حدیث سی و نهم و اروی بسندی المتصل الی الشیخ الجلیل محمد بن یعقوب الکلینی (قدس سره) عن ابی علی الاشعری عن محمد ابن عبدالجبار عن الصفوان عن میسر بن عبدالعزیز عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال ؛ قال (علیه السلام) لی یا میسر ادع ، و لا تقل ان الامر قد فرغ منه ، ان عندالله عزوجل منزله لا تنال الا بمسئله و لو ان عبداً سدفاه ، و لم یسئل لم یعط شیئاً ،فاسئل ( فسل خ ل) تعط ، یا میسر انه لیس من باب یقرع الا یوشک ان یفتح لصاحبه. ترجمه: به سند متصل به شیخ جلیل محمد بن یعقوب کلینی (قدس سره) روایت می نمایم: (مولف) که میسر بن عبدالعزیز گفت: حضرت صادق (علیه السلام) به من فرمودند: تصور مکن که از کار گذشته است بدان که منزل هائی نزد پروردگار است که جز به مسئلت و درخواست به دست نمی آید و اگر بنده ای دهانش را از درخواست و دعا ببندد و خواهش و التماس نکند چیزی از آن درجات به او داده نخواهد شد پس سئوال کن و از خدا بخواه که عطا کرده می شوی. ای میسر دری نیست که کوبیده شود مگر آن که امیدی هست که صاحبش باز نماید. (1) «بیان» البته باید قبل از شرح حدیث مقدمه ای گفته شود تا مطلب روشن گردد ، میسر بن عبدالعزیز از راویان بزرگ و از دوستان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) است که در زمان حیات حضرت صادق (علیه السلام) فوت کرده و علامه (قدس سره) در کتاب خلاصه او را در زمرۀ اشخاصی یاد کرده که روایتشان قابل اعتماد است و در بیان حال او چنین گفته است: میسر فرزند عبدالعزیز است و (کشی) بیانات زیادی دربارۀ او دارد که بر مدح او دلالت می کند و علی بن الحسین گفته است : میسر بن عبدالله کوفی است و از مردان قابل اعتماد و حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند: ای میسر تا به حال چندین بار اجل تو رسیده است ولی به جهت اینکه خویشاوندانت را یاری می دهی و با آنها مراودت می کنی خدای تعالی به تاخیر انداخته است و (العقیقی) گفته است: که آل محمد (علیهم السلام) بر او ثنا گفته اند و او از اشخاصی است که در زمان رجعت جهاد خواهد کرد. پایان کلام علامه (قدس سره). محقق مجلسی (قدس سره) در (الوجیزه) گفته است: میسر بن عبدالعزیز مورد اعتماد است و باید به رموزی که بیانگر احوال او است به طور اختصار اشاره نمائیم . تا این که (قدس سره) گفته است: این که می گوئیم قابل است یعنی عدل و امامی و با انضباط می باشد. پایان کلام او رحمه الله علیه. و پس ازاین مقدمه گوئیم فرمایش حضرت (علیه السلام) : ( و لا تقل ان الامر قد فرع منه) شاید نهی در این بیان محتمل وجوبی باشد : مراد از فراغت امر فراغت از حدوث حوادث است و حضرت از این رای نهی فرمودند زیرا این رای باطل است و ایمان به بداء و این که خدای تعالی هر روزی در شان جدیدی است واجب می باشد پس قضاء و قدر با دعا منافاتی ندارد. مراد از فراغ از امر این است که آن چه باید بشود و متعلق به علم حق تعالی است انجام می گیرد و محال است که واقع نگردد و تغییر پذیرد چون خداوند وقوع هر چه را بداند واجب است انجام پذیرد پس حضرت (علیه السلام) نهی فرمود تا مبادا این گونه اندیشه ها ازوجود دعا و در خواست از حق تعالی گردد . مراد از فراغ از امر رسیدن بنده است به درجۀ رضا و تسلیم و مقصود از نهی رد نمودن اندیشۀ کسی است که می گوید راضی بودن به قضا و قدر خدای تعالی با دعاء و در خواست ازاو منافات دارد و شاهد بر این احتمال فرمایش خود حضرت (علیه السلام) است که فرمودند: ( ان عندالله عزوجل منزله لا تنال الا بمسئله) و شاید مقصود این است که بنده ازد عا و درخواست از خدا بی نیاز نیست هر چند به اعلاء درجۀ تسلیم و رضا رسیده باشد و علامۀ مجلسی (قدس سره) در شرح این حدیث بر دو احتمال اول اکتفا نموده زیرا در کتاب مرآت العقول چنین گفته است: حدیث سوم ( و لا تقل ان الامر قد فرغ منه) کلمۀ (الامر) به معنی حدوث حوادث و تدبیر در آنها است و کلمۀ فرغ مجهول است و کلمۀ (منه) به جای فاعل و نهی کردن حضرت در این مورد محتمل بر دو وجه است: اول: به جهت این که این رای یهود و برخی از حکما است و البته باطل می باشد و ایمان به بدا واجب است و خدای تعالی هر لحظه در شانی است و آن چه را بخواهد محو و اثبات می فرماید و نزد او است (ام الکتاب) (2) پس قضا و قدر مانع از دعا و درخواست از او نمی شود زیرا تغییر مقدرات در لوح محو و اثبات ممکن است، علاوه بر این که دعاء خود از اسباب قضاء است و امر به دعا نیز از همان اسباب است. دوم: این که مقصود از فراغ از امر یعنی علم خدای سبحان به هر چه باید ایجاد بشود تعلق گرفته و همه در لوح محفوظ ثابت است و مرگ کسی را که خداوند در فلان ساعت مقدر فرموده محال است از آن یاعت مقدم یا موخر شود و گرنه مستلزم آن است که علم خدا به جهل گراید . البته این کلام صحیح است لکن مانع از امر به دعاء و درخواست از خدا نمی شود و نیز جلوگیر اجابت دعاء و مانع ترتب فائدۀ دعا نمی گردد پس مقصود حضرت از این نهی ، باز داشتن از این است که قضا و قدر الهی مانع از دعا و درخواست نمی شود و نیز نباید سبب یاس از فائده و اجابت دعاء گردد چنان که در کتاب عدل تحقیق آن گذشت و حاصل این که حضرت (علیه السلام) با این حدیث دو مطلب را روشن فرموده اند. یکی این که دعا و در خواست از خدا ، ذاتاً مطلوب است زیرا عبادتی است که انسان را نزد خدای تعالی به درجات بلند می رساند که وصول به آنها ممکن نیست مگر به دعا و درخواست و تضرع و زاری. دیگر این که تقدیراتی که مشروط به شرط هستند قابل زیاده و نقصان و محو و اثبات می باشند مثلاً اگر صلۀ رحم انجام ندهد عمرش به سی سال مقدر شده است و اگر صلۀ رحم کند شصت سال. و نیز رزق کسی که در فلان روز اگر دعا ننماید و درخواست نکند یک درهم مقدر شده است ولی اگر دعا کند و طلب نماید دو درهم و همین طور است در سایر مطالب و نتیجه این که برای وجود موجودات شرایط و اسبابی است و (ابی الله سبحانه ان یجری الاشیاء بالاسباب) و از جملۀ اسباب برخی از امور دعا و در خواست است که اگر دعا نکند عطا نمی شود و علم خدای سبحان تابع معلوم است و علت وجود اشیاء نمی شود و قضا و قدر او قضاء لازم و قدر حتمی نیست و الا ثواب و عقاب امر و نهی باطل می نمود چنان که در بیان امیرالمومینن گذشت. انتهای بیان مجلسی رحمه الله علیه. مولف: به نظر می رسد این که مجلسی، سوم را متذکر شده است بدین لحاظ است که از سیاق عبارت حدیث چنین مفهوم نیست ولی همان طور که معلوم است اگر چه دلالت حدیث بر دو احتمال اول ظاهرتر از دلالت سوم است لکن احتمال سوم به مراد نزدیک تر به نظر می رسد . چون راوی از اشخاصی نبوده است که بگوید دعا در حدوث حوادث تاثیری ندارد و این قول چنان که خود مجلسی (قدس سره) اعتراف نموده قول یهود و یکی از حکماء سلف بوده است و نیز راوی از اشخاصی نبوده که بگوید: علم خدا به موجودات و قضا و قدر موجب عدم تاثیر دعا است و دعا سودی ندارد ، چون این قول کسی است که اهلیتی با معارف الهی نداشته باشد و دور از شان راوی است زیرا او از اشخاصی است که آل محمد بر او ثنا گفته اند در شرح حال او به آگاهی شما رسید. و اصلاً مقصود ما از بیان حال راوی تسجیل این احتمال اخیر بود و در هر صورت مراد از این حدیث ترغیب و تشویق بر دعاء و نهی از ترک دعاء است به خاطر توهم بی نیازی از آن پس نباید هیچ کس گمان برد که از دعا بی نیاز است خواه در حال سلامت باشد یا بیماری، چنان که نقل است امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: شخص سالمی که از بلاء ایمن نیست نیازش به دعا کمتر از فرد مبتلا به بلاء نیست هر چند بلاء وی بزرگ بنماید زیرا هر کسی از دو نظر به دعا احتیاج دارد. اول: این که دعا ذاتاً عبادت است و خدای تعالی بندگان را ملزم به دعا فرموده تا به این وسیله اظهار خشوع نمایند که سزاوار بندگی او است بلکه دعا حقیقت بندگی است چنان که از آیات و اخبار چنین استفاده می شود و علت غائی خلقت، عبادت است همان طور که خدای سبحان فرموده است : ( و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون) (3) دوم: این که دعا سبب حصول قرب و منزلت به پیشگاه پروردگار عالم است و نتیجۀ دعا تنها منحصر در اجابت و رسیدن به چیزهای مورد سئوال نیست بلکه اگر اجابت دعا هم مصلحت نباشد خالی از یکی سه نتیجه نیست و دلیل بر این سخن روایت ابو سعید خدری است که گفت: رسول اکرم فرمودند: مسلمان دعا نمی کند مگر آن که اگر خواهش او گناه و قطع رحم نباشد یا فوری مستجاب می گردد و یا به تاخیر می افتد و یا بلائی را از او دور می سازد. و اگر یکی از این فوائد هم نباشد بس است برای بنده که به وسیلۀ دعا به مرتبۀ سائلین از خدای تعالی می رسد و شاید اشاره به همین است فرمایش قرآن کریم: ( قل ما یعبوبکم ربی لولا دعاؤکم) (4) زیرا از این آیه چنین استفاده می شود که بنده به وسیلۀ دعا به مرتبۀ رفیع می رسد و مورئد توجه و الطاف پروردگار قرار می گیرد و شاید از هیمن نظر است که انبیاء و اوصیاء و اولیاء به مومنین به انواع بلاها گرفتار بودند و این تفضل و رافتی بوده است از جانب خدای تعالی نسبت به ایشان تا از او سئوال نمایند و او به آنها عطا کند . از دو نظر: اول: اول اینکه چون خدای تعالی متصف به جود (5) و کرم است و کریم آن است که دوست دارد بخشش کند بر کسی که از او سئوال می نماید امر فرموده است سئوال سئوال کنند تا عطا فرماید وصف کرم و احسانش ظاهر گردد. دوم: چون برای سائل نزد پروردگار قرب و منزلتی است که رسیدن به آن جز به وسیلۀ دعا ممکن نیست خدای تعالی نبدگانش را امر به دعا فرموده است تا به این منزلت نائل آیند چنان که در ضمن همین حدیث فرمودند: ( ان عندالله عزوجل منزله لا تنال الا بمسئله) . فرمایش حضرت (علیه السلام): ( و لو ان عبداً سد فاه و لم یسئل لم یعط شیئاً) شاید مقصود از معنای کلمۀ (شیئاً) مطلق اشیاء نباشد بلکه منزلت و مقامی باشد که جز به دعا به دست نمی آید و چگونه غیر این معنا فرض شود در صورتی كه ممکن تا در بند هستی است نمی تواند خود را از فضای مواهب الهی و بخششهای هستی ساز او بر کنار بداند چون غرق در آنها است اعم از این که سئوال بنماید یا ننماید. سپس بدان که دعا از چند جهت مورد بحث است: اول: در فضیلت دعا و ترغیبت بر آن. دوم: در شرایط قبول و اجابت آن. سوم: در علت عدم اجابت برخی از دعاها. سخن در فضیلت دعا و ترغیب و تشویق بر آن از نظر عقل و نقل: دلیل عقلی بر ترغیب دعا و فضیلت آن بلکه بر وجوب آن این است که به وسیله دعاء ضرر از انسان دفع می گردد و البته با وجود توانائی رفع ضرر از خویشتن واجب است. زیرا اخبار زیادی رسیده است که دعا بلا را از انسان دور می نماید چنان که رسول گرامی فرمودند: آیا راهنمائی کنم شما را بر اسلحه ای که از دشمن نجات یابند و به فراوانی رزق نائل شوید؟ عرض کردند آری ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)؟ پس فرمودند: شب و روز دعا کنید که اسلحه مومن دعا است. و نیز سید الساجدین( علیه السلام) فرمودند: دعا بلاء نازل شده و نازل نشده را بر طرف می نماید. و هم چنین زراره از امام پنجم حضرت باقر(علیه السلام) روایت نموده که فرمودند: آیا آگاه نسازم شما را بر چیزی که حتی رسول خدا از آن مستثنا نیست؟ عرض کردم چرا فرمودند: دعا قضا را تغییر می دهد هر چند محکم و استوار شده باشد و در این ضمن انگشتان مبارک را بر هم جمع نموده دست خود را مشت کردند. پس چنان که ملاحظه شد این اخبار و بسیاری از روایات دیگر که معنای اینها هستند و به جهت اطالۀ سخن ایراد نمی کنیم دلالت دارند بر این که دعا ضرر را از نفس انسان دور می سازد و دفع ضرر از نفس با وجود توانائی واجب است بنا بر این اگر دعاها برای ضرر احتمالی واجب باشد در ضرر قطعی وجوب آن نزد عقلا بدیهی است و نیازی به اقامۀ برهان ندارد. پس اگر وجوب دعا عقلاثابت شد فضیلت آن قهراً نیز ثابت خواهد بود چنان که روشن است و پیش آمد ضرر و بلایا برای هر فردی در عالم دنیا از حتمیات است زیرا برای هیچ کس محال نیست که از طریقی مورد آسیب قرار گیرد ، یا از داخل مانند امراضی که بر بدن او عرض می شود یا از خارج مانند اذیت ظالم و آفات دیگر و اگر از همۀ اینها مصون باشد عقل وقوع اینها رادر مورد او جایز می داند، و چگونه جایز نباشد در حالی که در عالم حوادث و برخوردها زندگی می کنیم و می دانیم که هیچ چیز دارای ثبات و ضابطه ای قابل اعتماد نیست و ونعمت ها از دستبرد آفات مصون نباشد. پس فائدۀ دعا رفع بلاء موجود یا رفع ضرر احتمالی یا جلب نفع مطلوب است چنان که اخبار گویای آن بود و هیچ کس نیست که قادر بر دعا و درخواست از خدای تعالی نباشد بنا بر این توجه به دعاء واجب و لازم است پس از آن چه گفته شد وجوب دعا عقلا ثابت گردید. اما نقل: آیات و اخباری که دلالت بر فضیلت دعا دارند و انسان را بر دعا تشویق می کنند به اندازه ای است که از متواترات شمرده شده و در این جا به مختصری از آنها اشاره می شود. اما آیات: فرمایش خدای تعالی: « ادعونی استجب لکم» (6) و «قل ادعوالله و ادعوا الرحمن ایاماً ما تدعوا» (7) و «قل ما یعبؤ بکم ربی لولا دعاؤکم» (8) و «ادعوا ربکم تضرعاً و خفیه انه لا یحب المعتدین» (9) و اما اخبار در کتاب کافی از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: این که خدای عزوجل فرموده است: ( ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین) (10) یعنی کسانی که نسبت به دعا تکبر می ورزند که دعا افضل عبادات است عرض کردم: ( ان ابراهیم لاواه حلیم) (11) فرمودند: اوّاه کسی است که بسیار دعا می نماید. و نیز در کافی از حنان بن سدیر روایت نموده که گفت: خدمت حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) عرض کردم: افضل عبادات کدام است؟ فرمودند: نزد خدای عزوجل عبادتی افضل از سئوال و درخواست از او نیست و مبغوض ترین مردم نزد حق تعالی کسی است که از عبادت او تکبر ورزد و از او سئوال و درخواست ننماید. و نیز در همان کافی روایتی است از سیف التمار که گفت: شنیدم که حضرت صادق (علیه السلام) می فرمودند: ملتزم دعا باشید زیرا هیچ چیز مانند دعا شما را به خدا نزدیک نمی سازد و در دعا مقصودی ناچیز را به خاطر حقارتش رها نسازید که آفرینندۀ بزرگ و کوچک یکی است. و نیز در همان کتاب از حضرت صادق (علیه السلام) که فرمودند: دعا عبادت است چنان که خدای عزوجل فرموده است: « ان الذین یستکبرون عن عبادتی» بخوانید خدا را و مگوئید هر چه باید بشود می شود ، زراره گت: یعنی ایمان به قضاء و قدر شما را از تلاش و کوشش در دعا باز ندارد. الی غیر ذلک از آیات و اخباری که بر فضیلت دعا بر نهی از ترک آن دلالت دارد. عالم جلیل ابن فهد حلی (قدس سره) در کتاب مسمی به ( عهده الداعی و نجاح الساعی) چنین گفته است: بدان که قول خدای تبارک و تعالی : « اذا سئلک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی و لیومنوا بی لعلهم یرشدون»( 12) بر اموری چند دلالت دارد . اول: این که خدای تعالی سفرۀ الطاف و عنایت خویش را برای مستدعیان نیازمندش گسترش داده که فرموده: « اذا سئلک عبادی فانی قریب». دوم: منتهی عنایت خود را با بندگان به وسیله دعا ظاهر ساخته: چنان که جواب را موقوف بر تبلیغ رسول (صلی الله علیه و آله) قرار نداده و فرموده: ( فانی قریب) و نفرموده: ( قل لهم انی قریب). سوم: اینکه معلوم می شود بین سئوال کنندگان و جواب حق تعالی فاصله ای وجود ندارد چنان که جواب را با (فاء) ترتیب بیان فرمود و گفت: (فانی قریب) چهارم: شرافتی به بندگان ارزانی داشته به این که جواب را شخصاً رد نموده تا به این طریق کمال منزلت و شرافت دعا را نزدخود ظاهر سازد. حضرت باقر (علیه السلام) فرمودند: دعا و درخواست از خدا شما راملول ننماید زیرا دعا نزد خدا مکان و منزلتی دارد ودر جواب یزید بن معاویه بن وهب که پرسید زیاد خواندن قرآن بهتر است یا کثرت دعا؟ فرمودند: (علیه السلام): کثرت دعا و این آیه راتلاوت فرمودند: « قل ما یعبؤبکم ربی لولا دعاؤکم». پنجم: اینکه مدلل ساخته که مکانی ندارد زیرا اگر دارای مکان بود ممکن نبود با هر فرد دعا کننده ای نزدیک باشد. ششم: امر فرمودن او به دعا چنان که فرمود: « فلیستجیبوا لی» یعنی باید مرا بخوانید. هفتم: امر پروردگار به این که باید بر اجابت دعا معتقد بود و باور داشت که حق تعالی این توانائی را دارد که سئوالات و خواهشهای دعاء کنندگان را اجابت فرماید چنان که حضرت صادق (علیه السلام) در معنای کلمۀ (فلیومنوا بی) که در ضمن آیه ملاحظه شد فرمودند: ( لیتحققوا انی قادر علی اعطائهم ما سئلوه) و در آن دو فایده به نظر می رسد یکی آگاهی از صفت قدرت حق تعالی و بسط امید بندگان در رسیدن به مرادها و خواسته های خویش. دیگر این که به سئوالات و آرزوهای خود نائل خواهند آمد زیرا انسان اگر نیرومندی طرف مقابل و معامل خود را بداند نا خود آگاه به سوی او مجذوب می گردد و بر معاملۀ با او رغبت پیدا می کند. چنان که اگر بر ناتوانی او آگاهی یابد بر خلاف این رفتار مینماید و از هیمن نظر است که از معاملۀ با مفلس می گریزند. هشتم: بشارت حق تعالی است بندگان را به راه رشدی که از آن راه به خواسته های خود رهنمون می گردند همان طور که حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: ( من تمنی شیئاً و هو لله رضی لم یخرج من الدنیا حتی یعطاه) و این حدیث نیز از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت شده است و نیز حضرت صادق فرموده اند: ( اذا دعوت فظن حاجتک بالباب) پایان مقصود از سخن ابن فهد الحلی رحمه الله علیه. اما کلام در شرایط قبول دعاء و اجابت آن: باید دانست همان طور که برای به دست آوردن نتیجه هر عمل آداب و شرایطی وجود دارد که اگر رعایت نشود نتیجۀ مطلوب به دست نمی آید برای دعاء آداب و شرایط بسیاری نیز وجود دارد که اگر بخواهیم بشماریم از حوصلۀ این کتاب فزونی خواهد گرفت و لکن به برخی از آنها اشاره کی نمائیم اگر کسی مایل است از تمام آنها اطلاع حاصل نماید به کتاب (عده الداعی و نجاح الساعی) رجوع کنید زیرا آن بزرگترین کتابی است که در این زمینه تالیف یافته است. 1- مراعات وقت یعنی برای دعا باید اوقات مناسبی را انتخاب نمود مانند روز عرفه و ماه رمضان و روز جمعه و شب های جمعه و سحرگاهان تمام شب ها و بین الطلوعین و مانند اینها که در مطولات نوشته شده و بین سایر مواقع سحرگاهان خصوصیتی دیگر دارد چنان که حق تعالی فرموده است: ( و بالاسحارهم یستغفرون) (13) مخصوصاً شب های جمعه چنان که از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده است که در بیان قول یعقوب (علیه السلام) که به فرزندش گفت: (سوف استغفر لکم ربی) فرمودند: به تاخیر انداخت تا سحر گاهی از یک شب جمعه. و در کافی به اسناد خود از زید شحام روایت شده است که گفت: حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: بهترین وقت برای دعا یکی از این چهار موقع است: وقت وزیدن باد و زوال ظهر و موقع نزول باران و هنگام شهید شدن مومن. 2- مراعات شرافت احوال مانند تعقیبات نمازها چنان که امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: کسی که فریضه ای انجام دهد پس از آن دعایش مستجاب خواهد بود. و در کافی روایت شده است که حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: دعا در چهار موضع مستجاب می گردد در نماز وتر ، و بعد از نافلۀ فجر و بعد از نماز ظهر و بعد از نماز مغرب. و نیز در موقع نزول باران و اوقات نمازهای فریضه و هنگام افطار روزه و مانند این اوقات که احتمال اجابت دعا وجود دارد و در حقیقت شرافت اوقات مربوط است به شرافت احوال مثلاً از جملۀ اوقات شریفه هنگام سحر است که شاید شرافت آن به خاطر شرافت حال انسان است که در آن موقع نسبتاً وقت صفاء و فراغت قلب است از امور دنیا و تعمیم این حکم تا هر وقتی ازا وقات که انسان در نفس خود حالت صفا و خلوص می یابد امکان دارد پس سزاوار است که انسان وقت را مغتنم شمارد و از دعاء و درخواست از خدای تعالی که بالاترین عبادات است نتیجه بگیرد. 3- در موقع دعا متوجه قبله باشد و دست خود را به طرف آسمان بلند نماید چنان که از سلمان فارسی (رضی الله عنه) روایت شده است که گفت: پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) فرمودند: پروردگار شما زندۀ جاوید و کریم است و از بنده ای که دست امید به سوی او بردارد حیا می کند که دست وی را خالی برگرداند. و در کافی از حضرت صادق (علیه السلام) روایت نموده که فرمودند: علامت توجه این است که کف دست ها به سوی آسمان قرار گیرد و نشانۀ بی توجهی است اگر پشت دست ها به طرف آسمان باشد و مقصود از یاد آوری این حدیث استشهاد برای بلند نمودن دستها بود نه بیان تمام کیفیت آن که بر پنج وجه است و برای این که سخن طولانی نگردد از ذکر آن خودداری نمودیم. 4- با حال تضرع و خشوع خدا را بخواند چنان که حق تعالی فرموده است: ( ادعوا ربکم تضرعاً و خفیه انه لا یحب المعتدین) (14) نه با سجع و قافیه زیرا سجع و قافیه با تضرع و زاری مناسبتی ندارد و سزاوار است که دعا کننده در حال خشوع و تضرع باشد و در حال بیم و امید چنان که خدای سبحان گفته است: ( انهم کانوا یسارعون فی الخیرات و یدعوننا رغباً و رهباً) (15) 5- دعا کننده در حال گریه باشد که گریه برترین و خصوصی ترین علامت اجابت است و نشانۀ رقت قلب و عدم قساوت آن و اگر اشک ندارد خود را به حال گریه در آورد زیرا حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: ( و ان لم یکن لک بکاء فلیتباک) و نیز در کافی به اسناد خود از یباع السابری روایت نموده که گفت : خدمت حضرت صادق (علیه السلام) عرض کردم من در دعا تباکی می کنم چون چشمانم اشک ندارد ؟ فرمودند: خوب است اگر چه به اندازه بال مگس باشد. و از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که فرمودند: بنده ای را که خدا دوست دارد مبتلا می سازد تا صدای تضرع او را بشنود. 6- از روی اطمینان دعا کند و به اجایت آن یقین داشته باشد چنان که حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: چون دعا نمائید چنان بیندیشید که حاجت شما پشت در منزل قرار دارد. 7- توجه قلبی زیرا همانطور که اگر کسی متوجه ما نباشد از او روی می گردانیم و به او توجه نمی کنیم خداوند دعاء کسی را که قلباً متوجه او نباشد به درجه ی اجابت نمی رساند. روایت شده است که موسی بن عمران (علیه السلام) به مردی گذشت که در حال سجده و گریه و تضرع وزاری بود پس موسی عرض کرد: پروردگارا اگر حاجت این بنده بدست من بود روا می کردم خدای عزوجل به او وحی فرمود: ای موسی این مرد مرا می خواند و قلبش مشغول گوسفندش می باشد پس اگر در حال سجده بماند و کمرش دو نیم گردد و چشمانش سفید شود خواهش او را اجابت نمی کنم)و در روایتی دیگر (آمده است تا از من نمی پسندم روی گرداند و بر آنچه من دوست می دارم روی آورد). 8- پا فشاری در دعا و تکرار بسیار – چنان که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت شده است که فرمودند: خدا سائل پایدار و با ثبات را دوست دارد. و در کافی نیز از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) رسیده است که فرمودند: به خدا سوگند هر بندۀ مومنی که بر دعا و در خواست اصرار ورزد خدای عزوجل حاجت او را روا می فرماید. و شایسته است از دعا و درخواست احساس خستگی و ملالت ننماید که در حدیث قدسی آمده است: نباید از دعا ملول شوند چنان که من از اجابت دعا ملول نمی گردم و اگر اجابت دعا به تاخیر افتد نباید کسی از رحمت الهی مایوس گردد زیرا ممکن است مصلحت دعا کننده چنین ایجاب نماید. 9- صدای داعی نباید از خد متوسط که بین جهر و اخفا است بلندتر باشد چون از صدای بلند در حال دعا نهی فرموده اند و صدای کوتاه به خضوع و خشوع نزدیک تر است. 10- دعا باید به ذکر خدا و صلوات شروع شود که در کافی از حضرت صادق (علیه السلام) رسیده است: ملتفت باشید اگر یکی از شما خواست از پروردگار چیزی از دنیا یا از آخرت در خواست نماید با ثنای بر خدا و صلوات بر نبی (صلی الله علیه و آله) شروع نماید و سپس در خواست خود را تقاضا کند . و نیز روایت شده است که نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) دعا را شروع نمی فرمود مگر به ذکر (سبحان ربی الاعلی الوهاب) و در کافی روایت شده است که محمد بن مسلم گفت: حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: در کتاب امیرالمومنین (علیه السلام) است که مدح و ثنا باید قبل از سئوال گفته شود . پس اگر خدای عزوجل را خواندید باید او را تمجید نمائید عرض کردم: چگونه تمجید نمایم ؟ فرمودند: بگو: ( یا من هو اقرب الی من حبل الورید ، با فعالاً لما یرید ، یا من یحول بین المرء و قلبه، یا من هو بالمنظر الاعلی ، یا من لیس کمثله شیء).
|