علاج حسد حسد يکي از بزرگترين و شفيع ترين امراض نفسانيه به شمار مي رود حکماء گفته اند که خواهد شري دشمن خود رسد شر را دوست دارد و آنکه شر را دوست دارد شرور است و شرور تر و بد از آن کسي مي باشد که شري را براي غير دشمن خود بخواهد و واي به حال کسي که براي دوستان خود نيز خير و خوبي نخواهد و کسي که دوست ندارد که به دوست وي خير و خوبي برسد وي طالب شر است. و آدم حسود مبتلا به حزن واندوه دائمي است زيرا که نعمت هاي الهي نسبت به مخلوقات خود منقطع نمي شود کسي را مخصوص به شرافت و فضيلتي ننموده که ديگران را به کلي از آن محروم گرداند. آدم خردمند مي داند که آنچه در روي زمين است خواه از چيزهايي باشد که از دسترنج خود پيدا نموده يا از چيزهاي خارجي تمام آنها نزد بشر عرايتي است و مالک حقيقي او خداي تعالي است و کسي مالک حقيقي او نيست و البته هر چه عرايتي است روزي به صاحبش بر مي گردد و کسي که به عين اليقين اين مطلب را مشاهده نمايد رد وديعه و ارجاع به ديگران حسد نمي برد و هرگز محزون نمي گردد (بر محروميت خود از نعمتي و التذاذ ديگران به آن) زيرا که مي داند نعم دنيوي نسبت به تمام خلق عاريتي است و پس گرفته خواهند شد و کسي که محزون گردد براي نعمتي که از وي گرفته مي شود (و به ديگر از عنايت مي شود علاوه بر مفسده حسد) کفران نعمت الهي نموده زيرا که کوچکترين چيزي که شکر به آن محقق مي گردد اين است که موقع رد و ديعه محزون نگرديم و به سختي و نگراني وديعه الهي را رد ننمائيم بلکه از رد امانت به صاحبتش خوشحال و مسرور باشيم نه متاسف و محزون مخصاصا اگر بدانيم عروض آن چه از ما مي گيرند بهتر و افضل از آن را به ما عنايت مي نمايد و آن عقل و نفس و فضائل روحاني است که حق تعالي از راه فضل و کرم به ما احسان فرموده و هي چوقت از ما پس نمي گيرد و پس گرفته چيز پستي و عنايت کردن به چيزي که افضل از او باشد از روي عدل و احسان است کسي که محزون گردد بر آنچه از وي گرفته مي شود به حزن دائمي مبتلا است و هميشه متاسف و پريشان حال مي باشد زيرا که در طبيعت عالم هيچ چيز قابل دوام و ثبات نمي باشد. از صفات ممتازه عاقل اين است که فکر خود را مشغول نمي کند به چيزي که از فقدان آن ملول و غم دار گردد سقراط حکيم پرسيدند که سبب نشاط و عدم حزن تو چيست که هميشه تو را شاد و خرم مي بينيم پاسخ داد که من هيچ وقت چيزي ذخيره و اندوخته نمي کنيم تا آنکه از فقدان آن ملول و محزون گردم. چون در اين کتاب به طور کلي اجناس امراضي که مخصوص نفس آدمي است بيان نموديم و علاج آن و طريق مداواي آن مرض هاي مهلکه را نيز گوشزد کرديم پس براي آدم عاقلي که دوستدار نفس خود باشد و در مقام معالجه امراض نفساني خود بر آيد سعي و کوشش مي نمايد که خود را از الم هائي که در اثر آن مرض ها پديد گرديده خلاص نمايد و هرگاه تفحص و تدبر کند در انواع و کليات اوصاف واخلاق بشري براي وي آسان مي گردد که بر جزئياتي که منطوي در کليات مي باشند مطلع گردد و هر يک از آنها را به ضد آن معالجه نمايد و بايستي در تعديل صفات خود به دو چيز استعانت جويد يکي کوشش و اجتهاد و مجاهده با نفش شرير و ديگر طلب توفيق و موفقيت از حق تعالي زيرا که هيچ چيز با تمام نمي رسد مگر به سعي و عمل و توکل به حق و طلب ياري از او. اينک مقاله هفتم نيز به اتمام رسيد و کتاب ختم گرديده (و الحمد الله رب العالمين و الصلوه و السلام علي النبي محمد و آله اجمعين) تمام شد ترجمه مقالات هفت گانه کتاب طهاره الاعراق تاليف ابي علي محمد بن يعقوب بن مسکويه قدس الله نفسه الزکيه در تهذيب اخلا به قلم کمتر خادمه ئي از خدام آل رسول ( صل الله عليه وآله وسلم ) و کوچکترين ذره ئي از ذراري بتول (عليه السلام) در تاريخ نوزدهم ماه رجب المرجب 1368 مطابق ارديبهشت 1328 هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شيئي عليم
حقيقت حسد كه از بدترين صفات زشت و خسيس ترين اخلاق پست به شمار مي رود، اين است كه حسود مي خواهد از حيث مال و جاهيا عنواني از عناوين از ديگران ممتاز باشد و خود را مخصوص به آن نعمت گرداند و متصف به اين صفت بايستي هر چه زودتر بكوشد و اين فساد اخلاقي را از خود رفع نمايد وگرنه چنانچه در اخبار رسيده (حسد مثل آتشي است كه اعمال نيك انسان را مي سوزاند و فاني مي گرداند) بلكه بالاتر بگويم حسد مثل آتشي است كه شراره آن روح و قلب و ايمان را مي سوزاند. كينه و حسد و غبطه و غضب و غيره توليد سمومي مي كنند كه سلامتي انسان مي برد و آن قواي نفساني كه براي فكر و فعاليت بشر داده شده صرف خود مي نمايد، از حسد به ديگران و ميل به مال آنها چيزي عايد انسان نمي شود و مال ديگران نيز كم نمي شود همين قدر انسان را فاقد محسنات اخلاقي مي نمايد. اگر غبطه يا حسد در مغز شما نفوذ كرد هر چه مي شود زود بيرونش كنيد و چون علاج هر مرضي به ضد آن است، علاج اين مرض نيز به ضد آن صورت مي گيرد. مثلاً اگر با كسي دشنمي پيدا كني و خواهان سلب نعمت از وي گردي، بر عكس جديت نما به زيادتي نعمت او يا به وسائلي كاري كن كه نعمت هاي وي باقي ماند و چنين است علاج هاي تمام مرض هاي نفساني كه هر مرضي را بايستي به ضدش معالجه نمود.
|