مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج15، ص: 222 سورة الزلزال مدنية و هى ثمان آيات اين سوره مدنى است در مدينه فرود آمده از عبد اللَّه عباس نقل ميكنند كه ضحّاك گفته مكّى است در عدد كوفيان هشت آيه و بحساب بصريان نه آيه و سى و پنج كلمه و صد و شصت و نه حرف است و از أمير المؤمنين چنين روايت ميكنند كه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرموده هر كس اين سوره را چهار مرتبه بخواند مثل كسى ماند كه تمام قرآن را خوانده باشد. و از عبد اللَّه عبّاس نقل ميكنند كه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرموده (اذا زلزلت) مطابق نصف قرآن است و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مطابق ثلث قرآن و قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ مطابق ربع قرآن. و از امام صادق عليه السّلام نقل ميكنند كه كسى كه در نماز نافله سوره (اذا زلزله) بخواند از زلزله و صاعقه و هر آفتى محفوظ ماند و پس از مردن امر ببهشت ميشود و از كفعمى است كه قارى اين سوره از شرّ سلطان محفوظ ماند. [سوره الزلزلة (99): آيات 1 تا 8] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها (1) وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها (2) وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها (3) يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها (4) بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى لَها (5) يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ (6) فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ (7) وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (8) [ترجمة] بنام ايزد هستى بخش صاحب رحمت عام و خاص هنگامى كه زمين سخت بلرزه درآيد، و بيرون اندازد زمين آنچه در آن مدفون گرديده، در آن هنگام آدمى (از روى حيرت) گويد چه شد كه زمين اين مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج15، ص: 223 طور بجنبش آمد، در آن هنگام زمين (بامر خدا) بزبان آيد و سخن گويد (و خلق را خبر دار نمايد) و بسخن آمدن زمين بوحى پروردگار تو است، در آن روز قيامت مردم از قبرها بيرون آيند (و در صحراى محشر) متفرق ميگردند تا اينكه ببينند اعمال خود را، پس كسى كه بقدر ذرة المثقالى عمل خير نموده پاداش خير ميبيند و كسى كه بقدر ذرة المثقالى عمل شر و كار زشت كرده جزاى عمل خود را ميبيند. (توضيح آيات) إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها اين مبارك سوره با كوچكى آياتش از بزرگترين سورهها و آيات قرآن بشمار ميرود و در خلال كلماتش اسرار و نكات لطيفهاى مندرج است كه اگر كسى بچشم حقيقت بين آن را بنگرد و اندكى در آن تأمّل نمايد از ته دل فرياد ميزند كه حقّا اين آيات از معدن وحى و از حاق حقيقت ظهور نموده و از مخزن علم الهى فرود آمده زيرا چنين كلامى با معانى مندرجه در آن از حيطه فهم بشرى خارج است و اگر نبود معجزه و كرامت ديگر كه شاهد صدق نبوت و رسالت نبى خاتم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم باشد مگر همين يك سوره كوچك كافى بود زيرا كه اين سوره مباركه از حيث الفاظ در بالاترين درجه فصاحت و بلاغت بشمار ميرود و نيز از حيث معانى و نكات مندرجه در آن در مرتبهاى واقع است كه فهم كاملترين و مبرزترين بشر بكوچكتر اسرار آن نميرسد. توجيه لطيف (مقدّمة) براى وضوح سوره بطور اختصار چند مطلب تذكّر ميدهم: (مطلب اول) شكى نيست كه موجودات ارضى و سماوى على الدّوام در حركت دورى ميباشند و چنانچه بعض دانشمندان گفتهاند علاوه بر حركت وضعى و انتقالى و كمّى و كيفى حركت ديگرى نيز دارند كه آن را حركت جوهرى گويند دانه كه از زمين بيرون ميآيد على الدّوام حركت ميكند و كوشش مينمايد كه مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج15، ص: 224 خود را بكمال لايق بخود رساند و آنچه مربّى عالم و دست قدرت در آن بالقوّه نهاده بفعليّت برسد و واجد كمال لايق بخود گردد و همچنين تمام موجودات مادّى و غير مادى راه كمال ميپيمايند. (مطلب دوم) در حكمت الهى ثابت گرديده كه تمام موجودات حتّى جمادات و نباتات داراى روح و شعور ميباشند و قوله تعالى وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ «1» و يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يعنى سجده و اظهار بندگى ميكنند آنچه در آسمانها و زمين است شاهد بر اين است لكن چون جهت ماديت در غير انسان غالب و روحانيت آنان در كمون ذاتشان مستتر است اين است كه مردمان عادى تسبيح آنها را فهم نميكنند. (مطلب سوم) در محلّ خود مبرهن گرديده كه هر مركّبى بالاخره منحل خواهد شد و بدلالت آيات قرآنى و تصديق پيمبران و كتب آسمانى و نيز بتجربه و آزمايش دانشمندان جديد عالم ماديات خراب و منحل ميگردد و همانطورى كه هر فردى از بشر و حيوان و تمام مواليد ميميرند و اجزاء وجودشان مندك و پراكنده ميگردد همين طور مجموعه عالم ماديات و طبيعيات نيز بالاخره عمرشان بآخر ميرسد و اجزاء وجودشان پراكنده ميگردد چنانچه يكى از عوامل مرگ عالم طبيعى اين است كه از اشياء متضاده تركيب يافته و چون وحدت جمعى ندارند و تفرق و تشتّت در وجود آنان مأخوذ است اين است كه بالاخره تمام موجودات طبيعى منحل خواهند گرديد پس از بيان اين مقدّمات گوئيم إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها و در جاى ديگر إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ اشاره بموقع مرگ زمين و منحل شدن اجزاء آن و تبديل آن بارض قيامت است يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ اشاره بآنست زيرا __________________________________________________ (1) سوره بنى اسرائيل آيه 46، اول آيه تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ تسبيح و ستايش مينمايند پروردگار و اله عالم را هر كس در آسمانهاى هفتگانه و هر كس كه در زمين است و نيست چيزى مگر آنكه تقديس ميكند او را بحمد و ثناى او و لكن شما تسبيح و حمد و ثناى موجودات را نميشنويد مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج15، ص: 225 چنانچه بتجربه ثابت شده كه هيچ موجودى معدوم صرف نميگردد و همين طورى كه انسان وقتى مرد و اجزاء وجودش مندك گرديد روحانيت و جوهر و لب حقيقتش حتى جوهريّت بدنش كه در احاديث بقالب مثالى و عجب ذنب تعبير شده و در عالم فوق اين عالم كه بلسان اخبار عالم برزخ و باصطلاح حكماء عالم مثالش گويند موجود است تا وقتى كه عالم قيامت برپا گردد كه آن وقت هر فرعى باصل خود برميگردد ماه و خورشيد با هم جمع ميشوند اضداد با هم متّفق ميگردند روح با بدن يكى ميشود و چون زمين نيز يكى از موجودات بشمار ميرود ممكن نيست پس از منحل گرديدن بكلى معدوم گردد بلكه شايد صورتش تبديل گردد بصورت ارض قيامت وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها از بعضى مفسرين است كه مقصود از اثقالها كنوز و دفينههاى زمين است اين توجيه بنظر درست نيايد زيرا كه كنوز زمين نيز از زمين است كه با زمين مندك ميگردد ديگرى گفته مقصود مردگانند كه ثقل و سنگينى زمينند لكن آنچه بنظر مىآيد شايد مقصود اين باشد كه زمين دنيا وقتى منحل گرديد و تبديل شد بارض قيامت چون عالم قيامت عالم فعليت و حقيقت و عالمى است كه روحانيّت و فعليت در آن غلبه دارد و عالم دنيا عالم قشر و عالم مادّه هيولايى است كه بالقوه داراى كمالست و ثقالت آن غالب بر لطافت آن است زيرا كه اين عالم مجاز آن عالم بقا، اين عالم كون و فساد، آن عالم بقا و ثبات، اين عالم موت، آن عالم حيات، اين عالم قشر، آن عالم لب، اين عالم تفرقه و تضاد، آن عالم وحدت و حقيقت و عالم قيامت نسبت باين عالم دنيا مثل نسبت روح كلّى است نسبت بتمام ارواح جزئيه اين است كه عالم قيامت را عالم حيوان نامند و آنچه در اين عالم متفرق بنظر مىآيد در عالم قيامت جمعا موجود است پس بدلالت آيه بالا و آيه يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وقتى اين آيات را با هم جمع نموديم توان از مجموع آن دو معنى استفاده نمود يكى همين زمين دنيا پس از منحل مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج15، ص: 226 گرديدن تبديل ميگردد بارض قيامت و ديگر قشر و ثقالت آن تبديل ميگردد بلطافت و از جوهريت و حقيقت آن زمين محشر بنا ميشود و آنچه در آن بالقوه موجود است بفعليّت ميرسد و نيز آنچه در كمون آن مخفى است بروز و ظهور مى نمايد و صاحب حيات ميگردد لكن با تغييرات و تحوّلاتى كه در آن بعمل آمده و اگر چه زمين محشر نيز جسم و جسمانى است لكن چنانچه مشهود است بين اجسام در لطافت و كثافت عرض عريضى است نور و ضياء جسم است سنگ خارا نيز جسم بدن انسان و حيوان جسم است روح بخارى نيز جسم است پس زمين قيامت اگر چه جسم و جسمانى است لكن شايد لبّ و جوهر اين زمين دنيا باشد و از اجزاء لطيف آن مأخوذ گرديده. و چنانچه در مقدمات گفتيم چون هيچ موجودى معدوم صرف نميشود بلكه صورت آن تبديل ميگردد و نيز گفتيم تمام موجودات رو بكمال ميروند و هر موجودى بالاخره بايستى بكمال لايق خود برسد اين است كه زمين نيز تحول مى نمايد بزمين قيامت و چنانچه از آيات و احاديث استفاده ميشود زمين صاف و هموار و وسيع ميگردد بطورى كه ديگر در آن ثقالت و پستى و بلندى و ناهموارى و تنگى نباشد (خلاصه) وقتى آيات مثل آن آيه كه در پاسخ انكار منكرين فرموده قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ و آن آيه وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ وَ أَلْقَتْ ما فِيها وَ تَخَلَّتْ وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ) و اين آيه بالا وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها را با هم جمع نموديم از مجموع آنها توان استفاده نمود كه شايد مقصود از خالى شدن ثقل زمين ثقالت و كثرت و تفرق اجزاء و جهات عدمى و غلظت ماده و كثرت و تفرق اجزاء آن است نه گنجها و دفينهها كه در آن مخفى است و نه مردگانند چنانچه مفسّرين توجيه كردهاند. مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج15، ص: 227 وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها در اين آيه دو احتمال ميرود يكى وقتى انسان لرزش زمين را مشاهده نمود قبل از خرابى و منحل گرديدن آن كه هنوز انسان در روى زمين باقى است از روى حيرت و وحشت گويد چه شد زمين اينطور بلرزش آمد ديگر شايد در موقعى كه زمين دنيا بصورت زمين قيامت درآيد انسان از روى حيرت و تعجب گويد چه شد زمين باين شكل درآمد لكن معنى اول مناسبتر است يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها، بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى لَها ابو الفتوح رازى از انس مالك روايت ميكند كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اين آيه را بخواند و فرمود ميدانى زمين چه خبر ميدهد انس مالك گويد گفتم خدا و رسولش بهتر ميدانند فرمود خبر ميدهد از آنچه از خير و شر در آن شده باشد و گويد فلانى در آن روز و در آن وقت چنين و چنان كرد. و از عبد اللَّه بن صعصعه كه او از پدر خود چنين حكايت ميكند كه من در حجره ابو سعيد خدرى بودم بمن گفت وقتى اذان نماز گويى در صحرا صداى خود را بلند كن من از رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه اينصدا را نميشنود جن و انس و نه سنگ و نه ريگ مگر آنكه بصدق تو شهادت ميدهند و راوى خبر گفته ابو اميه را را ديدم در هر بقعه از مسجد الحرام نماز ميخواند گفتم چرا چنين ميكنى گفت براى اينكه در قيامت همه آنها گواه باشند و اين آيه را يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها را خواند مرجع ضمير در تحدث زمين است كه زمين بعد از زلزال و خرابى و بصورت زمين آخرت برآمدن صاحب نطق ميشود و تكلم مينمايد و شايد سرش همان باشد كه گفتيم كه ببرهان عقلى و دلالت آيات قرآنى مبرهن گرديده كه تمام موجودات حتّى جمادات داراى حيات و شعور ميباشند زيرا كه هر موجودى و لو بصورت جمادى باشد داراى قوه و نيرويى است كه جامع متشتتات و حافظ صورت جمعيه وى است كه در جمادات تعبير از آن بقوه جمادى و در نباتات بنفس نباتى و در مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج15، ص: 228 حيوانات بنفس حيوانى تعبير ميشود و اگر اين قوه يا نفس در مواد نباشد اجزاء ماده پراكنده ميگردد و اصل تمام نيروها نفس كلى است كه در هر نوعى از موجودات طورى تظاهر مينمايد و باعتبار نزولش در مواد مراتبى پيدا مينمايد چنانچه قوه جمادى مرتبه نازلهاى است از نفس نباتى و نفس نباتى مرتبه نازلهايست از نفس حيوانى و نفس حيوانى مرتبه نازلهايست از نفس ناطقه انسانى و شايد همين باشد سر تحول موجودات در يكديگر. خلاصه چون در كمون زمين قوه و استعداد حيات و شعور مخفى است وقتى از صورت كنونى دنيوى تحول پيدا ميكند بصورت جمعى اخروى آنچه در باطنش از قوه و استعداد حيات و شعور نهفته بفعليّت و ظهور ميرسد و ارائه ميدهد ما فى- الضّمير خود را و چنينند تمام موجودات دنيوى وقتى تحول بعالم آخرت نمودند اين است كه قيامت را عالم حيوان ناميده وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ و همين است سر شهادت دادن اجزاء آدمى بر عليه آن و در پاسخ اعتراض انسان كه چرا شهادت بر ضرر من ميدهيد قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ «1» پس از اينجا معلوم ميشود كه همين زمينى كه امروز زير پا ميگذاريم و آن را جماد و ناچيز ميدانيم در قيامت در باره ما شهادت ميدهد بآنچه در روى آن كردهايم گمان نشود اين بيانى كه راجع بآيات كرديم يك مطلب خارجى است كه بآيات ضميمه نموديم اينطور نيست بلكه باندك دقتى معلوم مىشود كه اين مطالبى كه در مقدمه گفته شد بطور وضوح از خود آيات استفاده ميگردد زيرا كه شكّى نيست كه مقصود از ارض در إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها همين زمين معهود ما است كه بزلزال خراب و ويران مىشود و از ضمير (تحدث اخبارها) نيز معلوم ميشود __________________________________________________ (1) سوره فضيلت آيه 20 اول آيه وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا پس از آنكه گوش و چشم و پوست شهادت ميدهند بر آنچه انسان كرده گويند بپوستهاى خود براى چه بر ضرر ما گواهى داديد گويند ما را بگفتار آورده آن كسى كه همه چيزها را گويا گردانيده از اين آيه و آيات ديگر چنين معلوم ميشود كه تمام موجودات در قيامت تكلم مينمايند زيرا كه همه در آنجا صاحب حياتند مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج15، ص: 229 همين زمين است كه در قيامت بسخن مىآيد و حديث ميكند پس آيات دلالت واضح دارد كه يوم محشر زمين و آنچه بر آنست بتحول آنچه در باطن او است ظهور و بروز مينمايد. يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ نظير اين آيه بسيار است مثل آن آيه فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ كه آنان متفرّق مىگردند براى آنكه صحيفه اعمال خود را ببينند و در جاى ديگر يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً كَأَنَّهُمْ إِلى نُصُبٍ يُوفِضُونَ «1» و شايد اشتاتا در آيه بالا اشاره باين باشد كه چون در قيامت هر كسى بصورت اخلاق و اعمالش وارد محشر ميگردد اين است كه مردم وقتى از قبر بيرون آيند صورت ظاهرى آنان كه كاشف از باطن آنها است متشتت و متفرق محشور ميگردند چنانچه احاديث بسيار شاهد بر آنست كه سگ و خوك صفتان بصورت سگ و خوك متكبّران شايد بصورت پلنگ خلاصه هر كسى بصورت باطنش در ارض قيامت ظهور و بروز مىنمايد لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ و آنان متفرق مىگردند براى آنكه اعمال خود را ببينند. از اين آيه معلوم مىشود كه بدليل تجسّم اعمال عوارض اين عالم در قيامت حكم جواهر پيدا مىكند بطورى كه خود اعمال بنفسه ديده مىشود. از بعض مفسّرين است لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ يعنى تا آنكه جزاى اعمالشان را به بينند ظاهرا اين توجيه لازم نيست زيرا صورت عمل كه در اين عالم در باطن مخفى است در آن عالم بروز و ظهور مينمايد و شايد همان باشد صحيفه اعمال كه __________________________________________________ (1) سوره معارج آيه 43. در اوصاف قيامت است روزى است كه از قبرها بيرون ميآيند و مىشتابند بسوى آن بتهايى كه نصب گرديده شده، در جلد سوم اين تفسير تا اندازهاى راجع باين آيه بيان شده مراجعه بآن جا شود. مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج15، ص: 230 لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً «1» و آيات ديگرى كه شاهد بر آنست. فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ، وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ در لغت ذرّه را دو طور معنى كردهاند مورچه كوچك را ذره گويند ذراتى كه در شعاع خورشيد كه از روزنه پديد ميگردد آن را نيز ذرّه گويند. خلاصه از مجموع آيات و احاديث استفاده ميشود كه انسان پس از كشف غطا و رفع حجاب يعنى پس از مرگ بحدّت بصرش نتايج اعمالش را مىبيند و آثار افعالش را مشاهده مينمايد ميخواند صفحه كتابش را و مطلع ميگردد بر حسنات و سيئات خود قال اللَّه سبحانه وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً «2» __________________________________________________ (1) سوره كهف آيه 47 اول آيه وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ و گذارده ميشود نامه اعمال پس مىبينى گنهكاران را در حالى كه ترسناكند گويند چيست اين كتاب كه باقى نگذارده كوچك و بزرگى را مگر آنكه ثبت و ضبط نموده و مىيابند آنچه كردهاند نزد خود حاضر (2) سوره بنى اسرائيل آيه 14 و نامه عمل هر انسانى را ملازم وى و در گردنش انداختيم و در قيامت آن را بيرون مىآوريم كتابى باز بخوان كتاب خود را امروز خودت كافى هستى براى حساب خود
|