کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
سوره البقرة : آيات 11 تا 13 ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 129
 [سوره البقرة (2): آيات 11 تا 13]

وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ (11) أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ (12) وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ (13)

ترجمه:

وقتى بمنافقين گفته شد در زمين فساد نكنيد گفتند جز اين نيست كه ما مصلح و اصلاح كننده‏گانيم.

اى مؤمنين آگاه باشيد كه منافقين مفسد و تبه كارانند و لكن شعور ندارند و نميدانند چگونه فساد مينمايند.

و وقتى بآنها گفته شد ايمان آوريد همان طورى كه مردم ايمان آوردند در پاسخ گفتند آيا ما ايمان آوريم همان طورى كه مردمان سفيه و بيخرد ايمان آورده‏اند اى مؤمنين آگاه باشيد كه آنهايى كه مؤمنين را سفيه ميدانند خود آنها سفيه و بى‏خرداند و لكن نمى‏فهمند.

 [ (توضيح آيات)]

قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ‏

 (چرا منافقين نفاق ميكردند)

در تفسير مجمع البيان گفته براى منشأ نفاق منافقين دو احتمال داده اند يكى آنكه آنچه را مؤمنين فساد ميدانستند بگمان آنها صلاح بوده زيرا چنين گمان ميكردند كه اگر نفاق و دو رويى كنند از جفاى مؤمنين و كفار هر دو در امانند.

و ديگر آنكه آنچه در باطن آنها مخفى بود انكار ميكردند و عمل خود را طور ديگر وانمود ميكردند به اينكه ميگفتند ما خلاف نميكنيم و مايل بكفار نيستيم و كتاب را تحريف نميكنيم و خداوند كلام آنها را رد                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 130

 ميكند كه اى مؤمنين بدانيد كه اين هايى كه فساد را صلاح ميدانند اينها مفسدند و لكن شعور ندارند يعنى نميدانند آنچه ميكنند فساد است نه صلاح پايان و اين كسانى كه خداوند خبر ميدهد كه در زمين فساد ميكنند ظاهرا علماى كفّار و منافقين بودند لكن علم آنها جهل مركّب و فهم آنها سفاهت و عقل آنها نكراء و شيطنت بود.

آرى كبر و نخوت و خودخواهى و خودپسندى چشم عقل را كور مى كند و آن غريزه انسانى را فاسد مينمايد و مشاعر را تباه ميگرداند چنانچه برأى العين مشاهده مينمائيم كسانى كه در شهوات نفسانى غوطه ور گرديده‏اند عمل زشت خود را خوب ميدانند و خود را از دانشمندان عالى مقدار و از اهل كمال و دانش مى‏پندارند و بمردمان با ايمان و با تقوى نسبت سفاهت و بى- خردى ميدهند و بنظر حقارت بآنها مينگرند و علماء را جهّال و پست و بيمقدار و خود را از اهل فضل و دانش ميدانند.

         هر كس كه نداند و نداند كه نداند             در جهل مركب ابد الدهر بماند

 قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ

 (چه كسى را سفيه گويند)

سفهاء جمع سفيه است مثل علماء كه جمع عليم است و حكماء كه جمع حكيم است.

سفيه كسى را گويند كه عقلش ناقص و رأيش فاسد باشد، و خداوند خبر ميدهد كه كسانى كه مؤمنين را سفيه ميدانند و نسبت بى‏خردى و نفهمى بآنها ميدهند بدانيد كه خود آنها سفيه ميباشند كه از روى نفهمى چنين نسبتى بآنها ميدهند.

مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 131
سفيه كسى است كه عقل خود را تباه نموده‏

 (چه كسى را عاقل گويند)

عاقل كسى را گويند كه بتواند بقوه درّاكه خود تميز دهد بين حق و باطل، كسى كه حقّ و اولياى حقّ را نشناسد و اعمال فكر و تدبّر ننمايد تا آنكه سعادت خود را تأمين نمايد و در جهالت و بيخردى بماند و يوسف عزيز نفس ناطقه خود را مطيع نفس بهيمى خود گرداند و آن را بچاه مذلت خود پرستى ذليل گرداند البته چنين كسى را نتوان عاقل و دانشمند ناميد بلكه وى با حيوانات يكى است بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا او بدتر و پست‏تر از حيوانات بشمار ميرود زيرا كه حيوانات فاقد عقل و شعورند.

اين عقل موهبتى كه خداوند بانسان كرامت فرموده و استعدادى كه در وجود وى نهاده انسان ظَلُوماً جَهُولًا «1» از راه جهل و نفهمى ظلم بنفس خود نموده و آن را ضايع گردانيده و عقل خود را در اسارت نفس بهيمى درآورده و راه سير بسوى عالم ملكوت را بروى خود بسته گردانيده و خود را در لجن زار طبيعت بدست غولان و سبعان قواى حيوانى بزنجير آرزو و آمال بسته گردانيده.

آيا بايستى چنين اشخاص را سفيه و بيخرد معرفى نمود يا بزرگوارانى كه اعمال فكر نموده و قوه عاقله خود را بكار انداختند و در تمام عمر نفس شريف خود را بزحمت انداخته تا آنكه راهى بسوى مبدء خود پيدا نمايند و از راه براهين عقلى و نقلى در مقام برآمده‏اند كه راهرا از چاه تميز دهند

__________________________________________________
 


 (1) إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا سوره احزاب آيه 72، يعنى عرضه نموديم امانت خود را بر آسمانها و زمين و كوه‏ها پس ابا نمودند از قبول و تحمل آن و ترسيدند از آن و اين بار گران را انسان قبول نمود و بدرستى كه انسان بسيار ستمكار و نادان است.                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 132

و بپاى طلب طريق حق را بپيمايند و خود را باعلا درجه قرب رسانند و سعادت حقيقى و فضيلت دائمى براى خود تأمين نمايند بديهى است كه چنين اشخاص در منتهى عقل و خردمندى و زكاوتند اين است كه چون منافقين سفيه ميباشند مؤمنين را سفيه ميدانند زيرا كه حقيقة ايمان و نور معرفت را نيافته‏اند و از لذائذ و حظوظ معنويات كه مؤمنين با تقوى از آن بهره‏مند شده‏اند اين تيره‏بختان محرومند البته چنين مردمانى از روى نفهمى منكر حقايق ميگردند. و تا اندازه‏اى حق دارند زيرا كه چشم ندارند حقايق را بنگرند گوش ندارند كلمات حقّانى را استماع نمايند قلب و دل ندارند كه ادراك واقعيّات نمايند صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ