کتابخانه

تغییر اندازه فونت

A+ | A- | Reset
حدیث بیستم ساخت PDF چاپ ارسال به دوست

حدیث بیستم
و بالسند المتصل الی الشیخ الجلیل محمد بن یعقوب الکلینی (قدس سره) عن علی عن ابیه عن السراد عن مالک عطیه الثمالی عن علی بن الحسین صلوات الله علیهما قال لا عمل الا بنیه.
ترجمه:
بسند متصل به شیخ جلیل محمد بن یعقوب کلینی (قدس سره) از علی بن الحسین ( امام زین العابدین)( صلوات الله علیهما) نقل می نمایم که آن حضرت فرمودند: عمل جز به نیت تحقق نمی پذیرد.
«بیان»
از کتاب تهذیب از نبی اکرم( صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: ( انما الاعمال بالنیات) (1)
و نیز از تهذیب و هچنین در خبر دیگر نقل شده : ( انما الاعمال بالنیات و انما لککل امریء و ما نوی) (2).
یکی از محققین در شرح این حدیث گفته است: این خبر نزد اصحاب حدیث از متواترات شمرده شده و نخستین مطلبی بوده است که مردم به فرزندان خود می آموختند و می گفتند که دانستن آن نصف علم است.
فرمایش او (علیه السلام): ( لا عمل الا بنیه) نفی عمل به لحاظ عدم نیت ممکن نیست تنها به ظاهر خود باقی باشد همان طور که عقل آدمی هم بر خلاف آن گواهی می دهد. پس ناچار باید در آن تاویل و تقدیری فرض شود و در این احتمال وجوهی هست.
اول اینکه مراد از نفی عمل نفی فعل اختیاری باشد. بدین معنا که انجام هیچ کار اختیاری نیست جز اینکه بر اساس مبادی خود استوار باشد. از قبیل تصور آن و تصور و فائدۀ آن، و تصدیق به آن فائده و گرایش نفس به سوی آن و این معنا اگر چه نزدیکترین معنای مجازی است ، نسبت به معنی حقیقی آن ولی معلوم است که غرض شارع بیان آن معنائی نیست که عقل انسانی در آغاز در می یابد ، بلکه بطور یقین مراد امام (علیه السلام) مفهومی دیگر است که لطیف تر از آن می باشد.
دوم: اینکه مراد از نفی عمل ، نفی ترتب حکم است یعنی حکمی از احکام (3) الهی بر آن مترتب نمی شود. مگر حکمی که بدلیل خاص مخصص عموم این خبر است تا اینکه اشکالی به آنچه  ذکر شده وارد نیاید زیرا اگر مراد نفی ترتب بعض احکام غیر معین باشد کلام مجمل و مبهم خواهد بود و در نتیجه آموختن آن عمل به مخاطب بی فائده است. و در هر حال مانند اینست که شخص قصد کند پرند های را بزند ولی تیرش به انسانی اصابت نماید و او کشته شود که حکم قصاص بر فعل او لازم نیست و عقابی بر آن مترتب نمی شود ، اگر چه قاتل مکلف به اداء دیه نفس است که اگر نپردازد از او گرفته می شود.
سوم: این که مراد از نفی عمل ، نفی صحت عمل باشد ، یعنی این که صدق عبادت و اطاعت امر خداوند بسته به آنست که در انجام آن قصد عبادت باشد ، و عمل بتنهائی عبادت شمرده نمی شود مگر وقتی که مقصود از آن امتثال امر الهی باشد. اگر چه غرض های دیگری هم در بین باشد. مانند رسیدن بثواب یا گریز از عقاب ، یا رفع نیازها و امثال اینها زیرا این تمنیات نفسانی به علت این که در طول اطاعت امر پروردگار واقع است نه در عرض ، ضرری به صحت عبادت نمی زند ، هر چند برای خلوص آن بی ضرر نیست و این معنا نسبت به معنی سابق از جهتی به حقیقت نزدیکتر و از جهت دیگر دورتر است.
اما جهت نزدیکش از نظر آنست که نفی حقیقت به لحاظ نفی صحت نزد عرف متداول و معمول است.
و اما جهت دوریش چون مستلزم مقید شدن کلام است به دو قید که سخن را محدود می سازد. یکی مقید و منحصر بودن عمل به عبادات فقط با این که عمل مطلق است و دیگر نفی حقیقت عمل به نفی صحت آن ، به خلاف  اختلاف سابق ، زیرا بنا بر احتمال سابق نفی عمل تنها مفید. و مستلزم می شود ، به نفی ترتب حکمی که شرع تکلیف کرده است و این اندازه تاویل در تمام احتمالات در این حدیث از روی ناچاری است و الا در زبان شارع غالباً اطلاق عمل راجع به عبادت است و روی همین اصل دریافت بیشتر علماء از این حدیث چنین بوده است.
چهارم: اینکه مراد از نفی عمل نفی فائده و غایت آن باشد و آن در وقتی است که عمل از روی خلوص و برای خدای تعالی انجام نشده باشد زیرا نفی عمل به لحاظ نفی کمال در مباحث مذهبی معمول و متداول است. همانطور که روایت شده: ( لا صلوه لجار المسجد الا فی المسجد) (4)
پنجم: اینکه مراد از نفی عمل نفی فائده و غایت آن باشد ، یعنی منظور نهائی عمل تحقق نمی یابد مگر به همان ترتیب که از آن اراده شده است. از قبیل قرب به خدای تعالی یا درک ثواب ، یا رهائی از عقاب یا دیگر اموری که صلاحیت دارند ، نتیجه عمل فرض شوند.
و خلاصه این که مراد از عمل منفی در این حدیث یا عمل اختیاری است پس معنا می شود عملی که در آن نیت نباشد عمل اختیاری نیست.
و یا عملی است که حکمی از احکام شرعی بر آن مترتب باشد پس عملی که بدون قصد از مکلف صادر می شود محکوم به حکم تکلیفی نخواهد بود به خلاف عملی که از روی قصد صادر می گردد.
و یا عمل صحیح و عبادی است . پس عملی  که مسبب آن امری غیر از امتثال پروردگار باشد ، عبادت نخواهد بود و حکم به صحت آن نمی شود.
و یا عمل کامل است پس عملی که از روی خلوص انجام نپذیرد کامل نمی باشد و یا عملی است که برای آن اثری فرض شود، پس فعلی که از روی مقاصدی چند صورت گیرد فائده ای مشخص برای آن متصور نیست ، مگر تنها چیزی که از آن قصد شده باشد ، و این احتمال اخیر اگر چه نسبت به سایر نظریات از معنای حقیقی دورتر است، و لیکن به مقصود نزدیکتر است مخصوصاً به قرینه حدیث نبوی: ( و انما لکل امرء ما نوی) که با چنین قرینه ای این حدیث در این معنا ظاهر و مسلم می گردد و نیز تائید این معنا مطلبی است که از این حدیث نبوی استنباط می شود: ( فمن کان هجرته الی الله و رسوله فهجرته الی الله و رسوله و من کانت هجرته الی دنیا یصیبها او امرئه یتزوجها الی مهاجر الیه) (5)
محدث کاشانی (قدس سره) در کتاب وافی در شرح این حدیث فرموده است: این مطلب را پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) وقتی فرمود که یکی از صحابه خبر آورد که برخی از مهاجرین بسوی جهاد نیتی جز بدست آوردن غنیمت و مال و کنیز و غلام و یا کسب افتخار و پیروزی ندارند.
حضرت فرمود: هر کسی در کار خود به هدفی می رسد که قصد آن را داشته است و خواسته هایش را می یابد خواه مادی باشد یا معنوی . انتها.
و نیز آن مرحوم در شرح این حدیث کلامی دارد که بد نیست آورده شود از این قرار : ( فرمایش حضرت (علیه السلام): (لا عمل الا بنیه) هیچ عملی عبادت خدای تعالی محسوب نمی شود و اطاعت صحیحح شمرده نمی شود بطوری که مترتب شدن اجر اخروی بر آن صحیح باشد مگر آن که به خاطر قرب بحضرت باری انجام گیرد. یعنی در آن قصد قربت و نیت وجه الله تعالی یا رسیدن به ثواب یا خلاصی از عقاب باشد.
خلاصه اطاعت فرمان برداری پروردگار است در اجرای چیزی که بندگان بوسیله آن بسوی آن تقرب می جویند و او در مقابل آنها را وعده اجر و پاداش داده است ، و البته پاداش هر کسی بر حسب پایه و منزلت و اراده و نیت او خواهد بود. پس کسی که خدای تعالی را بصفات جمال و جلال و لطائف افعالش بشناسد بطور یقین او را دوست می دارد و مشتاق او می گردد و به خاطر او عبادتش را از روی خلوص انجام می دهد ، زیرا او سزاوار عبادت است.
و چون او خدا را دوست می دارد ، خداوند نیز او را دوست می دارد و خالص می گرداند و بر می گرداند و او را بخود مقرب و نزدیک می سازد قرب معنوی و نزدیکی روحانی چنان که خدای تعالی درباره این اشخاص می فرماید: ( و ان له عندنا لزلفی و حسن مآب) (6)
امیرالمومنین و سید الموحدین (صلوات الله علیه) فرموده: ( ما عبدتک خوفاً من نارک و لا طمعاً فی جنتک لکن وجدتک اهلاً لعباده فعبدتک) (7) و کسی که از خدا جز الهیت و صانعیت برای عالم و قادریت و قاهریت و عالمیت نداند و نشناسد جز این که او را بهشتی است مخصوص اطاعت کنندگان و دوزخی است که نافرمانان در آن معذبند البته او را به خاطر رسیدن به بهشت یا برای نجات از دوزخ عبادت می نماید. و خدای تعالی نیز او را به سبب عبادت و طاعتش نعیم بهشت بخشیده از آتش دوزخ به دور خواهد داشت چنان که علاوه بر کتاب مبین هم خبر داده است: ( فالکل امرء مانوا) و در حدیث آینده خواهید دید.
پس نباید بپذیری سخن آنهائی را که گفته اند هر گاه در عبادت قصد درک ثواب یا خلاصی از عقاب بود باطل است زیرا گمان برده اند که این قصد منافی با اخلاص است که در آن وجه الله سبحانه اراده شده باشد که هر کس چنن تصور کند ، قصدش جلب منافع و دفع مضار خویش است نه وجه الله سبحانه زیرا این قول کسی است که به حقائق تکلیف آگاه نبوده و مراتب مردم را در تکالیف نمی شناسد چون بیشتر مردم از درک معنای عبادت برای (ابتغاء وجه الله تعالی) عاجزند ، به علت آن که آنان خدا را نمی شناسند مگر در مواقع بیم و امید، پس نهایت فهم آنها آن است که متذکر دوزخ شوند و خویشتن را از عقاب آن بترسانند و متذکر بهشت گردند و نفس خویش را به ثواب آن تزغیب دهند ، مخصوصاً کسانی که میل به دنیا بر قلبشان غلبه دارد ، زیرا کسانی که داعیه آنها بر انجام افعال خیر بر انگیخته شود تا اینکه به ثواب آخرت نائل آیند کمیابند چه رسد که انجام دهند. و مردم در در نیات عبادتی خود بر چند قسم اند پائین ترین آنها کسانی می باشند که عملشان اجابت قوه باعث خوف است چون از آتش می ترسند.
و برخی از آنها کسانی هستند که عمل آنها اجابت قوه باعثۀ رجاء است چون مایل رسیدن به بهشت می باشند و هر یک از این انگیزه ها اگر چه نسبت به قصد طاعت الله تعالی ، و نسبت به بزرگداشت ذات و جلالش در مرتبه نازله است اما از جمله نیات صحیحه است ، چون از روی میل به وعده های آخرت است هر چند اشیاء از جنس مالوفۀ در دنیا باشد.
اما جواب آنکه گوید منافی اخلاص است. آن است که از اخلاص چه اراده کرده ای اگر از اخلاص خلوص برای آخرت را اراده نموده ای که آلوده به شوائب دنیا و حظوظ و لذائذ زودگذر برای نفس ، مثل مدح مردم و خلاص از نفقه بخاطر آزاد ساختن بنده و مانند اینها نباشد معلوم است که اراده جنت و خلاصی از آتش منافی اخلاص به این معنا نمی باشد ، و به زودی در بخشهای آتیه می آید که عمل خالص آنست که از آن اراده نکنی جز اینکه ستودۀ خدای تعالی گردی.
و اگر از اخلاص اراده کرده ای اینکه از عمل اراده نشود مگر جمال الله و جلاله. بدون آلایش تمنیات نفسانی هر چند حظ اخروی باشد. شرط آن در صحت عبادت متوقف بر دلیل شرعی است که موجود نیست ، زیرا دلائل بر خلاف آن بیشتر از آنست که ذکر شود.
و در اخبار آتیه در این باب و غیره مطلبی است که در آن تصریح شده ، علاوه بر اینکه تکلیف به ما لایطاق است نسبت به اکثر خلائق چون که آنها خدای تعالی را به جلال و جمال نمی شناسد و عبادت نمی کنند ، مگر از خوف آتش و طمع رفتن در بهشت و همین طور چون خدای سبحان فرموده است: ( ادعوه خوفاً و طمعاً و یدعوننا رغباً و رهباً) (8)
پس رغبت و رهبت و وعد و وعید داده است و اگر نظیر این نیات فاسد کنندۀ عبادت بود، البته ترغیب و ترهیب و وعد و وعید بیهوده بود و مقصود اصلی را متزلزل می گردد تا آنجا که گفته است . (قدس ) شاید این معترض از معنای نیت و حقیقت آن ناآگاه است و نمی داند که نیت تنها این نیست که در موقع نماز و روزه و تدریس گفته شود که نماز می خوانم و روزه می دارم و تدریس می کنم قربتاً الی الله تعالی و معانی این الفاظ را از خاطر و قلبش بگذارند.
افسوس اینها تحریک زبان و حدیث نفس است و نیت معتبر فقط انبعاث نفس و میل و توجه آن است ، به چیزی که منظور نظر و مورد خواهش است یا برای دنیا و یا برای آخرت  ، و این انبعاث و میل است که اگر برای شخص حاصل نباشد ایجاد و اکتسابش به مجرد نطق به این الفاظ ممکن نیست و تصور این معانی امکان نپذیرد مگر مانند سیری که اظهار اشتها به طعام کند و بگوید میل به آن دارم به قصد آنکه میل و اشتها برایش پیدا شود ، و مثل فارغی که بگوید فلان کس را عاشقم و او را دوست می دارم و منقاد و مطیع او می باشم.
بلکه راهی نیست به گرداندن قلب به طرف چیزی و میل و اقبال دادن بر آن مگر به تحصیل اسباب موجبۀ برای این میل  و انبعاث و دوری کردن از امور منافیه برای این مورد متضاد.
زیرا نفس که نسبت به فعلی بر انگیخته می شود و قصد آن را می کنند و تمایل به او پیدا می نماید برای تحصیل غرضی است مناسب خود ، به حسب صفاتی که بر آن غالب است ، پس اگر مثلاً در قلب مدرس حب شهرت و اظهار فضیلت و اقبال و انقیاد مردم غلبه داشته باشد ، از این تدریس به نیت تقرب به خدای سبحان به نشر علم و ارشاد جاهلین برخوردار نمی شود. بلکه تدریس او فقط برای همان قربتاً الی الله ، و در قلبش تصور نماید و در ضمیرش ثابت دارد و تا زمانی که این صفت ذمیمه از قلبش دور نشود اصلا به نیت او اعتباری نیست تا آخر افاده او شکر الله تعالی سعیه.
کسی که در تمام کلام او تامل کند مقصود و مراد او (قدس سره) برایش ظاهر می گردد که عمل عبادت شمرده نمی شود و اجر بر آن در آخرت مترتب نمی گردد مگر آنچه از او اراده باشد واراده نمی شود از عمل مگر آن چه غرض عامل به آن پیوندد و میل نفس به جانب آن باشد ، پس عملی که تقرب الی الله تعالی یا رسیدن به ثواب ؛ یا خلاصی از عقاب از آن اراده نشده باشد. طاعت خدا شمرده نمی شود و در آخرت اجری بر آن مترتب نیست و این با مان احتمالی که ما آن را ترجیح داده ایم موافق است و سوگند یاد می کنم که این کلامی است استوار و در نهایت متانت. مگر اینکه در ظاهر کلامش جای چند نظر یافت می شود.
یکی از آنها گفتن او (قدس سره) است در اثناء کلام ظاهر است که اراده جنت یا خلاصی از آتش منافی اخلاص به این معنا نیست. زیرا اشکال این است که اگر هم تسلیم شویم بر این که عملی که آورده شده بر وجه ماموربه بوده و در آن شائبه ای از ریاء نبوده صحیح خواهد بود و اجر آن بر نحوی که اراده شده بر آن مترتب می باشد.
مسلم نمی دانیم که به مجرد نیت رفتن به بهشت و خوف از دوزخ عمل خالص گردد. یعنی عمل خالص نامیده شود ، چگونه خالص باشد در صورتی که عمل خالص آنست که خالصاً لوجه الله سبحان الله باشد و همین معنا است که در وقت اطلاق خلوص به ذهن متبادر می شود.
دوم: استشهاد او (قده) بر این مطلب آنجا که گوید: و بزودی در بخش آتیه خواهد آمد. ( که عمل خالص عملی است که مدح هیچ کس را بجز شند خدا از آن نخواهی).
اشکال این کلام آن است که اگر چه در ابتداء نظر این عبارت (9) چنین توهم می شود ولی بعد از کمی دقت خلاف آن ظاهر می گردد.
چون ظاهر عبارت این است که عمل خالص عملی است که از آن نخواهی مگر اینکه خدا فقط تو را مدح نماید فتامل.
پس پاداشی که بداعی عمل داده می شود همان است که صاحب آن از آن اراده نموده است نه مدح خدا او را.
سوم: گفته او (قده) که شرط بودن نیت برای جمال الله و جلاله در صحت عبادت متوقف بر دلیل شرعی است و اشکال این گفتار این است که اگر مقصود از صحت عمل فقط عدم لزوم اعاده و قضاء است چنان که از ظاهر کلام او ظاهر می شود مسلم است و حرفی در آن نیست ولی اگر مراد آنست که به محض این طور نیت عمل خالص می گردد یعنی بر آن عمل خالص اطلاق می شود ثابت نیست و دلیل بر این که عمل خالص عملی است که خالصاً لوجه الله تعالی باشد ، و غیر خدا را مدخلیتی در آن نباشد از آیات و اخبار بسیار است.
 اما از جملۀ آیات قول خدای تعالی است در سوره صافات : ( الا عبادالله المخلصین) (10) و در همان سوره ( لکنا عباد الله المخلصین).(11)
و فرموده او تعالی در شأن یوسف علیه السلام : ( انه من عبادنا المخلصین) (12) و در شأن موسی (علیه السلام) : ( انه کان مخلصاً و کان رسولاً نبیاً) (13) و نظائر اینها آیاتی که دلالت دارند بر اینکه اتصاف عمل به اخلاص غیر از اتصاف آن به عبادت است.
اما اخبار در کافی از امیرالمومنین (علیه السلام) است: ( طوبی لمن اخلص لله العباده) (14) و ظاهر آنست که عبادتی که قصد رسیدن به بهشت یا فرار از عقاب در آن باشد خالصاً لله تعالی نخواهد بود. فتامل.(15)
و فرمودۀ خدای تعالی حکایتاً از ابلیس لعین: ( اعادنا الله تعالی منه فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عیادک منهم المخلصین) (16) اشاره بعلو مقام مخلصین است و اینکه آنها کم یاب می باشند زیرا قید اخلاص مفید معنای زائد است ، بر اصل عبودیت فتدبر.
پس خلاصۀ جمیع حرفها ، اینکه بهترین وجوه همان وجه سوم است که اکثراً آراء متوجه آن شده و همان است معنی کلام امام (علیه السلام) :( لا عمل الا بنیته) که نفی صحت عملی بتعبیر نفی موضوع شده و بهتر از وجه سوم وجه پنجم است که ما رجحان دادیم و گفتیم آن نسبت بدیگر گفته ها به مراد نزدیک تر است . به قرینه ای که در حدیث نبوی صلی الله علیه و آله است.( و انما لکل امرء مانوی) . مثلاً نماز بعد از وجود شرایط و صحتش برای آن آثار متعدده ای است به حسب نیات و اغراض نماز گزاران زیرا کسی که در نماز خود فقط امتثال امر خدا و اطاعت او را در نظر گرفته باشد به جهت آنکه او سزاوار عبادت است نماز او هم سبب ازدیاد قرب بخدای تعالی می باشد، چنان که اشاره به این موضوع است فرمایش او در سوره علق ( و اسجدوا و اقترب) (17).
و کسی که به نمازش درک لقاء پروردگار را نیت کند از روی محبت او سبحانه زیرا می داند هیچ کس به لقاء او نمی رسد مگر کسی که طریق امر او را پیموده باشد چنان که فرموده است: ( فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاٌ) (18)  به نیتش نائل می شود و خدای تعالی او را دوست می دارد و بر می گزیند و به خود نزدیک می سازد.
و هم چنین کسی که غرضش از نماز اداء شکر پروردگار تعالی باشد از او قبول می فرماید. و نعمتش را زیاد می کند و در دو دنیا گرامیش می دارد ، چنان که فرموده است: ( و لئن شکرتم لازیدنکم) (19)
و شک نیست که همۀ اینها مختص به اولیاء خدا و بندگان مخلصی است که از ما سوی الله فارغند و اما غیر آنها که از محجوبین هستند ممکن نیست غرضشان به چیزی غیر از رسیدن به بهشت و نعمت های آن ، و یا فرار از دوزخ و عذاب آن تعلق بگیرد. زیرا ( کل امرء یعمل علی شاکلته) (20) پس کسی که غرضش از نماز چنین باشد البته به آنچه اراده نموده خواهد رسید.
و کسی که در تمام آنها تامل نماید ، برای عارف خردمند ظاهر می گردد که وصول به لقاء پروردگار تعالی رسیدن به بهشت و نعمت های اخروی بلکه دنیوی برای احدی ممکن نیست مگر بطریقی که پروردگار امر فرموده است.
چنان که در کافی از ابی جعفر (علیه السلام) است: که رسول الله (صلی الله علیه و آله) در حجه الوداع ضمن خطبه ای فرمود: ( ای مردم به خدا شما را به آن چه به بهشت نزدیک و از دوزخ دور می ساخت امر نمودم ، و از  آن چه شما را به دوزخ نزدیک و از جنت دور می نمود نهی کردم ، آگاه باشید که روح الامین در قلب من دمیده است که هیچ کس نمی میرد تا رزقش تکمیل شود ، بترسید از خدا و در کسب روزی آرام (21) باشید. دیر رسیدن روزی شما را وادار نکند که آن را از راه حرام بجوئید زیرا آن چه نزد خداوند است جز به وسیله اطاعتش به دست نیاید.
ولی هر کس به آن چه از عمل خود اراده نموده است می رسد زیرا مردم در اغراض و نیاتشان متفاوت می باشند و این برای اختلاف استعداد و تمیز آنها است. فتدبر.   

 

 

...........................................
(1)- ارزش اعمال به نیت آنها است.
(2)- ارزش اعمال به نیت آنها است هر کسی نیتی دارد.
(3)- واجب ، حرام ، مستحب ، مکروه ، مباح (ه)
(4)-  برای همسایه نماز صحیح نیست مگر در مسجد.(ه)
(5)- کسی که هجرتش بخاطر خدا و رسول باشد هجرتش بسوی خدا و رسول است و کسی که هجرتش بخاطر رسید مال و ازدواج زن ها باشد هجرتش بسوی همان است که بخاطر آن هجرت نموده است.(ه)
(6)- سوره 38 آیه 25 – و البته برای او نزد ما تقرب و حسن عاقبت است.
(7)- تو را از ترس دوزخ و به طمع بهشت پرستش نمی کنم ، و لکن چون تو را اهل پرستش یافتم می پرستمت.(ه)
 (8)- سوره 7 آیه 54- خدا را از روی خوف و امیدواری بخوانید که رحمت او به نیکوکاران نزدیک است. (ه)
(9)- البته مقصود عبارت عربی آن است.
(10)- سوره 37 آیه 73 مگر بندگان خالص خود را (ه)
(11)- سوره 37 آیه 167 – البته بودیم بندگان خالص خدا (ه)
(12)- سوره 12 آیه 23 – همانا که یوسف ار بندگان خالص ما است.(ه)
(13)- سوره 19 آیه 51- همانا که موسی ار بندگان خالص شده و سول و پیامبر است.(ه)
(14)- خوشا بحال کسی که عبادتش را خالصاً لوجه الله انجام دهد. (ه)
(15)- وجه تامل این که ممکن است مراد محقق کاشانی (قدس سره) از خلوص خالص بودن عمل از ریاء و غیره باشد نه خلوص مطلق چنان که از قولش که گفت اخلاص منافاتی با این معنا ندارد ظاهر می شود. (منها عفی عنها)
(16)- بعزت تو قسم که جمیع مردم را گمراه می کنم مگر بندگان مخلص را.(ه)
(17)- البته خدا می داند که این آیه آیه سجده واجبه است پس اگر آن را قرائت نمودید باید سجده کنید خدای تعالی را (منها عفی عنها)
(18)- سوره 18 آیه 119 – کسی که امید لقاء پروردگارش را دارد باید عمل نیک انجام دهد. (ه)
(19)- سوره 14 آیه اگر شکر نمائید البته نعمت را زیاد خواهم نمود.(ه)
(20)- هر کس عملش مناسب خودش می باشد.
(21)- حریص نباشید و خود را به زحمت نیفکنید. ص 188