کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
قسمت اول ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

 [جلد اول‏]
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم قوله تعالى (فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ
مقدّمه كتاب و تذكّرات سودمند
اللّهم اشرح لي صدرى و يسّر لى امرى مدت زمانى بود كه گاه و بيگاه در فكر بودم كه تفسير مختصرى بنويسم و از كلمات آل عصمت (ع) اقتباس نموده و از بيانات مفسرين خوشه چينى نمايم كه شايد به اين واسطه از مفسرين و از متدبرين در قرآن محسوب گردم لكن متأسفانه موانعى جلو راه خود ميديدم كه طى اين طريق پر خطر را متعذر بلكه متعسر ميپنداشتم.
از طرفى ضعف نفس و فرومايگى سد راه ميشد از طرفى تهديد و منع شارع از تفسير برأى جلوگير بود و جرأت وارد شدن در اين وادى هولناك را نميكردم لكن از طرف ديگر حس طلب نميگذاشت راحت باشم.
مدتى بين خوف و رجا بودم، گاهى حس طلب امر مينمود، گاهى                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 3

 خوف و جبن غالب ميگشت و يأس كلى دامن گيرم ميشد
  (اى مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه تو است             عرض خود ميبرى و زحمت ما ميدارى)
 لكن پس از آنكه مأيوس شدم كه بتوانم تفسير كاملى بنويسم نظر به اينكه (الميسور لا يسقط بالمعسور) بنا گذاردم اقتباس نمايم از مشكات انوار ولايت و اقتصار نمايم بترجمه تحت اللفظى آيات و توضيح دهم بعض آيات محكمات را و پيرامون متشابهات نگردم و از دانشمندان و علماء علم تفسير تقاضا مينمايم اگر باشتباه و خلافى برخورد نمودند با ذكاوت و دانش خود اصلاح نمايند و خورده گيرى نكنند و حمل بر معنى صحيح نمايند و بنظر مهربانى در آن نگرند و نيز بزبان نيازمندى از مبدء بى‏نياز خواهانم و مسئلت مينمايم كه اگر لغزش و اشتباهى در آن پديد گشته بكرم و بخشش خداونديش عفوم نمايد و مورد عتاب و سخط واقعم نسازد زيرا كه با اين فكر كوتاه و بيان قاصر هرگز مدعى نيستم كه بتوانم تفسير كاملى بنويسم همين قدر خواستم از اين درياى گران فيض الهى قطره‏اى بذائقه جانم رسد و از اين خرمن احسان خوشه‏اى نصيبم گردد و از اين گلستان گل عذار ربوبى گل بچينم و روح كثيف خود را معطر نمايم و بايد دانست كه قرآن مجيد كلام بزرگى است كه از معدن الوهيت نازل گرديده و البته مطالب مندرجه در آن از حيطه ذهن كوچك بشر خارج است و مخصوص بآن كسى است كه مخاطب بآن گرديده و پس از آن محوّل بخلفاء و جانشينان آن بزرگوار است و مثل گفتگوها و مكاتبات بشر با يكديگر نيست و با آنكه (تر و خشگى نيست مگر آنكه در كتاب مبين است) بيشتر مطالبى كه راجع باحكام و قوانين اسلامى است بطور اشاره                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 4

 بلكه برمز بيان فرموده آرى مكالمات بزرگان نسبت باشخاص كوچك بايد همين طور باشد كه در الفاظ مختصرى معانى بسيار مفيدى مندرج گردانند.
ببين چطور اگر سلطان نامه بيكى از نمايندگان خود بنويسد بيشتر مطالب را سر پيچيده و بطور رمز بيان مينمايد كه كلمات در معنى بزرگ است لكن در صورت مختصر بنظر ميآيد.
و نيز اگر تمام خصوصيات و جزئيات از شرائط و مقدمات عبادات و معاملات و حدود و غير اينها را بتفصيل در آن درج مينمود از حد فصاحت و بلاغت و اعجاز خارج ميگشت و يكى از كتابهاى مفصّل معمولى بشمار ميرفت بلكه بايستى قرآن چندين جلد شود اين است كه در يك كلمه مختصر مطالب بسيارى مندرج نموده كه هم معجزه باشد و هم كتاب قانونى وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ كتاب مبين تفسير بقرآن شده هيچ تر و خشگى نيست مگر آنكه در قرآن ضبط و ثبت گرديده و در كافى از صادق آل محمد [ص‏] روايت ميكند (خداوند قرآن را تبيان هر چيزى قرار داده و قسم بخدا كه فرو نگذارده چيزى كه مردم محتاج بآن باشند مگر آنكه در قرآن نازل شده و پيغمبر [ص‏] بيان فرموده در حديث ديگر است (چيزى نيست كه دو نفر در آن اختلاف نمايند مگر آنكه دستور العمل و حكمش در قرآن داده شده، در كتاب كافى در پاره‏اى از احاديث دارد كه (پيغمبر اكرم [ص‏] نهى فرمود از قيل و قال و گفتگوهاى زياد و افساد مال، كسى گفت يا رسول اللَّه [ص‏] در كجاى قرآن است فرمود: لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَة
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 5
أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ «1» سوره نساء آيه 114 و نيز فرموده وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً «2» سوره نساء آيه 4

پاره‏اى از فضائل قرآن مجيد
مرام و هدف پيمبران اصولا بر آشنا نمودن توده مردم است بوظائف عبوديت و طريق سير بسوى مبدء و آشنا شدن بعالم ربوبيت و عالم گرديدن بوظائف اجتماعى و فردى و قرآن مجيد پيش رو و برنامه كاملى است كه بشر را بسوى سعادت رهبرى مينمايد، و طريق كسب فضيلت و رستگارى را بوى ميآموزد قرآن دواى هر دردى و درمان هر مرضى است قال اللَّه تبارك و تعالى وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً «3» سوره بنى اسرائيل آيه 85 و قرآن داروى امراض ظاهرى و باطنى بشر است و دستور العمل زندگانى وى را از آغاز تا انجام حيات او بنيكوترين طريق بيان مينمايد.
در اثر عمل نمودن بتعليمات قرآن رشته محكمى بين انسان و آفريننده او پديد ميگردد، قرآن آن عروة الوثقى الهى است كه هر كس چنگ بر آن زند از هر خطرى محفوظ ماند
__________________________________________________
 (1) خير و خوبى نيست در زيادتى نجوى مگر براى كسى كه امر كند بصدقه يا عمل نيكى يا اصلاح نمودن بين مردم‏
 (2) عطا و بخشش ننمائيد مالهاى خود را بين بيخردان و مردمان سفيه آن چنان مالهايى را كه قرار داده خداوند براى قوام وجود شما و بقاء حيات شما
 (3) و نازل گردانيديم از قرآن چيزى كه آن شفاء و رحمت است از براى مؤمنين لكن براى ظالمين و ستمكاران زياد نميكند مگر خسران و زيانكارى‏
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 6
قرآن حبل اللَّه متين است وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا «1» سوره آل عمران آيه 98، و آن ريسمان محكمى است كه از حق تعالى بسوى خلق كشيده شده قرآن بزبان رسول اكرم (ص) «ثقل اكبر است» در حديث مشهور
 (انى تارك فيكم الثقلين كتاب اللَّه و عترتى ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا ابدا) «2»
سؤال ميشود يا رسول اللَّه (ص) ثقلين چيست فرمود كتاب خدا ثقل اكبر است طرفى بسوى خدا و طرفى بدست شما اگر تمسّك نمائيد بآن هرگز گمراه نشويد و ثقل اصغر عترت و اهل بيت منند و اين دو از هم جدا نميشوند تا وقتى كه نزد حوض كوثر بر من وارد گردند.
قرآن صراط مستقيم است بسوى حق تعالى وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً «3» قرآن جدا كننده بين حق و باطل است تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً «4» سوره فرقان آيه 2، قرآن نور هدايت است وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ «5» سوره اعراف آيه 156 بتعليمات قرآن صميميّت و قوميّت بين افراد بشر تحقّق ميپذيرد، بتعليمات قرآن امور آشفته زندگانى بشر جمع ميگردد، و هر كس وظيفه اجتماعات و تكاليف زندگانى خود را ميشناسد
__________________________________________________
 (1) چنگ بزنيد بريسمان خداوند و متفرق نشويد «تمام شما مؤمنين».
 (2) من ميگذارم بين شما دو چيز سنگينى كه آن كتاب خداوند و ذريّه و عترت من است اگر شما باين دو تمسّك نمائيد هرگز گمراه نخواهيد گرديد.
 (3) اشاره بقرآن است كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود اينست طريق مستقيم من.
 (4) بزرگوار است كسى كه نازل گردانيده فرقان را بر بنده خود يعنى حضرت محمد (ص) تا اينكه تهديد نمايد و بترساند تمام مردم را.
 (5) متابعت نمائيد آن چنان نورى كه فرو فرستاده شد با او يعنى قرآن مجيد كه از آن تعبير بنور شده.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 7
قرآن جامع تمام قوانين اجتماعى و افرادى بشر است، وظائف عبادات طريق تهذيب اخلاق، قانون معاملات و معاشرات، قانون حقوق، قانون اقتصادى، قانون جنايى و جزائى، قانون قضايى، هر يك را بجاى خود و روى قانون عدل بنيكوترين وجهى تأسيس فرموده خلاصه قرآن حاكم عادلى است كه وظائف زندگانى بشر را از آغاز تا انجام (از وقتى كه نطفه در رحم مادر قرار گرفته تا وقتى كه وى را در قبر نهند) بنيكوتر وجهى و شيرين‏ترين بيانى و صحيح‏ترين طريقى دستور فرموده، تمام قوانين و دستوراتى كه از اين كتاب مقدس آسمانى فهميده ميشود روى ميزان عقل و منطق است بلكه اگر تمام عقلاء عالم و قانون‏گذاران روزگار اجتماع نمايند هرگز نتوانند مثل كوچك‏تر قانونى از قوانين قرآن تأسيس نمايند هر كس اين كتاب آسمانى را پيش روى خود دارد و برنامه زندگانى خويش را روى ميزان و قوانين و دستورات آن اجراء نمايد هيچ وقت قدم وى از صراط انسانيّت نلغزد و حقيقت عبوديّت و روح صميميّت و علاقه مليّت در وى ايجاد گردد و فضيلت و سعادت نشأتين نصيب او ميگردد قرآن رهبر هدايت و خورشيد حقيقت است كه از مطلع نور ازلى پرتو انداخته و روز اميدوارى و رجاء بانسان مينمايد.
نگهدارى ميزان اعتدال در پرورش روح و جسم بسته بعمل نمودن بدستورات و تعليمات قرآن است، پيدا نمودن راه تكامل و عمل نمودن بميزان اعتدال همان عمل نمودن بمقرّرات قرآن است‏
 (در فهم قرآن بايستى از نور ولايت اقتباس نمود)
چنانچه اشاره شد اسرار و رموز قرآن منحصر بكسى است كه مخاطب                        
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 8

 بوى است، و پس از آن محوّل بكسانى است كه تالى قرآن و مظهر و نماينده او و خلفاء و جانشينان اويند، و آنها كسانى ميباشند كه آيه تطهير در شأن ايشان نازل گرديده إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً «1» سوره احزاب آيه 33 و راسخين در علمند وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ «2» سوره آل عمران آيه 5، و در حديثى از صادق آل محمد (ص) است (كه مائيم راسخون در علم و ما ميدانيم تأويل قرآن را) شيخ طبرسى در تفسير خود از رسول اكرم (ص) در حديثى صحيح چنين روايت ميكند (كه براى احدى جايز نيست تفسير نمايد قرآن را مگر بحديث صحيح و نصّ صريح) و از اين قبيل اخبار بسيار است كه تفسير برأى را منع نموده‏اند، و در بيان تفسير و تأويل فرموده تفسير (كشف المراد عن اللفظ المشكل، و التأويل ردّ أحد المحتملين الى ما يطابق الظّاهر) «3» لكن از طرف ديگر در قرآن مجيد تعريف و تمجيد مينمايد كسانى را كه استنباط از قرآن مينمايند لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ «4» و از رسول اكرم (ص) است (كه آيات قرآن تاب معانى بسيار دارد حمل نمائيد بر بهترين معانى آن) و در جاى ديگر قرآن را «تبيان هر چيزى قرار داده» و امثال اين آيات و اخبار بسيار است كه امر بتدبّر و تفكّر در آيات قرآن‏
__________________________________________________
 (1) اين است و جز اين نيست كه خداوند اراده دارد كه ببرد از شما اهل بيت رجس و خباثت معنوى را و طاهر و پاكيزه گرداند شما را از هر خباثتى.
 (2) و نميداند تأويل قرآن را مگر خدا و كسانى كه علم در آنها رسوخ نموده.
 (3) ظاهر شدن مقصود از لفظ مشكل، ردّ يكى از دو احتمال بر آنچه مطابق ظاهر است.
 (4) هر آينه ميدانند كسانى كه استنباط مينمايند از قرآن.
 مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 9
فرموده تا آنكه فهم معانى مندرجه در آن ميسر گردد، و اگر تفسير نمودن قرآن جايز نبود تدبّر در آن لغو و بى‏ثمر مينمود.
و نيز هرگز روا نبود كه مذمّت و سرزنش نمايند كسانى را كه تدبّر و تفكّر در قرآن نمينمايند أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها «1» سوره محمد (ص) آيه 26 بديهى است كه تفكر و تدبر در قرآن همان فهم معانى مندرجه در آن است كه بتفكر در قرآن بعضى از اسرار و رموز آن كشف ميگردد و فهم معنى لفظ غير از تفسير برأى است كه موضوع نهى واقع شده و معانى تحت اللفظيه قرآن را هر عرب بدوى ميفهمد تدبّر و تفكّر نميخواهد پس هم امر فرموده بتدبر و تفكر در قرآن و بيان مراد آن و هم نهى فرموده از تفسير برأى، و بقانون علمى نميشود امر و نهى راجع بيك موضوع شخصى باشد، بايستى موضوع امر غير از موضوع نهى باشد.
جمع بين منع از تفسير برأى و أمر بتدبر در قرآن)
ممكن است امر بتفكر و تدبر راجع باشد بمحكمات قرآن و نهى از تفسير برأى راجع بمتشابهات و شاهد جمع قوله تعالى مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا «2» سوره آل عمران آيه 5
__________________________________________________
 (1) آيا اينها تدبّر نميكنند در قرآن آيا بر قلبهاى آنها قفل زده شده.
 (2) بعضى از آيات قرآن محكماتند آنها ام الكتابند (يعنى اصل كتابند) و ديگر متشابهات و كسانى كه قلب آنها را زنگ و كثافت گرفته پيرو متشابهاتند براى آنكه راه فتنه و فساد را بجويند در صورتى كه نميدانند تأويل و تفسير آن را [.....]
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 10
تابعين اسلام با اختلاف مذهب و مسلكى كه بين آنها است هر كسى در رأى و عقيده خود (خواه صحيح و خواه فاسد) تمسك مينمايند بمتشابهات قرآن و مطابق عقيده و مسلك خود آيات را تفسير و تأويل مينمايند.
آيات متشابهات مثل اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ «1» سوره نور آيه 35 الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ «2» هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ «3» و امثال اينها از آياتى كه محتمل معانى بسيار است.
مثلا اشعرى در سلب اختيار عبد تمسك مينمايد بآيه وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ «4» سوره نساء آيه 80، كه حسنه و سيّئه هر چه باشد آن فعل حق تعالى و عمل وى است و لو ظاهرا عبد مباشر آن باشد.
معتزلى در اثبات اختيار تام براى عبد چنانچه مذهب و طريقه اوست متوسل ميگردد بآيات ديگر مثل آيه وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ «5» سوره توبه آيه 106، و آيات ديگرى كه بطور كلّى عمل را نسبت بعبد ميدهد در بعضى از احاديث دارد (كه دورترين اشياء بعقول رجال تفسير قرآن‏
__________________________________________________
مگر خدا و كسانى كه علم و دانش در آنها رسوخ نموده گويند ايمان آورديم كه تماما از نزد پروردگار ما است.
 (1) خدا نور آسمان و زمين است.
 (2) خدا بر عرش مستولى است.
 (3) خدا با شما است هر كجا كه باشيد.
 (4) و اگر حسنه و نيكى بآنها رسد گويند اين از نزد خدا رسيده و هر گاه برسد بآنها سيّئه و عمل بدى گويند اين از طرف تو است بگو اى پيغمبر (ص) تمامى آنها از نزد پروردگار است.
 (5) بگو اى پيغمبر (ص) آنچه خواهيد بكنيد بزودى مى‏بيند عمل شما را خدا و رسول خدا و مؤمنين هم مى‏بينند چنانچه تفسير شده مقصود از مؤمنينى كه اعمال مردم را مى‏بينند ائمه طاهرين ميباشند.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 11
است زيرا كه در قرآن بعض آياتى است كه اول آن در چيزى و وسط آن در چيزى و آخر آن در چيز ديگرى است در حديث جابر از صادق آل محمد (ص) است، كه قرآن را باطنى است و باطن آن را ظاهرى است و دورترين اشياء بعقل بشر تفسير قرآنست خلاصه متشابهات قرآن آياتى است كه تاب معانى بسيار دارد اينست كه بدون نص صريح و حديث صحيح كه از طرف رسول اكرم و ائمه طاهرين (ص) كه در شأن آنها صادق آيد قوله تعالى أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ «1» سوره انعام آيه 90، و شاهد آن باشد نميتوان بعقيده و سليقه تفسير و تأويل نمود لكن محكمات قرآن و آن آياتى كه معنى آن واضح و جلى است يا فى الجمله خفايى دارد ظاهرا از مورد نهى خارج ميباشد و مشمول آياتى است كه امر بتفكّر و تدبّر در آنها شده چطور ممكن است گفته شود آيات قرآن كه دستور العمل روزانه ما است و ما موظّفيم كه برنامه زندگانى خود را از روى تعليمات و دستورات آن قرار دهيم و اوامر و نواهى آن را اجرا نمائيم ابدا جايز نباشد در آن نظر كنيم و تأويل و تفسير و مطلق و مقيد و ناسخ و منسوخ آن را بشناسيم.
شيخ طبرسى در كتاب احتجاج از پيغمبر اكرم (ص) چنين روايت ميكند (اى مردم تدبر كنيد در قرآن و بفهميد آيات قرآن را و نظر كنيد در محكمات قرآن و پيرامون متشابهات نگرديد) آرى البته در فهم ناسخ و منسوخ و تميز بين محكم و متشابه و نيز در متشابهات و آنچه از آيات معنى آن ظاهر و جلى نيست بايستى تمسك نمائيم‏
__________________________________________________
 (1) آنها كسانى هستند كه خداوند آنها را هدايت نموده و تو بهدايت آنها پيروى نما.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 12
بابواب علم پيغمبر (ص) و از مشكات نور ائمه طاهرين استضائه و استفاده نمائيم و بفهم ناقص خود متّكى نباشيم كه در خلاف افتيم‏
 (فضيلت خواندن قرآن و تدبّر در آن)
در تفسير خلاصة المنهج چنين روايت ميكند (زهرى گفت شنيدم از امام زين العابدين (ع) كه قرآن خزينهاى علم خداوند است و هر گاه درب آن خزينه گشوده شد بايستى در آن نظر كنى و از درياى منفعت آن در معرفتى بدست آرى.
عبد اللَّه عباس از رسول اكرم (ص) چنين روايت كرده (شريف‏ترين و بزرگوارترين امت من خوانندگان قرآنند و بعد از آن اشخاصى كه شبها مشغول عبادتند و نيز از رسول اكرم (ص) است (كه هر گاه كارهاى دنيا بر شما مشكل شود و طريق معاش و معاد بر شما پوشيده گردد دست بزنيد بر جمال قرآن تا حاجت دنيا و آخرت شما روا گردد و هر كس قرآن را پشت سر اندازد و تلاوت نكند و بر خلاف طريقه قرآن عمل كند وى را بدوزخ كشند و هر كه بقرآن تكلّم كند هميشه راست گفتار و درست كردار باشد و هر كه بطريق آن حكم كند با عدل و داد گردد و از راه راست برنگشته، و هر كس قرآن را وسيله دنيا و آخرت خود سازد بمراد دنيا و عقباى خود برسد و در زمره صلحاء و اتقياء باشد و نيز در منهج از عبد اللَّه مسعود و او از پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله چنين روايت كرده (قرآن خواندن احسان خداوند است كه بآن تمامى افراد بشر را دعوت فرموده پس از خواندن نعمت او بهره‏مند شويد و هر چند توانيد فائده آن را برگيريد زيرا قرآن ريسمان محكم است هر كس دست                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 13

 در آن زند هرگز از رحمت واسعه حق تعالى محروم نگردد، قرآن نورى است روشن كه گمراهان را بسر منزل مقصود رساند و دوائى است سودمند كه دردمندان- و مستمندان از دار الشفاء معرفت آن شفاء مى‏يابند و عارف مى‏شوند و نجاتى است كه هر كه تابع آن شود بمرتبه بلند و درجه ارجمند ميرسد پس تلاوت قرآن نمائيد تا آنكه خداوند سبحان بهر حرفى ده حسنه بنويسد و نميگويم (الم) را ده حسنه است بلكه ميگويم الف را ده حسنه است و لام را ده حسنه و ميم را ده حسنه و از على بن موسى الرضا (ع) است كه حضرت رسول (ص) فرمود خانهاى خود را از تلاوت قرآن نصيبى بدهيد زيرا هر كس در خانه‏اى تلاوت قرآن نمايد كارهاى دشوار اهل آن خانه آسان گردد و خير و بركت در آن خانه بسيار شود و هر خانه كه در آن قرآن خوانده نشود كار بر اهل آن خانه تنگ گردد و خير و بركت در آن كم شود.
كلينى از صادق آل محمد (ص) چنين روايت ميكند كه وقتى كه اولين و آخرين جمع شدند مى‏بينند شخصى را در بهترين صورت كه صورتى بهتر از آن هرگز نديده بودند وقتى مؤمنين بوى نظر ميكنند مى‏بينند قرآنست ميگويند اين از ما است از مؤمنين ميگذرد ميرسد بشهداء شهداء گويند اين قرآن است از آنجا نيز ميگذرد ميرسد به پيمبران انبياء گويند اين قرآن است از آنجا نيز ميگذرد تا ميرسد بيمين عرش خداوند جبّار ميفرمايد قسم بعزت و جلال خودم كه امروز گرامى ميدارم كسى كه تو را گرامى داشته و خوار و توهين ميكنم كسى كه تو را توهين نموده.
و از اين قبيل اخبار كه قرآن در قيامت مجسم ميگردد و شفاعت مينمايد و خداوند اهل قرآن را گرامى ميدارد و كسانى كه توهين بقرآن نموده‏اند معذب ميگردند بسيار است و براى اختصار بناچار از تفصيل آن خوددارى مينمائيم                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 14

 و بعضى از مفسّرين راجع بتجسّم قرآن بيانى دارد كه خلاصه ترجمه آن اين است، همين طور كه براى هر چيزى چهار نحو وجود است: وجود لفظى، وجود كتبى، وجود ذهنى و وجود خارجى، قرآن را نيز چند نحوه وجود متصور است، وجود كتبى قرآن همان است كه ظاهر و هويدا است، وجود لفظى آن قرائت و خواندن ما و معصومين و خواندن ملائكه است، وجود ذهنى و علمى قرآن نيز چند قسم است، وجودى در لوح نفس، وجودى كه از عالم امر بامر حق تعالى تنزّل نموده در قلب رسول (ص) چنانچه در قرآن مجيد است نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ «1» سوره شعرا آيه 193، يا آن معانى غيبيه كه هنگام قرائت بقلب قارى القاء ميگردد قوله تعالى: بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ «2» سوره عنكبوت آيه 48 و وجود عينى اجمالى كه آن اصل قرآن و حقيقت آن است كه از مصدر جلال احدى صادر گشته كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ «3» سوره هود آيه 1 (پايان) پس گمان مكن اخبار و احاديثى كه از طرف معصومين (ع) رسيده كه قرآن در قبر بصورت نيكو انيس مؤمن ميگردد و در آخرت مجسّم ميشود و تكلم ميكند و شفاعت مينمايد اينها ضرب المثل باشد و تأويل كنى و حمل بر غير ظاهرش نمايى‏
__________________________________________________
 (1) روح الامين تفسير شده بجبرئيل، نزول نمود روح الامين با قرآن بر قلب تو اى رسول اكرم تا آنكه بوده باشى از تهديد كنندگان و بترسانى مردم را از عذاب خدا.
 (2) بلكه قرآن آياتى است ظاهر و هويدا در سينه كسانى كه بآنها علم عطا شده.
 (3) قرآن كتابى است كه آيات آن محكم است پس بتفصيل بيان شده.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 15
 (قرآن در هر مرتبه‏اى از مراتب موجودات طورى تظاهر مينمايد) در محل خود مبرهن گرديده كه عوالم وجود در طول يكديگرند و هر مرتبه پستى نمود و ظهورى از مراتب فوق خود ميباشد و در پرتو وى نشو و نما ميكند دنياى ما كه فعلا در آن نشو و نما ميكنيم پست‏ترين و نازل‏ترين مراتب عوالم موجودات است و عالم مجاز و عالم قشر است و موجودات اين عالم يك نمودى و يك تظاهرى از عالم بالا بيش نيستند. فوق اين عالم عالمى كه در قوس صعود ما است عالم برزخ است كه واسطه بين عالم دنيا و عالم قيامت است عالم برزخ عالم صورت و عالم معنى است و فوق آن نسبت ببشر عالم قيامت است كه عالم جمع و عالم حقيقت و عالم حيات است و آن سر حد و منتهاى سير بشر است يكى از اسماء قيامت (الحاقّه) است يعنى حاقّ حقيقت و عين واقع و روزى است كه باطن و اسرار هر چيزى ظاهر ميگردد يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ «1» و نيز عالم حيات است وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ سوره عنكبوت آيه 64 «2» پس از اينجا معلوم ميشود كه استبعادى ندارد قرآن در قبر و در عالم برزخ كه عالم صورت و معنى است بصورت معنوى خود و بوجه نيكو انيس قارى گردد و نيز در قيامت كه عالم حقيقت و حاقّ واقع است وجود عينى و حقيقى‏
__________________________________________________
 (1) قيامت روزى است كه باطنها ظاهر ميگردد.
 (2) بدرستى كه عالم آخرت هر آينه عالم حيات است اگر شما ميدانستيد كه آخرت چه عالمى است.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 16
قرآن كه از عالم حقيقت تنزّل نموده و در اين عالم بصورت حروف و كلمه در آمده ظاهر گردد و تكلم نمايد و شفاعت كند و توهين نمايد كسانى را كه بوى توهين نموده‏اند و چون قيامت عالم جمع و عالم حقيقت است آنچه در اين عالم از عوارض بشمار ميرود در قيامت بحقيقت جوهرى خود هويدا ميگردد مثل اينكه در اين عالم اعمال و افعال بشر از قبيل عوارض و عملى بيش بنظر نمى‏آيد لكن در عالم برزخ بصورت مناسب ظاهر ميگردد و در قيامت بعين جوهرى هويدا ميگردد و آثار جوهرى از آنها پديد ميشود و شاهد بر اين مطلب آيات و اخبار چندى است كه از مجموع آنها چنين استفاده ميشود كه اعمال بشر در قبر صورت ميگيرد اگر عمل نيك است بصورت نيكو تظاهر مى‏نمايد و اگر بد است بصورت زشت و موذى پديد مى- گردد و تا قيامت صاحبش را اذيّت ميكند و ادلّه عقلى نيز تأييد مينمايد آنچه را انبياء و پيشوايان بشر خبر بوقوع آن داده‏اند.
لكن نه اين است عملى كه در اين عالم از عوارض بشمار مى‏رود در عالم برزخ و قيامت تغيير حقيقت دهد و جوهر گردد زيرا كه قلب ماهيت «1» مى- شود و قلب ماهيت محال است بلكه چنانچه گفتيم موجودات در هر عالمى بمناسبت همان عالم تظاهر مى‏نمايند.
ببين چگونه قرآن در همين عالم نيز نسبت بدرجه كمال هر كس طورى نمايش ميكند بعضى از قرآن نصيبى ندارند غير از خطوط و حروف و كلمات آن بعضى از معانى تحت اللّفظى آن نيز بهره‏اى ميبرند بعضى بالاتر از معانى و اسرار آن حظّى دارند تا برسد بمعانى باطنى كه فرمود از براى قرآن باطنى است و باطن آن را نيز باطنى است، تفسير دارد، تأويل دارد، محكم دارد، متشابه دارد، لكن‏
__________________________________________________
 (1) ماهيت يعنى حقيقت هر شيئى.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 17
تأويل و تفسير متشابهات كه معانى چندى در بر دارد مخصوص بآورنده قرآن و نمايندگان وى است.
 (بيان تنطاوى در ذيل سوره حمد)
خلاصه ترجمه كلام آن حكيم چنين است كه تشبيه مينمايد نظريّه مردم را راجع بسوره حمد بزارعى كه خودش با طفلش و با خرسوارى داخل گردند در مزرعه‏اى و در آنجا سه نفر ديگر نيز حاضر باشند يكى مهندس ديگرى عالم طبيعى و سومى حكيم الهى ببين هر يك از آنها بچه نظر آن مزرعه را مينگرند، البته نظريّه هر يك غير از نظريّه ديگرى است، آيا گمان ميبرى اين پنج نفر با آن خر يك طور نظر بآن مزرعه دارند هرگز اينطور نيست.
آن خر در آن مزرعه نمى‏بيند مگر يك دشتى پر از علف و همّ او اين است كه شكم خود را از علفزار پر كند و در آنجا چرا نمايد.
آن طفل نظريه او بالاتر از خر است، نظر ميكند ببهجت و صفاء و منظره عالى آن دشت و تفريح مينمايد و از جمال طبيعت لذت ميبرد و محظوظ ميگردد.
و نظريه زارع فوق نظريه طفل است زيرا وى نظر ميكند بآن مزرعه و انديشه او اين است كه حاصل آن در موقع در و چقدر است و حساب زارعين و مخارج آن را در نظر ميگيرد و دخل و ضرر آن را ميسنجد.
و نظريه مهندس بالاتر از زارع است زيرا كه بقاعده هندسه طول و عرض مزرعه را ميفهمد و مقدار حاصل حبوبات و منافع آن را باندك تأملى بدست مى‏آورد.
لكن نظريه حكيم طبيعى از آنها بالاتر است زيرا حكيم طبيعى عدد                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 18

 عناصرى كه حبوبات از آن تكوّن يافته‏اند ميداند و نيز بر كيفيت امتزاج و چگونگى تركيب عناصر چه در اين مزرعه و چه در غير آن اطلاع دارد و در باره آن رأى ميدهد.
و نظريه حكيم الهى از تمام آنها بالاتر و احاطه علمى او بيشتر است زيرا كه نظر وى مقصور بر همان مزرعه بخصوص نيست گويا تمام مزارع بلكه تمامى موجودات را در نظر ميگيرد و در آن تأمل و فكر ميكند كه تمام موجودات مادّى با اختلاف شكل و رنگ و بو و طعم و انواع رنگها و طعمهاى مختلف كه بشمار نمى‏آيد و آثار و خواصى كه بر هر يك از آنها مترتب مى- گردد تماما از عناصر پديد گشته و عدد عناصر از هشتاد بالاتر نيست (لكن در فيزيك عدد عناصر را تا 93 شماره كرده و گويند ممكن است در آينده عناصر ديگرى كشف گردد) و بازگشت تمام عناصر بيك عنصر است كه حقيقت آن معلوم نيست لكن بعضى آن را اثير گويند و آن را تركيب شده از ضوء و كهرباء و حرارت دانند و گويند آن جوهر فردى كه هر چيزى از آن تكون يافته و آخرين آراء علماى عصر است تركيب شده از ذرات كهربايى است كه بعضى از آن ذرّات ثابت و بعضى متحرّك است و اين دو قسم ذرّات را هسته ايست در وسط ثابت و ذرّات در اطراف آن دوران دارند مثل اينكه تمام سيّارات دور شمس دور ميزنند «1» و نيز آن حكيم الهى ميداند و مى‏فهمد كه مرجع و بازگشت تمام قوانين طبيعت حكمتى است فوق آنچه بشود تصوّر نمود، و ناظم و مدبّر و اله عالم‏
__________________________________________________
 (1) فرضية الكرونى:
امروزه در فيزيك مدعى هستند كه كليه اجسام از ساده و مركب از ذرات بسيار ريز بنام مولكول تشكيل شده و مولكول با آن همه ريزى و كوچكى داراى يك يا چند اتم است و اتم نيز از مقدارى الكتريسته مثبت بنام پروتون و مقدارى، بقيه در صفحه 22 [.....]
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 19
ذاتى است كه از روى علم و قدرت و حكمت عالم را منظّم و مرتّب گردانيده و گر نه اين نظام عالى و اين كون مجلل از كجا پديد گشته وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‏ پس از اينجا توان دانست تفاوت مردم را در فهم سوره حمد، زيرا كه فاتحه كلام خداست و مزرعه و آنچه در آن است فعل خداست، آيا نمى‏بينى چطور نظريات خلق در مزرعه مختصرى متفاوت است همين طور مقايسه نما فهم مردم و آراء آنها را در سوره فاتحه كسى كه كلمات قرآن را حفظ مينمايد براى تأمين معاش مثل آن خرى است كه چون در آن مزرعه ميرسد همّ او فقط پر كردن شكم است از علفزار، و آنكه فقط از نغمه و صورت قارى در عروسيها و عزاخانه‏ها لذت برد مثل آن طفل است كه فقط از منظره زيباى آن علفزار محظوظ گردد: و نماز گذار كه كلمات حمد را مرتّب بخواند و توجّه باو كند و بداند كه خدا را ستايش مينمايد مثل آن زارع است كه غرض وى تنظيم و ترتيب دادن مزرعه و منافع آنست.
آيا اين نيست كه مفسّر قرآن كه تدبّر مينمايد در معانى آن مرتبه او فوق مرتبه عابد و نماز گذار است زيرا كه او شبيه بمهندس در اين مثال است، همين طورى كه مهندس نظر وى مقصور بر اين مزرعه بخصوص نيست بلكه كليّه مزرعه‏ها را در نظر ميگيرد مفسّر قرآن نيز سوره حمد و تمام آيات قرآن را در نظر ميگيرد.
آيا گمان نمى‏برى كسى كه كليه عوالم علوى و سفلى را ميشناسد و نظام و جمال عالم را درك مينمايد، مرتبه او بالاتر از مرتبه تفسير كننده ظاهر قرآن است، و آن مثل آن مرد طبيعى يا زارعى است كه عالم بعناصر و كيفيت تركيب و امتزاج آن باشد                       
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏1، ص: 20