر اين عمل چيست آيا آنان قدرت برآفرينش دارند و چيزى آفريده‏اند اگر چنين است آنچه در زمين خلق كرده‏اند بمن نشان بدهيد و يا اين طور گمان ميكنيد كه در خلقت آسمانها با خدا شركت نموده‏اند آنهم بايستى دليل بر شركت خود را بنمايانند أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً فَهُمْ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْهُ آيا از جانب خدا بر آنان كتابى نازل شده و آن كتاب بيّنه و حجّت است بر اينكه اينها شريك خدا ميباشند و خودش اينها را شريك خود گردانيده و بشما اذن داده كه اينها را پرستش نمائيد.

خلاصه اينكه آيه ارشاد باين است كه اين مشركين بچه دليل و برهان در عبادت و طلب حاجت براى خدا شريك قرار ميدهند روش عقلايى چنين نيست كه شخص عاقل كوركورانه بدون دليل و برهان زير بار چيزى برود و آن را برتر از خود و خود را نيازمند بآن بداند و در مقابل آن زانو بزند و التجاء باو آرد، حضرت امير عليه السلام فرموده‏

 (لا تكن عبد غيرك و قد جعلك اللَّه حرّا)

يعنى بنده غير خود مباش در حالى كه خداوند تو را آزاد قرار داده.

بَلْ إِنْ يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلَّا غُرُوراً (بل) اضراب است، اشاره به اينكه اين مشركين دليلى بر شركشان ندارند

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 361

 مگر گفتار پيشينيان و پندار بى‏اصلى كه بينشان دائر است و آن نيست مگر فريب نفس و شيطان كه بموهوماتى آنها را دل خوش گردانيده كه چون اينها نزد خدا قدر و منزلتى دارند عبادت و پرستش آنها شما را بخدا نزديك ميگرداند (اين بود كه در پاسخ اعتراض بآنها كه بچه جهت اينها را عبادت ميكنيد ميگفتند (هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ) لكن اگر از آنان سؤال ميشد بچه دليل اينها مقرّبند و پرستش اينان شما را بخدا نزديك ميگرداند عاجز از جواب ميماندند.

إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا آيه ارشاد ميكند مشركين را كه بدانند فقط خداى واحد يكتا است كه هم علّت موجده اشياء و هم علّت مبقيه موجودات است، آسمان و زمين و تمام موجودات را بيگانگى خود از روى علم ازلى و حكمت سرمدى آفريده و بقدرت خود تا مدّت معيّنى كه در حكمت خود مقرّر فرموده آنها را نگاه ميدارد، اگر آنى فيض وجود بممكنات نرسد (بهم ريزند قالبها).

وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ و اگر اوضاع عالم رو بزوال و فساد رفت بعد از ذات كبريايى كى تواند آنها را نگاه دارد.

در جاى خود مبرهن گرديده كه غير از ذات حق تعالى تمام موجودات حركت جوهرى دارند يعنى هميشه بين وجود و عدم مى‏باشند و هر موجودى در مدّتى كه حكم بر دوام آن مقرّر گرديده على الدوام از مبدء متعال فيض وجود باو ميرسد كه اگر آنى نرسد فورا بهمان حال عدم اوليّه خود برميگردد و بوادى فناء رهسپار خواهد گرديد اين است كه ذات كبريايى ببشر تذكّر ميدهد كه تمام موجودات على الدوام از مبدء آفرينش فيض وجود ميگيرند، انسان عاقل كسى خواهد بود كه هميشه روى دلش بسوى مبدء و اله عالم نگرانست و از او فيض مى‏طلبد و از نفحات رحمانى روح و روان خود را رونق داده و شاداب ميگرداند.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 362

 إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً حلم و بردبارى يزدان پاك چنين است كه از روى حكمت و مصلحت مدّتى مشركين و كافرين را مهلت داده تا آنچه در كانون قلبشان مخفى گرديده در معرض ظهور و بروز آيد و در عين حال آمرزنده و مهربان خواهد بود، در هر آنى از حيات كه بنده گنهكار روى نيازمندى بدرگاه بى‏نياز آورد و اظهار پشيمانى بنمايد او را بكرمش قبول خواهد نمود.

 [سوره فاطر (35): آيات 42 تا 45]

وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى‏ مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً (42) اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلاً (43) أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ عَلِيماً قَدِيراً (44) وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلى‏ ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصِيراً (45)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 363

ترجمه قسمتى از آيات سوره فاطر

كفّار و مشركين با جديّت تمام بخدا قسم ياد نمودند كه اگر پيمبرى بر ما بيايد البتّه ما پيرو او ميگرديم و هدايت يافته‏ترين امّتى از امم پيشين خواهيم بود وقتى رسول (پيمبر اسلام) براى هدايت آنان آمد بر آنان افزوده نگرديد مگر فرار (و دورى از حق تعالى) (42)

و نفرت آنها نبود مگر اينكه از فرمان حق تعالى در زمين سركشى كردند و حيله نمودند (كه برسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و مؤمنين اذيّت كنند) و حيله بد احاطه نميكند مگر باهل خودش پس آيا اينان انتظار نمى بردند عادت الهى را كه پيشينيان را (در اثر مخالفتشان) چگونه عذاب فرمود (و اى رسول اكرم ص) تو هرگز تبديل در سنّت خدا نخواهى يافت و هرگز در عادت خدا تحوّل و تغييرى نمى‏يابى (43)

آيا اين جماعت منكرين در زمين سير ننمودند تا آنكه ببينند چگونه بود عاقبت كسانى كه پيش از آنها بودند در حالى كه آنان توانايى و قوّتشان شديدتر از اينها بود و در آسمانها و زمين چيزى يافت نخواهد شد كه (بتواند) خدا را عاجز گرداند حقيقة خداوند عالم و دانا و توانا است (44)

و اگر خدا مردم را بپاداش آنچه عمل نموده‏اند بگيرد (آن وقت) بر پشت زمين جنبنده‏اى باقى نخواهد ماند لكن مجازات آنها را عقب مى‏اندازد تا مدّت معيّن نام برده شده پس وقتى اجل (و آن وقت مقرّر فرا رسيد) در آن وقت خداوند ببندگان خود بينا است (45) (و آنچه خواهد در باره آنان اجراء ميگرداند).

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 364

 (توضيح آيات)

وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ چنانچه در تفسير آيه گفته‏اند كفّار قريش چون ميديدند موسويان و عيسويان و باقى اهل اديان بكتاب آسمانى مثل تورات و انجيل عمل نميكنند بلكه كتاب خدا را تحريف و تغيير ميدهند ميگفتند اگر خداى تعالى بر ما پيمبرى و كتابى بفرستد و قانونى بياورد ما بر تمام امّتها پيشى ميگيريم و هدايت يافته‏ترين امم خواهيم بود فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً پيمبر اكرم (ص) را بيكى از اوصافش كه در توصيف او فرموده (بشيرا و نذيرا) در اينجا معرّفى مينمايد كه وقتى سفير اعظم خود را براى هدايت آنها فرستاديم كه آنها را از اوضاع قيامت و عذابى كه از قبل شرك و اعمال بدشان دامن گيرشان خواهد گرديد آگاه نموده و آنان را تهديد نمايد آنها از روى كبر و نخوت كه گمان ميكردند در زمين مقام بلندى دارند و اگر تابع پيمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم گردند از مقامشان كاسته خواهد گرديد با اينكه حجّت بر آنان تمام بود دانسته و فهميده انكار نمودند و از استماع قرآن فرار مينمودند.

وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ در معنى چنين است (و مكروا المكر السيّئ) «1» يعنى اى محمّد (ص) اگر

__________________________________________________

 (1) در مفردات در لغت مكر چنين گفته (المكر صرف الغير عما يقصده بحيلة و ذلك ضربان: مكر محمود و ذلك ان يتحرى بذلك فعل جميل و على ذلك قال (وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ) و مذموم و هو ان يتحرى به فعل قبيح قال (وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ) الخ.

يعنى مكر: گردانيدن غير است از راه حيله از آنچه قصد نموده است و آن دو قسم است: قسمى از آن نيكو است و آن اين است كه مكر سبب كار نيكو گردد و آن مكرى است كه حق تعالى خود را متصف بآن گردانيده و فرموده (وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ) و قسمى مذموم است كه سبب عمل قبيح گردد مثل قوله تعالى (وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ) (پايان)

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 365

كفّار قريش مكر انديشى نمودند كه در مقام خاموش گردانيدن چراغ هدايت برآيند و بانواع و اقسام حيله‏گرى در صدد اعدام تو برآمدند بالاخره ضرر مكرشان بازگشت بخودشان نمود و در جنگ (بدر) اكثر آنها بدست مجاهدين اسلام روى خاك مذلّت افتادند زيرا كه ناموس خلقت بر اين استوار گرديده كه مكر هر مكر كننده كه مبناى آن بر دروغ و فساد باشد بخودش احاطه خواهد نمود.

فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ گويا اين جماعت مشركين و كافرين منتظر نميباشند مگر نظير همان عذابى كه بر پيشينيان واقع گرديده زيرا كه عادت خدا بر اين جارى است كه از روى عدل هر كسى را بپاداش عملش برساند (ان خيرا فخيرا و ان شرا فشرا).

فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا گرديدن چيزى بچيز ديگر را تبديل گويند و جابجا شدن شيئى را تحويل نامند چون مبدء آفرينش هر يك از اجزاء عالم را روى ميزان معيّنى مرتّب گردانيده و نظام عالم روى پايه تغيير ناپذيرى استوار شده و هر چيزى بجاى خودش قرار گرفته كه اگر ذرّه تغييرى در آن پديد گردد مخالف عدل گرديده بلكه نظام عالم مختل خواهد گرديد.

اين است كه در اينجا خطاب برسولش نموده كه تو هرگز در سنت خدا يعنى نظام آفرينش و ميزان عدل كه جزاى ايمان و كار نيك و احسان، بغير احسان باشد و پاداش كفر و ظلم عذاب نيران، اين سنّت خدا است كه نه تبديل و عوض بردار است و نه تغيير و تحوّل پذير خواهد بود.

أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ بايستى مشركين و كافرين آثار گذشتگان را به بينند و آن آثار عذابى كه در اثر تكذيب پيمبران آنان را گرفته و دمار از روزگارشان برآورده تحت نظر گيرند و در حال آنان نظر كنند و متنبّه گردند و دست از لجاجت بردارند و تسليم امر الهى گردند در صورتى كه آنان مثل قوم عاد و ثمود و اصحاب فيل نيستند كه از جهت قوّه‏

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏10، ص: 366

 بمراتب بسيار قوى‏تر از اينها و شديدتر از اينان بودند و وقتى مورد غضب الهى واقع گرديدند تسليم عذاب شدند و قوّه و قدرت آنان جلوگير غضب خدا نگرديد.

إِنَّهُ كانَ عَلِيماً قَدِيراً زيرا كه علم الهى محيط بر همه چيز است از اعمال و افعال و نيّات مردم آگاهست و قدرت او نيز غالب و مستولى بر تمام كائنات خواهد بود و هر كسى را بجاى خود ميشناسد و بجزاء و پاداش عملش خواهد رسانيد.

وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلى‏ ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ آيه بالا اشاره بصفت عدل الهى است كه مقتضاى عدل چنين است كه هر كس را بمجازات عملش برساند. پاداش احسان، احسان و پاداش ظلم و طغيان ببندگان خدا عذاب نيران است و مكر مكّاران بضرر خودشان تمام ميشود و بازگشت آن بمكر كننده خواهد گرديد.

و اين آيه اخير اشاره بصفت حلم و رحمانيّت خداى رحمان است كه بمقتضاى حلم كه يكى از اسماء الحسنى بشمار ميرود مؤاخذه را عقب انداخته تا روز موعود كه اگر بنا بود در همين عالم خداى تعالى از كفّار و اشقياء مؤاخذه نمايد و عذاب بر آنها فرود آورد وقتى عذاب ميآمد همه را ميگرفت حتّى اطفال و مردمان بى‏گناه و حيوانات را نيز فرا ميگرفت آن وقت عالم دنيا تباه ميگرديد و ديگر جنبنده‏اى در پشت زمين باقى نمى‏ماند اينست كه بمقتضاى صفت لطف و رحمانيّتش كه اهل زمين تا مدّت معلومى در زمين باقى باشند مؤاخذه را عقب انداخته تا وقتى كه در عالم قضاء و لوح محفوظ مقرّر گرديده.

فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصِيراً پس وقتى كه مدّت عمر دنيا منقضى گرديد آن وقت هر كسى بپاداش اعمالش خواهد رسيد و خداوند بافعال و اعمال بنده‏گانش بينا و آگاهست و جزاى هر عمل كننده‏اى را مطابق عدل و رحمت عطاء خواهد نمود.